در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 950

متن درس





کتاب بازاندیشی در مفهوم تضاد در فلسفه اسلامی

بازاندیشی در مفهوم تضاد در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۵۰)

دیباچه

در سپهر معرفت فلسفی اسلامی، مفهوم حرکت و اوصاف آن، چونان دریایی ژرف، ذهن حکیمان را به خود مشغول داشته است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۹۵۰ استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در یکی از کلیدی‌ترین مسائل فلسفه اسلامی، یعنی مفهوم تضاد در حرکت، می‌پردازد. این بررسی با نگاهی نقادانه به آرای صدرالمتألهین در کتاب اسفار اربعه، به‌ویژه در جلد سوم، و با تأکید بر تمایز میان تضاد و تخالف، تلاش دارد تا نگرشی نوین و وجودی به این مقوله ارائه دهد. با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات ادبی، این نوشتار می‌کوشد مفاهیم پیچیده فلسفی را با زبانی روشن و متین به تصویر کشد، گویی که خواننده را به سفری در اعماق هستی دعوت می‌کند، جایی که حقیقت چونان نوری درخشان، لایه‌های تاریک مفاهیم انتزاعی را روشن می‌سازد.

این نوشتار، با حفظ تمامی جزییات درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی، در ساختاری منسجم و علمی، به بازتعریف مفهوم حرکت و خصوصیات آن پرداخته و با نفی مقوله‌های سنتی فلسفه مشائی، بر سیالیت و پیوستگی مراتب وجود تأکید دارد. هدف آن است که خواننده، با تأمل در این مباحث، به درکی عمیق‌تر از فلسفه اسلامی دست یابد و جهانی هماهنگ‌تر را در پرتو نگرشی وجودی تجربه کند.

بخش نخست: نگرشی نوین به حرکت و خصوصیات آن

تمایز دیدگاه‌های فلسفی در باب حرکت

حرکت، به مثابه جریانی سیال در بستر هستی، در فلسفه اسلامی همواره موضوع تأملات عمیق بوده است. استاد فرزانه قدس‌سره در این درس‌گفتار، با رویکردی متفاوت از فلاسفه مشائی و حتی صدرایی، به بازاندیشی در ماهیت و اوصاف حرکت می‌پردازند. برخلاف دیدگاه‌های سنتی که حرکت را در چارچوب مقوله‌های فلسفی چون کم و کیف تحلیل می‌کنند، ایشان حرکت را در بستری وجودی و فارغ از مقوله‌های انتزاعی می‌نگرند. این تمایز، چونان کلیدی است که درهای جدیدی را به سوی فهم فلسفی می‌گشاید، گویی که حرکت، نه صرفاً تغییر در مقوله‌ها، بلکه رقصی هماهنگ در مراتب وجود است.

این نگرش، نه تنها در تعریف هویت حرکت، بلکه در خصوصیات و اوصاف آن نیز تفاوت آشکاری با آرای پیشین دارد. فلاسفه مشائی

, حرکت را در قالب مقوله‌های کم (آنچه قابل تقسیم است) و کیف (آنچه غیرقابل تقسیم است) بررسی می‌کنند. برای نمونه، عدد به مثابه مصداق کم، قابلیت تقسیم دارد، چنان‌که چهار به دو بخش تقسیم می‌شود؛ اما سفیدی، به‌عنوان مصداق کیف، با تقسیم همچنان سفیدی باقی می‌ماند. استاد فرزانه قدس‌سره، این تقسیم‌بندی را به چالش کشیده و آن را به دلیل انتزاعی بودن نفی می‌کنند، زیرا مقوله‌ها، به باور ایشان، در عالم خارجی وجود ندارند و تنها تعینات وجودی‌اند که در مراتب هستی جریان دارند.

اتمام بحث زمان و تمرکز بر خصوصیات حرکت

پیش از ورود به خصوصیات حرکت، بحث زمان، که در فلسفه اسلامی به‌عنوان معیاری برای حرکت تعریف می‌شود، به پایان رسیده است. زمان، چونان سایه‌ای که حرکت را همراهی می‌کند، در دامنه این مفهوم قرار دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، با اتمام این مبحث، اکنون به خصوصیات حرکت پرداخته و آن را در چارچوبی وجودی بررسی می‌کنند. این گذار، گویی سفری است از ساحل زمان به اقیانوس حرکت، جایی که خصوصیات حرکت چونان امواج، در برابر دیدگان حکمت‌جویان نمایان می‌شود.

نقد آرای صدرالمتألهین در اسفار

صدرالمتألهین در کتاب اسفار اربعه، جلد سوم، صفحه ۱۸۴، در مرحله هشتم به تتمه احوال حرکت و احکام آن پرداخته و در فصل اول، مبدأ و منتهای حرکت را بررسی کرده است. ایشان حرکت را به‌عنوان تغییری بین دو حالت متضاد یا شبه‌متضاد، در مقوله‌های کم و کیف تحلیل می‌کنند. برای مثال، حرکت از سیاهی به سفیدی یا از زردی به نیلی را به‌عنوان مصادیقی از تضاد یا شبه‌تضاد معرفی می‌کنند. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را مورد نقد قرار داده و با نفی وجود تضاد در ظرف حرکت، بر این باورند که مقوله‌های کم و کیف، به دلیل ماهیت انتزاعی‌شان، نمی‌توانند مبنای تحلیل حرکت قرار گیرند.

درنگ: نفی تضاد در ظرف حرکت، به معنای رد مقوله‌های سنتی فلسفه مشائی و تأکید بر سیالیت وجودی حرکت است. این دیدگاه، حرکت را نه به‌عنوان تغییری در مقوله‌ها، بلکه به‌عنوان جریانی در مراتب هستی بازتعریف می‌کند.

نفی مقوله‌های کم و کیف

در فلسفه مشائی، کم به‌عنوان «ما یقبل القسمة» (آنچه قابل تقسیم است) و کیف به‌عنوان «ما لا یقبل القسمة» (آنچه غیرقابل تقسیم است) تعریف می‌شود. برای نمونه، عدد به‌عنوان مصداق کم، قابلیت تقسیم دارد، اما سفیدی، به‌عنوان مصداق کیف، با تقسیم همچنان سفیدی باقی می‌ماند. استاد فرزانه قدس‌سره، این تعاریف را به دلیل انتزاعی بودن نفی کرده و معتقدند که در عالم خارجی، نه کم و نه کیف به‌صورت مقوله‌های مستقل وجود ندارند. این دیدگاه، گویی پرده‌ای را از پیش چشم حقیقت‌جویان کنار می‌زند و نشان می‌دهد که آنچه در عالم هستی جریان دارد، تعینات وجودی است، نه مقوله‌های ذهنی.

این نفی، پیامدهای عمیقی در تحلیل حرکت دارد. اگر مقوله‌های کم و کیف وجود نداشته باشند، پس تضاد نیز، که بر اساس این مقوله‌ها تعریف می‌شود، در ظرف حرکت جایگاهی ندارد. حرکت، در این دیدگاه، نه تغییری بین دو حالت متضاد، بلکه جریانی سیال در مراتب وجود است که در آن، هیچ غایت خلوفی (نهایت تفاوت) وجود ندارد.

تأثیر مقوله‌ها بر تقسیم‌بندی علوم

در فلسفه مشائی، تقسیم‌بندی علوم نیز تحت تأثیر مقوله‌های کم و کیف قرار دارد. علوم ریاضی، هیأت، و موسیقی، به دلیل ارتباط با کم و قابلیت تقسیم آن، از علوم دیگر متمایز می‌شوند. برای نمونه، هندسه به‌عنوان علمی که با خط، سطح، و زاویه سروکار دارد، بر مبنای مقوله کم شکل گرفته است. استاد فرزانه قدس‌سره، این ساختار را به چالش کشیده و معتقدند که چنین تقسیم‌بندی‌هایی، به دلیل وابستگی به مقوله‌های انتزاعی، نمی‌توانند حقیقت عالم خارجی را بازتاب دهند. این نقد، گویی دعوتی است به بازاندیشی در ساختار علوم، تا از چارچوب‌های ذهنی به سوی واقعیات وجودی حرکت کنیم.

بخش دوم: تخالف به‌جای تضاد در فلسفه وجودی

تمایز تخالف و تضاد

یکی از محوری‌ترین مباحث این درس‌گفتار، تمایز بین تخالف و تضاد است. تضاد، در منطق و فلسفه مشائی، به رابطه‌ای گفته می‌شود که بین دو چیز وجودی، غایت خلاف (نهایت تفاوت) وجود داشته باشد، مانند سفید و سیاه. اما استاد فرزانه قدس‌سره، با نفی وجود غایت خلاف، تضاد را یک مفهوم ذهنی و انتزاعی می‌دانند. در مقابل، تخالف به‌عنوان تفاوت در مراتب وجود تعریف می‌شود، مانند تفاوت بین قرمز و آبی، که قابل اجتماع نیستند اما غایت خلاف ندارند.

برای نمونه، سفید و سیاه در نگاه عرفی به‌عنوان متضاد تلقی می‌شوند، اما استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که بین سفید و سیاه غایت خلوفی وجود ندارد، زیرا سفیدتر و سیاه‌تر ممکن است. این دیدگاه، گویی نوری است که تاریکی مفاهیم انتزاعی را می‌شکافد و حقیقت سیال وجود را نمایان می‌سازد.

درنگ: تخالف، به‌عنوان تفاوت در مراتب وجود، واقعیتی عینی در عالم هستی است، در حالی که تضاد، مفهومی ذهنی و انتزاعی است که در عالم خارجی جایگاهی ندارد.

نفی جزء لایتجزی در ذرات و الوان

فلاسفه مشائی معتقدند که جزء لایتجزی (جزء غیرقابل تقسیم) در ذرات وجود ندارد، زیرا هر چیزی قابلیت تقسیم بی‌نهایت دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را به الوان (رنگ‌ها) تعمیم داده و تأکید دارند که در رنگ‌ها نیز غایت خلوفی وجود ندارد. برای نمونه، سفید و سیاه، به‌عنوان مصادیق متضاد در نگاه عرفی، در واقع مراتب مختلفی از یک طیف وجودی‌اند، زیرا سفیدتر و سیاه‌تر ممکن است. این نگرش، گویی پرده‌ای از پیش چشم حقیقت‌جویان برمی‌دارد و نشان می‌دهد که هستی، چونان رودی سیال، در مراتب بی‌نهایت جریان دارد.

نفی ماهیت و مقوله‌ها در عالم خارجی

استاد فرزانه قدس‌سره، با نفی مقوله‌های کم، کیف، و دیگر مقوله‌های فلسفی، معتقدند که در عالم خارجی، تنها تعینات وجودی وجود دارند. این دیدگاه، به فلسفه صدرایی نزدیک است که وجود را مقدم بر ماهیت می‌داند و مقوله‌ها را انتزاعات ذهنی می‌بیند. در این نگرش، حرکت، نه تغییری در مقوله‌ها، بلکه جریانی در مراتب وجود است که در آن، هیچ غایت خلوفی وجود ندارد. این رویکرد، گویی دعوتی است به تأمل در حقیقت هستی، جایی که همه چیز در وحدت وجودی به هم پیوسته است.

نقد مثال‌های عرفی تضاد

مثال‌های رایج تضاد، مانند سفید و سیاه، به دلیل وجود مراتب سفیدتر و سیاه‌تر، نادرست‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این مثال‌ها، تخالف را نشان می‌دهند، نه تضاد. برای نمونه، در رنگ‌ها، هر سفید می‌تواند سفیدتر باشد و هر سیاه می‌تواند سیاه‌تر، و این نشان‌دهنده نبود غایت خلاف است. این نقد، گویی آیینه‌ای است که محدودیت‌های مفاهیم عرفی را بازتاب می‌دهد و خواننده را به سوی دقتی عمیق‌تر در مفاهیم فلسفی هدایت می‌کند.

نفی تضاد بین وجود و عدم

استاد فرزانه قدس‌سره، تضاد بین وجود و عدم را نیز نفی می‌کنند، زیرا عدم، چیزی نیست که با وجود تضاد داشته باشد. این رابطه، تناقض است، نه تضاد. برای نمونه، وجود انسان و عدم انسان، تناقض را نشان می‌دهد، نه تضاد، زیرا تضاد نیازمند دو موجود وجودی است. این دیدگاه، گویی دریچه‌ای است به سوی فهم دقیق‌تر روابط منطقی و فلسفی، که از خلط مفاهیم جلوگیری می‌کند.

بخش سوم: بازتعریف شر و خیر در چارچوب تخالف

نفی شر محض و خیر محض غیر از خدا

در الهیات اسلامی، خیر محض تنها به ذات الهی تعلق دارد و شر محض وجود ندارد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که حتی موجوداتی مانند شیطان یا شخصیت‌های شرور تاریخی، شر نسبی‌اند، نه محض. خیر محض، چونان نوری است که از ذات الهی ساطع می‌شود و همه تعینات وجودی، ظهورات این خیرند. شر، در این دیدگاه، به‌عنوان چیزی نسبی و وابسته به شرایط تعریف می‌شود، گویی سایه‌ای است که در نبود نور کامل پدیدار می‌گردد.

شر به‌عنوان مالایناسب

استاد فرزانه قدس‌سره، شر را به‌عنوان «ما لا یناسب» (نامناسب) تعریف می‌کنند. برای نمونه، استخوانی که برای گوسفند مضر است، برای سگ خیر است. این تعریف، شر را به‌عنوان مفهومی نسبی و وابسته به شرایط معرفی می‌کند، نه واقعیتی مستقل و متضاد با خیر. این نگرش، گویی پلی است که خیر و شر را در مراتب وجود به هم پیوند می‌دهد و از مطلق‌انگاری شر پرهیز می‌کند.

درنگ: شر، به‌عنوان مالایناسب، مفهومی نسبی است که در مراتب وجود تعریف می‌شود و هیچ‌گاه به‌عنوان واقعیتی محض و متضاد با خیر وجود ندارد.

نفی تساوی در عالم هستی

استاد فرزانه قدس‌سره، تساوی را نیز به‌عنوان مفهومی عرفی و غیرواقعی نفی می‌کنند، زیرا هیچ دو چیز در عالم دقیقاً یکسان نیستند. این دیدگاه، گویی نگاهی است به تنوع بی‌نهایت هستی، جایی که هر موجود، در مرتبه‌ای خاص از وجود قرار دارد و هیچ‌گاه با دیگری برابر نیست.

بخش چهارم: آیات قرآن کریم و پشتیبانی از نگرش تخالف

آیه «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ»

لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (سوره کافرون، آیه ۶): برای شما دین شماست و برای من دین من.

این آیه، به تخالف در مراتب دینی اشاره دارد، نه تضاد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که تفاوت در ادیان، به معنای تفاوت در مراتب وجودی است، نه تقابلی متضاد. این دیدگاه، گویی دعوتی است به همزیستی مسالمت‌آمیز در پرتو تنوع مراتب دینی.

آیه «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ»

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ (سوره ناس، آیه ۱): بگو: به پروردگار مردم پناه می‌برم.

این آیه، شر را به‌عنوان چیزی نسبی و قابل رفع معرفی می‌کند، نه واقعیتی متضاد با خیر. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به این آیه، بر نسبی بودن شر و نبود تضاد در عالم تأکید دارند.

آیه «إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ»

إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ (سوره نجم، آیه ۲۳): این‌ها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیست.

این آیه، بر غیرواقعی بودن مفاهیم انتزاعی مانند تضاد تأکید دارد و آن‌ها را ساخته ذهن بشر می‌داند. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به این آیه، تضاد را مفهومی ذهنی معرفی کرده و بر واقعی بودن تخالف تأکید دارند.

بخش پنجم: فرهنگ‌سازی فلسفی بدون تضاد

حذف تضاد از فرهنگ فلسفی و دینی

استاد فرزانه قدس‌سره، پیشنهاد می‌دهند که مفهوم تضاد از فرهنگ فلسفی و دینی حذف شده و تخالف جایگزین آن شود. این تغییر، به آرامش و کاهش خشونت در تفکر منجر می‌شود، گویی که جهان را از دریچه‌ای نو می‌نگریم، جایی که تفاوت‌ها نه به تقابل، بلکه به تنوع و هماهنگی منجر می‌شوند.

این پیشنهاد، به تحول در نگرش فلسفی و اجتماعی منجر می‌شود. در روابط انسانی، حتی در اختلافات فقهی یا سیاسی، تضاد وجود ندارد و همه چیز به تخالف بازمی‌گردد. برای نمونه، اختلافات در علم دینی، نه به معنای تضاد، بلکه به معنای تفاوت در مراتب فهم و اجتهاد است. این دیدگاه، گویی دعوتی است به سوی جهانی که در آن، تفاوت‌ها پذیرفته شده و تقابل‌ها نفی می‌گردند.

درنگ: حذف مفهوم تضاد از فرهنگ فلسفی و دینی، به سوی جهانی هماهنگ‌تر و آرام‌تر هدایت می‌کند، جایی که تفاوت‌ها به‌عنوان تخالف پذیرفته شده و تقابل‌های متضاد نفی می‌شوند.

نفی تضاد در الهیات

در الهیات اسلامی، خدا ضد ندارد، بلکه مخالف دارد. تضاد نیازمند دو موجود واجب‌الوجود است که غیرممکن است. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر وحدت الهی، هرگونه دوگانگی در الهیات را نفی کرده و معتقدند که حتی موجودات شرور، ظهورات وجودی‌اند و نمی‌توانند متضاد با خیر الهی باشند.

تخالف در مقابلات منطقی

در مقابلات منطقی، استاد فرزانه قدس‌سره تضاد را نفی کرده و به‌جای آن، تخالف و تناقض را مطرح می‌کنند. برای نمونه، بهشت و جهنم تخالف دارند، نه تضاد، زیرا هر یک در مرتبه‌ای از وجود قرار دارند. این دیدگاه، گویی نقشه‌ای است که روابط منطقی را با دقتی نوین ترسیم می‌کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با بازاندیشی در مفهوم تضاد در حرکت، به بازتعریف بنیادین این مقوله در چارچوبی وجودی و غیرمقوله‌ای پرداخته است. با نفی مقوله‌های کم و کیف و تأکید بر تخالف به‌جای تضاد، این بحث به رد مفاهیم انتزاعی فلسفه مشائی و تأیید دیدگاه‌های وجودی صدرایی منجر شده است. تخالف، به‌عنوان تفاوت در مراتب وجود، جایگزین تضاد شده و به‌عنوان واقعیتی عینی در عالم هستی معرفی گردیده است. آیات قرآن کریم، مانند آیه‌های سوره‌های کافرون، ناس، و نجم، از این دیدگاه پشتیبانی کرده و بر نسبی بودن مفاهیمی مانند شر و تضاد تأکید دارند. این درس‌گفتار، با پیشنهاد حذف تضاد از فرهنگ فلسفی و دینی، به سوی جهانی هماهنگ‌تر و آرام‌تر هدایت می‌کند، جایی که تفاوت‌ها به‌عنوان تخالف پذیرفته شده و تقابل‌ها نفی می‌گردند. این نوشتار، دریچه‌ای است به سوی بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و الهیاتی در سنت اسلامی، که خواننده را به تأملی عمیق در حقیقت هستی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی