متن درس
فیض دائمی الهی و ظهورات وجودی در حکمت متعالیه
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۳۸)
مقدمه
مسئله حدوث و قدم عالم، از دیرباز یکی از پیچیدهترین مباحث فلسفی و کلامی در سنت اسلامی بوده است. این پرسش که آیا عالم ازلی است یا حادث، و رابطه آن با فیض الهی چگونه تبیین میشود، ذهن فلاسفه، متکلمان و عرفا را به خود مشغول داشته است. در این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۹۳۸ استاد فرزانه قدسسره، تلاش میشود تا این مسئله در چارچوب حکمت متعالیه ملاصدرا مورد بررسی قرار گیرد. محور بحث، نه عالم بهعنوان موجودی مستقل، بلکه فیض دائمی الهی و ظهورات وجودی آن است که عالم را به مثابه تجلی حقتعالی بازتعریف میکند. این نوشتار، با بهرهگیری از متون فلسفی، روایی و قرآنی، به تحلیل دقیق و عمیق این موضوع میپردازد و با ساختاری منظم و علمی، مفاهیم را برای مخاطبان آکادمیک تبیین مینماید. هدف آن است که خواننده، در سفری معرفتی، به درک عمیقتری از رابطه وجودی میان حق و عالم دست یابد، گویی که در برابر آیینهای از حقیقت ایستاده و جلوههای بیکران فیض الهی را نظاره میکند.
بخش نخست: بازتعریف مسئله حدوث و قدم
پیچیدگیهای سنتی در مسئله حدوث و قدم
مسئله حدوث و قدم عالم، به دلیل تمرکز پیشینیان بر مخلوقات بهعنوان موضوع اصلی بحث، با پیچیدگیهای فراوانی همراه بوده است. متکلمان و فلاسفه، گاه عالم را به اجسام محدود کردهاند، گاه آن را شامل مجردات دانستهاند و گاه ترکیبی از این دو را در نظر گرفتهاند. این رویکردها، به اختلافات و تخطئههای متقابل منجر شده است، گویی که هر گروه در پی ترسیم نقشهای متفاوت از یک سرزمین واحد بوده، اما هیچیک به حقیقت کامل دست نیافتهاند. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که این پیچیدگی، نتیجه تمرکز بر عالم بهجای فیض الهی است. عالم، اعم از جسم یا مجردات، نمیتواند محور اصلی این پرسش باشد، زیرا این رویکرد، به جدایی میان خدا و مخلوقات منجر میشود که با حقیقت وجودی سازگار نیست.
انتقال محور بحث به فیض الهی
برای رفع این پیچیدگی، استاد فرزانه قدسسره پیشنهاد میکنند که محور بحث از عالم به فیض پروردگار منتقل شود. پرسش بنیادین این است: آیا فیض الهی دائمی است یا حادث؟ آیا خداوند همواره فیاض بوده یا زمانی فیض او تعطیل بوده و سپس آغاز شده است؟ این تغییر محور، به سان تغییر جهت قطبنما از مقصد ظاهری به مبدأ حقیقی، مسئله را از سطح مخلوقات به سطح وصف الهی ارتقا میدهد. فیض الهی، به مثابه جریانی بیوقفه از وجود محض، عالم را بهعنوان مظهر خود متجلی میسازد، نه بهعنوان موجودی مستقل که بتوان آن را جداگانه قدیم یا حادث دانست.
نقد دیدگاههای سنتی
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به ملاصدرا، تأکید میکنند که تمرکز بر عالم (اعم از جسم، روح یا مجردات) بهعنوان موضوع بحث، خطاست. متکلمان، با فرض اینکه خداوند زمانی تنها بوده و سپس خلقت را آغاز کرده، به سادهانگاری دچار شدهاند. این دیدگاه، گویی که خداوند را در قفس زمان محصور کرده و خلقت را فرآیندی تدریجی میداند. پرسش متکلمان، هرچند درست است، اما پاسخشان نادرست است، زیرا خلقت را نه بهعنوان تجلی دفعی فیض الهی، بلکه بهصورت فرآیندی زمانی تصور میکنند. استاد فرزانه قدسسره، این دیدگاه را نقد کرده و بر ضرورت تبیین خلقت در چارچوب فیض دائمی الهی تأکید میورزند.
جمعبندی بخش نخست
در این بخش، با بررسی پیچیدگیهای سنتی در مسئله حدوث و قدم، مشخص شد که تمرکز بر عالم بهعنوان موجودی مستقل، به اختلافات و پیچیدگیهای بیحاصل منجر شده است. انتقال محور بحث به فیض الهی، راهحلی است که حکمت متعالیه ارائه میدهد. این دیدگاه، با نفی استقلال وجودی عالم و تأکید بر فیض دائمی الهی، مسئله را در چارچوبی متعالیتر بازتعریف میکند. نقد دیدگاههای متکلمان و فلاسفه، نشاندهنده ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی و حرکت به سوی تبیینی وجودی است که عالم را مظهر حق میداند.
بخش دوم: فیض دائمی الهی و ظهورات وجودی
فیض دائمی و وجود مستفیض
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که خداوند همواره فیاض بوده و فیض او دائمی است. این فیض، به سان چشمهای بیپایان، همواره مستفیضی را در بر میگیرد، چه در این عالم و چه در عوالم دیگر. این دیدگاه، جدایی میان خدا و عالم را نفی میکند و عالم را بهعنوان مظهر دائمی فیض الهی معرفی مینماید. اگر فیض الهی دائمی باشد، مستفیض نیز همواره وجود داشته است، گویی که هر لحظه از وجود عالم، بازتابی از نور بیکران حق است.
نقد دیدگاه عرفا درباره قدم عالم
برخی عرفا، به نقل از ملاصدرا، ادعای قدم زمانی عالم را بیارزش دانسته و گفتهاند: «العالم قدیمٌ لا طائل تحته». استاد فرزانه قدسسره، با استناد به صدرا، این نقد را ناکافی میدانند، زیرا صرف نفی قدم زمانی، بدون ارائه تبیینی جامع، به حل مسئله کمکی نمیکند. این عرفا، گویی که تنها به نفی یک سوی مسئله پرداختهاند، بدون آنکه سوی دیگر را روشن سازند. ملاصدرا این رویکرد را ناکافی دانسته و به تبیین دقیقتری در چارچوب حکمت متعالیه پرداخته است.
ادعای انحصاری ملاصدرا
ملاصدرا مدعی است که تبیین او از مسئله حدوث و قدم، در دوره اسلامی بدیع و منحصربهفرد است: «فالمصیر فی هذه المسألة إلی ما حققناه و تفردنا». او معتقد است که حکمای اسلام و دیگر علما، به دلیل محدودیتهای معرفتی، به کنه این مسئله دست نیافتهاند. استاد فرزانه قدسسره، این ادعا را تأیید کرده و آن را نشانهای از نوآوری صدرا در تلفیق عرفان، کلام و فلسفه میدانند. این تبیین، به سان پلی است که عقل و شهود را به هم متصل میکند و حقیقت را در افقی متعالیتر آشکار میسازد.
محدودیتهای معرفتی بشر
استاد فرزانه قدسسره، محدودیتهای معرفتی بشر را به تشبیهی زیبا توصیف میکنند: «آدمیزاد است دیگر، یک نخود زیاد بخورد ترش میکند، یک نخود کم بخورد دلضعفه میرود». این تشبیه، به محدودیت ذاتی عقل بشری در فهم امور متافیزیکی اشاره دارد. حکمای اسلام و دیگر علما، به دلیل این محدودیت، نتوانستهاند به حقیقت مسئله حدوث و قدم دست یابند. این محدودیت، به سان قفسی است که پرنده عقل را در خود محصور کرده و تنها شهود عرفانی میتواند آن را به سوی آسمان حقیقت رها سازد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تأکید بر فیض دائمی الهی، عالم را بهعنوان مظهر این فیض بازتعریف کرد. نقد دیدگاه عرفا و متکلمان، نشاندهنده ضرورت تغییر محور بحث از عالم به فیض الهی است. ادعای انحصاری ملاصدرا و تأکید بر محدودیتهای معرفتی بشر، بر اهمیت نوآوریهای حکمت متعالیه در تبیین این مسئله دلالت دارد. عالم، نه موجودی مستقل، بلکه ظهور دائمی فیض الهی است که ازلی بودن آن، نتیجه فیاضیت بیوقفه حقتعالی است.
بخش سوم: نقد دیدگاههای نصارى و شیخ اشراق
دیدگاه نصارى درباره حدوث عالم
برخی از متقدمین نصارى معتقدند که عالم متناهیالقوه است و هر متناهیالقوه، متناهیالبقاء است: «ان العالم متناهی القوه و کل متناهی القوه متناهی البقاء». بنابراین، عالم نمیتواند ازلی باشد، زیرا قوه محدود، به بقای محدود منجر میشود. این استدلال، به سان استدلالی است که ظرفی کوچک را برای دربرگرفتن اقیانوسی بیکران ناکافی میداند. استاد فرزانه قدسسره، این استدلال را به چالش کشیده و صغرای آن را مخدوش میدانند: «کی گفته قوه متناهی است؟»
نقد شیخ اشراق بر نصارى
شیخ اشراق، در پاسخ به نصارى، بیان میکند که عالم هرچند متناهیالقوه است، اما به دلیل وجود علتی دائمی (حقتعالی)، بقای آن غیرمتناهی است: «لکنه غیر متناهی البقاء لا لذاته و لا لقوته بل لأن علته دائمة». این دیدگاه، به سان تشبیهی است که سطلی محدود را به چاهی بیپایان متصل میکند، اما استاد فرزانه قدسسره، این مثال را نادرست میدانند، زیرا عالم، مانند سطلی نیست که وجود در آن ریخته شود، بلکه خود ظهور حق است.
نقد صدرا بر شیخ اشراق
ملاصدرا دیدگاه شیخ اشراق را مجمل و مغالطهآمیز میداند، زیرا این دیدگاه، به ماهیت و قوه اصالت میدهد. او تأکید میکند که عالم، نه دارای ماهیت مستقل است و نه قوهای جدا از فیض الهی. استاد فرزانه قدسسره، با تأیید این نقد، بیان میکنند که فرض ماهیت مستقل برای عالم، گویی که موجودی جدا از حق را فرض کردهایم، در حالی که عالم، تنها ظهور و تجلی حقتعالی است.
انصاف علمی در بررسی دیدگاهها
استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر انصاف علمی، دیدگاه نصارى و شیخ اشراق را بررسی کرده و نشان میدهند که حقیقت، نباید به دین یا شخص وابسته باشد. این رویکرد، به سان ترازویی است که آرای مختلف را با دقت و بیطرفی میسنجد. ملاصدرا، نقد شیخ اشراق را ناکافی میداند، اما دیدگاه نصارى را نیز کاملاً رد نمیکند، بلکه صغرای استدلال آنها را به چالش میکشد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با بررسی دیدگاه نصارى و نقد شیخ اشراق، نشان داد که استدلالهای مبتنی بر قوه متناهی یا بقای متناهی، به دلیل فرض استقلال عالم، ناکافیاند. نقد صدرا بر شیخ اشراق، بر اصل اصالت وجود تأکید دارد که عالم را ظهور حق میداند. انصاف علمی در بررسی آرای مختلف، راه را برای تبیینی جامعتر در حکمت متعالیه هموار میسازد.
بخش چهارم: اصالت وجود و نفی ماهیت مستقل
نفی اصالت ماهیت
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که ماهیت، بهخودیخود هیچ واقعیتی ندارد و وجود، ظهور حقتعالی است. عالم، نه ماهیت مستقل دارد و نه وجودی جدا از حق. این دیدگاه، به سان آیینهای است که تنها بازتاب نور حق را نشان میدهد، بدون آنکه خود نوری مستقل داشته باشد. فرض ماهیت مستقل برای عالم، گویی که سایهای را جدا از نور تصور کنیم، در حالی که سایه، تنها به نور وابسته است.
عالم بهعنوان ظهور الهی
عالم، مجموعهای از تعینات و ظهورات الهی است و نه موجودی مستقل که بتوان آن را متناهی یا غیرمتناهی دانست. این دیدگاه، به سان نغمهای است که از ساز وجود الهی برمیخیزد و هیچ استقلال صوتی از خود ندارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که سخن گفتن از محدودیت یا ازلیت عالم بهخودیخود، بیمعناست، زیرا عالم، تنها مظهر فیض دائمی حق است.
نقد مثال سطل و چاه
مثال سطل و چاه، که شیخ اشراق برای تبیین بقای عالم به کار برده، نادرست است. عالم، مانند سطلی نیست که آب وجود در آن ریخته شود، بلکه خود ظهور حق است. این نقد، به سان اشارهای است به محدودیت تشبیهات مادی در تبیین مفاهیم متافیزیکی، که تنها با تبیینهای وجودی و عرفانی میتوان به حقیقت آنها دست یافت.
نفی ذات مستقل برای مخلوقات
مخلوقات، ذات مستقل ندارند و تنها ظهورات حقتعالیاند. استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که سخن گفتن از «من ذاته ليس و من جانب علته إیس» نادرست است، زیرا مخلوقات، اصلاً ذاتی ندارند که بتوان آن را محدود یا غیرمحدود دانست. این دیدگاه، به سان نفی سایهای است که بخواهد جدا از نور خودنمایی کند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر اصالت وجود و نفی ماهیت مستقل، عالم را بهعنوان ظهور حقتعالی بازتعریف کرد. نقد مثال سطل و چاه و نفی ذات مستقل برای مخلوقات، نشاندهنده عمق دیدگاه حکمت متعالیه در رفع دوگانگی میان خدا و عالم است. عالم، نه موجودی مستقل، بلکه تجلی دائمی فیض الهی است که هرگونه استقلال وجودی از آن سلب میشود.
بخش پنجم: ضرورت ظهور و معرفت الهی
ضرورت ظهور برای هر شیء
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هر شیء، به ضرورت، دارای آثار و ظهور است. بدون ظهور و اثر، شیئیت معنا ندارد. این اصل، به ذات حقتعالی نیز تعمیم داده میشود که ذاتش عین ظهور و ظاهر است. این دیدگاه، به سان قانونی است که هر موجودی را به آثارش متصل میکند، گویی که هیچ نغمهای بدون طنین و هیچ نوری بدون درخشش ممکن نیست.
محدودیت معرفت بشری نسبت به خدا
بشر، به دلیل عدم تأمل کافی، از خدا کمترین معرفت را دارد. استاد فرزانه قدسسره، خدا را به دو سنگ تشبیه میکنند که هنوز به هم نخوردهاند و جرقهای از آنها برنخاسته است. این تشبیه، به محدودیت معرفت بشری در برابر عظمت الهی اشاره دارد، گویی که بشر، هنوز در آستانه کشف حقیقت الهی ایستاده و گامی به سوی آن برنداشته است.
ضرورت قاعدهمندی معرفت الهی
برای فهم خدا، باید قواعد و اصول مشخصی تدوین شود، همانگونه که علوم طبیعی با قاعدهمندی به اکتشافات رسیدهاند. استاد فرزانه قدسسره، به ضرورت روششناسی علمی در فلسفه و عرفان تأکید میکنند، گویی که معرفت الهی، به سان سرزمینی ناشناخته است که نیازمند نقشهای دقیق برای کاوش است.
قاعدهمندی استخاره بهعنوان مثال
بهعنوان مثالی از قاعدهمندی، استاد فرزانه قدسسره به تدوین اصول استخاره اشاره میکنند که با تکیه بر آیات قرآن کریم و قواعد مشخص، به علمی نظاممند تبدیل شده است. این مثال، به سان چراغی است که امکان قاعدهمند کردن معارف دینی و عرفانی را روشن میسازد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر ضرورت ظهور برای هر شیء، به ذات حقتعالی بهعنوان عین ظهور اشاره کرد. محدودیت معرفت بشری و ضرورت قاعدهمندی معرفت الهی، راه را برای فهم عمیقتر حقیقت الهی هموار میسازد. مثال استخاره، نشاندهنده امکان تدوین روشهای علمی برای معارف متافیزیکی است.
بخش ششم: نفی دوگانگی علت و معلول و احاطه الهی
نفی دوگانگی علت و معلول
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که علت و معلول، متباین و متخالف نیستند، بلکه مراتب وجودیاند. عالم، بهعنوان ظهور حق، با خدا در مراتب وجودی مرتبط است و نه در تقابل. این دیدگاه، به سان سلسلهای از نور است که هر شعاع آن، ادامه شعاع پیشین است، بدون آنکه از منبع نور جدا شود.
نفی فرار از حکومت الهی
با استناد به کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام: «لا یمکن الفرار من حکومته»، استاد فرزانه قدسسره بیان میکنند که فرار از حکومت الهی ممکن نیست، زیرا خدا محدود نیست و عالم، ظهور اوست. این کلام، به سان قلعهای استوار است که هیچ مخلوقی نمیتواند از آن خارج شود.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با نفی دوگانگی میان علت و معلول، عالم را بهعنوان مرتبهای از ظهور حق معرفی کرد. کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام، بر احاطه کامل الهی بر عالم تأکید دارد که هرگونه استقلال یا جدایی از حق را نفی میکند.
جمعبندی
این نوشتار، با بررسی دقیق مسئله حدوث و قدم در چارچوب حکمت متعالیه، نشان داد که عالم، نه موجودی مستقل، بلکه ظهور و تجلی دائمی فیض الهی است. انتقال محور بحث از عالم به فیض الهی، راهحلی است که ملاصدرا برای رفع پیچیدگیهای سنتی ارائه داده است. نقد دیدگاههای نصارى، شیخ اشراق و متکلمان، بر ناکافی بودن تبیینهای مبتنی بر ماهیت یا قوه متناهی تأکید دارد. اصالت وجود و نفی ذات مستقل برای مخلوقات، عالم را بهعنوان مظهر حق بازتعریف میکند. ضرورت ظهور برای هر شیء و قاعدهمندی معرفت الهی، راه را برای فهم عمیقتر حقیقت الهی هموار میسازد. کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام، بر احاطه کامل الهی بر عالم تأکید دارد که هرگونه فرار یا استقلال از حق را نفی میکند. این نوشتار، با دعوت به تأمل در فیض دائمی الهی و ظهورات وجودی، خواننده را به سوی معرفتی عمیقتر از رابطه حق و عالم هدایت میکند.