در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 965

متن درس





تحلیل و تبیین اقسام حرکت در حکمت متعالیه

تحلیل و تبیین اقسام حرکت در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۶۵)

دیباچه

حرکت، چونان جریانی جوشان در بطن هستی، جوهره‌ای است که حیات و پویایی عالم را رقم می‌زند. در حکمت متعالیه، این مفهوم نه‌تنها به‌عنوان پدیده‌ای مادی، بلکه به‌مثابه حقیقتی وجودی مورد تأمل قرار گرفته است که مراتب گوناگون هستی، از خاک تا افلاک، را به هم پیوند می‌دهد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی عمیق و انتقادی اقسام حرکت، خصوصیات، لوازم و تعینات آن در چارچوب حکمت متعالیه می‌پردازد. با رویکردی وجودگرایانه و نگاهی نو به تقسیم‌بندی‌های سنتی،

بخش نخست: چیستی حرکت و ضرورت تحلیل اقسام آن

اهمیت بررسی اقسام حرکت

حرکت، چونان روح جاری در کالبد هستی، شالوده‌ای است که پویایی و تحول عالم را ممکن می‌سازد. همان‌گونه که در بحث فاعل و فعل، تقسیم‌بندی فاعل به انواع ارادی، طبیعی، قسری و غیره، ما را به فهم دقیق‌تر حقیقت فاعلیت رهنمون می‌شود، بررسی اقسام حرکت نیز ضرورتی بنیادین در فلسفه دارد. این تحلیل، نه‌تنها به شناسایی خصوصیات و لوازم حرکت کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز درک عمیق‌تر تعینات و مراتب وجودی آن است. حرکت، به‌مثابه پلی میان ماده و معنا، نیازمند دسته‌بندی‌ای است که تنوع و گستردگی آن را در نظام هستی آشکار سازد.

درنگ: بررسی اقسام حرکت، مشابه تقسیم‌بندی فاعل در فلسفه، ضرورتی است که به فهم دقیق‌تر حقیقت وجودی حرکت و جایگاه آن در نظام هستی یاری می‌رساند.

فاعلیت و اقسام آن در حکمت متعالیه

در حکمت متعالیه، فاعل به انواع گوناگونی چون ارادی، طبیعی، قسری، اضطراری، اکراهی، قهری، شوقی و عشقی تقسیم می‌شود. در این میان، فاعلیت الهی، که به عشق متصف است، جایگاهی متعالی دارد. این فاعلیت، چونان نوری که از مبدأ هستی ساطع می‌شود، سرچشمه همه افعال و حرکات در عالم است. تمایز میان عشق و شوق در این چارچوب، از ظرایف فلسفی است: عشق الهی به موجود تعلق می‌گیرد، در حالی که شوق خلق به سوی کمال مفقود است، گویی خلق در سفری بی‌انتها به سوی کمال مطلق گام برمی‌دارد.

درنگ: فاعلیت الهی، که به عشق بی‌شوق متصف است، در برابر فاعلیت خلقی قرار دارد که در آن عشق و شوق در هم تنیده‌اند، و این تمایز، بنیان تحلیل حرکت در حکمت متعالیه را تشکیل می‌دهد.

نفی حرکت تضادی و تأکید بر حرکت تخالفی

حرکت تضادی، که در برخی تحلیل‌های سنتی فلسفه اسلامی مطرح شده، در حکمت متعالیه جایگاهی ندارد. تضاد، به‌مثابه تقابلی که غایت‌الخلاف را رقم می‌زند، با وحدت وجودی عالم سازگار نیست. به جای آن، حرکت تخالفی، که در ظرف تفاوت‌های مرتبه‌ای و وجودی قرار دارد، مورد تأکید قرار می‌گیرد. این حرکات، چونان امواجی که در دریای وجود جریان دارند، با قرب و بعد، خصوصیات، زمینه‌ها، اوصاف و لوازم خاص خود همراه‌اند و تحلیل دقیق آن‌ها، کلید فهم پویایی عالم است.

درنگ: نفی حرکت تضادی و تأکید بر حرکت تخالفی، نشان‌دهنده رویکرد وجودگرایانه حکمت متعالیه است که حرکت را در چارچوب وحدت وجود تحلیل می‌کند.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین اهمیت بررسی اقسام حرکت، به جایگاه این مفهوم در حکمت متعالیه اشاره کرد. حرکت، به‌مثابه جریانی که هستی را به هم پیوند می‌دهد، نیازمند تحلیلی دقیق و علمی است. نفی حرکت تضادی و تأکید بر حرکت تخالفی، نشان‌دهنده رویکردی نوین است که با وحدت وجودی عالم همخوانی دارد. همچنین، بررسی فاعلیت و اقسام آن، زمینه‌ساز فهم عمیق‌تر حرکت و نقش آن در نظام هستی است.

بخش دوم: نقد تقسیم‌بندی‌های سنتی حرکت

تقسیم‌بندی سنتی حرکت

در فلسفه سنتی، حرکت به انواع ارادی، طبیعی و قسری تقسیم شده است. این تقسیم‌بندی، که ریشه در تحلیل‌های ارسطویی و مشایی دارد، در کتب فلسفی رایج بوده و به‌عنوان مبنای اولیه تحلیل حرکت به کار می‌رفته است. با این حال، این دسته‌بندی به دلیل محدودیت در کشف تنوع حرکات و اتکا به مبانی ناکافی، مورد نقد قرار گرفته است.

نقد ترتیب تقسیم‌بندی ملاصدرا

ملاصدرا، در تحلیل خود، حرکت را به طبیعی، ارادی و قسری تقسیم کرده، اما ترتیب ارائه‌شده (ارادی پیش از قسری) از منظر منطقی نادرست است. حرکت طبیعی و قسری، به‌مثابه دو سوی یک سکه، در مقابل یکدیگر قرار دارند، در حالی که حرکت ارادی، به دلیل دخالت اراده، مرتبه‌ای متأخر و متمایز دارد. این نقد، بر ضرورت دقت در ساختار منطقی تقسیم‌بندی‌های فلسفی تأکید دارد، گویی ساختمانی که بنیان آن سست باشد، نمی‌تواند بار معرفت را به‌درستی تحمل کند.

درنگ: ترتیب منطقی در تقسیم‌بندی حرکت، که طبیعی و قسری را در برابر یکدیگر قرار می‌دهد و ارادی را متأخر می‌داند، به فهم دقیق‌تر روابط میان اقسام حرکت یاری می‌رساند.

نقد قاعده ثقل و جایگزینی جاذبه

تقسیم‌بندی سنتی حرکت به طبیعی و قسری، بر مبنای قاعده ثقل استوار است که حرکت به سوی منتهی‌الیه موزون را طبیعی و حرکت مخالف آن را قسری می‌داند. این دیدگاه، که ثقل (سنگینی جسم) را عامل حرکت می‌شمارد، با پیشرفت‌های علمی ناسازگار است. جاذبه، به‌عنوان فاعلی خارجی که جسم را به سوی خود می‌کشد، جایگزین مفهوم ثقل شده است. این تحول، چونان روشنی که تاریکی را می‌زداید، نشان‌دهنده ضرورت بازنگری در مفاهیم فلسفی با توجه به کشفیات علمی است.

درنگ: قاعده ثقل، که فاعل حرکت را در خود جسم قرار می‌دهد، با مفهوم جاذبه به‌عنوان نیروی خارجی جایگزین شده و تحلیل‌های سنتی را به چالش می‌کشد.

تأثیر جاذبه بر سرعت حرکت

جاذبه، چونان نیرویی که اجسام را به سوی خود فرا می‌خواند، بر سرعت حرکت تأثیر می‌گذارد. اجسام سنگین‌تر، تحت تأثیر شدت بیشتر جاذبه، با شتاب بیشتری حرکت می‌کنند. این امر، برخلاف تحلیل‌های سنتی مبتنی بر ثقل، نشان‌دهنده پویایی علم مدرن در فهم حرکت است.

کاستی تقسیم‌بندی سنتی

تقسیم‌بندی حرکت به طبیعی، قسری و ارادی، که بر پایه قاعده ثقل استوار است، از منظر علمی ناکافی است. این دسته‌بندی، چونان نقشه‌ای کهن که تنها بخشی از سرزمین حقیقت را نشان می‌دهد، نمی‌تواند تنوع و پیچیدگی حرکات در عالم را توضیح دهد. ضرورت بازنگری در این تقسیم‌بندی، به‌مثابه دعوتی است برای گشودن افق‌های نو در فلسفه.

درنگ: تقسیم‌بندی سنتی حرکت، به دلیل اتکا به قاعده ثقل و ناتوانی در توضیح تنوع حرکات، نیازمند بازنگری علمی و فلسفی است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با نقد تقسیم‌بندی‌های سنتی حرکت، به محدودیت‌های این تحلیل‌ها در فلسفه اسلامی اشاره کرد. قاعده ثقل، که مبنای این تقسیم‌بندی‌هاست، با پیشرفت‌های علمی ناسازگار است و جاذبه به‌عنوان عامل خارجی حرکت، جایگزین آن شده است. ترتیب نادرست در تقسیم‌بندی ملاصدرا و کاستی دسته‌بندی‌های سنتی، بر ضرورت بازنگری و کشف علمی اقسام حرکت تأکید دارد.

بخش سوم: تنوع و پیچیدگی اقسام حرکت

پیچیدگی حرکت ارادی

حرکت ارادی، به دلیل دخالت اراده و تنوع در پیش‌شرط‌ها و پس‌مانده‌های آن، اقسامی گسترده و پیچیده دارد. اراده، چونان سکان‌داری که کشتی حرکت را هدایت می‌کند، به حرکات رنگ و بویی انسانی می‌بخشد و تحلیل آن، نیازمند دقت در عوامل و زمینه‌های گوناگون است.

تشبیه حرکت به عناصر

همان‌گونه که عناصر، فراتر از چهار عنصر سنتی (آب، باد، خاک، آتش) به انبوهی از ترکیبات و ذرات تقسیم می‌شوند، حرکت نیز اقسامی بی‌شمار دارد. این تشبیه، چونان آینه‌ای که حقیقت را بازمی‌تاباند، نشان‌دهنده گستردگی و پیچیدگی حرکت در نظام هستی است. محدودیت در کشف اقسام حرکت، به ضعف روش‌شناختی فلاسفه سنتی بازمی‌گردد.

درنگ: حرکت، مانند عناصر، اقسامی بی‌شمار دارد که کشف آن‌ها نیازمند روش‌های علمی و تجربی است، نه تحلیل‌های کلی و سنتی.

حرکات ناشناخته و ضرورت تحقیق علمی

بسیاری از حرکات، چونان رازهایی نهفته در دل هستی، هنوز ناشناخته‌اند. حرکت کهنگی یا رشد، از جمله این حرکات‌اند که نوع و ماهیت آن‌ها همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. کشف این حرکات، نیازمند آزمایشگاه‌ها و روش‌های علمی است، گویی باید با ابزار دانش، پرده از اسرار هستی برداشت.

طبیعی بودن همه حرکات

همه حرکات در عالم، در ذات خود طبیعی‌اند و حرکت قسری، مفهومی اعتباری است که از موانع یا تفاوت‌های جاذبه ناشی می‌شود. این دیدگاه، چونان نوری که تاریکی‌های تحلیل‌های سنتی را می‌زداید، بر وحدت وجودی حرکت تأکید دارد.

درنگ: همه حرکات در عالم طبیعی‌اند و قسری بودن، مفهومی اعتباری است که از موانع یا تفاوت‌های جاذبه سرچشمه می‌گیرد.

حرکات ریز و ناشناخته

حرکات ریز در موجودات، که با چشم غیرمسلح دیده نمی‌شوند، چونان ذراتی که در جریان حیات پنهان‌اند، نیازمند ابزارهای علمی برای شناسایی‌اند. این حرکات، که در مقیاس‌های میکروسکوپیک رخ می‌دهند، نشان‌دهنده عمق و پیچیدگی پویایی عالم است.

تنوع حرکات در عوالم مختلف

حرکات در عوالم ملائکه، مثال، برزخ، روح، عقل و ظهورات الهی، چونان نغمه‌های متفاوتی در سمفونی هستی، هرکدام ویژگی‌های خاص خود را دارند. تحلیل این حرکات، نیازمند نگاهی جداگانه و دقیق به هر مرتبه وجودی است.

به عنوان مثال، قرآن کریم در سوره قدر، آیه ۴ می‌فرماید:

وَتَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ

فرشتگان و روح در آن [شب] به اذن پروردگارشان برای هر کاری فرو می‌آیند.

این آیه، به حرکت نزولی ملائکه اشاره دارد که نیازمند تحلیل فلسفی و وجودی است.

درنگ: حرکت ملائکه، چونان نزول نوری از آسمان‌های معنا، حرکتی تجردی است که با حرکات مادی تفاوت بنیادین دارد.

تمایز عقل و نفس در حرکت

عقل، که در ذات و فعل مجرد است، حرکتی متفاوت از نفس دارد که در فعل به ماده الت دارد. این تمایز، چونان تفاوت میان پرواز روح در آسمان تجرد و گام‌های نفس در زمین ماده، نشان‌دهنده تنوع حرکات در مراتب وجودی است.

حرکت نفسانی و عوامل آن

حرکت نفسانی، تحت تأثیر عوامل و خصوصیات خاصی است که هنوز به‌طور کامل شناخته نشده‌اند. نفس، چونان جویباری که با جسم درآمیخته، حرکاتی متنوع تولید می‌کند که تحلیل آن‌ها نیازمند پژوهش‌های عمیق‌تر است.

حرکت کهنگی و رشد

کهنگی و رشد، هر دو حرکت‌اند، اما ماهیت حرکت کهنگی، که آیا طبیعی است یا غیرطبیعی، همچنان پرسشی باز است. این حرکات، چونان دو روی سکه حیات، نیازمند تحلیل دقیق‌تری هستند.

مثال‌های عینی حرکت

گندیدگی سیب، حرکتی است که برخلاف رشد طبیعی آن عمل می‌کند، اما قسری نیست، بلکه نوع دیگری از حرکت است که در مرتبه‌ای متفاوت قرار دارد. همچنین، کهنگی پارچه، حرکتی چندوجهی است که وجود، وزن، رنگ، استحکام و جلوه آن را دگرگون می‌سازد. دیوار نیز، تحت فشارها و حرکات، مقاومت خود را از دست می‌دهد، گویی توانش در برابر امواج زمان فرو می‌ریزد. این مثال‌ها، چونان آیینه‌هایی، تنوع حرکات در عالم ماده را به نمایش می‌گذارند.

درنگ: گندیدگی سیب، کهنگی پارچه و کاهش مقاومت دیوار، نمونه‌هایی از حرکات مادی‌اند که تنوع و پیچیدگی حرکت در عالم را آشکار می‌سازند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تأکید بر تنوع و پیچیدگی اقسام حرکت، نشان داد که حرکت، فراتر از تقسیم‌بندی‌های سنتی، گستره‌ای بی‌کران دارد. از حرکات نفسانی و عقلانی گرفته تا حرکات مادی چون گندیدگی و کهنگی، هر یک نیازمند تحلیل جداگانه و علمی است. تأکید بر طبیعی بودن همه حرکات و نفی قسری بودن، رویکردی وجودگرایانه را ترسیم می‌کند که حرکت را جوهره‌ای یکپارچه در نظام هستی می‌داند.

بخش چهارم: حرکت، قدرت و اقتدار

حرکت به‌مثابه مبنای قدرت

شناخت و کشف اقسام حرکت، چونان کلید گشودن گنجینه‌های هستی، مبنای کسب قدرت است. حرکت، جوهره‌ای است که اقتدار را در عالم رقم می‌زند، گویی هر که رازهای حرکت را دریابد، سلطان عالم خواهد شد. علم، به‌ویژه شناخت حرکات، ابزاری است برای توانمندسازی و تسلط بر نظام هستی.

درنگ: حرکت، به‌مثابه جوهره عالم، منبع قدرت و اقتدار است و کشف اقسام آن، کلید تسلط بر نظام هستی است.

نقد تحلیل‌های سنتی در علم دینی

تحلیل‌های سنتی در علم دینی، که در آثار فلاسفه‌ای چون ابن‌سینا و ملاصدرا دیده می‌شود، در بحث حرکت به کلیات محدود شده و از قدرت‌آفرینی بازمانده‌اند. این تحلیل‌ها، چونان نقشه‌هایی کهن، تنها بخشی از حقیقت را نشان می‌دهند و نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای عملی و علمی امروز باشند.

تسخیر حرکت و تسلط بر حیات

تسخیر حرکات، از بلند کردن سنگ با چشم تا احضار موجودات غیرمادی و حتی زنده کردن مرده، به اقتدار منجر می‌شود. این دیدگاه، چونان افقی نو، پتانسیل‌های نهفته در شناخت حرکت را آشکار می‌سازد. به عنوان مثال، روایتی که از خواندن هفتاد سوره حمد برای زنده کردن مرده سخن می‌گوید، به انرژی رحمانی نهفته در این سوره اشاره دارد که حرکتی خاص ایجاد می‌کند.

انرژی رحمانی و علم آینده

در آینده، علم ممکن است بدون اتکا به انرژی رحمانی، حیات را تسخیر کند. این پیش‌بینی، چونان نویدی از پیشرفت‌های علمی، نشان‌دهنده پتانسیل بشر در کنترل حرکات و تسلط بر حیات است. روح، به‌عنوان جوهر حیات، قابل‌تسخیر است و می‌تواند مرده را زنده کند یا حیات را به‌طور موقت متوقف و سپس بازگرداند.

حرکت قلب و مغز

قلب، حتی پس از خروج از بدن، به حرکت خود ادامه می‌دهد، گویی از وضعیت خود بی‌خبر است و این استقلال، نشان‌دهنده خودبسندگی برخی حرکات مادی است. همچنین، مغز پس از سرد شدن، حرکت خود را از دست می‌دهد، اما با حرارت دوباره فعال می‌شود، گویی حرارت، چونان نفسی است که به کالبد حرکت جان می‌بخشد.

درنگ: حرکت قلب و مغز، نمونه‌هایی از خودبسندگی و تأثیر عوامل خارجی چون حرارت بر پویایی حرکات مادی‌اند.

احضار ارواح و حرکت غیرمادی

احضار ارواح، اگر واقعی باشد، به تسخیر حرکت در عوالم غیرمادی وابسته است. این پدیده، که گاه به شامورتی‌بازی نسبت داده می‌شود، در صورت حقیقت، حرکتی در عالم برزخ است که نیازمند تحلیل علمی و فلسفی است.

قدرت و اطاعت

بر اساس سخن یکی از عالمان دینی: «کسی که مورد اطاعت نیست، رأیی ندارد»، قدرت مبنای اطاعت است. این اصل، چونان مشعلی که راه اقتدار را روشن می‌کند، نشان‌دهنده پیوند عمیق میان حرکت، قدرت و اطاعت است.

درنگ: قدرت، که از شناخت و تسخیر حرکت ناشی می‌شود، مبنای اطاعت و اقتدار در نظام هستی است.

نقد طلب احترام بدون کارآمدی

علم دینی، بدون کارآمدی و قدرت، نمی‌تواند انتظار احترام داشته باشد. احترام، چونان میوه‌ای است که از درخت اقتدار می‌روید و تنها با توانایی و تأثیرگذاری به دست می‌آید.

ضرورت تحول در علم دینی

علم دینی باید با تبدیل شدن به مراکز آزمایشگاهی و فاصله گرفتن از گفتار محض، به کشف اقسام حرکت بپردازد. این تحول، چونان انقلابی در روش‌شناسی، کلید دستیابی به اقتدار علمی است.

درنگ: علم دینی باید با بهره‌گیری از روش‌های تجربی و آزمایشگاهی، به کشف حرکات و کسب اقتدار بپردازد.

آینده علم دینی

در آینده، علم دینی ممکن است با کشف حرکات، به مراکز قدرت تبدیل شود، اما خطر انحراف نیز وجود دارد. این پیش‌بینی، چونان هشداری است که امید به تحول را با احتیاط همراه می‌سازد.

نقد جادو انگاشتن حرکت

در علم دینی، نسبت دادن حرکات ناشناخته به جادو، مانعی در برابر پیشرفت علمی است. این دیدگاه، چونان زنجیری که پای حقیقت را می‌بندد، باید با روش‌های علمی جایگزین شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر پیوند حرکت و قدرت، نشان داد که شناخت و تسخیر اقسام حرکت، کلید اقتدار در نظام هستی است. نقد تحلیل‌های سنتی، ضرورت تحول در علم دینی و تأکید بر روش‌های تجربی، راه را برای کشف حرکات و کسب قدرت هموار می‌سازد. مثال‌هایی چون حرکت قلب، مغز و احضار ارواح، پتانسیل‌های نهفته در این شناخت را آشکار می‌کنند.

نتیجه‌گیری نهایی

این نوشتار، با بررسی عمیق اقسام حرکت در حکمت متعالیه، نشان داد که حرکت، جوهره‌ای است که پویایی و اقتدار عالم را رقم می‌زند. نفی حرکت تضادی و تأکید بر حرکت تخالفی، رویکردی وجودگرایانه را ترسیم می‌کند که با وحدت عالم همخوانی دارد. نقد تقسیم‌بندی‌های سنتی و ضرورت بازنگری علمی، دعوتی است برای گشودن افق‌های نو در فلسفه. از حرکت ملائکه تا کهنگی پارچه، هر یک نمونه‌ای از گستردگی و پیچیدگی حرکات در عالم است که کشف آن‌ها، نیازمند روش‌های تجربی و آزمایشگاهی است. علم دینی، با تحول در روش‌شناسی و تمرکز بر کشف حرکات، می‌تواند به اقتداری بی‌نظیر دست یابد، گویی با تسخیر حرکت، کلید سلطنت بر هستی را در دست گیرد.

با نظارت صادق خادمی