در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 977

متن درس





کتاب تحلیل فلسفی مفهوم رجوع و حرکت ذاتی در قرآن کریم

تحلیل فلسفی مفهوم رجوع و حرکت ذاتی در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۷۷)


مقدمه: کاوشی در پویایی هستی و رجوع قرآنی

هستی، چونان رودی جاری، در سیر بی‌وقفه خود به سوی مقاصد متعالی در حرکت است. در این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، مفهوم رجوع و حرکت ذاتی در قرآن کریم مورد کاوش قرار می‌گیرد. این اثر، با نگاهی عمیق به آیات قرآنی و نقد دیدگاه‌های فلسفی، به‌ویژه نظریه سکون در حکمت متعالیه، بر پویایی ذاتی عالم و نفی هرگونه سکون یا انعدام تأکید دارد. محور بحث، تحلیل آیاتی نظیر إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم) است که رجوع را نه بازگشت منطقی به مبدأ اولیه، بلکه سیری شياري و پیوسته به سوی مراتب متعالی‌تر معنا می‌کند. این کتاب، با ساختاری علمی و زبانی فاخر، تلاش دارد تا افق‌های جدیدی را در معرفت وجودی و فلسفه اسلامی برای مخاطبان متخصص بگشاید.

بخش یکم: مبانی وجودی و نفی سکون در هستی

نفی موجود ساکن یا مرده در عالم هستی

در نگاه فلسفی استاد فرزانه قدس‌سره، هیچ موجودی در عالم هستی ساکن یا مرده نیست؛ همه موجودات، اعم از مادی و مجرد، در سیر دائمی و پویا به سوی تعالی‌اند. این دیدگاه، ریشه در حکمت متعالیه دارد که عالم را چونان آیینه‌ای پویا می‌بیند که دائماً در حال ظهور و بروز است. پویایی ذاتی عالم، هرگونه سکون یا مرگ را در مراتب وجود نفی می‌کند، گویی هستی چونان جریانی سیال، بی‌توقف در مسیر تکامل خویش گام برمی‌دارد.

درنگ: هیچ موجودی در عالم هستی مرده یا ساکن نیست؛ همه موجودات در حرکت‌اند و این پویایی، جوهره ذاتی عالم است.

ظرف ظهور تعینات الهی

موجودات عالم، چونان ظرف‌هایی شفاف، محل ظهور تعینات الهی یا تعینات یکدیگرند. این ظهور، پیوسته و بی‌انقطاع است و عالم را به مثابه تابلویی زنده و متحرک ترسیم می‌کند که در هر لحظه، جلوه‌ای نو از حقایق الهی را به نمایش می‌گذارد. این دیدگاه، وحدت وجود را در قلب پویایی عالم قرار داده و بر پیوستگی ظهورات الهی در همه مراتب هستی تأکید دارد.

درنگ: همه موجودات، ظرف ظهور تعینات الهی یا یکدیگرند و دائماً در حال ظهور و بروز هستند، گویی عالم، آینه‌ای است که هر دم جلوه‌ای نو از حق می‌نمایاند.

جهان‌شمول بودن بحث هستی

بحث هستی، فراتر از تمایزات دینی، به ذات وجود معطوف است. فیلسوف، فارغ از هویت دینی خویش، به کاوش در حقیقت وجود می‌پردازد. این اصل، بر ضرورت نگاهی وجودی تأکید دارد که مرزهای دینی را درمی‌نوردد و هستی را در گستره‌ای جهان‌شمول مورد تأمل قرار می‌دهد، گویی وجود، زبانی مشترک برای همه اندیشمندان است.

زنده بودن ذاتی موجودات

هیچ موجودی مرده به دنیا نمی‌آید و هیچ موجودی نمی‌میرد؛ همه موجودات، از بدو خلقت، زنده‌اند. این حیات ذاتی، در ظرف علم الهی به صورت حیات علمی و در ظرف وجود عینی به صورت حیات عینی تجلی می‌یابد. گویی هر موجود، چونان شمعی فروزان، از نور حیات الهی شعله‌ور است و این شعله هرگز خاموش نمی‌گردد.

درنگ: همه موجودات زنده خلق می‌شوند و حیات ذاتی آنها، چه در ظرف علمی و چه در ظرف عینی، گواهی بر پویایی عالم است.

نقل از کفایه الأصول

عالم دینی، مرحوم آخوند خراسانی، در کفایه الأصول فرموده است که وجود جزئی، ذاتاً جزئی است و نه کلی که به جزئیت درآید. این استدلال، بر خلقت ذاتاً زنده و پویای موجودات تأکید دارد، گویی هر موجود، از لحظه آفرینش، با حیاتی ذاتی و بی‌واسطه در ظرف وجود متجلی می‌شود.

حیات در دو ساحت علمی و عینی

موجودات در ظرف علمی، حیات علمی دارند و در ظرف عینی، حیات عینی. این دو ساحت، چونان دو بال، موجودات را در سیر وجودی‌شان همراهی می‌کنند. گویی هر موجود، در علم الهی چون نغمه‌ای است که پیش از نواخته شدن، در ذهن آهنگساز وجود دارد و در ظرف عینی، چون نوایی است که در عالم طنین‌انداز می‌شود.

وحدت وجودی در مراتب هستی

موجود، بما هو موجود، فارغ از مجرد یا مادی بودن، در ظرف هویت یکسان است. این وحدت وجودی، گویی رشته‌ای است که همه مراتب هستی را به هم پیوند می‌دهد و تفاوت‌های ظاهری را در برابر حقیقت وجود، ناچیز می‌سازد.

ادراک حرکت در ماده و مجردات

حرکت در موجودات مادی، به دلیل سرعت و وضوح، آسان‌تر درک می‌شود، اما در مجردات، به سبب لطافت، کمتر قابل ادراک است. استاد فرزانه قدس‌سره با تمثیلی زیبا می‌فرمایند: حرکت قطار، با سر و صدایش، حتی خواب‌رفته را بیدار می‌کند، اما حرکت پشه یا ستارگان، گاه از دید ما پنهان می‌ماند. این تفاوت، نه در ذات حرکت، بلکه در محدودیت ادراک بشری ریشه دارد.

درنگ: حرکت در همه موجودات، اعم از مادی و مجرد، ذاتی است، اما ادراک آن در ماده به دلیل وضوح و در مجردات به دلیل لطافت، متفاوت است.

نفی انعدام در هستی

انعدام یا نابودی مطلق در عالم ممکن نیست؛ موجودات تنها خرد یا ریز می‌شوند و به شکلی دیگر در سیر وجودی ادامه می‌یابند. این دیدگاه، گویی عالم را چونان کیمیاگری الهی می‌بیند که هیچ‌چیز را به نابودی نمی‌سپارد، بلکه آن را در کوره تحول به صورتی نو درمی‌آورد.

درنگ: انعدام در هستی راه ندارد؛ موجودات در سیر تحول، خرد یا ریز می‌شوند، اما هرگز معدوم نمی‌گردند.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با تأکید بر پویایی ذاتی عالم، هرگونه سکون یا انعدام را نفی کرد. موجودات، چونان آیینه‌های الهی، ظرف ظهور تعینات حق‌اند و در سیر پیوسته خود، از حیات علمی به حیات عینی گام می‌نهند. این دیدگاه، با نگاهی جهان‌شمول به هستی، بر وحدت وجودی و حیات ذاتی همه موجودات تأکید دارد و ادراک حرکت را در مراتب مختلف، به محدودیت‌های بشری نسبت می‌دهد.

بخش دوم: تفسیر قرآنی مفهوم رجوع

تفسیر آیه هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا

این آیه (سوره انسان، آیه ۱: آیا بر انسان زمانی از روزگار گذشته است که چیز یادکردنی نبوده؟) به نبود انسان در ظرف عینی اشاره دارد، نه انعدام مطلق. انسان، پیش از ظهور عینی، در ظرف علم الهی وجود داشته است، گویی چون نطفه‌ای در ذهن الهی، پیش از تجلی در عالم ماده، در انتظار ظهور بوده است.

درنگ: آیه هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ به وجود علمی انسان پیش از ظهور عینی اشاره دارد، نه انعدام مطلق.

استرجاع و مفهوم رجوع در آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

آیه شریفه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (سوره بقره، آیه ۱۵۶: ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم) گسترده‌ترین مفهوم قرآنی رجوع را ارائه می‌دهد. رجوع، در این دیدگاه، سیری وجودی به سوی مراتب متعالی‌تر است، نه بازگشت منطقی به مبدأ اولیه. گویی انسان، چونان مسافری در کاروان هستی، از اسمای علمی به سوی اسمای عینی در حرکت است.

درنگ: رجوع در آیه إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ سیری شياري به سوی اسمای عینی است، نه بازگشت به مبدأ اولیه.

نفی بازگشت منطقی

رجوع در قرآن کریم، به معنای بازگشت به مبدأ اولیه، مانند رحم مادر یا اسمای علمی، نیست. این سیر، چونان جریانی است که هرگز به سرچشمه بازنمی‌گردد، بلکه به سوی دریاهای متعالی‌تر جاری می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره با تمثیلی زیبا می‌فرمایند: چیزی که پاره یا باز می‌شود، با دوخته یا بسته شدن یکسان نمی‌گردد؛ رجوع، تحول است، نه تکرار.

رجوع به نعیم یا جحیم

رجوع در آیه إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ به معنای سیر به سوی نعیم یا جحیم است، نه بازگشت به اسمای علمی. این تنوع در مقاصد، گویی هر موجود را به درجه‌ای خاص از اسمای عینی، چون بهشت یا جهنم، رهنمون می‌سازد.

تفاوت نزول و صعود

ظرف نزول (اسمای علمی) با ظرف صعود (اسمای عینی) متفاوت است. بازگشت به مبدأ اولیه محال است، گویی انسان از سرچشمه‌ای به سوی اقیانوسی بی‌کران در حرکت است و هرگز به سرچشمه بازنمی‌گردد.

رجوع مقطعی در آیه وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ

این آیه (سوره اعراف، آیه ۱۵۰: و چون موسی به سوی قومش بازگشت) به رجوع ناسوتی و مقطعی اشاره دارد. این رجوع، چونان بازگشت مسافری از سفری کوتاه به خانه است که با حال و هوایی دگرگون، نه تکرار حالت پیشین، همراه است.

درنگ: رجوع در آیه وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ به سیر مقطعی در ظرف ناسوت اشاره دارد، نه بازگشت منطقی.

رجوع و دقت در آیه فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِنْ فُطُورٍ

این آیه (سوره ملک، آیه ۳: پس دیده بازگردان، آیا خللی می‌بینی؟) به معنای دقت و تعمق در ادراک هستی است. رجوع در اینجا، چونان نگاهی ژرف‌تر به تابلوی خلقت است که نقص و خللی در آن یافت نمی‌شود.

درنگ: رجوع در آیه فَارْجِعِ الْبَصَرَ به معنای تعمق و دقت در ادراک هستی است، نه بازگشت منطقی.

رجوع قضاوت و وجدان

در آیه فَرَجَعُوا إِلَىٰ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (سوره انبیاء، آیه ۶۴: پس به خود آمدند و گفتند: شما خود ستمکارید)، رجوع به معنای مراجعه به وجدان و قضاوت درونی است. این رجوع، چونان آینه‌ای است که انسان را به تأمل در خویش وامی‌دارد.

نفی بازگشت در مرگ

در آیه قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (سوره مؤمنون، آیه ۹۹: گفتند: پروردگارا، ما را بازگردان)، رجوع به معنای بازگشت به دنیا نیست، بلکه سیری شياري به سوی مراتب بعدی است. مرگ، پایان نیست، بلکه دروازه‌ای به سوی عوالم متعالی‌تر است.

رجوع‌های ناسوتی در آیات

آیاتی نظیر فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ (سوره بقره، آیه ۱۹۶) و لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (سوره اعراف، آیه ۱۶۸) به رجوع‌های مقطعی در ظرف ناسوت اشاره دارند. این رجوع‌ها، چونان تحولاتی در مسیر زندگی دنیوی، انسان را به سوی عقلانیت و آگاهی هدایت می‌کنند.

رجوع شياري و تحول

رجوع، سیری شياري در ظرف هستی است، نه بازگشت به مبدأ. استاد فرزانه قدس‌سره با تمثیلی دلنشین می‌فرمایند: بازگشت به خانه در ظهر، با خستگی و تحول همراه است و با صبح یکسان نیست. این تحول، گویی نقشی نو بر تابلوی وجود انسان می‌نگارد.

درنگ: رجوع، سیری شياري و تحولی است که هرگز به تکرار مبدأ اولیه منجر نمی‌شود، بلکه به سوی مراتب جدید پیش می‌رود.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تحلیل آیات قرآنی، مفهوم رجوع را به مثابه سیری شياري و پویا تبیین کرد. رجوع، نه بازگشت منطقی به مبدأ، بلکه حرکت به سوی اسمای عینی، چون نعیم و جحیم، است. آیات متعدد، از رجوع‌های ناسوتی تا الهی، بر پویایی و تحول در هستی تأکید دارند و هرگونه تکرار یا سکون را نفی می‌کنند.

بخش سوم: نقد دیدگاه‌های فلسفی و تبیین همراهی الهی

نقد نظریه سکون در حکمت متعالیه

نظریه سکون در حکمت متعالیه، که عالم را به سوی ایستایی می‌برد، با دیدگاه قرآنی و حرکت شياري ناسازگار است. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آیه ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يَرْجِعُونَ (سوره انبیاء، آیه ۴۷)، این نظریه را نقد می‌کنند و آن را هم‌سو با گمان کافران می‌دانند که رجوع را بعید می‌پندارند. این نقد، علم دینی را به بازتعریف پویایی در فلسفه اسلامی دعوت می‌کند.

درنگ: نظریه سکون در حکمت متعالیه با حرکت شياري و آیات قرآنی ناسازگار است و نیاز به بازنگری دارد.

رجوع الهی و اسمای عینی

رجوع الهی، سیری به سوی اسمای عینی، چون بهشت و جهنم، است. هر موجود، به درجه خاص خود، از کریم تا قهار، رجوع می‌کند. این تنوع درجات، گویی هر موجود را به مقصدی منحصربه‌فرد در گستره اسمای الهی رهنمون می‌سازد.

بی‌نهایت بودن خلقت

خلقت الهی، چونان دیگی بی‌ته است که هنوز در آن بسته نشده و قیامت‌های بی‌شماری در پیش است. این دیدگاه، گویی عالم را چونان کتابی بی‌پایان می‌بیند که هر صفحه‌اش قیامتی نو را رقم می‌زند.

درنگ: خلقت الهی بی‌نهایت است و قیامت‌های بی‌شمار، گواهی بر پویایی و گستردگی عالم است.

خالقیت فعّال الهی

خداوند، پیش از هر مخلوقی خالق بوده و خالقیتش، نه صرفاً علمی، بلکه فعّال و عینی است. استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی می‌فرمایند: خالقیت صرفاً علمی، مانند بخشندگی بدون دارایی است و با حقیقت الهی ناسازگار. خداوند، چونان چشمه‌ای جوشان، همواره در حال آفرینش است.

همراهی الهی در آیه هُوَ مَعَكُمْ

آیه هُوَ مَعَكُمْ (سوره حدید، آیه ۴: او با شماست) بر همراهی دائمی خداوند با مخلوقات در سیر وجودی تأکید دارد. خدا، چونان داوری است که با دونده حرکت می‌کند، نه فرار می‌کند. این همراهی، گویی نوری است که مسیر وجود را روشن می‌سازد.

درنگ: خداوند در سیر شياري با مخلوقات همراه است و فرار نمی‌کند، گویی داوری است که با دونده گام برمی‌دارد.

نفی محدودیت در آیه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ

این آیه (سوره حدید، آیه ۳: اوست اول و آخر و ظاهر و باطن) محدودیت‌های اول و آخر را نفی می‌کند. قرآن کریم، با جدال احسن، گویی با زبانی رمزآلود، بی‌نهایت بودن خدا و عالم را به تصویر می‌کشد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد نظریه سکون در حکمت متعالیه، بر ضرورت بازتعریف فلسفه اسلامی مبتنی بر پویایی تأکید کرد. همراهی الهی، بی‌نهایت بودن خلقت، و نفی محدودیت‌های اول و آخر، عالم را چونان جریانی سیال و پویا ترسیم می‌کند که در سیر شياري به سوی اسمای عینی در حرکت است.

نتیجه‌گیری نهایی

این اثر، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، مفهوم رجوع و حرکت ذاتی در قرآن کریم را با نگاهی فلسفی و قرآنی کاوش کرد. آیات قرآنی، چونان مشعل‌هایی فروزان، راه پویایی عالم را روشن می‌سازند و هرگونه سکون یا انعدام را نفی می‌کنند. رجوع، سیری شياري به سوی مراتب متعالی‌تر است که انسان و عالم را به سوی اسمای عینی الهی هدایت می‌کند. نقد دیدگاه‌های فلسفی، به‌ویژه نظریه سکون، دعوتی است به بازنگری در فلسفه اسلامی و گشودن افق‌های نو در معرفت وجودی. این کتاب، انسان را به تأمل در پویایی هستی و همراهی الهی در این سیر بی‌پایان فرا می‌خواند.

با نظارت صادق خادمی