متن درس
کاوش در مفهوم «آن» و «ابتداء» در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۴۴)
مقدمه: درآمدی بر مفاهیم بنیادین فلسفه زمان
فلسفه اسلامی، بهویژه در شاخه متافیزیک، از دیرباز به مفاهیم بنیادین زمان، حرکت، و وجود پرداخته و این مفاهیم را در چارچوبی عمیق و چندلایه مورد کاوش قرار داده است. مفهوم «آن» و «ابتداء» بهعنوان دو مقوله کلیدی در تحلیل زمان و حرکت وجودی، نقشی محوری در این نظام فکری ایفا میکنند. این مفاهیم، نهتنها به درک ما از زمان و سیر وجودی کمک میکنند، بلکه با پیوند به مفاهیم وجود و عدم، دریچهای به سوی فهم عمیقتر هستی میگشایند. در این نوشتار، که برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه نهصد و چهل و چهارم است، این دو مفهوم با نگاهی دقیق و تحلیلی بررسی شده و با توضیحات تفصیلی و تمثیلات ادبی، بهگونهای منسجم و علمی ارائه میگردند. هدف، ارائه دیدگاهی جامع و روشن به مخاطبان آکادمیک است که در پی فهم عمیقتر این مفاهیم در بستر فلسفه اسلامی هستند.
بخش نخست: مفهوم «آن» در فلسفه اسلامی
تقسیمبندی «آن» به سیال و تقطیع
در فلسفه اسلامی، «آن» بهعنوان لحظهای از زمان، مقولهای وجودی است که در دو گونه سیال و تقطیع تعریف میشود. «آنِ سیال» به پیوستگی و جریان مداوم زمان اشاره دارد، گویی رودی است که بیوقفه در بستر هستی جاری است. در مقابل، «آنِ تقطیع» به گسستگیهای ذهنی یا فرضی در ادراک زمان مربوط میشود، مانند نقطههایی که ذهن انسان بر این رود جاری ترسیم میکند تا آن را قابل فهم سازد. این تقسیمبندی، که ریشه در آرای ابنسینا و صدرالمتألهین دارد، زمان را نهتنها بهعنوان یک مقوله زمانی، بلکه بهعنوان یک واقعیت وجودی وابسته به حرکت افلاک تحلیل میکند.
سیالیت «آن» نشاندهنده پیوستگی وجودی است که در حرکت جوهری عالم ریشه دارد. این حرکت، که از چرخش افلاک نشأت میگیرد، زمان را بهعنوان یک معلول وجودی پدید میآورد. در مقابل، تقطیع «آن» نتیجه ادراک انسانی است که برای درک زمان، آن را به لحظات گسسته تقسیم میکند. این دوگانگی، مبنایی برای تحلیل مفاهیم وجود و عدم، و همچنین مشترک و مختص بودن «آن» فراهم میآورد.
درنگ: «آن» در فلسفه اسلامی، نهتنها لحظهای از زمان، بلکه مقولهای وجودی است که با حرکت جوهری عالم پیوند دارد. سیالیت آن، به پیوستگی هستی، و تقطیع آن، به ادراک ذهنی انسان اشاره دارد.
رابطه «آن» با وجود و عدم
«آن» در فلسفه اسلامی، به دو گونه مشترک و مختص نیز تقسیم میشود. «آنِ مشترک» لحظهای است که میان دو زمان یا دو حالت وجودی مشترک است، درحالیکه «آنِ مختص» به لحظهای خاص و منحصر به یک شیء یا پدیده اشاره دارد. با این حال، استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این تقسیمبندیها، بیش از آنکه در واقعیت خارجی تعین داشته باشند، در ذهن انسان شکل میگیرند. زمان، بهعنوان یک جریان سیال، فاقد «آنِ مشترک» یا «آنِ مختص» به معنای دقیق کلمه است، بلکه این مفاهیم، فرضهای ذهنی هستند که برای تحلیل حرکت و وجود به کار میروند.
در این راستا، بحث وجود و عدم نیز به «آن» پیوند میخورد. وجودِ «آن» به لحظهای اشاره دارد که شیء در هستی ظهور مییابد، درحالیکه عدمِ «آن» به غیاب آن لحظه در ظرف زمان اشاره میکند. اما از آنجا که زمان در فلسفه اسلامی، جریانی پیوسته و غیرمتصل است، نمیتوان «آن» را بهصورت یک لحظه مستقل و جداگانه در نظر گرفت. این پیوستگی، مانند رشتهای موزون، تمام لحظات را به یکدیگر پیوند میدهد، بهگونهای که گویی هر «آن» در دل «آن» دیگر نهفته است.
بخش دوم: مفهوم «ابتداء» و پیوند آن با «آن»
تعریف ابتداء و انواع آن
«ابتداء» در فلسفه اسلامی، به معنای آغاز و مبدأ یک شیء یا پدیده است و با مفهوم «آن» همارز دانسته میشود. این مفهوم، مانند نسیمی که آغاز یک صبح را نوید میدهد، لحظهای را نشان میدهد که یک واقعیت وجودی از عدم به سوی هستی گام برمیدارد. استاد فرزانه قدسسره، «ابتداء» را به دو نوع تقسیم میکنند: نخست، «آنِ ابتدائی» که پیش از وجود شیء قرار دارد و به تهیؤ (آمادگی برای وجود) اشاره میکند؛ و دوم، «آنِ ابتدائی» که جزء خود شیء است و لحظه آغازین وجود آن را در بر میگیرد.
این تقسیمبندی، مانند دو سوی یک سکه، دو جنبه از آغاز را نشان میدهد: یکی بیرون از ظرف وجود شیء، گویی سایهای پیش از طلوع آفتاب، و دیگری درون ظرف وجود، مانند اولین پرتو نور که بر زمین میتابد. این تمایز، در تحلیلهای فلسفی و اصولی، بهویژه در بحث غایت و مغیا، نقش کلیدی دارد.
درنگ: «ابتداء» در فلسفه اسلامی، لحظه آغاز یک شیء است که میتواند پیش از وجود (تهیؤ) یا جزء وجود شیء باشد. این تمایز، به تحلیل دقیقتر حرکت وجودی و زمان کمک میکند.
غایت و مغیا در تحلیل ابتداء
در بحثهای اصولی، پرسشی بنیادین مطرح میشود: آیا غایت (هدف) در مغیا (مقصود) داخل است یا خیر؟ برای مثال، وقتی گفته میشود «تا بیست»، آیا عدد بیست جزء شمارش است یا خیر؟ این پرسش، مانند جدالی میان دو راه در یک مسیر، دو احتمال را پیش میکشد: یا غایت در مغیا داخل است (بیست شامل میشود) و یا خیر (تا نوزده منظور است). این ابهام، در تحلیل «ابتداء» نیز رخ مینماید. وقتی از «اول صبح» سخن میگوییم، آیا منظور لحظهای پیش از صبح است یا لحظهای که در دل صبح جای دارد؟
برای رفع این ابهام، قرینهای لازم است که مراد گوینده را روشن سازد. استاد فرزانه قدسسره، با بهرهگیری از مثال ادبی «أَکَلْتُ السَّمَکَةَ حَتَّى رَأْسِهَا» (ماهی را تا سرش خوردم)، این پیچیدگی را نشان میدهند. در برخی فرهنگها، سر ماهی خوراکی نیست، گویی بخشی زائد از واقعیت وجودی آن است، اما در فرهنگهایی که مهارت آشپزی دارند، سر ماهی ارزشی والا مییابد، مانند گوهری که در دل صدف نهان است. این مثال، به تأثیر فرهنگ و آگاهی بر ادراک مفاهیم فلسفی اشاره دارد.
تأثیر فرهنگ بر ادراک مفاهیم
ادراک مفاهیم فلسفی، مانند «آن» و «ابتداء»، تحت تأثیر فرهنگ و تجربههای زیسته قرار میگیرد. استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به تفاوت ارزشگذاری سر ماهی و سر گوسفند در فرهنگهای مختلف، نشان میدهند که چگونه ناآگاهی میتواند مانع بهرهبرداری از حقیقت اشیاء شود. در گذشته، در برخی مناطق، سر گوسفند دور ریخته میشد، گویی گنجی نادیده گرفته شده است، اما امروزه، حتی استخوانها نیز ارزش مییابند، مانند طلایی که از دل خاک بازیافته میشود.
این تحول، نشاندهنده حرکت وجودی در سطح اجتماعی است. مهاجرت فرهنگها، مانند نسیمی که بذرهای نو را به سرزمینی تازه میبرد، مفاهیم جدیدی را به شهرهایی چون قم معرفی کرد. پیش از ورود مهاجران نجفی و کربلایی، اهالی قم با ماهی، خرما، و بامیه بیگانه بودند، اما این تعاملات فرهنگی، مانند رودی که خاک را بارور میکند، ادراکهای جدیدی را به ارمغان آورد.
بخش سوم: زمان و حرکت در فلسفه اسلامی
زمان بهعنوان معلول حرکت افلاک
در فلسفه اسلامی، زمان بهعنوان معلولی از حرکت افلاک تعریف میشود. اگر افلاک مبدأیی داشته باشند، حرکت آنها نیز مبدأ دارد و در نتیجه، زمان نیز دارای مبدأ خواهد بود. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که زمان، مانند سایهای است که از حرکت چرخهای عالم بر زمین میافتد. این حرکت، که از چرخش نظاممند افلاک نشأت میگیرد، زمان را بهعنوان یک مقوله وجودی پدید میآورد.
با این حال، زمان فاقد «آنِ اول» است، زیرا حادث است و مسبوق به عدم نیست. این دیدگاه، ریشه در آرای صدرالمتألهین دارد که زمان را جریانی پیوسته و غیرمتصل میداند. «آنِ اول» زمان، مانند نقطهای خیالی در آغاز یک خط بیکران، تنها بهصورت فرضی قابل تصور است و در واقعیت خارجی، تعین ندارد.
درنگ: زمان در فلسفه اسلامی، معلولی از حرکت افلاک است و فاقد «آنِ اول» به معنای واقعی است، زیرا حادث بودن آن، مانع از وجود مبدأ مطلق میشود.
تمایز فیض و مستفیض
فیض الهی، بهعنوان جریانی ازلی از ذات حق، با مستفیض (جهان مادی) تفاوت دارد. جهان، به دلیل حادث بودن، نمیتواند ازلی باشد، گویی شاخهای است که از ریشهای ازلی تغذیه میکند، اما خود ریشه نیست. این تمایز، در تحلیل زمان و حرکت وجودی نقش کلیدی دارد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هرچند فیض الهی ازلی است، اما جهان مادی، مانند جویباری که از چشمهای جوشان سرچشمه میگیرد، دارای آغاز است.
عدم سابقه برای اول زمان
ما هیچ سابقهای از «اول زمان» نداریم، زیرا هرچه به عقب بازگردیم، وجودی پیش از آن بوده است. این مفهوم، مانند تلاش برای یافتن آغاز یک زنجیره بیپایان، نشاندهنده بیکرانگی زمان در فلسفه اسلامی است. «اول بلا اول»، مانند افق دوردستی است که هرچه به سوی آن پیش میرویم، باز هم دورتر مینماید.
بخش چهارم: نقد و بازاندیشی در فلسفه اسلامی
محدودیتهای ابزارهای فلسفی
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نقادانه، به محدودیتهای ابزارهای علمی در فلسفه اسلامی اشاره میکنند. فلاسفه پیشین، به دلیل فقدان ابزارهای تجربی، گاه به تحلیلهای عرفی و غیرتجربی متکی بودند. این محدودیت، مانند قفسی است که پرنده اندیشه را از پرواز در آسمان حقیقت بازمیدارد. برای پیشرفت فلسفه، نیاز به آزمایشگاهها و ابزارهای علمی است تا مفاهیم انتزاعی، مانند «آن» و «ابتداء»، در بستر تجربه نیز آزموده شوند.
مفاهیمی چون مماسات (تماس) و مفارقت (جدایی)، که در ظرف حرکت تعریف میشوند، در فلسفه اسلامی بهصورت ذهنی تحلیل شدهاند. اما در دنیای مدرن، ابزارهای علمی، مانند دوربینی که حرکت را ثبت میکند، میتوانند این مفاهیم را بهگونهای عینیتر بررسی کنند. این نقد، به ضرورت پیوند فلسفه با علوم تجربی اشاره دارد.
درنگ: فلسفه اسلامی، برای پیشرفت در دنیای مدرن، نیازمند پیوند با علوم تجربی و استفاده از ابزارهای علمی است تا از تحلیلهای صرفاً ذهنی فراتر رود.
جایگاه جهانی فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، در دنیای مدرن، جایگاه شایستهای نیافته و به ورزش باستانی تشبیه شده است که، هرچند ارزشمند، در سطح جهانی مورد توجه نیست. این انزوا، مانند گنجی است که در گوشهای خاک میخورد، درحالیکه جهان به دنبال گنجهای نو میگردد. استاد فرزانه قدسسره، با حسرتی عمیق، به این انزوا اشاره کرده و بر ضرورت تعامل با علوم مدرن تأکید دارند.
برای احیای فلسفه اسلامی، نیاز به بازنگری در روشهای آموزشی و تخصصی کردن آن است. فلسفه نباید بهصورت عمومی به همه طلاب آموزش داده شود، بلکه باید به افرادی اختصاص یابد که استعداد و تخصص لازم را دارند، گویی بذری که تنها در خاک حاصلخیز میروید.
نقد عرفان ابنسینا
ابنسینا، در «مقامات العارفین»، عرفان را به دیوانگی تشبیه کرده و نتوانسته حقیقت آن را بهدرستی تحلیل کند. این دیدگاه، مانند تلاش برای توصیف رنگینکمان با کلمات سیاهوسفید است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که عرفان، بهعنوان یک حوزه متافیزیکی، نیازمند رویکردی متفاوت از فلسفه مشایی است.
بخش پنجم: نمونههای انسانی و نقش علم دینی
انسان کامل در فلسفه اسلامی
استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به شخصیتهایی چون مرحوم الهی، چمران، و رجایی، نمونههایی از انسان کامل را معرفی میکنند. این افراد، مانند ستارگانی در آسمان معرفت، ترکیبی از علم، اخلاق، و معنویت را به نمایش میگذارند. مرحوم الهی، با صفای باطن و اخلاص، و چمران، با نبوغ و روحیهای پیامبرگونه، نمونههایی از انسانهایی هستند که فلسفه اسلامی در پی تربیت آنهاست.
این نمونهها، مانند آیینهای هستند که حقیقت انسان کامل را بازمیتابانند. در فلسفه اسلامی، انسان کامل، کسی است که علم را با اخلاق و معنویت درهم میآمیزد و در مسیر خدمت به خلق گام برمیدارد.
درنگ: انسان کامل در فلسفه اسلامی، ترکیبی از علم، اخلاق، و معنویت است که در شخصیتهایی چون مرحوم الهی و چمران متجلی میشود.
نقد نظام آموزشی علم دینی
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی اصلاحطلبانه، بر ضرورت بازنگری در نظام آموزشی علم دینی تأکید دارند. این نظام باید ورودی خود را کنترل کرده و آموزشها را تخصصی کند، مانند باغبانی که بذرهای مرغوب را گزینش میکند. علم دینی، برای ایفای نقش پیشرو در دنیای مدرن، باید با علوم تجربی و روشهای نوین آموزشی همگام شود.
اگر علم دینی به این تحولات توجه نکند، خطر انزوا در برابر پیشرفتهای علمی جامعه وجود دارد. این انزوا، مانند جزیرهای است که از جریان اصلی دانش جدا افتاده و در نهایت به فراموشی سپرده میشود.
نتیجهگیری
کاوش در مفاهیم «آن» و «ابتداء» در فلسفه اسلامی، دریچهای به سوی فهم عمیقتر زمان، حرکت، و وجود میگشاید. این مفاهیم، مانند رشتههایی ظریف در تاروپود هستی، به ما کمک میکنند تا پویایی و سیالیت عالم را درک کنیم. با این حال، فلسفه اسلامی، برای ایفای نقش پیشرو در دنیای مدرن، نیازمند بازنگری در روشها و ابزارهای خود است. پیوند با علوم تجربی، تخصصی کردن آموزش، و تربیت انسانهایی کامل که علم را با اخلاق و معنویت درهم میآمیزند، میتواند این فلسفه را به جایگاهی شایسته برساند.
درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، مانند چراغی در مسیر معرفت، راه را برای این تحول روشن میکنند. امید است که با تأمل در این آموزهها، علم دینی بتواند نقشی پیشگام در حل مسائل معاصر ایفا کند و گنج نهفته فلسفه اسلامی را به جهانیان عرضه دارد.
با نظارت صادق خادمی