در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 968

متن درس





فلسفه وجودی تناهی و لاتناهی ماده: بازاندیشی در حکمت متعالیه

فلسفه وجودی تناهی و لاتناهی ماده: بازاندیشی در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۶۸)

مقدمه: درآمدی بر مسئله تناهی و لاتناهی ماده

ماده، چونان آیینه‌ای که حقیقت وجود را در خویش بازمی‌تاباند، از دیرباز موضوع تأملات عمیق فلسفی بوده است. در سنت فلسفه اسلامی، به‌ویژه در حکمت متعالیه، مسئله تناهی یا لاتناهی قوای جسمانی و ماده جایگاهی محوری یافته و از ابن‌سینا تا ملاصدرا و متکلمان، محور مناقشات بسیاری قرار گرفته است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتار شماره ۹۶۸ استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوشی عمیق و انتقادی در این مسئله می‌پردازد و با نگاهی نوین، دیدگاه سنتی تناهی ماده را به چالش می‌کشد. هدف، نه‌تنها نقد مبانی پیشین، بلکه ارائه تحلیلی وجودی است که ماده را به‌عنوان مظهر لاتناهی حق معرفی می‌کند.

بخش نخست: نقد مبانی سنتی در تحلیل تناهی ماده

محدودیت‌های مباحث سنتی در تحلیل حرکت

فلسفه سنتی اسلامی، به‌ویژه در مکتب مشاء، حرکت را در چارچوب مقولات عرضی چون کم، کیف، و أین بررسی کرده و از تحلیل وجودی و کیفی آن غافل مانده است. این محدودیت، مباحث مربوط به خصوصیات و آثار حرکت را به مناقشاتی فرسایشی کشانده که فاقد بنیان علمی دقیق‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که این مباحث، به دلیل اتکا به محسوسات و ابزارهای حسی، از دقت لازم برخوردار نبوده و نیازمند بازسازی و تصحیح بر اساس دیدگاه‌های وجودی‌اند.

درنگ: مباحث سنتی حرکت، به دلیل اتکا به تحلیل‌های عرفی و محسوس، فاقد دقت علمی‌اند و باید با رویکردی وجودی بازسازی شوند.

این دیدگاه، حرکت را از قید مقولات ارسطویی رها ساخته و آن را به‌عنوان جریانی پویا در بستر وجود معرفی می‌کند. حکمت متعالیه، با تأکید بر حرکت جوهری، زمینه‌ای برای این بازسازی فراهم می‌آورد و از ذهن‌گرایی فلسفه سنتی فاصله می‌گیرد.

تناهی قوای جسمانی در فلسفه سنتی

مسئله تناهی قوای جسمانی، از ابن‌سینا تا ملاصدرا و متکلمان، یکی از مسائل محوری فلسفه بوده است. دیدگاه سنتی، ماده و قوای آن را متناهی می‌داند و این محدودیت را به کمیت ماده نسبت می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را نادرست می‌خوانند و بر لاتناهی بودن قوای ماده تأکید می‌ورزند.

درنگ: ماده و قوای جسمانی، برخلاف دیدگاه سنتی، لاتناهی‌اند و محدودیت آن‌ها تنها در تحلیل عرفی و کمی نمود می‌یابد.

این نقد، ریشه در تمایز میان تحلیل عرفی مبتنی بر کمیت و تحلیل حقیقی مبتنی بر کیفیت دارد. ماده، در حکمت متعالیه، به‌عنوان مظهر وجود دیده می‌شود که از محدودیت‌های کمی فراتر می‌رود.

سادگی‌انگاری در تحلیل سنتی قوای ماده

فلسفه سنتی، به دلیل ساده‌انگاری، قوای جسمانی را متناهی می‌داند و از تحلیل عمیق قابلیت‌های کیفی ماده غافل مانده است. این ساده‌انگاری، ناشی از اتکای بیش‌ازحد به محسوسات و ابزارهای حسی است که ماده را به‌عنوان مجموعه‌ای از اشیای قابل‌تقسیم و محدود می‌بیند.

برای نمونه، دیدگاه سنتی فرض می‌کند که جسم بزرگ‌تر، قوی‌تر است، حال آنکه علم مدرن و حکمت متعالیه نشان می‌دهند که ذرات کوچک‌تر، مانند اتم‌ها، می‌توانند انرژی عظیمی داشته باشند. استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی فاخر، ماده را به فلفلی تشبیه می‌کنند که هرچند ریز است، اما با شکسته شدن، تندی و قوتش آشکار می‌گردد.

درنگ: کوچکی ماده نشانه ضعف نیست؛ بلکه ممکن است قوت آن را فزونی بخشد، چنان‌که ذره‌ای کوچک، انرژی عظیمی را در خود نهان دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، با نقد مبانی سنتی در تحلیل حرکت و قوای جسمانی، به محدودیت‌های تحلیل عرفی و کمی اشاره کرد. حکمت متعالیه، با تأکید بر کیفیت وجودی ماده، از این محدودیت‌ها فراتر می‌رود و ماده را به‌عنوان مظهر لاتناهی وجود معرفی می‌کند. این دیدگاه، دعوتی است به بازاندیشی در فلسفه سنتی و بازگشت به حقیقتی که با وجود هم‌نوا باشد.

بخش دوم: نقد دیدگاه ملاصدرا در تناهی قوای جسمانی

استدلال ملاصدرا در اسفار

ملاصدرا در «اسفار اربعه» (فصل پانزدهم)، صراحتاً قوای محرکه جسمانی را متناهی می‌داند و تحریک آن‌ها را محدود به کمیت ماده می‌خواند. ایشان استدلال می‌کنند که قوای جسمانی، به دلیل وابستگی به ماده متناهی، نمی‌توانند تحرکی غیرمتناهی داشته باشند. این دیدگاه، مبتنی بر رابطه حال (قوه) و محل (ماده) است که هر دو را متناهی می‌داند.

درنگ: ملاصدرا قوای جسمانی را به دلیل وابستگی به ماده متناهی، محدود می‌داند، اما این دیدگاه با اصول حکمت متعالیه ناسازگار است.

استاد فرزانه قدس‌سره این استدلال را نقد می‌کنند و تأکید دارند که ماده، به‌عنوان مظهر وجود، لاتناهی است و قوای آن نمی‌توانند به کمیت محدود شوند.

تحلیل ملاصدرا بر اساس شدت، عدد، و مدت

ملاصدرا قوای جسمانی را تحت سه قاعده شدت، عدد، و مدت بررسی می‌کند و معتقد است که هیچ‌یک از این‌ها نمی‌توانند غیرمتناهی باشند، زیرا ماده و حرکت در زمان و مکان محدودند. شدت به قدرت قوه، عدد به تعداد اجزای ماده، و مدت به زمان تحرک اشاره دارند. ایشان با تقسیم زمان و مکان به اجزای کوچکتر، نتیجه می‌گیرند که قوه نمی‌تواند غیرمتناهی باشد.

استاد فرزانه قدس‌سره این تحلیل را به چالش می‌کشند و استدلال می‌کنند که محدودیت در تقسیم زمان، ناشی از ناتوانی ذهن انسانی در محاسبه است، نه محدودیت ذاتی ماده. ماده، به‌عنوان مظهر وجود، قابلیت تقسیم و تحرک لاتناهی دارد.

درنگ: محدودیت قوای جسمانی در تحلیل ملاصدرا، ناشی از اتکا به تقسیم‌بندی عرفی زمان و مکان است، نه محدودیت ذاتی ماده.

نقد خلط حال و محل

ملاصدرا حال (قوه) و محل (ماده) را به‌صورت متقابل محدود می‌داند، اما استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را نقد می‌کنند و تأکید دارند که ماده و قوه هر دو لاتناهی‌اند. محدودیت آن‌ها، تنها در تحلیل عرفی و کمی نمود می‌یابد. ماده، چونان رودی جاری در بستر وجود، از مرزهای کمی فراتر می‌رود و قوای آن در کیفیت وجودی‌اش لاتناهی است.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با نقد دیدگاه ملاصدرا در تناهی قوای جسمانی، به محدودیت‌های تحلیل کمی و عرفی اشاره کرد. حکمت متعالیه، با تأکید بر کیفیت وجودی ماده، از این محدودیت‌ها فراتر می‌رود و ماده را به‌عنوان مظهر لاتناهی وجود معرفی می‌کند. این دیدگاه، دعوتی است به بازنگری در استدلال‌های سنتی و پذیرش حقیقتی که با وجود هم‌نوا باشد.

بخش سوم: کیفیت به‌عنوان جوهر قوای ماده

کیفیت در برابر کمیت

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که قوه ماده در کیفیت آن نهفته است، نه کمیت. یک ذره کوچک با کیفیت بالا، می‌تواند اثری عظیم‌تر از جسم بزرگ ایجاد کند. برای نمونه، کلید الکتریکی با انرژی کم، جسم عظیمی را جابجا می‌کند، و ذرات زیراتمی، با وجود کوچکی، انرژی عظیمی آزاد می‌کنند.

درنگ: قوه ماده به کیفیت آن وابسته است، نه کمیت؛ ذره‌ای کوچک می‌تواند اثری عظیم‌تر از جسم بزرگ داشته باشد.

این دیدگاه، با علم مدرن همخوانی دارد که انرژی نهفته در ذرات ریز را لاتناهی می‌داند. ماده، چونان دره‌ای عظیم در ذره‌ای کوچک، قابلیت‌های بی‌پایان خود را آشکار می‌سازد.

نقد مثال‌های عرفی

مثال‌های سنتی، مانند این باور که جسم بزرگ‌تر قوی‌تر است، عرفی و غیرعلمی‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی زیبا، این دیدگاه را به ضرب‌المثل «دو صد من استخوان خواهد که صد من بار بردارد» تشبیه می‌کنند که به کمیت وابسته است و از کیفیت غافل می‌ماند. در مقابل، کیفیت ماده، مانند زهری که با ذره‌ای شتر را از پای درمی‌آورد، نشان‌دهنده قوت لاتناهی آن است.

درنگ: کیفیت ماده، کمیت‌های عظیم را خنثی می‌کند؛ ذره‌ای با کیفیت بالا، اثری فراتر از کمیت خود دارد.

لاتناهی بودن آثار و حرکات ماده

ماده، آثار، حرکات، اعداد، و شدت لاتناهی دارد و نمی‌توان آن را به کمیت محدود کرد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که ناتوانی ذهن انسانی در محاسبه این لاتناهی، نباید به تناهی ماده تعبیر شود. آیه شریفه وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا (إبراهيم: ۳۴، «و اگر نعمت‌های خدا را بشمارید، هرگز نتوانید آن‌ها را احصا کنید») به لاتناهی نعم الهی اشاره دارد، و ماده، به‌عنوان یکی از این نعم، لاتناهی است.

درنگ: ماده، به‌عنوان مظهر نعم الهی، لاتناهی است و اوصاف عرفی نمی‌توانند حقیقت آن را محدود کنند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تأکید بر کیفیت به‌عنوان جوهر قوای ماده، از محدودیت‌های تحلیل عرفی و کمی فراتر رفت. ماده، چونان آینه‌ای از حقیقت لاتناهی حق، در کیفیت خود بی‌پایان است و نمی‌توان آن را با معیارهای عرفی محدود کرد. این دیدگاه، دعوتی است به بازاندیشی در فلسفه ماده و پذیرش حقیقتی که با وجود هم‌نوا باشد.

بخش چهارم: وحدت وجود و نفی تقسیم‌پذیری آن

وحدت وجود و ماده

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که وحدت و وجود در ماده یکی است و وجود جسم، مانند خود جسم، قابل‌تقسیم نیست. ملاصدرا وجود جسم را مانند جسم تقسیم‌پذیر می‌داند، اما این دیدگاه نقد شده است، زیرا وجود، برخلاف ماده، از تقسیم‌پذیری مبراست.

درنگ: وجود، واحد و غیرقابل‌تقسیم است؛ تقسیم جسم به کمیت، وجود را تقسیم نمی‌کند.

برای نمونه، آب در کاسه یا لیوان، از نظر کمیت تقسیم می‌شود، اما کیفیت آب بودن آن حفظ می‌گردد. وجود نیز، در همه مراتب خود، واحد و کامل باقی می‌ماند.

نقد تقسیم‌پذیری وجود

ملاصدرا در بحث امور عامه، وجود را واحد و غیرقابل‌تقسیم می‌داند، اما در تحلیل قوای جسمانی، وجود را به کمیت جسم وابسته می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره این تناقض را نقد می‌کنند و استدلال می‌کنند که وجود، حتی در کوچک‌ترین ذره، کامل است و نمی‌توان آن را به نیمی از وجود یا عدم فروکاست.

ماده، چونان ظرفی از وجود، در کیفیت خود لاتناهی است و اوصاف عرفی مانند کوتاهی یا بلندی نمی‌توانند حقیقت آن را محدود کنند. آیه شریفه لَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ (لقمان: ۲۷، «و اگر آنچه درخت در زمین است قلم شود و دریا را هفت دریای دیگر پس از آن یاری دهد، کلمات خدا پایان نپذیرد») به لاتناهی کلمات الهی اشاره دارد، و ذره، به‌عنوان جلوه‌ای از این کلمات، لاتناهی است.

درنگ: ذره، چونان دره‌ای عظیم، لاتناهی است و ناتوانی ذهن انسانی در شناخت آن، به محدودیت ذاتی آن بازنمی‌گردد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأکید بر وحدت وجود و نفی تقسیم‌پذیری آن، ماده را به‌عنوان مظهر لاتناهی حق معرفی کرد. وجود، در همه مراتب خود، واحد و کامل است و نمی‌توان آن را با معیارهای عرفی و کمی محدود کرد. این دیدگاه، دعوتی است به بازنگری در تحلیل‌های سنتی و پذیرش حقیقتی که با وجود هم‌نوا باشد.

نتیجه‌گیری: بازسازی فلسفه ماده در حکمت متعالیه

این کتاب، با بازاندیشی در مسئله تناهی و لاتناهی قوای جسمانی و ماده، از محدودیت‌های تحلیل عرفی و کمی فراتر رفت و ماده را به‌عنوان مظهر لاتناهی وجود معرفی کرد. نقد دیدگاه‌های سنتی، از ابن‌سینا تا ملاصدرا، نشان داد که اتکا به کمیت و محسوسات، ماده را به اشتباه متناهی می‌داند. حکمت متعالیه، با تأکید بر کیفیت و وحدت وجود، ماده را از این محدودیت‌ها رها ساخته و آن را چونان آیینه‌ای از حقیقت لاتناهی حق ترسیم می‌کند. آیات قرآن کریم، چون مشعل‌هایی فروزان، این حقیقت را روشن می‌سازند که ماده، به‌عنوان نعمتی الهی، لاتناهی است و اوصاف عرفی نمی‌توانند آن را محدود کنند. این بازسازی فلسفی، نه‌تنها در هستی‌شناسی، بلکه در علم دینی و تحول فکری نیز اثرگذار است و دعوتی است به سوی فلسفه‌ای که با حقیقت وجود هم‌صدا باشد.

با نظارت صادق خادمی