در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 955

متن درس





نفی تضاد و تبیین تخالف در حکمت اسلامی و قرآنی

نفی تضاد و تبیین تخالف در حکمت اسلامی و قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۵۵)

دیباچه: بازاندیشی در مفهوم تضاد و تخالف

مفهوم تضاد، به‌عنوان یکی از مفاهیم بنیادین در فلسفه سنتی، از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بوده است. بااین‌حال، در حکمت اسلامی و به‌ویژه در نگرش قرآنی، این مفهوم به چالش کشیده شده و جای خود را به مفاهیمی چون تخالف، تغایر و تقابل نسبی داده است. استاد فرزانه قدس‌سره، در درس‌گفتار شماره ۹۵۵، با رویکردی وجودگرایانه و مبتنی بر حکمت قرآنی، به نفی تضاد فلسفی پرداخته و بر اصل تخالف به‌عنوان مبنای روابط وجودی تأکید می‌ورزند.

بخش نخست: نفی تضاد فلسفی در حکمت اسلامی

مفهوم تضاد در فلسفه سنتی و نقد آن

در فلسفه سنتی، تضاد به‌عنوان رابطه‌ای میان دو امر وجودی تعریف می‌شود که میان آن‌ها غایت الخلاف (نهایت اختلاف) وجود داشته باشد. این تعریف، که ریشه در منطق ارسطویی و فلسفه مشایی دارد، در حکمت اسلامی مورد بازنگری قرار گرفته است. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد این دیدگاه، تأکید می‌کنند که در عالم هستی، چیزی به نام تضاد فلسفی وجود ندارد. به جای آن، دو اصل تناقض و تخالف مبنای تحلیل روابط میان موجودات قرار می‌گیرند. تناقض، به رابطه میان وجود و عدم اشاره دارد، در حالی که تخالف، به تفاوت‌های مرتبه‌ای میان موجودات دلالت می‌کند. این دیدگاه، با رهایی از پیش‌فرض‌های ماهیت‌محور، فلسفه را به‌سوی رویکردی وجودگرایانه سوق می‌دهد که در آن، هیچ موجودی در مقابل موجود دیگر به‌صورت مطلق قرار نمی‌گیرد.

درنگ: تضاد فلسفی، به معنای غایت الخلاف میان دو امر وجودی، در عالم هستی جایگاهی ندارد. روابط میان موجودات، در چارچوب تناقض و تخالف تحلیل می‌شوند.

شاهد قرآنی بر نفی تضاد

قرآن کریم، به‌عنوان منبعی جامع و مهندسی‌شده، سرشار از مفاهیم تخالف و تغایر است، اما هیچ نشانه‌ای از تضاد فلسفی در آن یافت نمی‌شود. تنها یک مورد از واژه «ضد» در قرآن کریم به کار رفته است که به کفر و ذهنیت مرتبط بوده و به معنای عرفی، یعنی تغایر و تخالف، تفسیر می‌شود. این واژه، به‌هیچ‌وجه دلالت بر تضاد فلسفی، یعنی وجود دو امر وجودی که میان آن‌ها نهایت اختلاف باشد، ندارد. استاد فرزانه قدس‌سره، با تکیه بر این دقت واژگانی، تأکید می‌کنند که قرآن کریم، با پرهیز از استعمال تضاد فلسفی، بر نسبیت مراتب وجودی و پویایی روابط میان موجودات صحه می‌گذارد.

درنگ: قرآن کریم، با پرهیز از به‌کارگیری واژه «ضد» به معنای فلسفی، بر تخالف و تغایر به‌عنوان مبنای روابط وجودی تأکید دارد.

وجودی بودن کفر و ایمان

یکی از نوآوری‌های این درس‌گفتار، تأکید بر وجودی بودن کفر و ایمان است. برخلاف دیدگاه‌هایی که کفر را امری عدمی می‌دانند، استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که کفر و ایمان هر دو وجودی‌اند و در مراتب مختلف وجود قرار دارند. اگر کفر را عدمی فرض کنیم، رابطه آن با ایمان به تناقض منجر می‌شود، نه تضاد. اما با پذیرش وجودی بودن هر دو، رابطه آن‌ها به تخالف و تغایر فروکاسته می‌شود. این دیدگاه، با فلسفه وحدت وجود هم‌خوانی دارد، زیرا کفر را به‌عنوان مرتبه‌ای ضعیف از وجود در نظر می‌گیرد که در مقابل ایمان، نه به‌صورت ضد، بلکه به‌صورت متفاوت و نسبی قرار دارد.

درنگ: کفر و ایمان، هر دو وجودی‌اند و در مراتب مختلف وجود قرار دارند. رابطه آن‌ها، تخالف و تغایر است، نه تضاد فلسفی.

نفی تضاد میان شر و خیر

مشابه با کفر و ایمان، شر و خیر نیز ضد یکدیگر نیستند، بلکه مراتبی از وجودند که در تفاوت‌های مرتبه‌ای تعریف می‌شوند. استاد فرزانه قدس‌سره، با رد دیدگاه‌های سنتی که شر را عدمی می‌دانند، تأکید می‌کنند که شر، مانند خیر، وجودی است و در مراتب گوناگون قرار دارد. این دیدگاه، تضاد ماهیت‌محور را نفی کرده و به پویایی مراتب وجودی اشاره دارد. شر و خیر، به‌سان دو موج در اقیانوس هستی، در تعامل و تفاوت با یکدیگرند، اما هیچ‌گاه به غایت الخلاف نمی‌رسند.

درنگ: شر و خیر، به‌عنوان مراتب وجودی، در تخالف و تغایر قرار دارند و ضد یکدیگر نیستند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به تبیین نفی تضاد فلسفی در حکمت اسلامی و قرآنی پرداخت. با تأکید بر تخالف و تغایر به‌عنوان مبنای روابط وجودی، و وجودی بودن مفاهیمی چون کفر، ایمان، شر و خیر، این بخش نشان داد که عالم هستی از تضادهای مطلق تهی است. این دیدگاه، با نگرش قرآنی هم‌خوانی داشته و راه را برای بازاندیشی در فلسفه سنتی هموار می‌سازد.

بخش دوم: نامتناهی بودن مراتب وجودی و نفی غایت الخلاف

مراتب نامتناهی در عالم هستی

یکی از اصول بنیادین این درس‌گفتار، نامتناهی بودن مراتب وجودی است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که همه موجودات و اشیاء در مراتب بی‌نهایت قرار دارند و به دلیل نبود نهایت، مفهوم غایت الخلاف و تضاد فلسفی بی‌معناست. این دیدگاه، با نفی هرگونه محدودیت در هستی، نشان می‌دهد که هیچ موجودی نمی‌تواند به غایت نهایی برسد. همان‌گونه که در اقیانوسی بی‌کران، هر موج به موج دیگر می‌پیوندد، موجودات نیز در مراتب نامتناهی وجود درهم‌تنیده‌اند و هیچ مرتبه‌ای به‌عنوان پایان مطلق تعریف نمی‌شود.

درنگ: مراتب وجودی در عالم هستی نامتناهی‌اند و به دلیل نبود نهایت، غایت الخلاف و تضاد فلسفی بی‌معناست.

تمثیل دایره و نفی ابتدا و انتها

برای تبیین این اصل، استاد فرزانه قدس‌سره از تمثیل دایره بهره می‌گیرند. دایره، به دلیل نبود ابتدا و انتها، نمادی از نفی غایت الخلاف است. در دایره، هر نقطه می‌تواند به‌عنوان ابتدا یا انتها در نظر گرفته شود، اما این ابتدا و انتها نسبی‌اند و هیچ نقطه‌ای به‌صورت مطلق آغاز یا پایان نیست. به‌عنوان مثال، درجه ۳۶۰ در دایره، که دورترین نقطه از درجه ۱ به نظر می‌رسد، در عین حال نزدیک‌ترین نقطه به آن است. این انعکاس، که در عبارت مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَالْأَبْصَارِ (قلب‌ها و دیده‌ها را دگرگون‌ساز) متجلی است، نشان‌دهنده پویایی و نسبیت در مراتب وجودی است.

درنگ: دایره، به‌عنوان نمادی از نسبیت مراتب، نشان می‌دهد که دورترین و نزدیک‌ترین نقاط در نهایت یکی می‌شوند و غایت الخلاف وجود ندارد.

تساوی فواصل در دایره و کره

در دایره، فاصله میان درجه ۱ با درجه ۲ و درجه ۱ با درجه ۳۶۰ برابر است، زیرا همه فواصل در دایره نسبی و برابرند. این تساوی، به وحدت در کثرت وجود اشاره دارد، جایی که همه مراتب، در چارچوب یک حقیقت واحد، به یک اندازه به مرکز مرتبط‌اند. این اصل، در کره نیز صادق است، زیرا در فضای سه‌بعدی، همه نقاط به‌صورت نسبی به یکدیگر مرتبط‌اند و هیچ غایت الخلافی وجود ندارد. این تمثیل، عالم هستی را به‌سان کره‌ای بی‌کران می‌بیند که در آن، هر نقطه در ارتباط با دیگر نقاط، در نظمی هماهنگ قرار دارد.

درنگ: در دایره و کره، فواصل نسبی و برابرند، که نشان‌دهنده وحدت در کثرت و نفی غایت الخلاف در عالم هستی است.

نفی ابتدا و انتها در ذات الهی

خداوند، به‌عنوان أَوَّلٌ بِلَا أَوَّلٍ وَآخِرٌ بِلَا آخِرٍ (نخستین بدون ابتدا و آخرین بدون انتها)، از هرگونه ابتدا و انتهای مطلق مبراست. این دیدگاه، که ریشه در توحید وجودی دارد، تضاد را در ذات الهی منتفی می‌کند. همان‌گونه که نور بی‌کران الهی همه مراتب را در بر می‌گیرد، هیچ مرتبه‌ای نمی‌تواند به‌عنوان غایت نهایی تعریف شود. این اصل، عالم را به‌سان آیینه‌ای می‌بیند که در آن، هر جزء، جلوه‌ای از کل است و هیچ‌چیز به‌صورت مطلق جدا یا متضاد نیست.

درنگ: ذات الهی، به‌عنوان نخستین و آخرین بدون ابتدا و انتها، از هرگونه غایت الخلاف مبراست و تضاد را منتفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأکید بر نامتناهی بودن مراتب وجودی و نفی غایت الخلاف، نشان داد که عالم هستی، در چارچوبی پویا و نسبی، از تضادهای مطلق تهی است. تمثیلات دایره و کره، همراه با نگرش توحیدی به ذات الهی، این اصل را به‌گونه‌ای روشن تبیین می‌کنند که نه‌تنها با حکمت اسلامی هم‌خوانی دارد، بلکه با دیدگاه‌های مدرن در فلسفه و علم نیز گفت‌وگویی معنادار برقرار می‌سازد.

بخش سوم: تخالف و پویایی روابط وجودی

تبدیل دشمن به دوست و بالعکس

یکی از نتایج عملی نفی تضاد، امکان تبدیل دشمن به دوست و دوست به دشمن است. استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به پویایی مراتب وجودی، تأکید می‌کنند که هیچ رابطه‌ای در عالم مطلق نیست. دشمن‌ترین افراد می‌توانند به دوست‌ترین‌ها تبدیل شوند و بالعکس، زیرا مراتب وجودی در حال تحول و انعکاس‌اند. این دیدگاه، به‌سان باغی پر از گل‌های گوناگون است که هر گل، در جای خود، به زیبایی کل باغ می‌افزاید، حتی اگر در ظاهر با دیگری متفاوت باشد.

درنگ: مراتب وجودی، به دلیل پویایی و نسبیت، امکان تبدیل دشمن به دوست و دوست به دشمن را فراهم می‌کنند.

توصیه نبوی به حفظ انعطاف در روابط

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «با هر که دوست می‌شوید، جایی برای دشمنی بگذارید و با هر که دشمن می‌شوید، جایی برای دوستی نگه دارید، تا از تحول مراتب شرمنده نشوید.» این حدیث، به حکمت عملی مبتنی بر تخالف اشاره دارد. حفظ انعطاف در روابط، از بن‌بست‌های تضادمحور جلوگیری کرده و راه را برای هدایت و تحول هموار می‌سازد. این دیدگاه، روابط انسانی را به‌سان رودی جاری می‌بیند که هر موج آن، در تعامل با موج دیگر، به سوی مقصدی مشترک روان است.

درنگ: حفظ انعطاف در روابط، با الهام از توصیه نبوی، از بن‌بست‌های تضادمحور جلوگیری کرده و راه هدایت را باز می‌کند.

حرکت وجودی و آیه انا لله و انا الیه راجعون

آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (سوره بقره، آیه ۱۵۶؛ ما از آنِ خداییم و به‌سوی او بازمی‌گردیم) به حرکت دورانی وجودی اشاره دارد که در آن، رجوع به مبدأ، نه خطی، بلکه بی‌نهایت است. این آیه، عالم را به‌سان چرخه‌ای بی‌کران می‌بیند که در آن، هیچ مرتبه‌ای به‌عنوان پایان مطلق تعریف نمی‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر این حرکت دورانی، نفی رجوع خطی و پایان‌محور را در عالم هستی تبیین می‌کنند.

درنگ: حرکت وجودی، به‌سان چرخه‌ای بی‌کران، رجوعی بی‌نهایت به مبدأ دارد و از هرگونه پایان خطی مبراست.

نفی غایت در بهشت و جهنم

بهشت و جهنم، به‌عنوان مراتب وجودی، غایت و پایان ندارند و ضد یکدیگر نیستند، بلکه در تقابل نسبی قرار دارند. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (سوره انسان، آیه ۳؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و خواه ناسپاس)، تأکید می‌کنند که شاکر و کافر هر دو در یک سبيل وجودی قرار دارند و تضاد فلسفی میان آن‌ها نیست. این دیدگاه، بهشت و جهنم را به‌سان دو سوی یک طیف می‌بیند که در نظمی وجودی با یکدیگر هم‌نشین‌اند.

درنگ: بهشت و جهنم، به‌عنوان مراتب وجودی، در تقابل نسبی قرار دارند و تضاد فلسفی میان آن‌ها وجود ندارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر پویایی روابط وجودی و نفی تضاد، نشان داد که عالم هستی، در چارچوبی نسبی و منعطف، از بن‌بست‌های تضادمحور تهی است. توصیه نبوی، حرکت دورانی وجودی و نسبیت مراتب بهشت و جهنم، همگی به حکمت عملی مبتنی بر تخالف اشاره دارند که راه را برای هدایت و تحول هموار می‌سازد.

بخش چهارم: سیره عملی معصومین و حکمت تخالف

سیره معصومین در نفی تضاد

سیره عملی معصومین(ع)، نمونه‌ای برجسته از نفی تضاد و تأکید بر تخالف است. استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به نهج‌البلاغه، نشان می‌دهند که معصومین همواره ظرف هدایت را برای دشمنان خود فراهم می‌کردند. آن‌ها، با دشمنان در تقابل و تخالف بودند، نه تضاد، و با انعطاف و حکمت، راه را برای هدایت باز نگه می‌داشتند. به‌عنوان مثال، تلاش‌های امیرالمؤمنین(ع) برای هدایت افرادی چون عثمان، معاویه و حتی ابن‌ملجم، نشان‌دهنده این حکمت عملی است که از بن‌بست‌های تضادمحور دوری می‌جست.

درنگ: معصومین(ع)، با تأکید بر تخالف و نفی تضاد، همواره ظرف هدایت را برای دشمنان خود باز نگه می‌داشتند.

پیچیدگی روابط خانوادگی معصومین

معصومین(ع) با دشمنان خود وصلت کرده و روابط خانوادگی برقرار می‌کردند، که نشان‌دهنده تخالف و تغایر، نه تضاد، در روابط آن‌هاست. به‌عنوان مثال، نام‌گذاری محمد بن ابوبکر، که از نزدیکان امیرالمؤمنین(ع) بود، نشان‌دهنده انعطاف در روابط خانوادگی است. این وصلت‌ها، به‌سان پل‌هایی بودند که میان تفاوت‌های مرتبه‌ای، پیوندی وجودی برقرار می‌کردند و از بن‌بست‌های تضادمحور جلوگیری می‌نمودند.

درنگ: وصلت‌های خانوادگی معصومین با دشمنان، نشان‌دهنده تخالف و تغایر، نه تضاد، در روابط آن‌هاست.

نفی بن‌بست در سیره معصومین

معصومین(ع) هیچ‌گاه در بن‌بست قرار نگرفتند، زیرا با دشمنان در تخالف و تغایر بودند و راه هدایت را باز نگه داشتند. این انعطاف، به آن‌ها اجازه می‌داد که حتی در دشوارترین شرایط، با حکمت و تدبیر، روابط را مدیریت کنند. این سیره، به‌سان چراغی است که در تاریکی تعارضات، راه هدایت را روشن می‌سازد و از بن‌بست‌های تضادمحور جلوگیری می‌کند.

درنگ: معصومین(ع)، با انعطاف در برابر دشمنان و حفظ ظرف هدایت، از بن‌بست‌های تضادمحور دوری می‌جستند.

نقد تفکر تضادمحور در علم دینی

علم دینی، گاه به دلیل گرایش به تفکر تضادمحور، در بن‌بست فکری قرار گرفته و از تعامل سازنده با جهان معاصر بازمانده است. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد این رویکرد، تأکید می‌کنند که حکمت اسلامی، با تکیه بر تخالف و تغایر، می‌تواند با جهان معاصر گفت‌وگویی معنادار برقرار کند. این نقد، به‌سان آینه‌ای است که کاستی‌های علم دینی را نشان می‌دهد و راه را برای تحول و پویایی هموار می‌سازد.

درنگ: علم دینی، با رهایی از تفکر تضادمحور، می‌تواند با جهان معاصر تعاملی سازنده برقرار کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با بررسی سیره عملی معصومین و نقد تفکر تضادمحور در علم دینی، نشان داد که حکمت تخالف، نه‌تنها در نظریه، بلکه در عمل نیز راهگشاست. انعطاف معصومین در روابط و تأکید بر هدایت، به‌عنوان الگویی برای علم دینی، از بن‌بست‌های فکری رهایی می‌بخشد و راه را برای تعامل با جهان معاصر هموار می‌سازد.

بخش پنجم: پیامدهای عملی و روانی نفی تضاد

نفی تضاد و کاهش اختلالات روانی

نفی تضاد فلسفی، پیامدهای عمیقی در حوزه روان‌شناسی دارد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که بسیاری از مشکلات روحی و روانی، مانند وسواس، تعصب و عناد، از تفکر تضادمحور ناشی می‌شوند. وسواس، به‌عنوان اختلالی که از برخورد با بن‌بست‌های ذهنی پدید می‌آید، در پرتو نفی تضاد کاهش می‌یابد. این دیدگاه، ذهن را به‌سان رودی آزاد می‌بیند که با رهایی از سدهای تضاد، به سوی آرامش و تعادل جاری می‌شود.

درنگ: نفی تضاد، با کاهش بن‌بست‌های ذهنی، از اختلالات روانی مانند وسواس و تعصب جلوگیری می‌کند.

نفی نهایت در کفر و ایمان

کفر و ایمان، مانند سایر پدیده‌ها، نهایت ندارند. حتی افرادی چون ابلیس یا شمر را نمی‌توان نهایت کفر دانست، زیرا مراتب کفر، مانند ایمان، نامتناهی‌اند. این دیدگاه، به نسبیت مراتب در امور معنوی اشاره دارد و نشان می‌دهد که هیچ موجودی نمی‌تواند به غایت شقاوت یا سعادت برسد. این اصل، عالم را به‌سان آسمانی بی‌کران می‌بیند که در آن، هر ستاره در جای خود می‌درخشد، بدون آنکه به پایان مطلق برسد.

درنگ: کفر و ایمان، به دلیل نامتناهی بودن مراتب، غایت نهایی ندارند و هیچ موجودی به نهایت شقاوت یا سعادت نمی‌رسد.

نسبیت رنگ‌ها و اشیاء

رنگ‌هایی مانند سفید و سیاه، به دلیل وجود مراتب (سفیدتر، سیاه‌تر)، ضد یکدیگر نیستند و در نسبیت قرار دارند. به همین ترتیب، اشیاء مادی، مانند یک چوب نیم‌متری، با تقسیم شدن، ابتدا و انتهای نسبی پیدا می‌کنند. این نسبیت، به‌سان جریانی بی‌پایان است که در آن، هر جزء در ارتباط با کل، معنا می‌یابد و هیچ‌چیز به‌صورت مطلق تعریف نمی‌شود.

درنگ: رنگ‌ها و اشیاء، در مراتب نسبی قرار دارند و به دلیل نامتناهی بودن مراتب، تضاد میان آن‌ها بی‌معناست.

نفی دشمن‌تراشی در تاریخ صدر اسلام

استاد فرزانه قدس‌سره، با بازخوانی تاریخ صدر اسلام، تأکید می‌کنند که همه مردم دشمن معصومین نبودند. بسیاری به آن‌ها محبت داشتند، اما منافع مادی و جهل، آن‌ها را به سوی دیگران کشاند. حتی افرادی مانند شمر و عمر سعد، بغض مطلقی به معصومین نداشتند و اقداماتشان از منافع مادی ناشی می‌شد. این دیدگاه، تاریخ را به‌سان آینه‌ای می‌بیند که در آن، تعارضات به تخالف و تغایر فروکاسته می‌شوند و از تصویر تضادمحور فاصله می‌گیرند.

درنگ: تعارضات تاریخی صدر اسلام، بیشتر به تخالف و منافع مادی وابسته بودند، نه تضاد فلسفی.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با بررسی پیامدهای عملی و روانی نفی تضاد، نشان داد که این دیدگاه، نه‌تنها در فلسفه نظری، بلکه در روان‌شناسی و تاریخ نیز راهگشاست. نفی تضاد، با کاهش بن‌بست‌های ذهنی و بازخوانی تاریخ در پرتو تخالف، به درک عمیق‌تری از روابط وجودی و انسانی کمک می‌کند.

نتیجه‌گیری: پارادایمی نوین در حکمت اسلامی

این نوشتار، با بازخوانی درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین نفی تضاد فلسفی و تأکید بر تخالف در حکمت اسلامی و قرآنی پرداخت. با نفی غایت الخلاف و تأکید بر نسبیت مراتب، این دیدگاه نشان داد که عالم هستی، در چارچوبی پویا و منعطف، از بن‌بست‌های تضادمحور تهی است. سیره عملی معصومین، با انعطاف در برابر دشمنان و حفظ ظرف هدایت، این اصل را در عمل به نمایش گذاشت. این دیدگاه، نه‌تنها به بازسازی مفاهیم فلسفی کمک می‌کند، بلکه با پیوند حکمت نظری و عملی، راه را برای تعامل سازنده با جهان معاصر هموار می‌سازد. عالم، به‌سان اقیانوسی بی‌کران است که در آن، هر موج در تعامل با دیگر موج‌ها، به سوی مقصدی مشترک روان است.

با نظارت صادق خادمی