در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 958

متن درس





فلسفه وجودی حرکت: بازاندیشی در وحدت و تشخص

فلسفه وجودی حرکت: بازاندیشی در وحدت و تشخص

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۵۸)

مقدمه: درآمدی بر فلسفه حرکت

حرکت، چونان جریانی بی‌وقفه در بستر هستی، از دیرباز محور تأملات فلسفی بوده و در سنت فلسفه اسلامی، به‌ویژه در آثار ملاصدرا، جایگاهی ویژه یافته است. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۹۵۸ استاد فرزانه قدس‌سره، به بازاندیشی در مفهوم حرکت می‌پردازد و با نگاهی نقادانه، مفاهیم سنتی وحدت نوعیه، جنسیه، و عددیه را در بوته آزمون قرار می‌دهد. حرکت، در این دیدگاه، نه مفهومی کلی و انتزاعی، بلکه واقعیتی تشخصی و وجودی است که تمامی صفات، خصوصیات، و آثارش در خارج، آن را از هر نوع کلیت و ماهیت بی‌نیاز می‌سازد.

بخش نخست: نقد وحدت‌های سنتی در حرکت

مفهوم وحدت در فلسفه حرکت

در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در آثار ملاصدرا، حرکت به‌عنوان کمال و صفت وجودی موضوع تعریف شده و وحدت آن به سه گونه عددیه، نوعیه، و جنسیه تقسیم گردیده است. در اسفار اربعه (جلد سوم، صفحه ۱۹۳)، ملاصدرا حرکت را به امور شش‌گانه‌ای چون مبدأ، منتهی، موضوع، مقوله، و غیره وابسته می‌داند و وحدت آن را بر اساس این امور تحلیل می‌کند. اما استاد فرزانه قدس‌سره این تقسیم‌بندی را به چالش می‌کشند و تأکید دارند که حرکت، تنها دارای وحدت شخصیه است و مفاهیم نوعیه و جنسیه، فاقد بنیان علمی و فلسفی‌اند.

درنگ: حرکت، وجودی خارجی، تشخصی، و استمراری است که از هرگونه کلیت نوعیه و جنسیه بی‌نیاز است. تمامی صفات حرکت، به تشخص آن بازمی‌گردد.

این دیدگاه، حرکت را از قید مقولات ارسطویی رها ساخته و آن را به‌عنوان جوهری پویا در عالم خارج معرفی می‌کند. وحدت شخصیه حرکت، نه‌تنها به موضوع و زمان، بلکه به تمامی لوازم، عوارض، و آثار آن وابسته است. برای مثال، سفیدی در جسم اول از سفیدی در جسم دوم متمایز است، زیرا موضوع، زمان، مکان، فاعل، و آثار آن‌ها متفاوت‌اند. این تمایز، نشان‌دهنده تشخصی بودن هر صفت و حرکت در عالم خارج است.

نفی مفاهیم کلی در حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی صریح بر فلسفه سنتی، تقسیمات نوعیه، جنسیه، و فصلی را در حرکت بی‌اساس می‌دانند. حرکت، به‌عنوان واقعیتی وجودی، از این مفاهیم ذهنی بی‌نیاز است. ایشان استدلال می‌کنند که حرکت، در ذات خود، تشخصی است و هیچ کلیت یا نوعیتی در خارج ندارد. برای نمونه، حرکت دایره‌ای، مستقیم، افقی، یا عمودی، همگی تشخصاتی‌اند که به ظرف و شرایط خود وابسته‌اند، نه به فصول یا انواع کلی.

درنگ: تقسیمات حرکتی مانند افقی، عمودی، قسری، و طبیعی، نه نوعی، بلکه تشخصی‌اند و به تمامی خصوصیات و آثارشان وابسته‌اند.

این دیدگاه، با نفی کلیت، حرکت را به واقعیت خارجی آن بازمی‌گرداند و ذهن‌گرایی فلسفه سنتی را به چالش می‌کشد. حرکت، چونان رودی جاری در بستر هستی، هر لحظه با خصوصیات و تعینات خاص خود تعریف می‌شود و از هرگونه قالب‌بندی کلی مصون است.

نقد دیدگاه ملاصدرا

ملاصدرا، با وجود نوآوری‌هایش در اصالت وجود، در بحث وحدت حرکت به مفاهیم سنتی وابسته مانده است. ایشان، برخلاف نفی خلو جسم از حرکت و سکون، وحدت نوعیه و جنسیه را در حرکت می‌پذیرد. اما استاد فرزانه قدس‌سره این پذیرش را ناسازگار با اصول فلسفه وجودی می‌دانند و تأکید دارند که حرکت، تنها به تشخص خود وابسته است و هرگونه تقسیم‌بندی نوعی یا جنسی، فرضیه‌ای ذهنی و فاقد بنیان علمی است.

برای نمونه، ملاصدرا وحدت شخصیه حرکت را به وحدت موضوع و زمان محدود می‌کند، حال آنکه استاد فرزانه قدس‌سره استدلال می‌کنند که تشخص حرکت، به تمامی صفات، عوارض، و آثار آن وابسته است. اگر چشمه‌ای آب داشته باشد و آب آن کم شود و دوباره جریانی دیگر پدید آید، این آب دوم، به دلیل تفاوت در فاعل، قابل، و خصوصیات، از آب اول متمایز است. این تمایز، نه نوعی، بلکه کاملاً تشخصی است.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با نقد وحدت‌های سنتی در حرکت، به بازتعریف حرکت به‌عنوان واقعیتی تشخصی و وجودی پرداخت. حرکت، در این دیدگاه، از قید مفاهیم کلی و مقوله‌محور رها شده و به‌عنوان جریانی پویا در عالم خارج معرفی می‌گردد. نفی نوع، جنس، و فصل، همراه با تأکید بر تشخص، دعوتی است به بازاندیشی در فلسفه حرکت و بازگشت به رئالیسمی که با واقعیت خارجی هم‌نوا باشد.

بخش دوم: تشخص به‌مثابه جوهر حرکت

تشخص و عوامل آن

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که تشخص هر چیز، به تمامی لوازم، موضوع، عوارض، اوصاف، و آثار آن وابسته است. در مورد حرکت، این تشخص به عواملی چون موضوع، زمان، مکان، فاعل، سرعت، و حتی سرما و گرما بستگی دارد. برای مثال، حرکت موشکی که به ظاهر مستقیم می‌نماید، در حقیقت شیاری است و با عوامل متعددی چون هوا، مانع، و سرعت تعریف می‌شود. این عوامل، حرکت را به واقعیتی منحصربه‌فرد تبدیل می‌کنند که از هرگونه کلیت بی‌نیاز است.

درنگ: تشخص حرکت، به تمامی عوامل آن، از موضوع و زمان تا سرعت و آثار، وابسته است و هیچ حرکت کلی یا نوعی وجود ندارد.

این دیدگاه، حرکت را چونان پرنده‌ای آزاد در آسمان هستی تصویر می‌کند که هر لحظه با بال‌های منحصربه‌فرد خود پرواز می‌کند. هیچ دو حرکتی، حتی اگر ظاهراً مشابه باشند، در تشخص یکسان نیستند، زیرا عوامل و شرایطشان متفاوت است.

نفی کلیت در عالم وجود

در فلسفه سنتی، مفاهیمی چون نوع و کلی، محور تحلیل‌های هستی‌شناختی بوده‌اند. اما استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به حاشیه ملاعبدالله، کلی طبیعی را به افراد فرومی‌کاهند و وجود مستقل کلی را نفی می‌کنند. در مورد انسان، نوع کلی انسان در فلسفه سنتی پذیرفته شده، اما در این دیدگاه، تنها افراد (زید، عمرو، بکر) واقعیت دارند. به همین ترتیب، در حرکت، هیچ کلیتی وجود ندارد و تمامی حرکات، تشخصی‌اند.

برای مثال، آب در اقیانوس یا کاسه، به‌عنوان کلی تلقی نمی‌شود. هر آب، به دلیل تفاوت در موضوع، مکان، و خصوصیات، تشخصی منحصربه‌فرد دارد. این دیدگاه، عالم را چونان باغی پر از گل‌های گوناگون می‌بیند که هر گل، با رنگ و عطر خاص خود، از دیگری متمایز است.

تفاوت کلی در منطق و فلسفه

استاد فرزانه قدس‌سره، میان کلی در منطق (لا یمتنع صدق علی کثیرین) و کلی در فلسفه (سعه وجودی) تمایز قائل می‌شوند. در منطق، کلی به مفهومی ذهنی اشاره دارد که بر افراد متعدد صدق می‌کند، اما در فلسفه این دیدگاه، کلی به سعه وجودی بازمی‌گردد که در خارج، تنها در قالب تشخصات نمود می‌یابد. بنابراین، هیچ کلیتی در عالم خارج وجود ندارد و همه چیز به تشخص فروکاسته می‌شود.

درنگ: کلی در فلسفه، به سعه وجودی بازمی‌گردد که تنها در تشخصات خارجی نمود می‌یابد. نوع و کلیت، انتزاعات ذهنی‌اند.

این تمایز، چونان کلیدی است که درهای فهم فلسفه وجودی را می‌گشاید. عالم، نه مجموعه‌ای از کلیات، بلکه نمایشگاهی از تشخصات بی‌پایان است که هر یک، آینه‌ای از حقیقت وجودی‌اند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأکید بر تشخص به‌عنوان جوهر حرکت، عالم را به‌مثابه مجموعه‌ای از واقعیت‌های منحصربه‌فرد ترسیم کرد. نفی کلیت و نوع، همراه با تبیین عوامل تشخص، دعوتی است به بازنگری در فلسفه سنتی و پذیرش حقیقتی که در هر لحظه از وجود، خود را به‌گونه‌ای نوین آشکار می‌سازد.

بخش سوم: حرکت دوری و اصل وجودی آن

اصل دوری در حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، اصل حرکت را در دوری می‌دانند، زیرا حرکات افقی و عمودی به مانع می‌رسند، اما حرکت دوری، استمرار و پویایی دارد. این اصل، با آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم) هم‌نواست. حرکت دوری، چونان چرخش بی‌پایان عالم، جوهر حرکت را تشکیل می‌دهد.

درنگ: اصل حرکت، دوری است که با استمرار و پویایی، جوهر وجودی عالم را شکل می‌دهد.

این دیدگاه، حرکت را چونان رقصی کیهانی تصویر می‌کند که در آن، هر موجود با چرخش خود، به سوی مبدأ خویش بازمی‌گردد. حرکت دوری، نه‌تنها در افلاک و ستارگان، بلکه در تمامی پدیده‌ها، از خشاب اسلحه تا پرواز بادبادک، نمود دارد.

حرکت شیاری و تخالف

تمامی حرکات مستقیم، در حقیقت شیاری‌اند و به دوری بازمی‌گردند. برای مثال، حرکت خشاب اسلحه، تحت ضابطه‌ای دوری شکل می‌گیرد. همچنین، حرکت بادبادک با تخالف باد شکل می‌گیرد و بدون این تخالف، به بالا نمی‌رود. این تخالف، موتور حرکت است و تشخص هر حرکت را تعیین می‌کند.

حرکات نقلی و وضعی ستارگان نیز، با صعود و نزول، تشخصی‌اند و به دوری وابسته‌اند. فصول و تغییرات زمانی، نتیجه این حرکات‌اند که هر یک، با تعینات خاص خود، از دیگری متمایز می‌گردد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر اصل دوری و شیاری بودن حرکات، عالم را به‌مثابه جریانی بی‌پایان از تشخصات ترسیم کرد. حرکت، با تخالف و تعینات خود، نه‌تنها پویایی عالم را تضمین می‌کند، بلکه آن را به سوی مبدأ الهی رهنمون می‌سازد.

بخش چهارم: علم، قدرت، و تحول فلسفی

علم به‌عنوان قدرت حرکت

استاد فرزانه قدس‌سره، علم را نه‌تنها معرفتی ذهنی، بلکه قدرتی وجودی می‌دانند که با حرکت هم‌نواست. علم، در نفس است، نه در کتاب، و چونان جریانی در روح انسانی، از مبادی به مرادی حرکت می‌کند. این دیدگاه، علم را به‌عنوان تعینی حقیقی معرفی می‌کند که واقعیت خارجی را درمی‌یابد، نه صرفاً بازتاب آن.

درنگ: علم، قدرت حرکت است که در نفس انسان جریان دارد و با واقعیت خارجی هم‌نواست.

این تعریف، علم را چونان آتشی در دل انسان تصویر می‌کند که با حرکت خود، تاریکی‌های جهل را می‌زداید و راه را به سوی حقیقت روشن می‌سازد.

نقد ذهن‌گرایی در علم دینی

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی بر علم دینی، ذهن‌گرایی را مانع قدرت و حرکت می‌دانند. علم دینی، اگر در انتزاعات ذهنی محصور شود، از واقعیت خارجی فاصله می‌گیرد و به مفاهیمی بی‌اثر فرومی‌کاهد. ایشان تأکید دارند که علم، باید قدرتی عملی باشد که در تعامل با عالم خارج، تحول ایجاد کند.

برای مثال، مفاهیمی چون دو به علاوه دو، از واقعیت خارجی (مانند گردو یا پرتقال) انتزاع می‌شوند، اما این انتزاعات، تنها ابزار ذهن‌اند و حقیقت در خارج است. علم دینی نیز باید از این انتزاعات رها شده و به واقعیت وجودی بازگردد.

تشخص خدا و انسان

استاد فرزانه قدس‌سره، خدا و انسان را به‌عنوان اشخاصی متمایز معرفی می‌کنند که خدا بی‌تعین و انسان متعین است. برای دیدن خدا، باید تشخص خود و عالم را دریافت، نه در پی کلیات بود. این دیدگاه، عالم را چونان آینه‌ای می‌بیند که در هر ذره‌اش، انعکاسی از حقیقت الهی نهفته است.

درنگ: خدا و انسان، هر دو شخص‌اند و دیدن خدا، در دریافت تشخص عالم و خود نهفته است.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر علم به‌عنوان قدرت حرکت و نقد ذهن‌گرایی در علم دینی، به ضرورت تحول فلسفی دعوت کرد. تشخص خدا و انسان، چونان دو آینه روبه‌رو، عالم را به‌عنوان مجموعه‌ای از واقعیت‌های پویا و منحصربه‌فرد ترسیم می‌کند.

نتیجه‌گیری: دعوت به بازسازی فلسفه

این کتاب، با بازاندیشی در مفهوم حرکت، از نفی مفاهیم کلی و مقوله‌محور به سوی تأکیدی وجودی بر تشخص حرکت پیش رفت. عالم، در این دیدگاه، نه مجموعه‌ای از کلیات، بلکه نمایشگاهی از تشخصات بی‌پایان است که هر یک، با خصوصیات و تعینات خود، بخشی از حقیقت الهی را بازمی‌تاباند. حرکت، چونان جریانی بی‌وقفه در بستر هستی، با اصل دوری و تخالف، پویایی عالم را تضمین می‌کند. علم، به‌عنوان قدرتی وجودی، باید از انتزاعات ذهنی رها شده و با واقعیت خارجی هم‌نوا گردد. این بازسازی فلسفی، نه‌تنها در هستی‌شناسی، بلکه در علم دینی و تحول اجتماعی نیز اثرگذار است و دعوتی است به سوی فلسفه‌ای که با حقیقت وجود هم‌صدا باشد.

با نظارت صادق خادمی