متن درس
شناخت ذات الهی و مفهوم سرمد در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۲۶)
مقدمه
شناخت ذات الهی و حدود معرفت انسانی در برابر بیکرانگی وجود خداوند، از دیرباز یکی از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی بوده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۹۲۶ استاد فرزانه قدسسره، به بررسی دقیق و عمیق محدودیتهای معرفتشناختی انسان در شناخت ذات الهی و مفهوم سرمد بهعنوان صفت بقای الهی میپردازد. این بحث، با استناد به متون قرآنی، روایی و تحلیلهای فلسفی، تلاش دارد تا ضمن حفظ امانتداری به محتوای اصلی، مفاهیم را با زبانی روشن و متین برای مخاطبان آکادمیک تبیین نماید. ساختار این نوشتار، با تقسیمبندی موضوعی و ارائه تحلیلهای تفصیلی، بهگونهای طراحی شده که عمق و دقت فلسفی را با زیبایی و بلاغت ادبی درهمآمیزد. هدف آن است که خواننده در سفری معرفتی، با محدودیتهای ذهن انسانی در برابر ذات بینهایت الهی و جایگاه سرمد در توصیف خداوند آشنا شود، گویی که در برابر آینهای از حقیقت ایستاده و بازتاب وجود محض را نظاره میکند.
بخش نخست: محدودیت معرفت انسانی در شناخت ذات الهی
قصور معرفتی انسان در برابر ذات بینهایت
در متون روایی و دعاها، عباراتی چون «لَا يَنَالُهُ بَعْدُ الْهَمَمِ» و «لَا يَعْرِفُهُ أَحَدٌ كَمَا هُوَ حَقُّهُ» بر ناتوانی انسان در دستیابی به شناخت کامل ذات الهی تأکید دارند. این عبارات، همچون چراغی در تاریکی، محدودیتهای معرفتشناختی انسان را روشن میسازند. ذهن انسانی، به دلیل وابستگی به مقولات مادی و محدود، تنها قادر به درک ظهورات و اوصاف الهی است، نه ذات مطلق که فراتر از هر قید و شرطی است. این قصور، نه از نقصان در ذات الهی، بلکه از محدودیت ظرف ادراک انسانی سرچشمه میگیرد، گویی که دریا در کوزهای کوچک جای نمیگیرد.
پرسش از ناشناختههای الهی
با وجود معرفت به اوصاف، اسماء و وجود الهی، این پرسش بنیادین مطرح میشود که چه چیزی از خداوند ناشناخته باقی میماند؟ این پرسش، همانند کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید. تمایز بین معرفت ظهوری و معرفت ذاتی، پاسخ این پرسش است. انسان میتواند جلوههای الهی را در آیینه خلقت ببیند، اما حقیقت ذات، همچون خورشیدی است که نورش دیده میشود، ولی ماهیتش از دسترس ادراک دور است.
قصور ذهن در ادراک حقایق ربوبی
بسیاری از حقایق ربوبی و معارف الهی، یا به ذهن انسان خطور نمیکنند یا اگر خطور کنند، غایت و حقیقت آنها فراتر از فهم است. ذهن انسانی، به سان پرندهای در قفس ماده، در چارچوبهای محدود خود محصور است و نمیتواند بینهایت الهی را در آغوش کشد. این محدودیت، نه تنها به ادراک ذات، بلکه به فهم عمق اوصاف الهی نیز تسری مییابد.
تنوع در تصورات انسانی از خداوند
انسانها، بر اساس مراتب معرفتی و وجودی خویش، خداوند را بهگونههای متفاوتی تصور میکنند. برخی او را در قالب مکانیک معرفتی میبینند و برخی دیگر در تصاویر ذهنی محدود، مانند خدایی گرد و دراز. این تنوع، به سان رنگینکمانی است که هر رنگ آن، جلوهای از معرفت انسانی را نشان میدهد. استاد فرزانه قدسسره، خداوند را دینامیک عالم معرفی میکنند که فراتر از هر تصور محدود است، گویی که روحی بیکران در کالبد هستی جریان دارد.
بخش دوم: مفهوم سرمد و بقای الهی
سرمد: وصف بقای غیرمادی الهی
خداوند، بهعنوان وجود لا یتناهی، از کشش زمانی عاری نیست، اما این کشش، سرمد است، نه زمان ناسوتی. سرمد، به سان جریانی یکنواخت و بیتلون، دوام الهی را توصیف میکند. برخلاف زمان ناسوتی که با کثرت و تغییر همراه است، سرمد امتدادی متعالی و یکپارچه است که به ذات الهی نسبت داده میشود.
تمایز وقت و اوقات در نسبت با خداوند
خداوند دارای وقت (مدت یگانه) است، اما اوقات (کثرت زمانی) ندارد. وقت، به معنای امتداد یکنواخت، با سرمد همخوانی دارد، در حالی که اوقات، به دلیل همراهی با کثرت و تلون، به عالم ماده تعلق دارد. این تمایز، به سان تفاوت میان یک آهنگ یکنواخت و ملودیهای پراکنده است که اولی به وحدت الهی اشاره دارد و دومی به کثرت ناسوتی.
سرمد در برابر دهر
دهر، به بلندای زمان با تلون و تغییر اشاره دارد، اما سرمد، دوام یکنواخت و بدون کثرت است. این تمایز، به سان تفاوت میان امواج متلاطم دریا و آرامش بیکران اقیانوس است. سرمد، بهعنوان صفت الهی، از هرگونه کثرت و تلون مبراست و به ذات وحدانی خداوند نسبت داده میشود.
روایات و تأیید سرمد الهی
روایاتی چون «لَا يَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتِ» (خداوند با اوقات مصاحبت ندارد) و «لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ» (مدت الهی منقطع نمیشود)، بر عدم همراهی خداوند با کثرت زمانی و دوام بیانقطاع او تأکید دارند. این روایات، به سان مشعلی در شب، حقیقت سرمد را روشن میسازند و نشان میدهند که خداوند از کثرت اوقات مبراست.
اشتقاق و تحول معنا در وقت و اوقات
در قواعد اشتقاق، ماده (وقت) و مشتق (اوقات) در اصل مشترکاند، اما مشتق با تلبس به کثرت، معنای متفاوتی مییابد. وقت، به سان آب زلال، وحدت دارد، اما اوقات، با افزودن کثرت، به رنگ ناسوت درمیآید. این تحول، به تأثیر تلبس اشتقاقی بر معنا اشاره دارد.
مثال اخلاص و خلق
اخلاص در حالت مجرد، خالص و یکپارچه است، اما در باب افعال، با تلبس به شرعین، معنای متفاوتی مییابد. این مثال، به سان تفاوت میان گوهر ناب و زیورآلات آراسته است که اولی وحدت دارد و دومی با کثرت همراه است. وقت و اوقات نیز چنیناند؛ وقت به وحدت سرمد اشاره دارد و اوقات به کثرت ناسوت.
بخش سوم: توحید ذاتی و صفتی در کلام اولیاء
خطبه کوفه و توصیف خداوند
در خطبهای بر منبر کوفه، امیرالمؤمنین علیهالسلام خداوند را با اوصافی چون «لَا تَحُدُّهُ الصِّفَاتُ» (صفات او را محدود نمیکنند) و «لَا تَأْخُذُهُ السِّنَاتُ» (خواب و سستی او را دربرنمیگیرد) توصیف میکنند. این اوصاف، به سان ستارگانی در آسمان معرفت، تعالی خداوند از قیود مادی و کثرتی را نشان میدهند.
گفتوگوی امیرالمؤمنین با دعلب
در گفتوگویی با دعلب، که پرسید «آیا پروردگارت را دیدهای؟»، امیرالمؤمنین علیهالسلام پاسخ دادند: «خدایی را که ندیده باشم، پرستش نمیکنم». این پاسخ، به سان کلیدی طلایی، درهای معرفت شهودی را میگشاید. دیدن الهی، ادراک عرفانی است، نه ادراک حسی، و اولیاء خدا با این ادراک به قرب الهی میرسند.
تقدم وجود الهی بر اوقات و عدم
روایت «سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَالْعَدَمَ وُجُودُهُ» (وجود خداوند بر اوقات و عدم مقدم است) بر تقدم وجودی خداوند تأکید دارد. این تقدم، به سان خورشیدی است که پیش از سایهها میدرخشد و هرگونه کثرت یا عدم را محو میکند.
نقد مفهوم عدم ازلی
مفهوم عدم ازلی، که در برخی مباحث کلامی و فلسفی مطرح شده، به دلیل تقدم وجود الهی، بیاعتبار است. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به روایات، این مفهوم را نقد میکنند و آن را نتیجه تراشیدن مفاهیم غیرمستدل در علم دینی میدانند. این نقد، به سان باد پاککنندهای است که غبار از آینه حقیقت میزداید.
وجود ازلی خداوند
وجود خداوند ازلی است و هیچ عدمی، حتی عدم ازلی، بر آن مقدم نیست. این وجود محض، به سان چشمهای بیپایان، سرچشمه همه هستی است و از هر قید و شرطی آزاد است.
بخش چهارم: ظهورات الهی و جایگاه مخلوقات
مخلوقات بهعنوان ظهورات الهی
انسانها و مخلوقات، ظهورات و تعینات وجودی خداوند هستند، نه فاعلان مستقل. این دیدگاه، به سان آیینهای است که جلوههای الهی را در خود بازمیتاباند، اما خود از نور مستقل نیست.
نقد مفاهیم غیرمستدل
تراشیدن مفاهیمی چون عدم ازلی، بدون استناد به منابع معتبر، به علم دینی آسیب زده است. استاد فرزانه قدسسره بر ضرورت استناد به متون معتبر تأکید دارند، گویی که بنای معرفت را باید بر صخرههای استوار روایات و قرآن کریم ساخت.
عرفای حقیقی و اولیاء خدا
اولیاء خدا، مانند امیرالمؤمنین علیهالسلام، عرفای حقیقیاند که با معرفت شهودی، دینامیک الهی را درک میکنند. برخلاف برخی عرفای مبتدی که در سطح ظواهر میمانند، اینان به سان عقابانیاند که در اوج آسمان معرفت پرواز میکنند.
بخش پنجم: سرمد و وحدت الهی
وحدت زمانی در سرمد
سرمد، بهعنوان صفت زمانی خداوند، وحدت را در خود حفظ میکند و از کثرت اوقات مبراست. این وحدت، با صمدیت الهی پیوند دارد، گویی که سرمد، نغمهای یکنواخت در سمفونی بیکران وجود الهی است.
خداوند بهعنوان شخص حقیقی
خداوند کلی نیست، بلکه شخص حقیقی است که تحدد ندارد. این تشخص، به سان گوهری بیهمتاست که از قیود کلی و جزئی آزاد است. برخلاف مفاهیم منطقی که در ذهن محدود میشوند، خداوند در حقیقت وجودی خود متعالی است.
خطاب مستقیم به خداوند
در قرآن کریم، آیه إِيَّاكَ نَعْبُدُ (تنها تو را میپرستیم، الفاتحة: ۵) خداوند را بهعنوان شخص خطاب میکند. این خطاب مستقیم، به سان گفتوگویی عاشقانه، رابطهای بیواسطه بین انسان و خداوند را نشان میدهد.
ناتوانی زبان در توصیف خداوند
زبان، در برابر عظمت الهی، ناتوان است. عباراتی چون «كَلَّتِ الْأَلْسُنُ عَنْ تَفْسِيرِ صِفَتِكَ» (زبانها از توصیف صفت تو عاجزند) به این قصور اشاره دارند. این ناتوانی، به سان تلاش برای به تصویر کشیدن بینهایت با قلم محدود است.
مناجات و رابطه عاشقانه با خداوند
مناجاتهایی چون «وَكَيْفَ يُوصَفُ كُنْهُ صِفَتِكَ يَا رَبِّ» (چگونه میتوان حقیقت صفت تو را توصیف کرد، ای پروردگار؟) ترکیبی از مباحثه و مغازله با خداوند هستند. این مناجاتها، به سان شعری عرفانی، دل را به سوی معشوق بیکران میکشاند.
بخش ششم: ازلی و ابدی بودن خداوند
ازلی بودن وجودی خداوند
خداوند ازلی و ابدی است، نه به معنای عدمی، بلکه به معنای وجودی و سرمدی. این ازلی بودن، به سان رودی بیابتدا و انتها، وجود محض الهی را نشان میدهد.
وحدت در غیوب الهی
خداوند در غیوب وحدانی است و هیچ شریکی ندارد، چنانکه عبارات «لَا شَرِيكَ لَكَ» (شریکی برای تو نیست) و «لَيْسَ فِيهَا أَحَدٌ غَيْرُكَ» (در آنجا جز تو کسی نیست) بیان میکنند. این وحدت، به سان قلعهای استوار، هرگونه کثرت را نفی میکند.
حمد دائم الهی
حمد الهی، دائم، متوالیا و مستوسقاست و در ملأ اعلی فاقد یا ناقص نمیشود. این حمد، به سان نغمهای بیوقفه، در عرش الهی طنینانداز است و با سرمد الهی همخوانی دارد.
بخش هفتم: توفیق الهی و هدف خلقت
نقش توفیق الهی در نجات انسان
نجات و عصمت انسان، نتیجه توفیق الهی است، نه صرفاً سعیش. آیه لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (برای انسان جز آنچه کوشیده نیست، النجم: ۳۹) در پرتو توفیق الهی تفسیر میشود. این توفیق، به سان بادی است که کشتی سعادت را به سوی ساحل قرب هدایت میکند.
تناسب تکلیف با ظرفیت انسانی
خداوند انسان را به بیش از طاعتش مکلف نکرده و به کمتر از آن راضی نیست. این تناسب، به سان ترازویی است که با حکمت الهی میزان شده و بار تکلیف را با توان انسان هماهنگ میسازد.
خطر عظیم مخلصون
مخلصون، با وجود اخلاص، در برابر عظمت الهی در خطر عظیماند. این خطر، به سان ایستادن در برابر طوفانی بیکران است که حتی پاکترین دلها را به تسلیم وا میدارد.
عبادت اولیاء: تسلیم در برابر عظمت الهی
عبادت فراوان اولیاء، نه از روی واجب یا مستحب، بلکه نتیجه زمینخوردگی در برابر عظمت الهی است. این عبادت، به سان رقص عاشقانهای است که دل در برابر معشوق بیکران به آن وامیدارد.
شغل اولیاء: خدا بازی
شغل اولیاء خدا، «خدا بازی» است؛ یعنی اشتغال دائم به خداوند در خواب، بیداری و گفتوگو. این اشتغال، به سان غرق شدن در اقیانوسی بیکران است که هر لحظه وجود را به سوی معشوق میکشاند.
هدف خلقت: معرفت و عبادت
هدف خلقت، معرفت و عبادت الهی است، چنانکه آیه مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریدم، الذاریات: ۵۶) بیان میکند. این هدف، به سان مقصدی است که راه معرفت در پرتو سرمد الهی به آن میرسد.
قرب الهی و رهایی از دغدغهها
قرب به خداوند، دغدغههای دنیوی و اخروی را زایل میکند و انسان را به وحدت با الهی میرساند. این قرب، به سان پلی است که از کثرت ناسوت به وحدت سرمد رهنمون میشود.
جمعبندی
این نوشتار، با بررسی دقیق محدودیتهای معرفت انسانی در شناخت ذات الهی و مفهوم سرمد، نشان داد که انسان، با وجود توانایی درک اوصاف و اسماء الهی، نمیتواند ذات خداوند را به تمامی بشناسد. سرمد، بهعنوان صفت بقای الهی، دوامی یکنواخت و غیرمتلون است که از کثرت اوقات ناسوتی متمایز است. روایات، چون «لَا يَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتِ» و «سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ»، بر وحدت زمانی سرمد و تقدم وجود الهی تأکید دارند. خداوند، بهعنوان شخص حقیقی و نامحدود، فراتر از کلی و جزئی است و رابطه او با مخلوقات، رابطهای معین و متعین است. اولیاء خدا، با معرفت شهودی و عبادت عاشقانه، به قرب الهی میرسند، اما حتی آنها نیز در برابر عظمت سرمد الهی تسلیماند. این گفتار، با دعوت به تأمل در معرفت ربانی و پرهیز از مفاهیم غیرمستدل، بر ضرورت اشتغال دائم به خداوند تأکید میکند. هدف خلقت، معرفت و عبادت است که در پرتو سرمد الهی به کمال میرسد.