متن درس
وحدت حرکتی در حکمت متعالیه: بازخوانی انتقادی شبهات فلسفی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۵۹)
مقدمه
مفهوم حرکت، از دیرباز یکی از محوریترین موضوعات فلسفه اسلامی بوده و در کانون تأملات فیلسوفانی چون ابنسینا و ملاصدرا جای داشته است. شبهه وحدت حرکت، که در فصل چهارم اسفار اربعه (جلد سوم، صفحه ۱۹۵) طرح شده، پرسشی بنیادین را پیش میکشد: آیا حرکت، بهعنوان پدیدهای سیال و زوالپذیر، میتواند از وحدت و هویت برخوردار باشد؟ این پرسش، نهتنها در فلسفه سنتی چالشبرانگیز بوده، بلکه با پاسخهای ناکافی فلاسفه پیشین، بهصورت مسئلهای حلنشده باقی مانده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بازخوانی انتقادی این شبهه پرداخته و با تأکید بر وحدت شخصیه و حرکت وجودی، به بازسازی مفهوم حرکت در چارچوب حکمت متعالیه دعوت میکند. این اثر، با نفی پیشفرضهای ماهیتمحور و اتصال متافیزیکی، عالم را نظامی هماهنگ و پویا میبیند که در آن همه موجودات، از آفتاب بر آب تا سنگ و نبات، در وزان واحدی از حرکت جریان دارند. با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات ملموس، این نوشتار در پی ارائه فهمی نوین و کاربردی از حرکت است که با علوم مدرن و نیازهای فکری معاصر همخوانی دارد.
بخش یکم: شبهه وحدت حرکت و نقد پاسخهای سنتی
طرح شبهه وحدت حرکت
در فلسفه سنتی، شبههای بنیادین درباره وحدت حرکت مطرح شده که ریشه در دشواریهای مفهومی تحلیل این پدیده دارد. حرکت، به دلیل سیالیت و زوالپذیری ذاتیاش، فاقد وحدت و هویت تلقی شده است. ملاصدرا در جلد سوم اسفار، صفحه ۱۹۵، این شبهه را چنین طرح میکند: «حرکت، نه وحدت دارد، نه هویت، زیرا پدیدهای فائت و یزول است که در ظرف عدم انقسام معنا مییابد، اما با تقطیع، دیگر حرکت نیست». این دیدگاه، حرکت را به دلیل غیرقرار بودن، فاقد حقیقت ثابت میانگارد و وجود خارجی آن را به چالش میکشد.
| درنگ: شبهه وحدت حرکت، ریشه در سیالیت و زوالپذیری آن دارد که آن را فاقد هویت و وحدت معرفی میکند. |
این شبهه، از نگرشهای مشایی و ارسطویی سرچشمه میگیرد که حرکت را بهعنوان گذار از قوه به فعل تعریف کرده و به دلیل استمراری بودنش، آن را از وحدت محروم میدانند. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این دیدگاه، تأکید میورزند که حرکت، برخلاف تصور سنتی، دارای هویت و وحدت وجودی است که در نظمی هماهنگ با کل هستی جریان دارد.
ناکافی بودن پاسخهای سنتی
فلاسفه پیشین، در مواجهه با این شبهه، به پاسخهایی متوسل شدند که اغلب ناکافی بوده و مسئله را بهصورت غیبی و حلنشده رها کردهاند. برخی، حرکت را به خانهای تشبیه کردند که با جابهجایی اجزای آن، مانند آجر و چوب، وحدت خود را حفظ میکند. این تشبیه، اگرچه تلاشی برای تبیین وحدت استمراری حرکت است، اما به دلیل تفاوت ساختاری حرکت با اشیاء مادی، مورد نقد قرار گرفته است. خانه، دارای ماده و صورت متمایز است و وحدت آن قار و ثابت است، در حالی که حرکت، به دلیل سیالیت، فاقد چنین ساختاری است.
تشبیه دیگر، قیاس حرکت به حیوان یا نبات است که با زوال و بقای تدرجی، وحدت خود را حفظ میکنند. این دیدگاه نیز، به دلیل وابستگی حیوان و نبات به ماده و صورت، نمیتواند حقیقت سیال حرکت را توضیح دهد. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این تشبیهات، تأکید میکنند که حرکت، یک حقیقت وحدانی سیال است که فراتر از ساختارهای مادی عمل میکند.
| درنگ: تشبیه حرکت به خانه یا حیوان، به دلیل تفاوت ساختاری حرکت با اشیاء مادی، ناکافی است. |
نقد ارجاع به غیب
فلاسفه سنتی، در مواجهه با دشواریهای شبهه وحدت حرکت، اغلب به غیب یا بقای الهی ارجاع داده و از تحلیل فلسفی فاصله گرفتهاند. ملاصدرا، وحدت حرکت را بهصورت عکلیهای میداند که به بقای الله باقی میماند. این پاسخ، گرچه در چارچوب متافیزیکی معنا دارد، از منظر فلسفی ناکافی است، زیرا مسئله را به حوزهای غیرقابل تحلیل میکشاند. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این رویکرد، تأکید میکنند که فلسفه باید در چارچوب عقلانی و طبیعی باقی بماند و از ارجاع به غیب بهعنوان راهحل پرهیز کند.
| درنگ: ارجاع وحدت حرکت به بقای الله، مسئله را از تحلیل فلسفی دور کرده و به حوزه غیب میکشاند. |
جمعبندی بخش یکم
بخش یکم، با طرح شبهه وحدت حرکت و نقد پاسخهای سنتی، به محدودیتهای روششناختی فلسفه پیشین اشاره دارد. تشبیهات مادی، مانند خانه و حیوان، و ارجاع به غیب، نتوانستهاند حقیقت سیال حرکت را تبیین کنند. این بخش، با تأکید بر ضرورت تحلیل عقلانی و طبیعی، زمینه را برای بازسازی مفهوم حرکت در چارچوب حکمت متعالیه فراهم میآورد.
بخش دوم: وحدت شخصیه و حرکت وجودی
نفی وحدت نوعی و جنسی
در حکمت متعالیه، وحدت نوعی و جنسی نفی شده و تنها وحدت شخصیه پذیرفته میشود. وحدت شخصیه، به معنای وزان طبیعی وجودی است که همه موجودات، از زمان و حرکت تا اجسام و نباتات، در آن مشترکاند. این دیدگاه، با نفی پیشفرضهای ماهیتمحور، عالم را نظامی هماهنگ و پویا میبیند که در آن همه موجودات در یک وزان حرکتی واحد جریان دارند.
| درنگ: وحدت شخصیه، وزان طبیعی وجودی است که همه موجودات در آن مشترکاند و نفی وحدت نوعی و جنسی را به دنبال دارد. |
استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر این اصل، حرکت را نه بهعنوان پدیدهای جداگانه، بلکه بهمثابه جوهرهای میدانند که همه هستی را در بر میگیرد. این دیدگاه، از پیچیدگیهای متافیزیکی سنتی فاصله گرفته و به فهمی یکپارچه از عالم میرسد.
حرکت وجودی به جای حرکت جوهري
حکمت متعالیه، به جای مفهوم حرکت جوهري که به ماده و مقوله وابسته است، مفهوم حرکت وجودی را مطرح میکند. حرکت وجودی، همه عالم را در بر میگیرد و هیچ موجودی از آن مستثنی نیست. این دیدگاه، با نفی اتصال متافیزیکی، عالم را مجموعهای از تعینات مستقل میبیند که در نظمی هماهنگ حرکت میکنند.
| درنگ: حرکت وجودی، فراتر از چارچوبهای ماهیتمحور، همه عالم را در بر گرفته و اتصال متافیزیکی را نفی میکند. |
برای تبیین این مفهوم، میتوان به تمثیلی از چرخ و فلک اشاره کرد که با حرکت دائمی خود، وحدت حرکتی را نشان میدهد، اما هر جزء آن در هر لحظه متبدل است. این تمثیل، نشاندهنده هماهنگی و پویایی عالم است که در آن هیچ ذرهای به ذره دیگر متصل نیست.
نفی اتصال در هستی
یکی از اصول بنیادین حکمت متعالیه، نفی اتصال میان موجودات است. هیچ ذرهای در عالم به ذره دیگر وابسته یا متصل نیست و همه موجودات، بهصورت تعینات مستقل، در یک نظام حرکتی واحد جریان دارند. این دیدگاه، با نفی پیشفرضهای سنتی، به استقلال وجودی هر ذره تأکید میورزد.
| درنگ: هیچ ذرهای در عالم به ذره دیگر متصل نیست و همه در نظمی هماهنگ و مستقل حرکت میکنند. |
استاد فرزانه قدسسره، با بهرهگیری از تمثیلی از آفتاب منعکسشده بر آب جاری، این مفهوم را تبیین میکنند. آفتاب، گرچه بهظاهر ثابت است، با حرکت آب دائماً متبدل میشود، اما وحدت ظاهری خود را حفظ میکند. این تمثیل، نشاندهنده وحدت در عین کثرت است.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، با تأکید بر وحدت شخصیه و حرکت وجودی، به بازسازی مفهوم حرکت در حکمت متعالیه میپردازد. نفی وحدت نوعی و جنسی، نفی اتصال متافیزیکی، و تأکید بر وزان واحد حرکتی، عالم را نظامی هماهنگ و پویا معرفی میکند. این دیدگاه، با بهرهگیری از تمثیلات ملموس، راه را برای فهمی نوین از حرکت هموار میسازد.
بخش سوم: تبیین قرآنی و تمثیلات
تفسیر آیه «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ»
استاد فرزانه قدسسره، آیه ۱۶۴ سوره انعام را بهعنوان شاهدی بر استقلال تعینات وجودی تفسیر میکنند: لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ («هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمىكشد»). این آیه، برخلاف تفاسیر سنتی که آن را به اعمال محدود میکنند، به نفی اتصال و وابستگی میان موجودات اشاره دارد. هر ذره، مستقل از دیگری، در مسیر وجودی خود حرکت میکند.
| درنگ: آیه «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ» بر استقلال وجودی هر ذره در نظم حرکتی عالم دلالت دارد. |
این تفسیر، با تأکید بر نظم موزون هستی، به پویایی و استقلال هر ذره اشاره دارد. همانگونه که هر مومنی در قبر خود جای میگیرد، هر موجودی در عالم، بار وجودی خود را بهتنهایی حمل میکند.
تفسیر آیه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»
آیه ۱۰ سوره فتح، يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ («دست خدا بالاى دستهاى آنان است»)، به هماهنگی حرکتی عالم اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره، این آیه را بهمثابه نشانهای از نظم الهی در حرکت عالم تفسیر میکنند. چه عالم را مخلوق الهی بدانیم و چه پدیدهای طبیعی، وحدت حرکتی آن پابرجاست.
| درنگ: آیه «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» به هماهنگی حرکتی عالم، در چارچوب الهی یا طبیعی، اشاره دارد. |
این تفسیر، با تمثیلی از دستهای بههمپیوسته مومنان، به وحدت و هماهنگی در عالم اشاره دارد. همانگونه که دست خدا میان دستهای مومنان است، نظم حرکتی عالم نیز تحت سیطره الهی یا طبیعی جریان دارد.
تمثیل آفتاب بر آب
تمثیل آفتاب منعکسشده بر آب جاری، یکی از قویترین ابزارهای تبیین وحدت حرکتی است. هرچه آب سریعتر حرکت کند، انعکاس آفتاب شفافتر است، زیرا سرعت، وحدت و صافی را تقویت میکند. اما اگر آب متلاطم شود، صورت آفتاب نیز تغییر کرده و حرکت آن آشکار میگردد. این تمثیل، نشاندهنده وحدت در عین تحول است.
| درنگ: انعکاس آفتاب بر آب جاری، وحدت حرکتی را در عین تحول و سیالیت نشان میدهد. |
استاد فرزانه قدسسره، با نقد تشبیه آفتاب بر آب بهعنوان توضیح کامل وحدت حرکت، تأکید میکنند که حرکت، فراتر از وابستگی به موضوع است و وحدت آن، وجودی و مستقل از ماده است.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم و تمثیلات ملموس، به تبیین وحدت حرکتی در چارچوبی الهی و طبیعی میپردازد. تفسیر آیات «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ» و «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»، به استقلال و هماهنگی تعینات وجودی اشاره دارد. تمثیل آفتاب بر آب، با نمایش وحدت در عین تحول، این تحلیل را غنیتر میسازد.
بخش چهارم: نقد ذهنیتزدگی و ضرورت تحلیل طبیعی
نقد ذهنیتزدگی در فلسفه سنتی
فلسفه سنتی، با کشیدن مسائل خارجی به حوزه ذهنیت، از صبغه طبیعی خود فاصله گرفته و به پیچیدگیهای غیرضروری دچار شده است. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این رویکرد، تأکید میکنند که فیلسوف باید پیوند خود با واقعیتهای خارجی را حفظ کند. حرکت، بهعنوان پدیدهای وجودی، باید در چارچوب طبیعی تحلیل شود، نه در قالب مفاهیم ذهنی.
| درنگ: ذهنیتزدگی در فلسفه سنتی، تحلیل حرکت را از واقعیت خارجی دور کرده و به پیچیدگیهای ذهنی فرومیغلتد. |
این نقد، به ضرورت حفظ صبغه طبیعی در فلسفه اشاره دارد. همانگونه که فیزیکدان یا ریاضیدان باید به واقعیتهای تجربی وفادار بماند، فیلسوف نیز باید از انتزاعات ذهنی پرهیز کند.
پیوند میان فلسفه و علوم
فلسفه و علوم، در تعامل با یکدیگر، به حقیقت نزدیکتر میشوند. فیلسوف نیازمند صبغه ریاضی و طبیعی است، همانگونه که ریاضیدان به صبغه فلسفی نیاز دارد. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی از نجار که قاعدهمندی را آموخته و میتواند فقه را درک کند، به وحدت قاعدهمند علوم اشاره میکنند.
| درنگ: پیوند میان فلسفه و علوم، با تکیه بر قاعدهمندی مشترک، به فهم دقیقتر حقیقت میانجامد. |
این دیدگاه، به میانرشتهای بودن علوم تأکید دارد. کسی که یک علم را بهخوبی فرا گیرد، میتواند سایر علوم را نیز درک کند، زیرا همه علوم بر یک قاعده واحد استوارند.
نقد علم دینی و ضرورت آموزش کاربردی
استاد فرزانه قدسسره، با نقد رویکردهای سنتی در علم دینی، بر ضرورت آموزش علمی و کاربردی تأکید دارند. علم دینی باید با نیازهای جهانی و علوم مدرن همخوانی داشته باشد تا بتواند به پرسشهای زمانه پاسخ دهد. این دیدگاه، به تربیت عالمانی آگاه و دردمند اشاره دارد که از واقعیتهای جهان معاصر آگاهی داشته باشند.
| درنگ: علم دینی باید علمی، کاربردی و همخوان با نیازهای جهانی باشد تا عالمانی آگاه و دردمند تربیت کند. |
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با نقد ذهنیتزدگی فلسفه سنتی و تأکید بر پیوند فلسفه با علوم، به ضرورت تحلیل طبیعی و آموزش کاربردی دعوت میکند. این بخش، با تکیه بر قاعدهمندی مشترک علوم، راه را برای فهمی نوین و کاربردی از حرکت هموار میسازد.
بخش پنجم: وحدت معرفتی و تأثیرات محیطی
وحدت علم الهی
استاد فرزانه قدسسره، علم الهی را قاعدهای واحد میدانند که همه خلقت را در بر میگیرد. کسی که علم به خدا پیدا کند، علم به همه موجودات (ما کان و ما یکون) را نیز کسب میکند. این دیدگاه، به برتری علم لدنی بر علوم اکتسابی اشاره دارد.
| درنگ: علم الهی، قاعدهای واحد است که علم به همه موجودات را در بر میگیرد. |
این اصل، با تمثیلی از ائمه معصومین، نشان میدهد که علم به مبدأ، علم به همه جلوههای وجودی را در بر میگیرد. این دیدگاه، به وحدت معرفتی در حکمت متعالیه اشاره دارد.
تأثیر نور بر روان انسان
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی از نور که مانند شن بر سر انسان میریزد، به تأثیرات منفی نور بیش از حد بر روان اشاره میکنند. تاریکی، برای آرامش و مناجات مفید است و از آسیبهای تحریکات نوری جلوگیری میکند.
| درنگ: نور بیش از حد، مانند شن ریختهشده بر سر، به اعصاب انسان آسیب میرساند و تاریکی برای آرامش مفید است. |
این مشاهده، به تأثیرات محیطی بر روان انسان اشاره دارد. همانگونه که شن، آرامش را مختل میکند، نور بیش از حد نیز اعصاب را تضعیف میکند.
جمعبندی بخش پنجم
بخش پنجم، با تأکید بر وحدت معرفتی و تأثیرات محیطی، به پیوند میان علم الهی و فهم هستی میپردازد. علم به مبدأ، راه به همه علوم میگشاید، و تعادل در تعامل با محیط، به آرامش انسان کمک میکند.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با بازخوانی شبهه وحدت حرکت در حکمت متعالیه، به نقد پاسخهای سنتی و بازسازی مفهوم حرکت دعوت کرد. با نفی وحدت نوعی و جنسی و تأکید بر وحدت شخصیه، حرکت بهعنوان جوهرهای وجودی معرفی شد که همه عالم را در بر میگیرد. تفسیر آیات قرآن کریم، مانند لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ و يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ، به استقلال و هماهنگی تعینات وجودی اشاره دارد. تمثیلات ملموس، مانند آفتاب بر آب و چرخ و فلک، وحدت حرکتی را در عین تحول تبیین کردند. نقد ذهنیتزدگی و تأکید بر آموزش کاربردی، این اثر را به منبعی ارزشمند برای گفتوگوی فلسفه اسلامی با علوم مدرن تبدیل کرده است.
| با نظارت صادق خادمی |