در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 932

متن درس





کاوش در ازل و ابد: تأملات فلسفی در حدوث و قدم زمان

کاوش در ازل و ابد: تأملات فلسفی در حدوث و قدم زمان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۳۲)

دیباچه

بحث در باب حدوث و قدم زمان، از دیرباز در کانون تأملات فلاسفه و متکلمان اسلامی قرار داشته است. این موضوع، که در تقاطع وجود، ازل، ابد و صفات الهی جای می‌گیرد، نه‌تنها به پرسش‌های بنیادین درباره چیستی زمان پاسخ می‌دهد، بلکه ما را به سوی فهم عمیق‌تر رابطه میان ذات باری‌تعالی و مخلوقات رهنمون می‌سازد. در این نوشتار، که برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه نهصد و سی و دوم است، تلاش شده است تا با نگاهی نقادانه و برهانی، استدلال‌های متکلمان در باب ابتدا یا عدم ابتداء زمان مورد بررسی قرار گیرد. این بررسی، با تأکید بر تمایز فلسفه به‌عنوان علمی برهانی از کلام به‌عنوان علمی جدلی، می‌کوشد تا مبادی ناصواب و مغالطات رایج در این حوزه را آشکار سازد.

بخش یکم: نقد استدلال‌های متکلمان در باب حدوث و قدم زمان

مخدوش بودن دلایل ابتدا و عدم ابتداء

استدلال‌های ارائه‌شده از سوی متکلمان برای اثبات ابتدا یا عدم ابتداء زمان، به دلیل فقدان مبادی سالم و کامل، از استحکام لازم برخوردار نیستند. این دلایل، که عمدتاً از ذهن‌گرایی و انتزاعات ذهنی سرچشمه می‌گیرند، فاقد مبنای برهانی‌اند و به جدل و مغالطه می‌انجامند. استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه، این استدلال‌ها را به مثابه بناهایی سست می‌دانند که بر شالوده‌های متزلزل بنا شده‌اند. این نقد، به ضعف منطقی استدلال‌های متکلمان اشاره دارد که به جای اتکا به مبادی یقینی، به فرضیه‌های ذهن‌بافانه تکیه کرده‌اند.

درنگ: فقدان مبادی برهانی در استدلال‌های متکلمان، آنها را به سطح جدل و مغالطه تنزل می‌دهد، که این امر، تمایز میان فلسفه به‌عنوان علمی برهانی و کلام به‌عنوان علمی جدلی را آشکار می‌سازد.

پاسخ ملاصدرا به استدلال چهارم

مرحوم صدرالدین شیرازی، در پاسخ به استدلال چهارم متکلمان، می‌فرماید: پایان یافتن حوادث در جانب ما، به معنای وجود نهایتی در این سوی زمان است، اما این نهایتی، عدم نهایتی در جانب دیگر را نفی نمی‌کند. این پاسخ، به امکان وجود تناهی در یک طرف حوادث (زمان حال) و غیرمتناهی بودن طرف دیگر (گذشته) اشاره دارد. به بیان دیگر، تناهی در زمان حال، لزوماً به معنای تناهی در گذشته نیست، بلکه می‌توان تصور کرد که حوادث از یک سو محدود و از سوی دیگر نامحدود باشند.

تمثیل بهشت و جهنم

برای روشن ساختن این مفهوم، ملاصدرا به مثالی از قرآن کریم استناد می‌کند. در بهشت و جهنم، خلود و جاودانگی مطرح است که نشان‌دهنده غیرمتناهی بودن از یک جانب (آینده) است. این تمثیل، به آیه شریفه «هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (سوره بقره، آیه ۲۵) اشاره دارد که می‌فرماید: «آنان در آن جاودانه‌اند.» این آیه، امکان غیرمتناهی بودن حوادث از یک جانب را تأیید می‌کند، در حالی که از جانب دیگر (ابتدای خلقت) می‌تواند متناهی باشد.

درنگ: مثال بهشت و جهنم، به‌عنوان مصداقی قرآنی، نشان می‌دهد که حوادث می‌توانند از یک سو متناهی و از سوی دیگر غیرمتناهی باشند، که این امر، استدلال متکلمان در باب تناهی مطلق حوادث را باطل می‌سازد.

نقد منطقی استدلال متکلمان

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی موشکافانه، استدلال متکلمان را نقد می‌کنند که تناهی این طرف (زمان حال) نمی‌تواند دلیل بر تناهی طرف دیگر (گذشته) باشد. این نقد، بر این اصل منطقی استوار است که تناهی در یک جانب، تناهی در جانب دیگر را ایجاب نمی‌کند. به تعبیر ایشان، اگر این سوی زمان را طنابی فرض کنیم که سر آن قیچی شده است، این سر بریده، دلیلی بر متناهی بودن سوی دیگر طناب نیست. این تمثیل، به روشنی نشان می‌دهد که فرض تناهی یک طرف، بدون دلیل اثباتی، به جدل می‌انجامد.

ابهام در تعریف تناهی

یکی از اشکالات اساسی استدلال‌های متکلمان، ابهام در تعریف تناهی است. مشخص نیست که تناهی به چه چیزی (حوادث، زمان یا عالم) نسبت داده می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: وقتی از تناهی این طرف سخن می‌گوییم، دقیقاً چه چیزی را متناهی می‌دانیم؟ آیا حوادث پیشین را در نظر داریم یا آنهایی که هنوز نیامده‌اند؟ این ابهام، صغرای استدلال متکلمان را سست می‌کند و اعتبار استدلال را زیر سؤال می‌برد.

جدلی بودن استدلال‌ها

استدلال‌های متکلمان، به دلیل فقدان مبادی برهانی، به جدل و مغالطه منجر می‌شوند. این استدلال‌ها، به جای حقیقت‌جویی، صرفاً برای ساکت کردن طرف مقابل طراحی شده‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، این رویکرد را به کشتی گرفتن در میدان جدل تشبیه می‌کنند، جایی که هدف، نه کشف حقیقت، بلکه غلبه بر حریف است. این در حالی است که فلسفه، به‌عنوان علمی برهانی، باید از مبادی یقینی بهره گیرد و از مغالطه پرهیز کند.

درنگ: تمایز فلسفه و کلام در این است که فلسفه، بر مبادی برهانی تکیه دارد، در حالی که کلام، با بهره‌گیری از مقدمات مقبول طرف مقابل، به جدل و اسکات می‌پردازد.

بخش دوم: ازل، صفت الهی یا ظرف حوادث؟

نقد استدلال پنجم متکلمان

متکلمان در استدلال پنجم خود مدعی‌اند که ازل یا حاوی حادث است یا نیست. اگر حاوی حادث باشد، محال است، زیرا حادث در ازل نمی‌گنجد، و اگر نباشد، حوادث مسبوق به عدم‌اند و این نیز به معنای ابتداء زمان است. استاد فرزانه قدس‌سره، این استدلال را به دلیل فرض نادرست ازل به‌عنوان ظرف حوادث مورد نقد قرار می‌دهند. ایشان می‌فرمایند: ازل، نه زمانی محدود است و نه حالتی معین، بلکه صفتی ذاتی و ایجابی برای پروردگار است.

پاسخ ملاصدرا به استدلال پنجم

ملاصدرا در پاسخ می‌فرماید: ازل، به معنای نفى الاولیة نیست، بلکه صفتی ایجابی و ذاتی است. تعریف ازل به‌عنوان نفى الاولیة، آن را به مفهومی سلبى فرو می‌کاهد، در حالی که ازل، مانند صمد، وصفی ایجابی و ذاتی برای ذات باری‌تعالی است. این پاسخ، به تمایز میان ازل به‌عنوان صفت الهی و مفاهیم زمانی مانند دهر یا زمان اشاره دارد.

درنگ: ازل، صفتی ایجابی و ذاتی پروردگار است، نه ظرفی برای حوادث یا مفهومی سلبى، و این امر، استدلال متکلمان در باب ازل را باطل می‌سازد.

تمایز ازل و عالم

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که ازل، عالم یا ظرف نیست، بلکه صفتی ذاتی برای پروردگار است. برخلاف زمان، که در مرتبه ناسوت قرار دارد، ازل در مرتبه ذات الهی است و فاقد هرگونه تعین مادی یا زمانی است. این تمایز، به مراتب وجودی در فلسفه اسلامی اشاره دارد، جایی که ازل، در قلمرو ذات الهی، و زمان، در قلمرو عالم ناسوت قرار می‌گیرد.

نقد مفهوم عدم در ازل

یکی دیگر از اشکالات استدلال متکلمان، فرض وجود عدم در ازل است. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: حادث زمانی که مسبوق به عدم باشد، نمی‌تواند در ازل جای گیرد، زیرا ازل، فاقد هرگونه تعین، از جمله عدم، است. ازل، به مثابه اقیانوسی بی‌کران است که هیچ تعینی، حتی عدم، در آن راه ندارد. این نقد، به پوچی مفهوم عدم به‌عنوان حلقه‌ای میان خدا و مخلوقات اشاره دارد.

صمد و ازل

در تمایز میان صفات الهی، صمد به‌عنوان وصفی ذاتی و ازل به‌عنوان وصفی زمانی معرفی می‌شود. صمد، به ذات پروردگار اشاره دارد، در حالی که ازل، به دوام الهی مربوط است که فاقد کثرت و تناوب است. این تمایز، به تفاوت میان صفات ذاتی و صفات زمانی الهی اشاره دارد و نشان می‌دهد که ازل، برخلاف تصور متکلمان، ظرفی برای حوادث نیست.

بخش سوم: فلسفه در برابر کلام: حکمت یا جدل؟

تمایز فلسفه و کلام

استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر تمایز فلسفه و کلام، فلسفه را علمی برهانی می‌دانند که باید از مبادی یقینی بهره گیرد. کلام، در مقابل، به مقدمات مقبول طرف مقابل تکیه دارد که ممکن است غیرواقعی باشند. این تمایز، به مثابه تفاوت میان جست‌وجوی حقیقت در قلمرو حکمت و تلاش برای غلبه بر حریف در میدان جدل است. فلسفه، با تکیه بر برهان، به دنبال کشف حقیقت است، در حالی که کلام، به اسکات و ساکت کردن طرف مقابل می‌اندیشد.

نقد مغالطه در کلام

کلام، به دلیل بهره‌گیری از مقدمات غیربرهانی، به مغالطه می‌انجامد. استاد فرزانه قدس‌سره، این رویکرد را به کشتی گرفتن در میدان جدل تشبیه می‌کنند، جایی که هدف، نه حقیقت‌جویی، بلکه محکوم کردن طرف مقابل است. این نقد، به ماهیت اسکاتی کلام اشاره دارد که در آن، مقدمات صرفاً برای اقناع یا ساکت کردن حریف به کار می‌روند.

درنگ: فلسفه، با تکیه بر حکمت و برهان، از مغالطه و جدل کلامی پرهیز می‌کند و به دنبال حقیقت است، در حالی که کلام، به اسکات و اقناع طرف مقابل می‌پردازد.

آیه حکمت و جدل

قرآن کریم در آیه شریفه «ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (سوره نحل، آیه ۱۲۵) می‌فرماید: «با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به نیکوترین شیوه مجادله نما.» این آیه، به سه روش دعوت (حکمت، موعظه و جدل حسنه) اشاره دارد و برتری حکمت و برهان را بر جدل نشان می‌دهد. فلسفه، به‌عنوان علمی حکمی، باید از این اصل قرآنی پیروی کند.

تفاوت فیلسوف و متکلم

فیلسوف، با حکمت و برهان سخن می‌گوید، در حالی که متکلم، به جدل و مغالطه متوسل می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره، فیلسوف را به عالمی ربانی تشبیه می‌کنند که در پی حقیقت است، و متکلم را به معرکه‌گیری که در پی غلبه بر حریف است. این تمایز، به نقش فیلسوف در کشف حقیقت و متکلم در اسکات طرف مقابل اشاره دارد.

بخش چهارم: صفات الهی و محدودیت معرفت بشری

ازل، ابد و صمد: صفات ذاتی پروردگار

ازل، ابد، صمد و سرمد، همگی صفاتی ذاتی برای پروردگارند، نه عوالم یا ظروف مستقل. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که این صفات، به ذات الهی اشاره دارند و نمی‌توان آنها را به‌عنوان ظرفی برای حوادث یا عوالم مادی تصور کرد. ازل، به مثابه دریای بی‌کران ذات الهی است که هیچ تعینی، حتی عدم، در آن راه ندارد.

تعینات ظهوری در ازل

تعینات ظهوری پروردگار، مانند مخلوقات، در علم الهی ازلی‌اند، اما نه به‌صورت مادی. این دیدگاه، به وجود علمی اشیاء در ازل اشاره دارد که فاقد تعینات مادی یا زمانی است. استاد فرزانه قدس‌سره، این مفهوم را به سفری وجودی تشبیه می‌کنند که در آن، یک ذره از مراتب عالی به سوی ناسوت فرو می‌آید و تعینات خود را کسب می‌کند.

درنگ: تعینات ظهوری مخلوقات، در علم الهی ازلی‌اند، اما این ازلیت، به معنای وجود مادی نیست، بلکه به وجود علمی در قلمرو ذات الهی اشاره دارد.

خدا، محیط به کل شیء

خدا، به‌عنوان ذاتی محیط به کل شیء، فراتر از درک محاطین است. استاد فرزانه قدس‌سره، این مفهوم را به اقیانوسی بی‌کران تشبیه می‌کنند که انسان، حتی با غواصی در آن، نمی‌تواند ژرفای آن را درک کند. این تمثیل، به محدودیت معرفت بشری در برابر احاطه الهی اشاره دارد.

محدودیت معرفت انسانی

صفات الهی، مانند ازل و صمد، فراتر از درک کامل انسانی‌اند. حتی اولیاء خدا، با همه تقربشان، در برابر عظمت این صفات ناتوان‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: شناخت این صفات، به مثابه ورود به اقیانوسی است که هرچه انسان در آن پیش رود، جز غرق شدن در شگفتی‌های آن نصیبش نمی‌شود.

تمثیل اقیانوس

صفات الهی، مانند اقیانوسی بی‌کران‌اند که فهم آنها برای انسان، مانند شنا در آب‌های عمیق است. انسان، حتی اگر غواص ماهری باشد، در برابر عظمت این اقیانوس، ناتوان است. این تمثیل، به محدودیت ذهن بشری در برابر عظمت ذات الهی اشاره دارد.

شناخت خدا، مقدم بر همه

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که شناخت خدا، مقدم بر شناخت پیامبر و امام است، زیرا خدا، مبدأ همه معرفت‌هاست. این دیدگاه، به اولویت توحید و معرفت الهی در سلسله مراتب معرفتی اشاره دارد. ایشان می‌فرمایند: کسی که خدا را بشناسد، نیازی به شناخت واسطه‌ها ندارد، زیرا خدا، سرچشمه همه حقیقت‌هاست.

درنگ: شناخت خدا، به‌عنوان مبدأ همه معرفت‌ها، مقدم بر شناخت پیامبر و امام است، زیرا ذات الهی، سرچشمه همه حقیقت‌هاست.

رحمان و رحیم

صفات رحمان و رحیم، به بخشش و رحمت الهی اشاره دارند، اما در مراتب مختلف تحقق می‌یابند. رحمان، به رحمت عام الهی، و رحیم، به رحمت خاص اشاره دارد. این تمایز، به تفاوت در تجلیات رحمت الهی در مراتب مختلف وجودی اشاره دارد.

خدا و مخلوقات

خدا، هیچ‌گاه مخلوقات را رد نمی‌کند، برخلاف پیامبر یا امام که ممکن است به دلیل حدود شرعی، مخلوق را رد کنند. استاد فرزانه قدس‌سره، این مفهوم را به کبوترانی تشبیه می‌کنند که هیچ‌گاه از سوی خدا طرد نمی‌شوند، در حالی که واسطه‌های الهی، به دلیل التزام به احکام شرعی، ممکن است چنین کنند.

بخش پنجم: نقد استدلال ششم و تأمل در وجود

نقد استدلال ششم متکلمان

متکلمان در استدلال ششم مدعی‌اند که امور گذشته، چون در وجود وارد شده‌اند، محصور و متناهی‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، این استدلال را به دلیل فرض نادرست متناهی بودن وجود نقد می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: وجود، لزوماً محصورکننده نیست. خدا و مخلوقات، همگی در وجودند، اما خدا متناهی نیست. این نقد، به غیرمتناهی بودن وجود الهی و امکان غیرمتناهی بودن حوادث اشاره دارد.

پاسخ ملاصدرا به استدلال ششم

ملاصدرا در پاسخ می‌فرماید: حصر، به معنای داشتن طرف است، اما حوادث از جانب ما محصور نیستند. این پاسخ، به عدم ضرورت تناهی حوادث از جانب حال اشاره دارد و استدلال متکلمان را باطل می‌سازد.

ابهام در تناهی

فرض تناهی یا عدم تناهی حوادث، بدون دلیل اثباتی، به مغالطه و خیالات می‌انجامد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که بدون دلیل روشن، نمی‌توان ادعای تناهی یا عدم تناهی کرد. این نقد، به ضرورت مبادی برهانی در استدلال‌های فلسفی اشاره دارد.

دشواری تغییر مذهب

ملاصدرا می‌فرماید: اکثر مردم، به دلیل دشواری، از تغییر مذهب خود عاجزند و نمی‌دانند چه می‌گویند. این دیدگاه، به تعصب فکری و دشواری پذیرش حقیقت در برابر پیش‌فرض‌ها اشاره دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، این دشواری را به سفری پرمخاطره تشبیه می‌کنند که در آن، ذهن انسان در برابر حقیقت، به مانند مسافری است که در برابر گردنه‌های صعب‌العبور متوقف می‌شود.

بخش ششم: تأمل در مراتب وجود و صفات الهی

حدوث و قدم: از کجا آغاز کنیم؟

بحث حدوث و قدم، باید از وجود، عالم ماده یا ذات الهی آغاز شود، نه از مفاهیم انتزاعی مانند ازل یا ابد. استاد فرزانه قدس‌سره می‌فرمایند: اگر عالم ماده را حادث بدانیم، آیا پیش از آن عالمی بوده است؟ و اگر بوده، آیا آن نیز حادث است؟ این پرسش‌ها، به پیچیدگی بحث حدوث و قدم اشاره دارند و نشان می‌دهند که بدون مبادی واقعی، این بحث به مغالطه می‌انجامد.

نقد مفهوم عدم

عدم، واسطه‌ای بین خدا و مخلوقات نیست، زیرا همه‌چیز در وجود است. استاد فرزانه قدس‌سره، این مفهوم را به مثابه توهمی می‌دانند که ذهن متکلمان را به خود مشغول کرده است. وجود، به مانند اقیانوسی است که همه‌چیز در آن غوطه‌ور است، و عدم، تنها سایه‌ای خیالی است که نمی‌تواند در این اقیانوس راه یابد.

درنگ: عدم، مفهومی غیرواقعی است که نمی‌تواند واسطه بین خدا و مخلوقات باشد، زیرا همه‌چیز در وجود است و وجود، مبدأ همه حقیقت‌هاست.

ازلی و ابدی بودن وجود

وجود، ازلی و ابدی است، اما عالم ماده، حادث است و در علم الهی، ازلی است. این دیدگاه، به تمایز بین وجود علمی و وجود عینی اشیاء در فلسفه اسلامی اشاره دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، این مفهوم را به سفری وجودی تشبیه می‌کنند که در آن، موجودات از مراتب عالی به سوی ناسوت فرو می‌آیند.

تعینات وجودی

یک ذره، با عبور از عوالم ربی و خلقی، تعینات وجودی خود را کسب می‌کند. این دیدگاه، به نظریه سیر وجودی اشیاء در فلسفه ملاصدرا اشاره دارد که در آن، موجودات از مراتب عالی به سوی ناسوت حرکت می‌کنند و در این سیر، اسماء و صفات الهی را متجلی می‌سازند.

نشانه‌های عوالم

موجودات، مانند حاجی که از مکه بازمی‌گردد یا نوزادی که به دنیا می‌آید، نشانه‌هایی از عوالم پیشین خود دارند. استاد فرزانه قدس‌سره، این مفهوم را به رنگ و بویی تشبیه می‌کنند که موجودات از عوالم پیشین با خود به ناسوت می‌آورند. این نشانه‌ها، به تأثیر مراتب وجودی بر تعینات مادی اشاره دارند.

سعید و شقی

روایت «السعید سعید فی بطن امه والشقی شقی فی بطن امه» (سعید در شکم مادرش سعید است و شقی در شکم مادرش شقی است) به تأثیر مراتب پیشین بر سرنوشت انسان اشاره دارد. این روایت، نشان‌دهنده آن است که تعینات وجودی انسان، از مراتب پیشین او تأثیر می‌پذیرد.

وجودمحوری در فلسفه

بحث فلسفی، باید در وجود ریشه داشته باشد، نه در عدم. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که وجود، مبدأ همه حقیقت‌هاست و بحث از عدم، به مغالطه و خیالات می‌انجامد. این دیدگاه، به اولویت وجود در فلسفه اسلامی اشاره دارد و نشان می‌دهد که همه‌چیز، از خدا تا مخلوقات، در قلمرو وجود جای دارند.

دشواری معرفت وجود

فهم وجود و مراتب آن، به دلیل پیچیدگی و فراتر رفتن از ذهن عادی، بسیار دشوار است. استاد فرزانه قدس‌سره، این دشواری را به سفری به فراسوی جو تشبیه می‌کنند، جایی که ذهن بشری، در برابر عظمت وجود، به مانند فضانوردی است که در برابر بی‌کرانگی کیهان حیران می‌ماند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با بررسی عمیق مسئله حدوث و قدم زمان در فلسفه اسلامی، نشان داد که استدلال‌های متکلمان، به دلیل فقدان مبادی برهانی، به جدل و مغالطه می‌انجامند. نقد ملاصدرا به این استدلال‌ها، بر امکان تناهی یک طرف حوادث و عدم تناهی طرف دیگر تأکید دارد. ازل، به‌عنوان صفتی ایجابی و ذاتی پروردگار، فاقد تعینات زمانی یا مکانی است و نمی‌تواند ظرف حوادث باشد. فلسفه، به‌عنوان علمی برهانی، باید از مغالطه و جدل کلامی پرهیز کند و به حقیقت‌جویی متکی باشد. صفات الهی، مانند ازل، ابد و صمد، فراتر از درک کامل بشری‌اند و شناخت آنها، به مانند غواصی در اقیانوسی بی‌کران است. این نوشتار، با تأکید بر وجودمحوری در فلسفه و نقد ذهن‌بافی کلامی، دعوت به بازنگری در مفاهیم فلسفی و تقویت فلسفه اسلامی با مبادی برهانی است.

با نظارت صادق خادمی