متن درس
فلسفه وجود: نفی فناپذیری و دو صبغه هستی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۸۳)
دیباچه: درآمدی بر فلسفه وجود و نفی فنا
هستی، چونان اقیانوسی بیکران، در مراتب گوناگون خود جریان دارد و هر موج آن، تجلیای از حقیقت ازلی و ابدی است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در دو صبغه بنیادین هستی، یعنی تعین و هویت، میپردازد و با نگاهی ژرف به نفی فناپذیری عالم، چارچوبی فلسفی و عرفانی برای فهم رابطه میان حق و خلق ارائه میدهد. این بررسی، با تأمل در مراتب وجودی، نقد دیدگاههای فلسفی و روایی، و تبیین سلوک عرفانی، میکوشد تا حقیقت هستی را از زوال و نابودی مبرا دانسته و آن را در قالب تبدل و تبدیل مراتب بازشناسد. این اثر، نهتنها بهعنوان گفتاری فلسفی، بلکه بهسان سفری معنوی، خواننده را به سوی درک عمیقتر از حقیقت وجود هدایت میکند.
بخش یکم: نفی فنا و حیات ازلی و ابدی هستی
ماهیت هستی و نفی نابودی
هستی، در ذات خود، از فنا و نابودی به دور است. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هیچ موجودی در عالم هستی مشمول نفي اقتضا یا زوال ذاتی نمیگردد. این دیدگاه، هستی را جریانی پویا و مستمر معرفی میکند که در آن، تغییر و تبدل مراتب جایگزین مفهوم نابودی میشود. به تعبیر ایشان، هستی چونان رودی است که در مسیر خود، گاه به اوج میرسد و گاه به حضیض فرومیغلتد، اما هرگز از جریان بازنمیایستد. این جریان، نهتنها در خلق، بلکه در ذات حق تعالی نیز جاری است، جایی که تعینات ظهوری، تجلیات ازلیت و ابدیت او را آشکار میسازند.
خودبسندگی حق تعالی و نفی لوازم زاید
در نگاه استاد فرزانه قدسسره، خداوند متعال از هرگونه لوازم زاید بینیاز است. تعینات ظهوری حق، که در همه عوالم به چهرههای گوناگون تجلی مییابد، نیازی به واسطههای زاید یا اعیان ثابته ندارد. این خودبسندگی، با توحید ذاتی همخوانی دارد و بر این حقیقت تأکید میورزد که خداوند، در ذات و اسمای خویش، کامل و بینیاز از هرگونه افزودنی است. تعینات الهی، چونان آیینههایی، ذات حق را در مراتب گوناگون بازمیتابانند، بدون آنکه به چیزی جز خود او وابسته باشند.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با تبیین نفی فناپذیری هستی و خودبسندگی حق تعالی، چارچوبی برای فهم حیات ازلی و ابدی عالم ارائه داد. هستی، نهتنها از زوال مصون است، بلکه در مراتب خود، جریانی پویا و دائمی را به نمایش میگذارد. این دیدگاه، با نفی لوازم زاید، بر توحید ذاتی تأکید دارد و راه را برای کاوش در دو صبغه بنیادین هستی هموار میسازد.
بخش دوم: دو صبغه هستی: تعین و هویت
تمایز تعین و هویت
استاد فرزانه قدسسره، هستی را دارای دو صبغه بنیادین میدانند: صبغه تعین و صبغه هویت. تعین، به مراتب و ظهورات ظاهری موجودات اشاره دارد، درحالیکه هویت، حقیقت باطنی و ذاتی آنها را نمایان میسازد. هیچ موجودی، اعم از حق یا خلق، از این دو صبغه خالی نیست. در حق تعالی، صبغه ذات و اسما ظهور مییابد، و در خلق، صبغه هویت و مرتبه. این تمایز، چونان دو بال، امکان فهم رابطه میان ظاهر و باطن عالم را فراهم میآورد.
تعینات الهی و اسمای حق
در حق تعالی، اسما و صفات، چونان احدیت، واحدیت، جمال، جلال و کمال، ظهور صبغه ذاتاند. این اسما، مراتب تعین حق را تشکیل میدهند و هر یک، چونان شعاعی از نور ذات، عالمی را روشن میسازد. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این تعینات، نهتنها از ذات جدا نیستند، بلکه ظهورات آن در عوالم گوناگوناند. این دیدگاه، با نظریه تجلی در عرفان ابنعربی همخوانی دارد و اسما را بهعنوان مراتب ظهور ذات معرفی میکند.
تعینات خلقی و مراتب وجود
در عالم خلق، همه ظهورات از طریق تعینات مرتبهای خود بروز مییابند. هر موجود، از آدمی تا اشیای عالم، در مرتبهای خاص ظهور مییابد و این مرتبه، چونان نقابی، هویت ذاتی آن را میپوشاند. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که هیچ موجودی بیصورت، بیظاهر یا بیتعین نیست. این تعینات، چونان لباسهایی بر تن هویت، در مکانها و زمانهای گوناگون تغییر میکنند، اما هویت ذاتی، همواره پابرجاست.
نقد فلسفی جوهر و عرض
در فلسفه، تمایز میان جوهر و عرض، چارچوبی برای فهم ادراک حسی و عقلی ارائه میدهد. استاد فرزانه قدسسره با نقد این دیدگاه، تأکید میورزند که ادراک حسی، تنها به عرض (مانند رنگ و شکل) محدود است، درحالیکه جوهر، با عقل استکشاف میگردد. این نقد، محدودیت ادراک حسی را برجسته میسازد و جوهر را بهعنوان حقیقت زیرین عرض معرفی میکند، که با مفهوم هویت در این بحث همراستاست.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین دو صبغه تعین و هویت، چارچوبی فلسفی برای فهم رابطه میان ظاهر و باطن هستی ارائه داد. تعینات الهی و خلقی، چونان آیینههایی، حقیقت ذات و هویت را بازمیتابانند و هیچ موجودی از این دو صبغه خالی نیست. نقد فلسفی جوهر و عرض، محدودیت ادراک حسی را نشان داد و بر ضرورت توجه به هویت ذاتی تأکید ورزید.
بخش سوم: تقابل فنا و بقا در فلسفه و روایات
فنا و اضمحلال در فلسفه
در فلسفه، مفاهیمی چون فنا، اضمحلال و نابودی عالم بهکرات دیده میشود. استاد فرزانه قدسسره این دیدگاه را نقد میکنند و معتقدند که فلاسفه، با تمرکز بر تعینات ظاهری، از حقیقت هویت بازماندهاند. این تمرکز، چونان گرفتاری در ظواهر، مانع از درک جریان ازلی و ابدی هستی شده است. به تعبیر ایشان، فیلسوف چونان کسی است که در سایه اشکال و صورتها گرفتار آمده و از حقیقت باطنی غافل مانده است.
روایات و تأکید بر فنا و بقا
در روایات اسلامی، مفاهیمی چون فنا، مرگ و اضمحلال عالم، بهویژه در آیاتی مانند
مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَمَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ (آنچه نزد خداست پاینده است و آنچه نزد شماست فانی است) و
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ (آنگاه که خورشید درهم پیچیده شود)، به چشم میخورد. استاد فرزانه قدسسره این روایات را در چارچوب تعینات ظاهری تفسیر میکنند و معتقدند که اینها به تغییر مراتب اشاره دارند، نه زوال هویت ذاتی.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، تقابل میان دیدگاههای فلسفی و روایی درباره فنا و بقا را بررسی کرد. فلاسفه، با تمرکز بر تعینات، از حقیقت هویت بازماندهاند، درحالیکه روایات، با آگاهی از مراتب تعینی، از سرگردانی مخاطب جلوگیری میکنند. این تحلیل، بر ضرورت فهم تمایز میان تعین و هویت تأکید دارد.
بخش چهارم: سلوک عرفانی و کوچ اسمایی
سیر عرفانی از ناسوت به سوی ذات
در عرفان عملی، سالک سفری معنوی را از ناسوت به سوی اسما و صفات آغاز میکند. استاد فرزانه قدسسره این سیر را چونان صعودی از مراتب نازل به مراتب متعالی توصیف میکنند. سالک، با عبور از ظواهر عالم، از خود، گور و شهر خویش خارج میشود و به سوی ظرف تمثل و تغییر رهسپار میگردد. این سلوک، چونان سفری است که در آن، سالک از بند تعینات مادی رها شده و به سوی حقیقت ذات هدایت میشود.
خطر تفکر در ذات خدا
حدیث «لا تَفَكَّرُوا فِي ذَاتِ اللَّهِ» (در ذات خدا تفکر نکنید) ارشادی است و به خطر ادراک ذات الهی با عقل محدود اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره این حدیث را هشداری میدانند که سالک را به سوی سلوک قلبی و شهودی دعوت میکند، جایی که قلب، چونان دریچهای به سوی حقیقت، راه را به ذات هموار میسازد.
حیرت در سلوک
سلوک عرفانی، با دو نوع حیرت همراه است: حیرت پیش از علم (شک) و حیرت پس از علم (لا تعین). حیرت اول، به جهل سالک در آغاز راه اشاره دارد، درحالیکه حیرت دوم، وصول به ظرف لا تعین است، جایی که سالک خود را گم میکند و با ذات الهی یکی میشود. استاد فرزانه قدسسره این مرحله را اوج سلوک میدانند، که تنها محبوبین به آن دست مییابند.
تمثیل فیل و هندوستان
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی زیبا، سالک را به فیلی تشبیه میکنند که در کوچ اسمایی، با مواجهه با تیغ لا تعین، به یاد اصل خویش (هندوستان) میافتد. این تمثیل، لحظه وصول به حقیقت را به بازگشت به خاستگاه اصلی تشبیه میکند، جایی که سالک از تعینات خویش فراتر میرود و در ذات گم میشود.
خدابازی عارف
عارف، در سلوک خویش، به خدابازی مشغول است، اما این بازی، جدي و با فداکاری همراه است. استاد فرزانه قدسسره این تعبیر را به کار میبرند تا تعهد عمیق عارف را نشان دهند، که چونان شهیدی در راه حق، با خون و ایثار به سوی ذات رهسپار میشود.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، سلوک عرفانی را بهعنوان سفری معنوی از ناسوت به سوی ذات تبیین کرد. کوچ اسمایی، با عبور از تعینات و وصول به لا تعین، اوج این سلوک است. تمثیلات و تعابیر عرفانی، چونان چراغهایی، راه سالک را روشن میسازند و او را به سوی حقیقت هدایت میکنند.
بخش پنجم: وحدت و پیوستگی هستی
نفی جزء مستقل در هستی
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هیچ جزء مستقلی در هستی وجود ندارد. هر ذره، چونان ریگی در دیوار، با کل عالم کلاف شده و جدایی آن از کل، محال است. این دیدگاه، با نظریه وحدت وجود همخوانی دارد و هرگونه استقلال در اجزای هستی را نفی میکند.
تمثیل بامیهفروش
استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی دلانگیز، برداشتن یک ذره از هستی را به برداشتن بامیهای تشبیه میکنند که کل مجموعه را جابجا میکند. این تمثیل، پیوستگی و وحدت هستی را نشان میدهد و بر این حقیقت تأکید دارد که هیچ جزء، بیارتباط با کل نیست.
تأثیر نفس انسانی
هر نفس انسانی، چونان ریگی در اقیانوس، کل عالم را متأثر میسازد. استاد فرزانه قدسسره این تأثیر را به جابجایی عالم با هر نفس تشبیه میکنند و بر عظمت انسان در هستی تأکید میورزند. این دیدگاه، انسان را نهتنها جزئی از عالم، بلکه عاملی مؤثر در جریان آن میداند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر وحدت و پیوستگی هستی، هرگونه جزء مستقل را نفی کرد. تمثیلات و تعابیر، چونان آیینههایی، این حقیقت را بازتاب دادند که هر ذره، با کل عالم پیوسته است و انسان، با هر نفس، در این جریان عظیم سهیم است.
نتیجهگیری: بازاندیشی در فلسفه وجود
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، هستی را چونان جریانی ازلی و ابدی معرفی کرد که از فنا و نابودی مصون است. دو صبغه تعین و هویت، چارچوبی برای فهم رابطه میان حق و خلق فراهم آوردند و نشان دادند که هیچ موجودی از مراتب ظهوری خالی نیست. نقد دیدگاههای فلسفی و روایی، بر ضرورت توجه به هویت ذاتی تأکید ورزید و سلوک عرفانی، بهعنوان راهی به سوی ذات، با کوچ اسمایی و وصول به لا تعین تبیین شد. انسان، در این دیدگاه، نهتنها جزئی از هستی، بلکه عاملی عظیم در جریان آن است که با هر نفس، عالم را متأثر میسازد. این اثر، خواننده را به بازاندیشی در فلسفه وجود و درک عظمت خویش دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی