در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 946

متن درس

حقیقت وجود و حرکت جوهری در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۴۶)

دیباچه

حقیقت وجود، به‌سان دریایی بی‌کران، تمامی مراتب هستی را در بر می‌گیرد و حرکت جوهری، چون موجی پویا در این دریا، ذات هستی را به سوی کمال رهنمون می‌سازد. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتار شماره ۹۴۶ استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در مفاهیم عمیق وجود، تعینات آن و حرکت جوهری در چارچوب فلسفه اسلامی می‌پردازد. هدف، تبیین این مفاهیم با زبانی روشن و متین است تا چون چراغی راهنمای پژوهشگران در مسیر فهم حقیقت متعالی وجود باشد. نوشتار حاضر، با ساختاری منظم و علمی، تمامی محتوای اصلی درس‌گفتار را با شرح و تفصیل ارائه می‌دهد و با بهره‌گیری از تمثیلات و آیات قرآن کریم، به غنای معرفتی آن می‌افزاید.

بخش نخست: حقیقت وجود و تعینات آن

وجود به‌سان حقیقت جامع

وجود، حقیقتی است که تمامی مراتب هستی، از حق تا خلق، از دنیا تا آخرت، را در خود جای داده است. عالم، چون چهره‌ای از وجود، تعینی است که در مرتبه‌ای خاص تجلی یافته است. این تعین، نه به معنای محدودیت وجود، بلکه جلوه‌ای از حقیقت بی‌کران آن است. وجود، فراتر از تعینات است، اما بی‌تعین نیز نیست؛ زیرا حتی در ظرف ذات، که غیرمتعین خوانده می‌شود، تعینی غیرقابل اشاره و استقبال وجود دارد. این دیدگاه، ریشه در حکمت متعالیه دارد که وجود را به‌سان هسته‌ای ذاتی می‌بیند که تعینات ظهوری، چون شاخسارهایی از آن روییده‌اند.

درنگ: وجود، حقیقتی متعالی است که تمامی مراتب هستی را در بر می‌گیرد و عالم، جلوه‌ای از تعینات آن است. این تعینات، نه محدودیت، بلکه تجلی ذات بی‌کران وجودند.

ادراک این حقیقت جامع، نیازمند نگاهی کل‌نگر است که فراتر از تمایزات ظاهری و باطنی عمل کند. در این نگاه، تمامی مراتب هستی، از مادی تا الهی، در یک حقیقت واحد ریشه دارند. این وحدت، به‌سان خورشیدی است که پرتوهایش همه چیز را روشن می‌سازد، بی‌آنکه خود در چارچوب‌های محدود ذهن بشری محصور شود.

ظرف ذات و ظهورات وجود

وجود در فلسفه صدرایی، به دو ساحت تقسیم می‌شود: ظرف ذات، که هسته متعالی و غیرمتعین وجود است، و ظرف ظهورات، که تعینات ظاهری عالم را در بر می‌گیرد. حتی وجود غیرمتعین نیز به معنای فقدان مطلق تعین نیست، بلکه تعینی دارد که از اشاره و ادراک محدود انسانی فراتر است. این مفهوم، چون رودی جاری است که در بستر ذات جریان دارد و در عین حال، در ظهورات خود، چون شاخه‌های درخت، به مراتب گوناگون تقسیم می‌شود.

در این چارچوب، «لاتعین» به وجودی اشاره دارد که از قیود مادی و ظاهری آزاد است، اما این آزادی، به معنای مجهولیت مطلق نیست، بلکه حقیقتی است که با ابزارهای ادراکی محدود بشری قابل توصیف نیست. این دیدگاه، به ما می‌آموزد که حقیقت وجود، فراتر از تصورات ذهنی است و تنها با شهود وجودی می‌توان به آن نزدیک شد.

بخش دوم: حرکت جوهری و پویایی هستی

حرکت، زمان و مکان: اوصاف ظاهری یا ذاتی؟

مفاهیمی چون حرکت، زمان و مکان، در فلسفه رایج، به‌سان اوصاف ظاهری عالم تحلیل می‌شوند که در قالب کم، کیف و عرض جای می‌گیرند. اما در حکمت متعالیه، این مفاهیم، جلوه‌هایی از حرکت جوهری‌اند که ریشه در ذات وجود دارند. حرکت جوهری، چون نبضی است که در قلب هستی می‌تپد و تمامی مراتب عالم را به سوی کمال رهنمون می‌سازد. این حرکت، نه در طول و عرض ظاهری، بلکه در عمق ذات و باطن هستی رخ می‌دهد.

درنگ: حرکت جوهری، تحولی ذاتی است که فراتر از اوصاف ظاهری چون کم و کیف، کل هستی را به سوی کمال هدایت می‌کند.

نقد نگاه سطحی به حرکت و زمان، از محدودیت‌های فلسفه مشایی در برابر حکمت متعالیه پرده برمی‌دارد. در فلسفه مشایی، حرکت به تغییر عرضی محدود می‌شود، حال آنکه در حکمت صدرایی، حرکت جوهری، تحولی است که ذات وجود را در بر می‌گیرد و چون رودی جاری، تمامی هستی را به سوی مقصد الهی پیش می‌برد.

صقعِ بقع: لایه‌های بی‌پایان ذات

مفهوم «صقعِ بقع»، چون گوهری درخشان در فلسفه عرفانی و صدرایی، به ذاتی اشاره دارد که خود شامل لایه‌های متعدد و بی‌پایان است. این تعبیر، به پیچیدگی‌های وجود اشاره دارد که فراتر از نام‌گذاری‌های ظاهری و ادراک محدود انسانی است. صقعِ بقع، چون آسمانی بی‌کران است که هرچه در آن پیش می‌رویم، افق‌های جدیدی از حقیقت ذاتی آشکار می‌شود.

این مفهوم، ما را به تأمل در عمق هستی دعوت می‌کند؛ جایی که تمایزات ظاهری و باطنی محو می‌شوند و حقیقت وجود، چون نوری بی‌انتها، تمامی مراتب را در بر می‌گیرد. این دیدگاه، به ما می‌آموزد که برای فهم حقیقت، باید از چارچوب‌های محدود ذهنی فراتر رویم.

بخش سوم: فلسفه به‌سان حرکت وجودی

فلسفه، چون رشد نبات

فلسفه، در معنای اصیل خود، چون رشدی نباتی است که به تحول وجودی فیلسوف منجر می‌شود. این رشد، نه در انباشت مفاهیم و الفاظ، بلکه در حرکت پویا به سوی حقیقت ذاتی هستی رخ می‌دهد. فیلسوف، چون گیاهی است که با هر لحظه رشد، به سوی نور حقیقت پیش می‌رود و از قیود ظاهری آزاد می‌شود.

استاد فرزانه قدس‌سره، فلسفه را به رانندگی تشبیه می‌کنند: رانندگی فانتزی، که تنها به حفظ مفاهیم بسنده می‌کند، در برابر رانندگی عملی، که چون مکانیکی ماهر، دستگاه هستی را با دقت و عمق درک می‌کند. فیلسوف واقعی، باید چون مکانیکی باشد که هر جزء از دستگاه هستی را با دقت باز کرده و شماره‌گذاری می‌کند تا در بازگشت، آن را به درستی سرهم آورد.

درنگ: فلسفه، حرکتی وجودی است که چون رشد نبات، فیلسوف را به سوی حقیقت ذاتی هستی رهنمون می‌سازد و از انباشت مفاهیم ظاهری فراتر می‌رود.

نقد فلسفه مفهومی

فلسفه‌ای که به مفاهیم و الفاظ محدود شود، چون درختی است که شاخسارهایش خشکیده و از ریشه حقیقت دور مانده است. این فلسفه، از تحول وجودی بازمی‌ماند و به چکش‌کاری وجود نمی‌پردازد. در مقابل، فلسفه وجودی، چون جریانی زنده، فیلسوف را به سوی وصولات وجودی هدایت می‌کند که فراتر از تصورات ذهنی است.

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد فلسفه مفهومی، بر ضرورت تهذیب نفس در فلسفه تأکید می‌ورزند. تهذیب، چون پالایشی است که نفس را از قیود ظاهری آزاد می‌سازد و آماده درک حقیقت می‌کند. این تهذیب، مانند عذابی است که فیلسوف را به سوی خلاص و تطهیر رهنمون می‌سازد.

بخش چهارم: قرآن کریم و حقیقت هستی

هستی در آیینه قرآن کریم

قرآن کریم، هستی را با اوصافی چون هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ توصیف می‌کند: «اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست» (سوره الحدید، آیه ۳). این آیه، به جامعیت وجود الهی اشاره دارد که فراتر از تمامی اوصاف و تعینات است.

همچنین، قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ «و به قدر ذره‌ای نه در آسمان‌ها و نه در زمین از او پنهان نیست» (سوره سبأ، آیه ۳). این آیه، به حفظ تمامی ذرات هستی در علم و وجود الهی اشاره دارد و نشان می‌دهد که هیچ‌چیز از ظرف هستی جدا یا گم نمی‌شود.

درنگ: قرآن کریم، هستی را چون آینه‌ای تمام‌نما از حقیقت الهی توصیف می‌کند که تمامی مراتب وجود در آن محفوظ و متجلی است.

هدف خلقت و معرفت الهی

قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ «و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» (سوره الذاریات، آیه ۵۶). عبادت در این آیه، به معنای معرفت و قرب به خداست. هدف خلقت، شناخت حقیقت الهی و رسیدن به کمال وجودی است که فلسفه باید در خدمت آن باشد.

همچنین، آیاتی چون يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به خدا و رسولش ایمان بیاورید» (سوره النساء، آیه ۱۳۶) و إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» (سوره الفاتحة، آیه ۵)، به پویایی ایمان و عبادت وجودی اشاره دارند. این آیات، ما را به تجدید مداوم ایمان و قرب وجودی دعوت می‌کنند.

بخش پنجم: نقد و بازنگری در فلسفه و علوم دینی

نقد تقسیم‌بندی علوم دینی

تقسیم‌بندی علوم به کلام، فلسفه و عرفان، چون خطوطی خیالی است که حقیقت واحد را تکه‌تکه می‌کند. تمامی این علوم، در پی حقیقت‌اند و باید به‌سان شاخه‌های یک درخت، در ریشه واحد معرفت الهی یکی شوند. کلام، به‌عنوان علمی نقلی، ابتدا به آیات و روایات تکیه می‌کند و سپس به تحلیل می‌پردازد، اما فلسفه، با آزادی در هستی حرکت می‌کند و به نتایجی می‌رسد که با حقیقت دین همخوان است.

فیلسوف مسلمان، چون پرنده‌ای آزاد در آسمان هستی پرواز می‌کند، اما این پرواز، نه تقلیدی، بلکه وجودی است و به قرب حقیقت منجر می‌شود. این دیدگاه، به استقلال فلسفه در عین هماهنگی با دین اشاره دارد و بر ضرورت پویایی معرفتی تأکید می‌ورزد.

نقد سیستم آموزشی و پرورش استعدادها

سیستم آموزشی کنونی، چون زمینی است که نابغه و غیرنابغه را درهم می‌آمیزد و استعدادها را فلج می‌کند. برای پرورش فیلسوفان واقعی، باید استعدادها را چون گوهرهایی نایاب شناسایی و پرورش داد. این نقد، به ضرورت تخصصی‌سازی آموزش و توجه به استعدادهای خاص اشاره دارد تا فلسفه به‌عنوان علمی قدرتی، شاسی عالم را اداره کند.

درنگ: فلسفه باید علمی قدرتی باشد که با تهذیب نفس و پرورش استعدادها، به اداره شاسی عالم و حل مسائل معاصر کمک کند.

بخش ششم: احیای فلسفه اسلامی در جهان معاصر

فلسفه اسلامی به‌سان علمی جهانی

فلسفه اسلامی، چون گوهری درخشان، باید به‌عنوان علمی جهانی مطرح شود و از محصور ماندن در مفاهیم محلی یا سنتی رها گردد. این فلسفه، برای ایفای نقش پیشرو در دنیای مدرن، نیازمند تعامل با علوم معاصر و ارائه رویکردهای نوین است. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد انزوای فلسفه اسلامی، بر ضرورت جهانی‌سازی آن با حفظ اصالت تأکید می‌ورزند.

این دیدگاه، چون بادی است که باید پرده‌های غبارگرفته را کنار زند و فلسفه اسلامی را به متن معرفت جهانی بازگرداند. احیای این فلسفه، مستلزم پرورش فیلسوفانی است که با تهذیب نفس و درک عمیق هستی، به وصولات وجودی دست یابند.

نقد بزرگ‌نمایی‌های غیرضروری

توجه برخی اندیشمندان خارجی به فلسفه اسلامی، گاه به بزرگ‌نمایی‌هایی منجر شده که از اصالت این فلسفه کاسته است. فلسفه اسلامی باید با اتکا به ریشه‌های خود، چون درختی تنومند، به سوی آسمان معرفت رشد کند و از وابستگی به تأییدات خارجی رها شود.

جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در درس‌گفتار شماره ۹۴۶ استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین حقیقت وجود و حرکت جوهری در فلسفه اسلامی پرداخت. وجود، حقیقتی جامع است که تمامی مراتب هستی را در بر می‌گیرد و حرکت جوهری، چون جریانی پویا، ذات هستی را به سوی کمال رهنمون می‌سازد. فلسفه، در معنای اصیل خود، حرکتی وجودی است که فیلسوف را به سوی حقیقت ذاتی هدایت می‌کند و از انباشت مفاهیم ظاهری فراتر می‌رود.

قرآن کریم، چون آینه‌ای تمام‌نما، حقیقت هستی را با اوصافی چون اول، آخر، ظاهر و باطن توصیف می‌کند و هدف خلقت را معرفت و قرب الهی معرفی می‌نماید. فلسفه اسلامی، برای احیای جایگاه خود در جهان معاصر، باید به‌عنوان علمی قدرتی، با تهذیب نفس و تعامل با علوم مدرن، به حل مسائل معاصر کمک کند. این تحول، نیازمند پرورش فیلسوفانی است که چون نباتی در حال رشد، به سوی نور حقیقت پیش روند.

با نظارت صادق خادمی