متن درس
فلسفه وجودی: تأملاتی در مفاهیم فنا و هلاکت در قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۷۵)
مقدمه: درآمدی بر فلسفه وجودی در پرتو قرآن کریم
حوزه فلسفه اسلامی، بهویژه در سنت حکمت متعالیه، همواره کوشیده است تا با تأمل در مفاهیم وجود، چیستی هستی و سرنوشت آن را در آیینه وحی و عقل بررسی کند. استاد فرزانه قدسسره، در درسگفتار شماره ۹۷۵، با نگاهی نوآورانه و رجوع به آیات نورانی قرآن کریم، به بازخوانی مفاهیم بنیادین فنا و هلاکت پرداخته و با نقدی عمیق بر دیدگاههای فلاسفه پیشین، بهویژه صدرالمتألهین و ابنسینا، بر پویایی ذاتی عالم و نفی انعدام و بطلان تأکید ورزیدهاند. محور اصلی این اثر، نفی هرگونه انعدام در هستی، تأکید بر تبدیل بهعنوان جوهره فنا و هلاکت، و بازتعریف پویایی عالم در پرتو آیات قرآنی است.
بخش نخست: نفی انعدام و بطلان در هستی
اصل بنیادین: هستی و پویایی ابدی
استاد فرزانه قدسسره، با تکیه بر حکمت قرآنی، بر این باورند که در نظام هستی، هیچ موجودی به معنای حقیقی معدوم یا باطل نمیشود. هرگونه کاربرد واژگانی چون نابودی، انعدام یا بطلان، از سر غفلت و ناآگاهی است. این دیدگاه، به سان خورشیدی که تاریکیهای جهل را میزداید، بر پویایی ذاتی عالم تأکید دارد و هرگونه تصور سکون یا پایانپذیری را نفی میکند.
درنگ: در هستی، چیزی به نام انعدام یا بطلان وجود ندارد؛ هر موجودی در چرخهای ابدی از تبدیل و تجدید، به حیات خود ادامه میدهد. |
این اصل، ریشه در نگرشی وجودگرایانه دارد که عالم را مجموعهای خودجوش و پویا میداند، مانند رودی که پیوسته جاری است و هرگز به سکون نمیرسد. استاد، با این دیدگاه، از سنتهای فلسفی که به انعدام یا سکون عالم باور دارند، فاصله گرفته و به سوی بازتعریفی نوین از هستی گام برمیدارند.
قرآن کریم: معیاری بیبدیل برای حقیقت
قرآن کریم، بهعنوان کلام الهی، معیاری بیمانند برای سنجش حقیقت است. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیات نورانی، بهویژه آیات سوره رحمن و قصص، نشان میدهند که مفاهیم فنا و هلاکت در این کتاب آسمانی، نه به معنای نابودی، بلکه به معنای تبدیل و دگرگونی ناسوتی است. این رویکرد، به سان کلیدی است که قفلهای معرفتی را میگشاید و راه را برای فهمی عمیقتر از هستی هموار میکند.
درنگ: قرآن کریم، با آیات روشنگر خود، معیار اصلی برای نفی انعدام و اثبات پویایی عالم است. |
معنای هلاکت و فنا: تبدیل، نه نابودی
استاد، با دقت در آیات قرآنی، هلاکت و فنا را به معنای مرگ و تبدیل ناسوتی تفسیر میکنند. هلاکت، تبدیلی مذموم است که به مرگ جسمانی اشاره دارد، در حالی که فنا، دگرگونیای است که حتی بار منفی هلاکت را ندارد. این تمایز، مانند جداسازی گوهر از سنگ، به ما میآموزد که هیچ موجودی از هستی محو نمیشود، بلکه در چرخهای از تحولات، به سیر خود ادامه میدهد.
به عنوان مثال، در آیه شریفه سوره قصص: كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (هر چیز فانی است مگر روی او)، استاد تأکید دارند که «وجه» به معنای حقیقت شیء است، نه ذات الهی، برخلاف برخی تفاسیر. این تفسیر، نشاندهنده آن است که هر شیء، وجه یا حقیقت وجودی خود را حفظ میکند و تنها در قالب ناسوتی دگرگون میشود.
درنگ: هلاکت و فنا، به معنای تبدیل ناسوتی و مرگ است، نه انعدام یا نابودی موجودات. |
نقد کاربرد انعدام در فلسفه و کلام
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نقادانه، کاربرد واژه انعدام در آثار فلسفی و کلامی را از سر غفلت میدانند. این نقد، به مثابه آینهای است که کاستیهای معرفتی را بازمیتاباند و ما را به بازنگری در اصطلاحات فلسفی دعوت میکند. ایشان تأکید دارند که هرگاه هلاکت یا فنا به معنای نابودی به کار رود، از دقتی علمی به دور است و نیازمند بازبینی است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این اثر، با تأکید بر نفی انعدام و بطلان در هستی، عالم را مجموعهای پویا و خودجوش معرفی کرد که در آن، هیچ موجودی به معنای حقیقی معدوم نمیشود. قرآن کریم، بهعنوان معیاری بیهمتا، این حقیقت را با آیات خود روشن میسازد و هلاکت و فنا را به تبدیل و دگرگونی تفسیر میکند. این دیدگاه، نهتنها فلسفه اسلامی را از بند انعدامگرایی رها میکند، بلکه انسان را به سوی فهمی عمیقتر از حیات ابدی هدایت مینماید.
بخش دوم: نقد دیدگاههای فلسفی و بازخوانی آیات قرآنی
نقد نظریه سکون در حکمت صدرایی
استاد فرزانه قدسسره، با نقدی عمیق بر دیدگاه صدرالمتألهین در اسفار اربعه، نظریه سکون عالم را ناسازگار با فرهنگ فلسفی میدانند. صدرا، با فرض سکون عالم و نفی موجودات، به دیدگاهی کلامی و عامیانه نزدیک شده که با پویایی ذاتی هستی همخوانی ندارد. این نقد، مانند نسیمی است که غبار از چهره حقیقت میزداید و ما را به بازتعریف فلسفه وجود دعوت میکند.
درنگ: نظریه سکون صدرا، با حرکت ذاتی عالم ناسازگار است و به کلام عامیانه نزدیکتر است تا فلسفه اصیل. |
تحلیل آیات سوره رحمن و قصص
دو آیه کلیدی از قرآن کریم،: كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (هر که بر آن است فانی است و روی پروردگارت که دارای شکوه و اکرام است باقی میماند؛ سوره رحمن، آیات ۲۶-۲۷) و كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (هر چیز فانی است مگر روی او؛ سوره قصص، آیه ۸۸)، محور تحلیلهای استاد هستند. در آیه سوره قصص، «وجه» به حقیقت شیء اشاره دارد، نه ذات الهی، و هلاکت به معنای تبدیل مذموم (مرگ) است. در آیه سوره رحمن، «فانٍ» بدون استثنا آمده و به معنای تبدیل و انقطاع نشئه دنیاست، نه نابودی.
تفاوت این دو آیه، در شدت نفی بقای غیرخدا در سوره رحمن است که حتی استثنای «وجه» را ندارد، در حالی که آیه قصص، با استثنای «وجه»، بر بقای حقیقت اشیاء تأکید دارد. این تحلیل، مانند چراغی است که مسیر معرفت را روشن میکند و ما را به سوی فهمی دقیقتر از قرآن کریم هدایت مینماید.
درنگ: آیات سوره رحمن و قصص، با تأکید بر تبدیل به جای انعدام، پویایی عالم را تأیید میکنند. |
نقد تفسیر علامه طباطبایی
استاد، با احترام به جایگاه تفسیر المیزان، به نقد دیدگاه علامه طباطبایی در باب هلاکت و فنا میپردازند. علامه ابتدا هلاکت را به بطلان و انعدام تفسیر کردند، اما سپس آن را به رجوع به خدا اصلاح نمودند. این اصلاح، نشاندهنده تلاش برای نزدیک شدن به معنای قرآنی است، اما المیزان همچنان نیازمند ویرایش و رفع تناقضات است تا به اثری بینقص برای شیعه تبدیل شود.
فنا در عرفان: از ناسوت به سوی توحید
در عرفان اسلامی، فنا به معنای بههمریختگی ناسوت و رهایی از منیت است، مانند نمکی که در آب حل میشود و هویت ظاهری خود را از دست میدهد، اما ذاتش باقی است. این مفهوم، با عنوان «فنا فی البقاء»، به تبدیل تدریجی به سوی توحید اشاره دارد و از انعدام و نابودی به دور است.
درنگ: فنا در عرفان، به معنای رهایی از ناسوت و رسیدن به بقای الهی است، نه نابودی. |
تفاوت فنا و نفاد
استاد، با دقتی ستودنی، بین فنا و نفاد تمایز قائل میشوند. فنا، تبدیلی تدریجی به سوی توحید است، در حالی که نفاد، به تمام شدن ناگهانی اشاره دارد، مانند شعری که به پایان میرسد. این تمایز، مانند جداسازی نور از سایه، به فهمی دقیقتر از واژگان قرآنی کمک میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد دیدگاههای صدرا و بازخوانی آیات قرآنی، بر پویایی عالم و نفی سکون تأکید کرد. آیات سوره رحمن و قصص، با تبیین فنا و هلاکت بهعنوان تبدیل، هرگونه انعدام را نفی میکنند. نقد تفسیر علامه و تبیین مفاهیم عرفانی، به غنای این تحلیل افزوده و راه را برای فهمی عمیقتر از حکمت قرآنی هموار کرده است.
بخش سوم: پویایی عالم و بقای ابدی
حرکت ذاتی عالم
استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر حرکت ذاتی عالم، آن را مانند حیات، شعور و علم میدانند که ذات همه موجودات است. این دیدگاه، در تقابل با نظریه سکون صدرا، عالم را مجموعهای پویا و در حال حرکت معرفی میکند که هرگز به سکون نمیرسد.
درنگ: حرکت، ذاتی همه اشیاست و عالم هرگز به سکون منجر نمیشود. |
خودجوشی و بقای عالم
عالم، به سان موجودی خودجوش و خودشارژ، پیوسته در حال تجدید و تحول است. هیچ ذرهای از هستی معدوم نمیشود، بلکه به بقای الهی باقی است. این دیدگاه، مانند نسیمی که غبار از چهره حقیقت میزداید، هرگونه انعدام را نفی میکند.
درنگ: عالم، به بقای خدا باقی است و هیچ ذرهای معدوم نمیشود. |
نقد دیدگاههای کافران و تناسخ
استاد، با استناد به آیه وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ (و ما را جز روزگار هلاک نمیکند؛ سوره جاثیه، آیه ۲۴)، دیدگاه کافران را که هلاکت را مرگ بدون آخرت میدانستند، نقد میکنند. همچنین، تناسخ، اگرچه با اعتقاد به آخرت همراه باشد، خطاست، اما کفر نیست.
دیدگاه ابنسینا: بقای ممکن بالغیر
ابنسینا، با نگاهی نوآورانه، معتقد است که ممکن، واجب بالغیر میشود و اقتضای ابدیت دارد. این دیدگاه، برخلاف صدرا که بقای ممکن را نفی میکند، با پویایی قرآنی سازگارتر است.
درنگ: ابنسینا، با تأکید بر بقای ممکن بالغیر، به پویایی و ابدیت عالم باور دارد. |
بقای ابدی مخلوقات
استاد تأکید دارند که مخلوقات، بالحق، ازلی و ابدیاند و خدا نمیتواند آنها را نابود کند. این بقا، مانند نوری که هرگز خاموش نمیشود، به فیض الهی وابسته است و وجود ذاتی مستقل را لازم نمیآورد.
نقد غRue: لو و دفاع از اولیای الهی
نسبت دادن ازلیت و ابدیت به مخلوقات بالحق، غلو نیست، بلکه عین بندگی است. این دیدگاه، مانند چشمهای زلال، از اتهامات نادرست علیه اولیای الهی دفاع میکند.
درنگ: بقای ابدی مخلوقات بالحق، نه غلو، بلکه تأییدی بر عظمت فیض الهی است. |
تمثیل گوجهفرنگی: بقای مخلوق و عظمت خدا
استاد، با تمثیلی زیبا، بقای مخلوق را به نوکری تشبیه میکنند که گوجهفرنگی کاشته و مالکیت آن را ادعا نمیکند. این تمثیل، نشان میدهد که بقای مخلوق، عظمت خدا را تهدید نمیکند، بلکه آن را متجلی میسازد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با تأکید بر حرکت ذاتی و بقای ابدی عالم، هرگونه سکون یا انعدام را نفی کرد. دیدگاه ابنسینا، که بقای ممکن بالغیر را تأیید میکند، با حکمت قرآنی همخوانی دارد. این تأملات، انسان را از قبض و کوتهبینی رها کرده و به سوی افقهای بینهایت وجود هدایت میکند.
بخش چهارم: بازتعریف عالم در پرتو حکمت قرآنی
نفی پایان و محدودیت عالم
عالم، مانند خدا، بیسر و ته است و هیچ پایانی ندارد. استاد، با تمثیلی از نمک حلشده در آب، فنا را به تبدیل و نه انعدام تفسیر میکنند. این دیدگاه، مانند پلی است که انسان را از محدودیتهای مادی به سوی بینهایت الهی میبرد.
درنگ: عالم، بیسر و ته، در چرخهای ابدی از تبدیل و تجدید است. |
نقد لغتنامههای عامیانه
استاد، با نگاهی نقادانه، لغتنامههای موجود را به دلیل عامیانه بودن نقد کرده و بر لزوم تدوین لغتنامههای علمی تأکید دارند. این نقد، مانند آینهای است که کاستیهای ادبیات کنونی را نشان میدهد و ما را به سوی تولید دانشی دقیقتر فرامیخواند.
لزوم ادبیات علمی
بدون ادبیات علمی، فرهنگ و دین به تزلزل میافتد. این اصل، مانند بذری است که در خاک معرفت کاشته میشود تا درخت تمدنی استوار بروید.
درنگ: ادبیات علمی، ضامن بقای فرهنگ و دین در برابر تزلزل است. |
حي لا يموت بودن عالم
عالم، به ظرف ظهور، حي لا يموت است، چه در ذات الهی و چه در تعینات خلق. این دیدگاه، مانند نوری است که تاریکیهای انعدام را میزداید و بقای ابدی را متجلی میسازد.
قیامتهای بیشمار
استاد، قیامت کنونی را تنها قیامت نمیدانند، بلکه عالم را سلسلهای از قیامتها میبینند. این دیدگاه، مانند دریچهای است که افقهای بینهایت را به روی ما میگشاید.
درنگ: عالم، سلسلهای از قیامتهاست و قرآن کریم، بخشی از علم بینهایت الهی است. |
تمثیل مورچه و بینهایت
انسان در عالم، مانند مورچهای در بینهایت است که نمیتواند حدود آن را درک کند. این تمثیل، مانند آینهای است که محدودیتهای معرفت بشری را نشان میدهد.
نفی سکون در خلقت
خدا هیچچیز را ساکن نیافرید؛ همه در حرکتاند، مانند رودی که پیوسته جاری است و هرگز نمیایستد.
تمثیل موسی بن جعفر
امام موسی بن جعفر (ع)، حتی در زندان، کوثر خلقت بود و در حرکت، تولید کرد. این تمثیل، مانند گوهری است که پویایی اولیای الهی را در هر شرایط نشان میدهد.
نفی بطلان در قرآن کریم
در قرآن کریم، هیچ کلمهای به معنای بطلان یا انعدام وجود ندارد. این اصل، مانند مشعلی است که حقیقت وجود را روشن میکند.
درنگ: قرآن کریم، با بیش از شش هزار آیه، هیچ نشانی از بطلان یا انعدام ندارد. |
تمثیل چوب و دیوار
عالم، مانند جسمی گرد است که پیوسته در حرکت است، نه مانند چوبی تیز که به دیوار میخورد و میایستد. این تمثیل، پویایی ذاتی عالم را به زیبایی نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با نفی پایان و محدودیت عالم، آن را مجموعهای بیسر و ته و در حال تجدید معرفی کرد. آیات قرآنی و تمثیلات استاد، مانند نمک در آب و مورچه در بینهایت، بر تبدیل و پویایی عالم تأکید دارند. این دیدگاه، انسان را از کوتهبینی رها کرده و به سوی فهمی بینهایت از هستی هدایت میکند.
نتیجهگیری نهایی
این اثر، با بازخوانی درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین مفاهیم فنا و هلاکت در پرتو قرآن کریم پرداخت و با نقد دیدگاههای فلسفی، بهویژه صدرا، عالم را مجموعهای پویا، خودجوش و حي لا يموت معرفی کرد. آیات سوره رحمن و قصص، با تأکید بر تبدیل به جای انعدام، پویایی عالم را تأیید میکنند. دیدگاه ابنسینا، که بقای ممکن بالغیر را میپذیرد، با حکمت قرآنی همخوانی دارد. این تأملات، انسان را از قبض و بسطهای مادی رها کرده و به سوی افقهای بینهایت وجود هدایت میکند. عالم، مانند رودی جاری، هرگز به سکون نمیرسد و به بقای الهی باقی است.
با نظارت صادق خادمی |