در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 973

متن درس





کتاب تحلیل مفهوم هلاكت در قرآن کریم و فلسفه اسلامی

تحلیل مفهوم هلاكت در قرآن کریم و فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۷۳)

دیباچه: هلاكت در ترازوی قرآن و فلسفه

مفهوم هلاكت، چونان آینه‌ای در برابر حقیقت وجود، در قرآن کریم و فلسفه اسلامی جایگاهی بس والا دارد. این مفهوم، که در نگاه نخست شاید به مرگ یا نابودی فروکاسته شود، در بطن خود لایه‌هایی ژرف از معنا را نهفته دارد که با کاوش در آیات الهی و تأملات فلسفی، رخ می‌نماید. درس‌گفتار حاضر، که از محضر استاد فرزانه قدس‌سره برگرفته شده، به بررسی این مفهوم در چهار محور بنیادین می‌پردازد: معنای لغوی و مفهومی هلاكت در قرآن کریم، دیدگاه کافران، تفاسیر فلاسفه اسلامی، و نگرش متمایز این درس‌گفتار.

هلاكت، در قرآن کریم، نه صرفاً مرگ جسمانی، بلکه تبدیلی است که در سایه ارزش‌های الهی، بار منفی می‌یابد. این مفهوم، چونان شاخه‌ای از درخت وجود، با ریشه‌های توحیدی درهم‌تنیده است و در آیاتی چون آیه ۸۸ سوره قصص، چون ستاره‌ای در آسمان معرفت می‌درخشد. این نوشتار، با تکیه بر تحلیل‌های قرآنی و نقدهای فلسفی، می‌کوشد تا این مفهوم را از خلط‌های رایج برهاند و آن را در پرتو حقیقت الهی بازتعریف کند.

بخش نخست: معنای هلاكت در قرآن کریم

تعریف هلاكت: تبدیل مذموم

هلاكت در قرآن کریم، به معنای مرگ در عالم ناسوت است، اما نه هر مرگی، بلکه مرگی که در سایه تبدیل مذموم، یعنی زوال ایمانی یا مرگ بی‌ثمر، رخ می‌نماید. این مفهوم، چونان سایه‌ای بر حیات دنیوی، از تبدیل انسان از حالتی به حالتی دیگر سخن می‌گوید که در آن، ارزش‌های الهی و سعادت ابدی به مخاطره می‌افتد. هلاكت، در این معنا، نه صرفاً پایان حیات جسمانی، بلکه گسست از حیات ایمانی یا ناکامی در رسیدن به غایت وجودی است.

درنگ: هلاكت در قرآن کریم، تبدیلی است مذموم که یا به زوال ایمان منجر می‌شود یا به مرگی که انسان را از غایت سعادت محروم می‌سازد.

هلاكت در آیات قرآنی

تمامی کاربردهای واژه هلاكت در قرآن کریم، به استثنای یک مورد در سوره یوسف، به معنای مرگ یا زوال ایمانی است. این معنا، چونان رشته‌ای تسبیح‌وار، آیات الهی را به هم پیوند می‌دهد. به عنوان نمونه، در آیه ۴۲ سوره انفال آمده است:

لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ

تا آن که باید هلاک شود با دلیل روشن هلاک گردد.

این آیه، هلاكت را به گمراهی آگاهانه و زوال ایمان با دلیل روشن نسبت می‌دهد. هلاكت ایمانی، در اینجا، به معنای گسست از حیات ایمانی و افتادن در ورطه ضلالت است که با دلیل و آگاهی رخ می‌دهد.

مورد خاص سوره یوسف

در سوره یوسف، آیه ۸۵، فرزندان یعقوب به پدرشان، که از اندوه یوسف در رنج است، چنین می‌گویند:

تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ

به خدا سوگند، پیوسته یوسف را یاد می‌کنی تا بیمار شوی یا از هلاک‌شدگان باشی.

در این آیه، هلاكت به معنای مرگ مذموم است که از دیدگاه فرزندان یعقوب، به دلیل اندوه بیش از حد پدرشان، که پیامبری الهی است، رخ می‌دهد. این مرگ، به سبب ناکامی در حفظ حیات پیامبری و خدمت به دین، مذموم تلقی می‌شود. فرزندان، که دلسوز پدر هستند، مرگ او را هلاكت می‌دانند، زیرا پیامبری چون یعقوب باید بماند و به رسالت خود ادامه دهد.

درنگ: حتی در مورد یعقوب، هلاكت به معنای مرگ است، اما مرگی مذموم که از دیدگاه فرزندان، به دلیل ناکامی در رسالت الهی رخ می‌دهد.

مثال بیمار و غذا

برای تبیین این معنا، می‌توان به مثالی تمثیلی اشاره کرد: همان‌گونه که به بیماری گفته می‌شود غذا بخور تا نمری، فرزندان یعقوب نیز به پدرشان هشدار می‌دهند که اندوه بیش از حد، او را به سوی مرگ و هلاكت می‌کشاند. این تمثیل، چونان چراغی در تاریکی، نگرانی فرزندان و بار منفی مرگ در فرهنگ قرآنی را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

هلاكت در قرآن کریم، چونان جویباری که از سرچشمه توحید جاری می‌شود، به معنای تبدیلی مذموم است که یا به مرگ جسمانی بی‌ثمر یا به زوال ایمانی منجر می‌گردد. این مفهوم، با تمامی ظرایف خود، در آیات قرآنی چون گوهری در صدف، درخشش دارد و از هرگونه تفسیر غیرمرگ، چون نابودی مطلق، مبراست. مورد خاص سوره یوسف نیز این معنا را تأیید می‌کند که هلاكت، مرگی است که در سایه ناکامی یا گناه، مذموم می‌گردد.

بخش دوم: هلاكت در آیه قصص و تبیین توحیدی

آیه کلیدی سوره قصص

یکی از کلیدی‌ترین آیات در تحلیل هلاكت، آیه ۸۸ سوره قصص است که چونان ستونی استوار، بنیاد توحیدی این مفهوم را برپا می‌دارد:

وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

و با خدا معبودی دیگر مخوان، معبودی جز او نیست، هر چیز جز روی او نابودشدنی است، فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید.

این آیه، چونان آیینه‌ای که حقیقت توحید را بازمی‌تاباند، هلاكت را در بستر توحید و رجوع به خدا قرار می‌دهد. عبارت «كل شيء هالك إلا وجهه» نشان‌دهنده آن است که هر چیزی در عالم، جز حقیقت آن (وجه)، به سوی مرگ می‌رود، اما این مرگ، نابودی مطلق نیست، بلکه تبدیلی است که حقیقت شیء را به سوی خدا بازمی‌گرداند.

درنگ: آیه ۸۸ سوره قصص، هلاكت را به مرگ محدود می‌کند، اما حقیقت شیء (وجه) باقی می‌ماند و به سوی خدا رجوع می‌کند.

تفسیر وجه در آیه قصص

در این آیه، «وجه» به معنای حقیقت شیء است، نه وجه خدا. این تفسیر، با استناد به قرینه مستثنی‌منه (كل شيء) و عبارات «له الحكم» و «إليه ترجعون» تأیید می‌شود. مستثنی‌منه نشان می‌دهد که وجه، متعلق به خود شیء است، نه خدا. همچنین، «له الحكم» به توحید و حاکمیت الهی اشاره دارد، در حالی که «إليه ترجعون» رجوع مخلوقات به خدا را بیان می‌کند. اگر هلاكت به معنای نابودی مطلق باشد، رجوع به خدا بی‌معنا می‌شود، زیرا نابودشدگان نمی‌توانند به سوی خدا بازگردند.

نفی بطلان و انعدام

هلاكت در این آیه، به معنای بطلان یا انعدام نیست، بلکه تبدیلی است که حقیقت شیء را حفظ می‌کند. این معنا، چونان نسیمی که شاخه‌های درخت وجود را نوازش می‌دهد، با پویایی عالم و بقای حقیقت اشیا در قیامت هم‌خوانی دارد. اگر هلاكت را نابودی مطلق بدانیم، عبارت «إليه ترجعون» بی‌معنا می‌شود، زیرا نابودی، راهی به رجوع نمی‌گشاید.

درنگ: هلاكت به معنای انعدام نیست، زیرا رجوع به خدا با نابودی مطلق ناسازگار است.

اهمیت آیه قصص

این آیه، از آیات قدرتی قرآن کریم است که در ذکر، عرفان، و حتی تلزمات دینی کاربرد دارد. چونان گوهری در تاج توحید، این آیه حقیقت هلاكت را در پرتو توحید بازمی‌نماید و نشان می‌دهد که هیچ چیزی در عالم به معنای حقیقی معدوم نمی‌شود، بلکه به سوی خدا بازمی‌گردد.

مثال ماهی و سر

برای تبیین این معنا، تمثیلی زیبا آورده شده است: همان‌گونه که ماهی خورده می‌شود جز سرش، هلاكت به معنای مرگ است، اما حقیقت شیء (وجه) باقی می‌ماند. این تمثیل، چونان نقشی بر آب، تفاوت میان مرگ و بقای حقیقت وجودی را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

آیه ۸۸ سوره قصص، چونان چراغی در مسیر معرفت، هلاكت را به تبدیلی محدود می‌کند که حقیقت شیء را به سوی خدا بازمی‌گرداند. وجه، به معنای حقیقت شیء، نه وجه خدا، در این آیه برجسته است و هرگونه تفسیر مبتنی بر بطلان یا انعدام را نفی می‌کند. این آیه، با پیوند توحید و رجوع، هلاكت را در منظومه وجودی عالم، چونان پلی به سوی قیامت، ترسیم می‌کند.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های فلسفی درباره هلاكت

نقد دیدگاه صدرالمتألهین

صدرالمتألهین، هلاكت را به سکون، فناء، و نابودی نسبت می‌دهد که با معنای قرآنی هلاكت ناسازگار است. این تفسیر، چونان شاخه‌ای که از درخت حقیقت جدا شده، هلاكت را به انعدام فرومی‌کاهد، در حالی که قرآن کریم، هلاكت را تبدیلی مذموم می‌داند که حقیقت شیء را حفظ می‌کند.

نقد تفسیر علامه طباطبایی

علامه طباطبایی، در تفسیر خود از آیه قصص، هلاكت را به بطلان و انعدام نسبت می‌دهد، اما در ادامه، خود این معنا را به تبدیل اصلاح می‌کند. این تناقض، چونان ابری که لحظه‌ای آفتاب را می‌پوشاند، نشان‌دهنده عدم توجه اولیه به معنای لغوی هلاكت است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که هلاكت، به معنای بطلان نیست، بلکه تبدیلی است که با رجوع به خدا هم‌خوانی دارد.

درنگ: علامه طباطبایی، علی‌رغم جایگاه والای علمی، در تفسیر اولیه هلاكت به بطلان و انعدام، از معنای قرآنی فاصله گرفته است.

اهمیت علامه طباطبایی

با وجود نقد، علامه طباطبایی، چونان ستاره‌ای در آسمان علم دینی، در تفسیر المیزان اثری ارزشمند و آبرومند برای شیعه خلق کرده است. تعاملات شخصی با ایشان در اواخر عمرشان، نشان‌دهنده شخصیتی وارسته و علمی است که چونان درختی تناور، ثمرات معرفتی بسیار به بار آورده است.

اختلافات تاریخی در فلسفه اسلامی

در فلسفه مشایی، ابن‌سینا میان اصالت ماهیت و وجود تردید داشت، در حالی که شیخ اشراق، ماهیت را اصیل دانست. صدرالمتألهین، با تأکید بر اصالت وجود، این دیدگاه‌ها را نقد کرد، اما در تحلیل هلاكت، به خطا رفت و آن را به نابودی نسبت داد. این اختلافات، چونان موج‌هایی در دریای فلسفه، زمینه‌ساز بحث‌های عمیق در باب وجود و هلاكت شدند.

نفی باطل فی‌ذاته

هیچ شیء باطل فی‌ذاته نیست، زیرا همه مخلوق خداست و باطل بدون خدا معنا ندارد. حتی بت، که از چوب ساخته شده، مخلوق خداست و تصور آن نیز وجود ذهنی دارد. این دیدگاه، چونان نسیمی که غبار جهل را می‌زداید، بطلان مطلق را در عالم نفی می‌کند.

درنگ: باطل مطلق در عالم وجود ندارد؛ هرچه هست، مخلوق خداست، حتی سراب و توهم.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد دیدگاه‌های صدرا و علامه طباطبایی، چونان آینه‌ای در برابر حقیقت، نشان می‌دهد که هلاكت به معنای بطلان یا انعدام نیست، بلکه تبدیلی مذموم است. این نقد، با تکیه بر معنای قرآنی و لغوی هلاكت، بر پویایی وجودی عالم و بقای حقیقت اشیا تأکید دارد. جایگاه علامه، علی‌رغم این نقد، چونان قله‌ای در علم دینی، همچنان رفیع است.

بخش چهارم: هلاكت و وحدت وجود

وجه الله در همه مخلوقات

همه مخلوقات، از سنگ تا حجرالاسود، وجه الله هستند، اما در مراتب مختلف. این دیدگاه، چونان جویباری که از سرچشمه وحدت وجود جاری می‌شود، نشان می‌دهد که هر موجودی، جلوه‌ای از حقیقت الهی است. حتی دروغ و صدق، به عنوان وجودهای ذهنی، مخلوق خدا هستند و باطل مطلق در عالم وجود ندارد.

درنگ: همه مخلوقات وجه الله هستند، و باطل مطلق در عالم وجود ندارد.

نفی ممكن معدوم

ممكن به ذات خود معدوم نیست، زیرا همه مخلوق خداست و ذات مستقلی ندارد. این دیدگاه، چونان نوری که تاریکی جهل را می‌شکافد، انعدام را در حکمت متعالیه نفی می‌کند و همه چیز را جلوه‌ای از فیض الهی می‌داند.

بقای بهشت و جهنم

بهشت و جهنم، چونان دو ساحل ابدی در دریای وجود، معدوم نمی‌شوند، زیرا هلاكت به معنای مرگ نیست، بلکه تبدیلی است که حقیقت اشیا را حفظ می‌کند. این دیدگاه، با پویایی عالم در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد.

تهدید در إليه ترجعون

عبارت «إليه ترجعون» حاوی تهدیدی الهی است که مخلوقات را به مراقبت از اعمالشان فرا می‌خواند. این عبارت، چونان هشداری که در دل شب طنین می‌افکند، مسئولیت انسان را در برابر خدا یادآوری می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

هلاكت، در پرتو وحدت وجود، تبدیلی است که حقیقت اشیا را به سوی خدا بازمی‌گرداند. هیچ شیء باطل فی‌ذاته نیست، و همه مخلوقات، جلوه‌های وجه الله هستند. این دیدگاه، با نفی انعدام و تأکید بر بقای حقیقت، هلاكت را در چارچوب توحید و رجوع به خدا بازتعریف می‌کند.

نتیجه‌گیری: هلاكت، پلی به سوی حقیقت الهی

هلاكت، در قرآن کریم و حکمت متعالیه، چونان پلی است که از عالم ناسوت به سوی حقیقت الهی امتداد می‌یابد. این مفهوم، نه انعدام و نه بطلان، بلکه تبدیلی است مذموم که یا به زوال ایمان یا به مرگی بی‌ثمر منجر می‌شود. آیه ۸۸ سوره قصص، با تأکید بر بقای وجه شیء و رجوع به خدا، هلاكت را در بستر توحید و پویایی وجودی عالم قرار می‌دهد. نقد دیدگاه‌های صدرا و علامه طباطبایی نشان می‌دهد که تفسیر هلاكت به بطلان، از معنای قرآنی فاصله دارد، و حقیقت هلاكت، در تبدیل و رجوع به خداست. این درس‌گفتار، چونان چراغی در مسیر معرفت، دعوتی است به بازتعریف فلسفه اسلامی در پرتو قرآن کریم و نفی هرگونه انعدام در عالم وجود.

با نظارت صادق خادمی