در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 976

متن درس




فلسفه هستی و قرآن کریم: بررسی مفاهیم مرگ، فنا و بطلان

فلسفه هستی و قرآن کریم: بررسی مفاهیم مرگ، فنا و بطلان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۹۷۶)

دیباچه: درآمدی بر تحلیل فلسفی مفاهیم قرآنی

کتاب حاضر، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفاهیم بنیادین مرگ، فنا، نفد و بطلان در قرآن کریم از منظری فلسفی و هستی‌شناختی می‌پردازد. این بررسی، با رویکردی صرفاً عقلانی و کارشناسی، فارغ از پیش‌فرض‌های کلامی یا اعتقادی، قرآن کریم را به‌سان گوهری درخشان در پهنه اندیشه بشری می‌نگرد که چونان مشعلی فروزان، راه را برای تأمل در اسرار وجود روشن می‌سازد. هدف این نوشتار، تبیین دقیق این مفاهیم با زبانی متین و علمی است تا خواننده را به سوی فهمی عمیق‌تر از نظام هستی در پرتو آیات قرآنی رهنمون شود.

بخش نخست: رویکرد کارشناسی به قرآن کریم در تحلیل هستی‌شناختی

در این بررسی، قرآن کریم نه به‌عنوان متنی وحیانی، بلکه به‌مثابه منبعی فکری و حکمی مورد توجه قرار گرفته است که در کنار دیگر نظام‌های فلسفی، دیدگاه‌هایی ژرف درباره هستی ارائه می‌دهد. این رویکرد، با نگاهی عقلانی، قرآن را چونان کارشناسی فرزانه می‌ستاید که سخنش در پهنه وجود، وزین و شایسته تأمل است.

این دیدگاه، قرآن کریم را در جایگاهی هم‌تراز با دیگر منابع فلسفی قرار می‌دهد و از دخالت پیش‌فرض‌های اعتقادی پرهیز می‌کند. همان‌گونه که فیلسوفی در جست‌وجوی حقیقت، به آرای حکیمان پیشین رجوع می‌کند، در اینجا نیز قرآن کریم به‌سان گنجینه‌ای از اندیشه‌های هستی‌شناختی مورد کاوش قرار می‌گیرد. این روش، امکان گفت‌وگویی عقلانی و بی‌طرفانه را فراهم می‌سازد، گویی که در محفلی از اندیشمندان، قرآن کریم نیز سخنی برای گفتن دارد.

درنگ: قرآن کریم در این تحلیل، نه به‌عنوان وحی الهی، بلکه به‌مثابه منبعی حکمی و کارشناسی در مسائل هستی‌شناختی مورد توجه است. این رویکرد، تأملات فلسفی را از پیش‌فرض‌های کلامی آزاد می‌سازد.

بخش دوم: نفی انعدام و بطلان در نظام هستی‌شناختی قرآن کریم

یکی از بنیادهای اساسی در دیدگاه قرآنی، نفی هرگونه انعدام یا نابودی کامل در عالم هستی است. مفاهیمی چون هلاکت، فنا، نفد و بطلان، که در نگاه نخست ممکن است به نابودی اشاره کنند، در حقیقت به تحولات و دگرگونی‌های عالم ناسوت (جهان مادی) محدودند. قرآن کریم، وجود را چونان جریانی سیال و مستمر می‌نگرد که هیچ‌گاه به سوی نیستی گام نمی‌نهد.

این دیدگاه، با اصول فلسفه اسلامی، به‌ویژه نظریه بقای وجود به‌واسطه حق‌تعالی، هم‌سویی دارد. همان‌گونه که خورشید هرگز غروب نهایی نمی‌کند، بلکه نورش در افق‌های دیگر می‌درخشد، وجود نیز در نظام قرآنی از آغاز تا ابدیت در حرکت است و هیچ‌گاه به ورطه انعدام فرو نمی‌غلتد.

تحلیل واژه‌های مرگ و هلاکت در قرآن کریم

واژه‌هایی چون «موت» (مرگ)، «نفد» (پایان یافتن) و «باطل» در قرآن کریم به کار رفته‌اند، اما هیچ‌یک به معنای انعدام یا نابودی کامل نیستند. این واژه‌ها، به‌سان موج‌هایی بر سطح اقیانوس وجود، به دگرگونی‌ها و تحولات در عالم مادی اشاره دارند.

برای نمونه، واژه «موت» در آیات متعدد به مرگ در عالم دنیا اشاره دارد، اما این مرگ، پایان وجود نیست، بلکه دروازه‌ای است به سوی حیاتی دیگر. همان‌گونه که بهار پس از خزان فرا می‌رسد، مرگ نیز در قرآن کریم به‌مثابه پلی است که انسان را از عالم ناسوت به سوی عوالم دیگر رهنمون می‌سازد.

درنگ: مفاهیم مرگ، نفد و بطلان در قرآن کریم به تحولات عالم مادی محدودند و هرگز به انعدام یا نابودی کامل اشاره ندارند. وجود، در نظام قرآنی، پیوسته و مستمر است.

بخش سوم: کاوش در مفهوم «موت» در قرآن کریم

واژه «موت» در قرآن کریم، به معنای مرگ در عالم دنیاست و هیچ‌گاه به انعدام یا پایان کامل وجود اشاره ندارد. این واژه، چونان کلیدی است که درِ حیات اخروی را می‌گشاید و انسان را به سوی مراتب برتر وجود هدایت می‌کند.

آیات قرآنی مرتبط با موت

یکی از آیات برجسته در این زمینه، آیه 185 سوره آل‌عمران است:

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ

هر نفسی چشنده مرگ است و همانا پاداش‌های شما در روز قیامت به تمامی داده می‌شود.

این آیه، مرگ را تجربه‌ای جهانی معرفی می‌کند که نه پایان، بلکه آغازی برای دریافت پاداش در عالم قیامت است. مرگ، چونان گذرگاهی است که انسان را از تنگنای عالم مادی به سوی وسعت عالم معنوی می‌برد.

آیه دیگری که این مفهوم را تأیید می‌کند، آیه 158 سوره آل‌عمران است:

وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا

و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا مردند.

این آیه، مرگ را در کنار شهادت قرار داده و آن را به‌عنوان پایان حیات دنیوی، نه انعدام وجود، معرفی می‌کند.

همچنین، در آیه 23 سوره مریم آمده است:

لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا

ای کاش پیش از این مرده بودم.

این آیه، مرگ را به‌مثابه پایان زندگی دنیوی توصیف می‌کند، اما هیچ اشاره‌ای به نابودی وجود ندارد.

موت و حیات در نظام خلقت

آیه 2 سوره ملک، رابطه میان مرگ و حیات را به زیبایی ترسیم می‌کند:

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا

همان که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام‌یک از شما نیکوکارتر است.

این آیه، مرگ و زندگی را دو وجه از یک سیر وجودی می‌داند که برای آزمایش انسان خلق شده‌اند. مرگ، بخشی از نظام خلقت است و نه پایان وجود، بلکه گامی در مسیر تکامل است.

تداوم وجود پس از موت

آیات دیگری چون آیه 23 سوره حجر و آیه 28 سوره بقره، بر تداوم وجود پس از مرگ تأکید دارند:

نَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ

و ماییم که زنده می‌کنیم و می‌میرانیم.

مَوْتُوْا ثُمَّ أَحْيَاكُمْ

مردید، سپس شما را زنده کردیم.

این آیات، مرگ را به‌سان پلی به سوی حیات اخروی توصیف می‌کنند و هرگونه انعدام را نفی می‌کنند. وجود، چونان جریانی است که از مبدأ الهی سرچشمه گرفته و به سوی او بازمی‌گردد.

درنگ: موت در قرآن کریم، به معنای مرگ در عالم دنیاست و نه انعدام وجود. این مفهوم، به‌سان پلی است که انسان را از عالم ناسوت به سوی حیات اخروی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بررسی مفهوم «موت» در قرآن کریم نشان می‌دهد که مرگ، نه پایان وجود، بلکه مرحله‌ای از سیر تکاملی انسان در نظام هستی است. آیات قرآنی، با تأکید بر تداوم وجود پس از مرگ، هرگونه انعدام را نفی می‌کنند و مرگ را به‌مثابه دگرگونی در عالم ناسوت معرفی می‌کنند. این دیدگاه، عالم را چونان جریانی مستمر می‌نگرد که در آن، هیچ موجودی به سوی نیستی گام نمی‌نهد.

بخش چهارم: مفهوم «نفد» در قرآن کریم

واژه «نفد» در قرآن کریم به معنای پایان یافتن یا تحول نهایی یک شیء در عالم مادی است، اما این پایان، به انعدام کامل اشاره ندارد. نفد، چونان اتمام یک فصل از کتاب هستی است که به فصلی دیگر منتهی می‌شود.

آیات قرآنی مرتبط با نفد

آیه 109 سوره کهف، نمونه‌ای روشن از این مفهوم است:

قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي

بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم به پایان برسد، دریا پایان می‌یابد.

در این آیه، نفد به اتمام یک منبع مادی (دریا) اشاره دارد، اما این اتمام، به معنای تحول در شکل و نه انعدام کامل است. دریا، چونان ظرفی است که ظرفیتش به پایان می‌رسد، اما ماده آن به حیات خود در شکلی دیگر ادامه می‌دهد.

آیه 6 سوره رعد نیز این مفهوم را تأیید می‌کند:

وَمَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ

و آنچه نزد شماست پایان می‌یابد و آنچه نزد خداست باقی است.

این آیه، نفد را به پایان یافتن دارایی‌های مادی انسان در دنیا نسبت می‌دهد، اما این پایان، به معنای انتقال به عالم دیگر است، نه انعدام. آنچه نزد انسان است، چونان سایه‌ای است که با غروب آفتاب دنیا محو می‌شود، اما آنچه نزد خداست، چونان نوری ابدی می‌درخشد.

تداوم وجود در دیدگاه قرآنی

قرآن کریم، با تأکید بر اینکه «ما عندکم ینفد و ما عند الله باقی»، تداوم وجود را تأیید می‌کند. نفد، به‌سان انتقال از یک منزل به منزلی دیگر در کاروان‌سرای هستی است، نه پایان سفر.

درنگ: نفد در قرآن کریم، به معنای تحول نهایی در عالم مادی است و نه انعدام. آنچه نزد انسان پایان می‌یابد، به سوی بقای الهی منتقل می‌شود.

جمع‌بندی بخش چهارم

مفهوم «نفد» در قرآن کریم، به پایان یافتن منابع مادی در عالم ناسوت اشاره دارد، اما این پایان، به معنای تحول و انتقال است، نه انعدام. آیات قرآنی، با تأکید بر بقای آنچه نزد خداست، هرگونه نابودی کامل را نفی می‌کنند و وجود را جریانی مستمر می‌دانند که از مبدأ الهی سرچشمه گرفته و به سوی او بازمی‌گردد.

بخش پنجم: نفی مفهوم «عدم» در قرآن کریم

یکی از نکات برجسته در نظام هستی‌شناختی قرآن کریم، نفی مفهوم «عدم» به‌عنوان یک واقعیت عینی است. واژه‌ای به معنای عدم یا انعدام در قرآن وجود ندارد، اما مفاهیمی چون «وجود»، «وجد» و «وجدان» به فراوانی یافت می‌شوند.

آیات قرآنی مرتبط با وجود

آیه 1-2 سوره ص نمونه‌ای از تأکید قرآن بر وجود است:

وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا

و آنچه را انجام داده‌اند حاضر می‌یابند.

این آیه، بر حضور و تداوم اعمال انسان در عالم آخرت تأکید دارد و هرگونه عدم را نفی می‌کند. وجود، چونان رودی است که در پهنه هستی جاری است و هیچ‌گاه به ورطه نیستی فرو نمی‌افتد.

عدم به‌عنوان وجود ذهنی

عدم، در دیدگاه قرآنی، تنها یک مفهوم ذهنی است که در عالم خارج مصداق ندارد. وقتی گفته می‌شود چیزی نیست، این نیستی با یک مفهوم وجودی در ذهن بیان می‌شود. همان‌گونه که سایه، وجود خود را از نور می‌گیرد، عدم نیز در ذهن، به‌واسطه وجود معنا می‌یابد.

درنگ: قرآن کریم، مفهوم عدم را به‌عنوان واقعیتی عینی نفی می‌کند. عدم، تنها یک مفهوم ذهنی است که در مقابل وجود معنا می‌یابد.

جمع‌بندی بخش پنجم

قرآن کریم، با تأکید بر مفاهیمی چون وجود و وجدان، هرگونه عدم یا انعدام را به‌عنوان واقعیتی عینی نفی می‌کند. این دیدگاه، عالم را چونان آینه‌ای می‌نگرد که انعکاس نور الهی است و هیچ‌گاه به تاریکی مطلق فرو نمی‌رود. عدم، تنها در ذهن انسان به‌مثابه سایه‌ای از وجود معنا می‌یابد.

بخش ششم: مفهوم «دمر» و «دمدم» در قرآن کریم

واژه‌هایی چون «دمر» و «دمدم» در قرآن کریم به معنای به‌هم‌ریختگی یا تخریب ظاهری در عالم مادی هستند، اما این تخریب، به انعدام کامل اشاره ندارد.

آیه قرآنی مرتبط با دمر

آیه 10 سوره محمد نمونه‌ای از این مفهوم است:

فَدَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ

پس خداوند بر آنان ویرانی آورد.

دمر، به معنای تخریب یا به‌هم‌ریختگی در عالم مادی است، اما این تخریب، چونان شکستن ظرفی است که ماده آن باقی می‌ماند و تنها شکلش دگرگون می‌شود.

درنگ: دمر و دمدم در قرآن کریم، به تحولات ظاهری و تخریب در عالم مادی اشاره دارند، نه انعدام کامل.

جمع‌بندی بخش ششم

مفاهیم «دمر» و «دمدم» در قرآن کریم، به دگرگونی‌ها و تخریب‌های ظاهری در عالم ناسوت اشاره دارند، اما این دگرگونی‌ها، هرگز به معنای انعدام نیستند. وجود، چونان ماده‌ای است که در اشکال گوناگون ظاهر می‌شود و هیچ‌گاه از میان نمی‌رود.

بخش هفتم: مفهوم «باطل» در قرآن کریم

واژه «باطل» در قرآن کریم، به عملی اشاره دارد که فاقد غایت عقلانی یا الهی است. این مفهوم، نه به انعدام، بلکه به بی‌نتیجه‌گی یا ناکامی در دستیابی به کمال الهی دلالت دارد.

آیات قرآنی مرتبط با باطل

آیه 24 سوره شوری نمونه‌ای روشن از این مفهوم است:

فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

پس حق واقع شد و آنچه انجام می‌دادند باطل گردید.

در این آیه، باطل به معنای بی‌نتیجه شدن اعمال کفار است، نه نابودی ذات آنها. باطل، چونان گیاهی است که به دلیل نبود آب معنویت، خشکیده و بی‌ثمر می‌شود.

آیه 264 سوره بقره نیز این مفهوم را تأیید می‌کند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، صدقات خود را با منّت و آزار باطل نکنید.

باطل در اینجا، به معنای از بین بردن ارزش معنوی صدقه است. صدقه‌ای که با ریا همراه باشد، چونان گوهری است که درخشش خود را از دست می‌دهد، اما وجودش باقی است.

آیه 33 سوره محمد نیز بر این مفهوم تأکید دارد:

وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ

و اعمال خود را باطل نکنید.

این آیه، باطل را به اعمالی نسبت می‌دهد که فاقد جهت‌گیری الهی هستند، نه اینکه نابود شوند.

آیه 8 سوره انفال نیز باطل را به ناکامی نقشه‌های دشمنان اسلام نسبت می‌دهد:

وَيُبْطِلُ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ

و باطل را باطل می‌سازد، هرچند مجرمان را خوش نیاید.

باطل در اینجا، به معنای شکست و ناکامی است، نه انعدام. نقشه‌های دشمنان، چونان قلعه‌ای شنی است که با موج حق فرو می‌ریزد.

آیه 81 سوره یونس نیز باطل را به بی‌اثر شدن سحر نسبت می‌دهد:

إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ

همانا خداوند آن را باطل خواهد کرد.

باطل در اینجا، به معنای از بین بردن اثر سحر است، نه نابودی ذات آن.

باطل به‌عنوان تحول و نه انعدام

باطل، به معنای تحول یا تغییر صورت است، نه نابودی کامل. برای نمونه، شکستن لیوان، به معنای تغییر شکل آن است، نه انعدام ماده آن. لیوان شکسته، چونان پرنده‌ای است که بال‌هایش شکسته، اما وجودش پابرجاست.

زهوق الباطل

آیه 81 سوره اسراء، مفهوم زهوق الباطل را به زیبایی بیان می‌کند:

جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ

حق آمد و باطل نابود شد.

زهوق، به معنای کنار رفتن یا از دست دادن جایگاه است، نه انعدام. باطل، چونان سایه‌ای است که با تابش نور حق، از صحنه محو می‌شود، اما وجودش در شکلی دیگر باقی می‌ماند.

باطل به‌عنوان وجود غیرحقیقی

باطل، وجودی است که فاقد غایت عقلانی یا الهی است، اما به معنای عدم نیست. حتی بت‌پرستی نیز وجود خارجی دارد، اما به دلیل فقدان غایت الهی، باطل تلقی می‌شود. بت، چونان مجسمه‌ای است که در ظاهر وجود دارد، اما روح الهی در آن دمیده نشده است.

درنگ: باطل در قرآن کریم، به عملی فاقد غایت عقلانی یا الهی اشاره دارد، نه انعدام. باطل، چونان سایه‌ای است که با نور حق محو می‌شود، اما وجودش در شکلی دیگر باقی است.

جمع‌بندی بخش هفتم

مفهوم «باطل» در قرآن کریم، به اعمالی اشاره دارد که فاقد غایت الهی یا عقلانی هستند. این مفهوم، نه به انعدام، بلکه به ناکامی یا تغییر صورت دلالت دارد. آیات قرآنی، با تأکید بر پیروزی حق بر باطل، عالم را چونان صحنه‌ای می‌نگرد که در آن، باطل هرگز به کمال نمی‌رسد، اما وجودش از میان نمی‌رود.

بخش هشتم: نفی انعدام در خلقت عالم

قرآن کریم، خلقت عالم را غایت‌مند می‌داند و هرگونه خلقت بی‌هدف یا باطل را نفی می‌کند. آیه 27 سوره ص این مفهوم را به روشنی بیان می‌کند:

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا

و آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست را بیهوده نیافریدیم.

این آیه، بر غایت‌مندی خلقت تأکید دارد. عالم، چونان باغی است که هر نهالش با هدفی الهی کاشته شده و هیچ‌گاه بی‌ثمر نمی‌ماند.

درنگ: قرآن کریم، خلقت عالم را غایت‌مند می‌داند و هرگونه خلقت باطل یا بی‌هدف را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش هشتم

قرآن کریم، با تأکید بر غایت‌مندی خلقت، هرگونه خلقت بی‌هدف را نفی می‌کند. عالم، چونان تابلویی است که هر خط و رنگ آن با هدفی الهی ترسیم شده و هیچ‌گاه به سوی نیستی فرو نمی‌رود.

بخش نهم: مبطلون و خسران در قرآن کریم

واژه «مبطلون» در قرآن کریم به کسانی اشاره دارد که اعمالشان به دلیل فقدان غایت الهی، دچار خسران می‌شود. آیه 27 سوره جاثیه این مفهوم را بیان می‌کند:

يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ

در آن روز، مبطلان زیان می‌بینند.

خسران، به معنای زیان معنوی است، نه نابودی. مبطلون، چونان باغبانانی هستند که به جای آبیاری نهال‌های معنویت، به کاشت خارهای باطل پرداخته‌اند.

درنگ: مبطلون در قرآن کریم، کسانی هستند که به دلیل فقدان غایت الهی در اعمالشان، دچار خسران معنوی می‌شوند، نه انعدام.

جمع‌بندی بخش نهم

مفهوم «مبطلون» در قرآن کریم، به کسانی اشاره دارد که اعمالشان به دلیل نبود غایت الهی، بی‌ثمر می‌ماند. این خسران، نه به معنای نابودی، بلکه به معنای محرومیت از کمال الهی است.

بخش دهم: خلود و نفی انعدام در عالم آخرت

قرآن کریم، با تأکید بر خلود (جاودانگی) در بهشت و جهنم، هرگونه انعدام را نفی می‌کند. آیه 25 سوره بقره این مفهوم را بیان می‌کند:

فِيهَا خَالِدُونَ

در آن جاودانه‌اند.

خلود، به معنای تداوم وجود در عالم آخرت است. بهشت و جهنم، چونان دو باغ ابدی‌اند که هر یک، ساکنان خود را در مراتب وجودی خویش جای می‌دهند.

مراتب بهشت و نفی پایان

بهشت در قرآن کریم، دارای مراتب متعدد است، از جمله جنات عدن، جنات فردوس و جنت لقا. آیه 27-30 سوره فجر این مراتب را به زیبایی ترسیم می‌کند:

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي

ای نفس مطمئنه، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که خشنود و مورد خشنودی هستی، پس در میان بندگانم درآی و به بهشتم وارد شو.

این آیه، جنت لقا را به‌مثابه بالاترین مرتبه بهشت معرفی می‌کند که در آن، نفس مطمئنه به سوی خدا بازمی‌گردد. این بازگشت، چونان پرواز پرنده‌ای است که پس از سفری طولانی، به آشیانه الهی خود می‌رسد.

درنگ: خلود در قرآن کریم، به تداوم وجود در عالم آخرت اشاره دارد و هرگونه انعدام یا پایان را نفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش دهم

قرآن کریم، با تأکید بر خلود در بهشت و جهنم، عالم آخرت را چونان منزلگاهی ابدی می‌نگرد که در آن، وجود هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد. مراتب بهشت، از جنات عدن تا جنت لقا، نشان‌دهنده حرکت مستمر انسان به سوی کمال الهی است.

بخش یازدهم: نقد دیدگاه سکونت و فنا در فلسفه ملاصدرا

برخی از عالمان دینی، از جمله ملاصدرا، معتقدند که موجودات در عالم الهی ساکن شده و فانی می‌شوند. اما این دیدگاه، با اصل خلود و حرکت دائمی به سوی خدا در قرآن کریم ناسازگار است. قرآن، عالم را چونان جریانی سیال می‌نگرد که هیچ‌گاه ساکن نمی‌شود.

ملاصدرا، حرکت جوهری را به سوی خدا ترسیم می‌کند، اما سخن از سکونت در عالم الهی، چونان توقف در میانه راه است که با آیات قرآنی ناسازگار است. وجود، چونان رودی است که هرگز در یک نقطه آرام نمی‌گیرد، بلکه پیوسته به سوی دریای بی‌کران الهی جاری است.

درنگ: دیدگاه سکونت و فنا در عالم الهی، با اصل خلود و حرکت دائمی به سوی خدا در قرآن کریم ناسازگار است.

جمع‌بندی بخش یازدهم

قرآن کریم، با تأکید بر حرکت دائمی موجودات به سوی خدا، هرگونه سکونت یا فنا را نفی می‌کند. این دیدگاه، عالم را چونان کاروانی می‌نگرد که در مسیر بی‌پایان کمال الهی در حرکت است.

بخش دوازدهم: وجود بدون آغاز و پایان

قرآن کریم، عالم هستی را نه دارای آغاز و نه دارای پایان می‌داند، زیرا به‌واسطه وابستگی به حق‌تعالی، ازلی و ابدی است. این دیدگاه، با نظریه بقای وجود بالحق هم‌سویی دارد. مخلوقات، چونان ظلال نور الهی‌اند که از مبدأ ازلی سرچشمه گرفته و به سوی ابدیت جاری‌اند.

همان‌گونه که خدا ازلی و ابدی است، مخلوقات نیز به‌واسطه او از این ویژگی برخوردارند. وجود، چونان آینه‌ای است که نور الهی را بازمی‌تاباند و هیچ‌گاه به تاریکی فرو نمی‌رود.

درنگ: عالم هستی، به‌واسطه وابستگی به حق‌تعالی، ازلی و ابدی است و هیچ آغاز یا پایانی ندارد.

جمع‌بندی بخش دوازدهم

قرآن کریم، با تأکید بر بقای وجود بالحق، عالم را چونان جریانی ازلی و ابدی می‌نگرد که هیچ‌گاه به سوی نیستی گام نمی‌نهد. این دیدگاه، مخلوقات را ظهور نور الهی می‌داند که پیوسته در مسیر کمال در حرکت‌اند.

بخش سیزدهم: سادگی و پیچیدگی در تحلیل هستی

انسان‌ها، به دلیل سادگی در نگرش، گاه عالم را محدود به بهشت و جهنم می‌دانند، اما قرآن کریم، عالم را دارای مراتب بی‌پایان معرفی می‌کند. این مراتب، چونان لایه‌های اقیانوسی ژرف‌اند که هر یک، رازی از اسرار هستی را در خود نهان دارند.

علم دینی، گاه به دلیل تمرکز بر ظواهر، از کاوش در این مراتب بازمی‌ماند. اما قرآن کریم، با اشاره به بطن‌های متعدد، انسان را به تأمل در عمق هستی دعوت می‌کند. همان‌گونه که ستارگان در آسمان، هر یک درخششی متفاوت دارند، مراتب وجود نیز هر یک جلوه‌ای از نور الهی‌اند.

درنگ: عالم هستی در قرآن کریم، دارای مراتب بی‌پایان است و محدود به بهشت و جهنم نیست. این مراتب، انسان را به تأمل در عمق هستی دعوت می‌کنند.

جمع‌بندی بخش سیزدهم

قرآن کریم، با تأکید بر مراتب بی‌پایان عالم، از انسان می‌خواهد که از سادگی در نگرش به هستی فراتر رود و به کاوش در بطن‌های متعدد وجود بپردازد. عالم، چونان کتابی است که هر صفحه‌اش، رازی نو از اسرار الهی را آشکار می‌سازد.

نتیجه‌گیری: بازتاب نور وجود در آیینه قرآن کریم

این نوشتار، با کاوش در مفاهیم مرگ، فنا، نفد و بطلان در قرآن کریم، نشان داد که هیچ‌یک از این واژه‌ها به انعدام یا نابودی کامل اشاره ندارند. موت، به‌سان پلی به سوی حیات اخروی است؛ نفد، به معنای تحول در عالم مادی است؛ و باطل، به اعمالی فاقد غایت الهی دلالت دارد. قرآن کریم، با تأکید بر خلود و بقای وجود بالحق، عالم را چونان جریانی سیال می‌نگرد که هیچ‌گاه به سوی نیستی گام نمی‌نهد. نقد دیدگاه‌های سنتی، از جمله نظریه سکونت و فنا در فلسفه برخی عالمان دینی، نشان‌دهنده ضرورت بازنگری در تفاسیر هستی‌شناختی است. این تحلیل، عالم را چونان آینه‌ای می‌بیند که نور الهی را بازمی‌تاباند و انسان را به سوی تأمل در مراتب بی‌پایان وجود رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی