متن درس
تحلیل مفهوم هلاکت در فلسفه و کلام اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۷۴)
دیباچه
مفهوم هلاکت، چونان گوهری درخشان در میان مباحث فلسفی و کلامی، از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته است. این مفهوم، که در قرآن کریم و آثار حکمای اسلامی جایگاهی ویژه دارد، نهتنها به مرگ و تباهی ظاهری، بلکه به سیر وجودی انسان و نسبت او با مبدأ هستی اشاره دارد. در این نوشتار، که برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه نهصدوهفتادوچهارم است، مفهوم هلاکت از منظرهای گوناگون لغوی، قرآنی، کلامی و فلسفی کاویده میشود. هدف، تبیین دقیق این مفهوم از دیدگاه کفار، فلاسفه و حکمت اسلامی است، با تکیه بر آیات قرآن کریم و استدلالهای عقلی، تا تصویری جامع و منسجم از این موضوع بنیادین ارائه گردد. ساختار این نوشتار بهگونهای سامان یافته که با حفظ امانت به محتوای اصلی، تحلیلهایی عمیق و توضیحاتی تفصیلی ارائه دهد، گویی نوری بر تاریکیهای معرفتی تابانده شود.
بخش نخست: مفهومشناسی هلاکت
معنای لغوی و اصطلاحی هلاکت
هلاکت در لغت به معنای نابودی، مرگ یا تباهی است، گویی موجودی از صفحه هستی محو میگردد. اما در اصطلاح فلسفی و کلامی، این واژه معنایی ژرفتر مییابد و به تبدیلی مذموم یا مرگ در عالم مادی اشاره دارد. این مفهوم، چونان پلی میان عالم ماده و معنا، نیازمند تبیینی دقیق است تا از خلط با مفاهیم مشابه چون انعدام یا فنا جلوگیری شود.
درنگ: هلاکت، در اصطلاح فلسفی و کلامی، نه انعدام کامل وجود، بلکه تبدیلی است که به مرگ در دنیا یا تغییر حالت وجودی اشاره دارد. |
هلاکت در عرف عام
در زبان عامه، هلاکت مترادف با مرگ در عالم مادی است. هنگامی که گفته میشود «فلانی هلاک شد»، مقصود پایان حیات جسمانی اوست، بیآنکه به عوالم دیگر یا تداوم وجود توجه شود. این برداشت، چونان آیینهای، تجربه زیسته انسان را بازتاب میدهد و زمینهای برای مقایسه با دیدگاههای کلامی و فلسفی فراهم میآورد.
بخش دوم: دیدگاه کفار درباره هلاکت
باور کفار به هلاکت
کفار هلاکت را به مرگ در دنیا محدود میدانند و آن را پایان وجود انسان میپندارند، گویی با مرگ، رشته هستی انسان گسسته میشود. این دیدگاه، ریشه در نفی معاد و حیات اخروی دارد و مرگ را نتیجه طبیعی گذر زمان (دهر) میشمارد، نه امری برخاسته از اراده الهی.
استناد قرآنی به دیدگاه کفار
قرآن کریم در سوره جاثیه، آیه ۲۴، این باور را چنین بازگو میکند:
وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ ۚ وَمَا لَهُمْ بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ
ترجمه: و گفتند: جز این زندگی دنیای ما چیزی نیست؛ میمیریم و زنده میشویم، و جز روزگار ما را به هلاکت نمیرساند. و آنان را به این [ادعا] هیچ دانشی نیست، جز این نیست که گمان میبرند.
این آیه، دیدگاه دهرگرایانه کفار را آشکار میسازد که مرگ را نتیجه گذر زمان میدانند، نه امری الهی. عبارت «وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ» نفی دخالت خدا در مرگ را نشان میدهد و هلاکت را به مرگ در دنیا محدود میکند.
تفسیر عبارات عامیانه مرتبط با دهر
عباراتی چون «دهر مرا پیر کرد» یا «من پیر روزگارم» در فرهنگ عامه، به تأثیر زمان بر فرسودگی و مرگ اشاره دارد. این عبارات، چونان پژواکی از باور کفار، عوامل طبیعی را جایگزین اراده الهی میکنند و با دیدگاه مادیگرایانهای که معاد را نفی میکند، همخوانی دارند.
درنگ: دیدگاه کفار، با نفی معاد و نسبت دادن مرگ به دهر، هلاکت را به پایان حیات مادی محدود میکند، بیآنکه به تداوم وجود در عوالم دیگر باور داشته باشد. |
استناد قرآنی دیگر
در سوره انعام، آیه ۲۶، آمده است:
وَيُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ
ترجمه: و جز خودشان را به هلاکت نمیرسانند، و نمیدانند.
این آیه، هلاکت را نتیجه اعمال خود کفار میداند، گویی خود با دست خویش تیشه به ریشه وجودشان میزنند. هلاکت در اینجا نیز به معنای مرگ یا تباهی در دنیا تفسیر میشود، نه انعدام کامل وجود.
بخش سوم: دیدگاه فلاسفه درباره هلاکت
هلاکت از منظر فلاسفه
فلاسفه، برخلاف کفار، مرگ را پایان وجود نمیدانند، بلکه آن را گذرگاهی به عوالم دیگر میپندارند. آنان معتقدند انسان پس از مرگ، به عالم آخرت و سپس به عالم الهی متصل میشود، گویی سفری از ماده به سوی معنا آغاز میگردد. در این دیدگاه، هلاکت به معنای توقف حرکت جوهری و رسیدن به کمال نهایی است.
نظریه ابنسینا درباره بقای ممکنالوجود
ابنسینا، حکیمی منطقمحور، معتقد است که ممکنالوجود ذاتاً با بقا منافاتی ندارد. اگر مانعی وجود نداشته باشد و علتی دائمی (خدا) آن را حفظ کند، ممکنالوجود میتواند بهصورت ابدی باقی بماند. این استدلال، چونان بنایی استوار، بر اصل علیت بنا شده است.
درنگ: ابنسینا با تأکید بر اصل علیت، بقای دائمی ممکنالوجود را به وجود علت دائمی (خدا) وابسته میداند، گویی موجود ممکن چونان سایهای در پرتو نور الهی پایدار میماند. |
نقد ملاصدرا به ابنسینا
ملاصدرا، با تکیه بر نظریه حرکت جوهری، دیدگاه ابنسینا را رد میکند و بقای دائمی ممکنالوجود را محال میداند. او معتقد است که بسیاری از موجودات ذاتاً نمیتوانند باقی بمانند، حتی اگر موانع برطرف شود، گویی مقتضای ذات آنها فنا و تحول است.
دفاع از منطق ابنسینا
ابنسینا با استدلالی منطقی تأکید میکند که قوه جسمانی ذاتاً مستلزم انعدام نیست. انعدام تنها زمانی رخ میدهد که مانعی خارجی دخالت کند، وگرنه ممکنالوجود میتواند با تکیه بر علت دائمی خود (خدا) ابدی باشد. این دیدگاه، چونان جویباری زلال، از اصول فلسفه مشاء سرچشمه میگیرد.
نقد ملاصدرا و محدودیتهای فهم او
ملاصدرا، ابنسینا را به نداشتن استاد و درک ناقص برخی مسائل متهم میکند. این نقد، گویی تیری در تاریکی، بیشتر به تفاوتهای روششناختی اشاره دارد تا ضعف استدلال ابنسینا. ابنسینا، بهعنوان حکیمی خودساخته، با منطق محض به مسائل مینگرد، در حالی که ملاصدرا متأثر از سنت عرفانی و فلسفی است.
جمعبندی بخش
دیدگاه فلاسفه، بهویژه ابنسینا و ملاصدرا، نشاندهنده دو رویکرد متمایز به هلاکت و بقای وجود است. ابنسینا با تکیه بر اصل علیت، بقای ممکنالوجود را ممکن میداند، در حالی که ملاصدرا با تأکید بر حرکت جوهری، هرگونه بقای دائمی را برای ممکنالوجود محال میشمارد. این اختلاف، چونان دو شاخه از یک درخت، ریشه در مبانی هستیشناختی متفاوت دارد.
بخش چهارم: دیدگاه اسلامی درباره هلاکت
هلاکت در نگاه اسلامی
در حکمت اسلامی، هلاکت به معنای تبدیلی مذموم است، نه انعدام کامل وجود. انسان پس از مرگ، به عوالم دیگر منتقل میشود و وجود او، چونان رودی جاری، به سوی کمال الهی پیش میرود. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم و اصول کلامی همراستاست.
استناد قرآنی به سوره الرحمن
در سوره الرحمن، آیه ۲۶، آمده است:
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
ترجمه: هر که بر آن [زمین] است فانی است.
این آیه، به فانی بودن موجودات زمینی اشاره دارد، اما با ادامه آیه در شماره ۲۷: «وَيَبْقَىٰ وَجْهَ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» (ترجمه: و چهره پروردگارت که دارای جلال و اکرام است باقی میماند)، بقای وجه رب تأیید میشود. فان در اینجا به معنای مرگ در دنیا است، نه انعدام کامل.
تفسیر وجه رب و ذوالجلال والإكرام
وجه رب، به انسانهای کامل یا وجود متابع خدا اشاره دارد، و ذوالجلال والإكرام به ابدیت و کرامت الهی. این تفسیر، چونان نوری بر تاریکیهای عرفانی، انسانهای کامل را مظهر وجه الله میداند و بقای وجود مخلوقات را به بقای حق وابسته میسازد.
درنگ: در دیدگاه اسلامی، هلاکت به معنای مرگ در دنیاست، نه انعدام. مخلوقات، بالحق، باقی به بقای الله هستند و حرکت جوهری آنها به سوی خدا ادامه دارد. |
مقایسه فان و هلاکت
فان و هلاکت، هر دو در قرآن کریم به معنای مرگ در دنیا به کار رفتهاند و هیچگاه به انعدام یا بطلان وجود اشاره ندارند. این وحدت معنایی، گویی دو روی یک سکه، بر تبدیلی در عالم مادی تأکید دارد.
بخش پنجم: جمعبندی و نتیجهگیری
مفهوم هلاکت، چونان دری گرانبها در گنجینه معرفت اسلامی، از زوایای گوناگون مورد کاوش قرار گرفت. در دیدگاه قرآنی، هلاکت و فان به مرگ در دنیا اشاره دارند، نه انعدام کامل وجود. کفار، با نفی معاد، مرگ را پایان هستی میدانند، گویی وجود انسان با خاک یکسان میشود. فلاسفه، اما، مرگ را دروازهای به سوی عوالم آخرت و الهی میبینند، گویی روح از قفس ماده رها میگردد. ابنسینا، با استدلالی منطقی، بقای ممکنالوجود را به وجود علت دائمی (خدا) وابسته میداند، در حالی که ملاصدرا، با تأکید بر حرکت جوهری، هرگونه بقای دائمی را برای ممکنالوجود محال میشمارد. دیدگاه اسلامی، اما، چونان مشعلی فروزان، بر بقای مخلوقات بالحق و حرکت دائمی به سوی خدا تأکید دارد. هیچ موجودی نابود نمیشود، بلکه در سیر جوهری خود به سوی کمال الهی پیش میرود، گویی هر ذره از عالم در رقص ابدی با مبدأ هستی همراه است.
این تحلیل، زمینهساز بازنگری در تفاسیر سنتی و توجه عمیقتر به شواهد قرآنی و فلسفی است. هلاکت، نه پایان وجود، بلکه آغازی برای تحولی متعالی است که انسان را به سوی حق رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی |