متن درس
بازسازی فلسفه اسلامی در چارچوب فلسفه نوین
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۸۶)
مقدمه: ضرورت بازسازی فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، به مثابه گوهری گرانبها در گنجینه معرفت بشری، همواره نقشی بنیادین در تبیین حقیقت هستی و پاسخ به پرسشهای عمیق وجودی ایفا کرده است. با این حال، در مواجهه با نیازهای معرفتی جهان معاصر و گفتوگوهای علمی جهانی، این فلسفه نیازمند بازنگری و بازسازی است تا جایگاه شایسته خود را در عرصه جهانی بازیابد. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره در جلسه نهصد و هشتاد و ششم، چارچوبی روشمند برای بازسازی فلسفه اسلامی در قالب فلسفهای نوین ارائه میدهد. این چارچوب، با تقسیمبندی مباحث فلسفی به چهار دسته اخراجی، تصحیحی، تثبیتی و ادخالی، به دنبال حذف زوائد، اصلاح اشکالات، تثبیت حقایق و افزودن نوآوریهاست. هدف، ایجاد فلسفهای وجودی، پویا و هماهنگ با حقیقت هستی و نیازهای معاصر است که بتواند در گفتمان جهانی مشارکت کند و از مسئولیت الهی فیلسوفان در برابر حقیقت پاسداری نماید.
بخش اول: چارچوب بازسازی فلسفه اسلامی
تقسیمبندی مباحث فلسفی
برای ارتقای جایگاه فلسفه اسلامی در سطح جهانی، لازم است مباحث آن به چهار دسته تقسیم شوند: اخراجی (مباحث زائد و بیاساس)، تصحیحی (مباحث معتبر اما نیازمند اصلاح)، تثبیتی (مباحث کاملاً صحیح و غیرقابل خدشه) و ادخالی (مباحث نوین که باید به فلسفه افزوده شوند). این تقسیمبندی، همانند نقشهای دقیق برای معمار معرفت، فلسفه را از آشفتگی نجات داده و به سوی پویایی و انسجام هدایت میکند. هر دسته، نقشی کلیدی در بازسازی فلسفه ایفا میکند و حذف، اصلاح، تثبیت یا افزودن مباحث، به مثابه جراحیای ظریف، فلسفه را از زوائد پاک کرده و به حقیقت هستی نزدیکتر میسازد.
درنگ: تقسیمبندی مباحث فلسفی به اخراجی، تصحیحی، تثبیتی و ادخالی، چارچوبی روشمند برای بازسازی فلسفه اسلامی ارائه میدهد که با حذف زوائد، اصلاح اشکالات، تثبیت حقایق و افزودن نوآوریها، فلسفه را پویا و جهانی میسازد. |
مباحث اخراجی: پاکسازی فلسفه از زوائد
برخی مباحث فلسفی، مانند کلیات خمس، جوهر، عرض، واجب و ممکن، به دلیل فقدان بنیان استوار و ناسازگاری با حقیقت وجود، باید به طور کامل از فلسفه حذف شوند. این مباحث، که ریشه در نگاه ماهیتمحور دارند، همانند علفهای هرز در کشتزار معرفت، مانع فهم حقیقت هستیاند. برای نمونه، مفهوم ماهیت، که در فلسفه نوین دروغین تلقی میشود، با نفی خود، مباحثی چون جوهر و عرض را نیز فرومیریزد. این حذف، همانند برداشتن خشتهای سست از بنای فلسفه، ساختار آن را استوارتر میکند.
سابقه چنین رویکردی را میتوان در اقدام ارزشمند علامه مجلسی در بدایة و نهایة مشاهده کرد که مباحث غیرفلسفی مانند هیئت و فلکیات را حذف نمود. این اقدام، فلسفه را از اتهام غیرعلمی بودن نجات داد و اعتبار آن را نزد دانشمندان افزایش داد. وجود مباحث غیرعلمی، مانند هیئت قدیم، نه تنها اعتبار فلسفه را مخدوش میکند، بلکه حتی مباحث معتبر را زیر سؤال میبرد. این مباحث، که حتی برای دانشآموزان دبیرستانی ساده و قابل فهماند، به دلیل ارائه غیرعلمی، اعتماد به فلسفه را کاهش میدهند و آن را از نیازهای معرفتی عصر حاضر دور میسازند.
درنگ: حذف مباحث زائد مانند کلیات خمس و ماهیت، فلسفه را از نگاه ماهیتمحور به سوی فلسفهای وجودی و پویا سوق میدهد و اعتبار آن را در گفتمان علمی جهانی تقویت میکند. |
مباحث تصحیحی: اصلاح اشکالات بنیادین
مباحثی چون وجود، وحدت و اتحاد، که هسته فلسفه وجودی را تشکیل میدهند، قابل حذف نیستند، اما به دلیل اشکالات موجود، نیازمند تصحیحاند. برای نمونه، مفهوم اصالت وجود، که در فلسفه ملاصدرا به عنوان گل سرسبد مطرح شده، به دلیل سازگاری با فرعیت ماهیت، نادرست است. در فلسفه نوین، اصالت وجود به حقیقت وجود تبدیل میشود، زیرا با نفی ماهیت، دوگانه اصالت و فرعیت فرومیپاشد. همچنین، کثرت وجود، که مفهومی اشتباه است، باید به کثرت ظهورات الهی تقلیل یابد. این اصلاح، همانند صیقل دادن آینهای غبارگرفته، حقیقت هستی را در فلسفه نمایانتر میکند.
درنگ: اصلاح مباحثی چون اصالت وجود و کثرت وجود، با تبدیل آنها به حقیقت وجود و کثرت ظهورات، فلسفه را از دوگانهسازیهای ماهیتمحور رها کرده و به وحدت وجودی نزدیک میکند. |
مباحث تثبیتی: پاسداری از حقایق جاودانه
برخی مباحث فلسفی، مانند قاعده دور، که تقدم شیء بر نفسش را نفی میکند، صددرصد صحیح و غیرقابل خدشهاند. این مباحث، همانند ستونهای استوار بنای فلسفه، باید تثبیت شده و از آنها دفاع گردد. در مقابل، مفاهیمی چون تسلسل، که به دلیل ناسازگاری با وحدت وجود بیاساساند، باید به طور کامل حذف شوند. تمایز میان دور و تسلسل، نشاندهنده دقت فلسفه نوین در حفظ حقایق و نفی مفاهیم غیرواقعی است.
درنگ: قاعده دور، به عنوان حقیقتی غیرقابل خدشه، باید تثبیت شود، در حالی که تسلسل، به دلیل بیاساسی، از فلسفه اخراج میگردد. |
مباحث ادخالی: نوآوری در فلسفه
فلسفه نوین، برای هماهنگی با نیازهای معرفتی عصر حاضر، نیازمند افزودن مباحثی است که در فلسفه سنتی غایباند. مفاهیمی چون علم قدرتی و هستی بینهایت، از جمله این نوآوریها هستند. علم قدرتی، برخلاف تعریف سنتی علم به عنوان مجموعه معلومات، به معنای توانایی ایجاد تغییر و تحول است. این تعریف، همانند نسیمی که شاخسار معرفت را به جنبش درمیآورد، علم را از حالت نظری به عملی تبدیل میکند. همچنین، هستی بینهایت، با نفی هرگونه حد و مرز در هستی، بر بیکرانگی الهی تأکید دارد و مفاهیمی چون دنیا و آخرت را به عنوان محدودیتهای مصنوعی رد میکند.
درنگ: افزودن مباحثی چون علم قدرتی و هستی بینهایت، فلسفه را با نیازهای معاصر هماهنگ کرده و به آن پویایی و عمق میبخشد. |
جمعبندی بخش اول
چارچوب چهارگانه اخراجی، تصحیحی، تثبیتی و ادخالی، نقشه راهی جامع برای بازسازی فلسفه اسلامی ارائه میدهد. این چارچوب، با حذف مباحث زائد، اصلاح اشکالات، تثبیت حقایق و افزودن نوآوریها، فلسفه را از آشفتگی نجات داده و به سوی انسجام و پویایی هدایت میکند. این رویکرد، نه تنها فلسفه اسلامی را با حقیقت هستی هماهنگ میسازد، بلکه آن را به ابزاری کارآمد برای گفتوگوی علمی جهانی تبدیل میکند.
بخش دوم: نقد مباحث سنتی و بازسازی فلسفه
نقد ماهیت و مفاهیم وابسته
مفهوم ماهیت، که در فلسفه سنتی محور بسیاری از مباحث است، در فلسفه نوین به عنوان مفهومی دروغین نفی میشود. این نفی، همانند فرو ریختن بنایی که بر پایهای سست بنا شده، مباحثی چون جوهر، عرض، واجب، ممکن و ممتنع را نیز فرومیریزد. با حذف ماهیت، فلسفه از دوگانهسازی وجود و ماهیت رها شده و به سوی حقیقت وجود محض هدایت میشود. این تحول، فلسفه را از ساختارهای مقولی به سوی فلسفهای وجودی و پویا سوق میدهد.
درنگ: نفی ماهیت، فلسفه را از دوگانهسازی وجود و ماهیت رها کرده و به سوی حقیقت وجود محض هدایت میکند. |
نقد اصالت وجود و کثرت وجود
اصالت وجود، که در فلسفه ملاصدرا برجسته است، به دلیل سازگاری با فرعیت ماهیت، نادرست تلقی میشود. در فلسفه نوین، اصالت وجود به حقیقت وجود تبدیل میشود، زیرا با نفی ماهیت، اصالت معنای خود را از دست میدهد. همچنین، کثرت وجود، که مفهومی اشتباه است، باید به کثرت ظهورات الهی تقلیل یابد. این اصلاح، همانند زدودن غبار از آینه وجود، وحدت هستی را نمایانتر میسازد.
درنگ: تبدیل اصالت وجود به حقیقت وجود و کثرت وجود به کثرت ظهورات، فلسفه را به وحدت وجودی نزدیکتر میکند. |
نقد مفاهیم سلبي و عدم مطلق
مفاهیمی چون عدم مطلق و احکام سلبیه برای وجود، به دلیل ناسازگاری با حقیقت وجود، بیمعنا هستند. عدم مطلق، که وجود خارجی ندارد، صرفاً مفهومی ذهنی است و نمیتواند موضوعی واقعی برای بحث فلسفی باشد. این دیدگاه، با نفی مفاهرات ذهنی، فلسفه را به حقیقت وجود متمرکز میکند. همچنین، قاعده «المعدوم لا یعاد» (معدوم بازنمیگردد)، به دلیل فقدان موضوع، بیمعناست و باید از فلسفه حذف شود.
درنگ: نفی عدم مطلق و احکام سلبیه، فلسفه را از مفاهیم غیرواقعی پاکسازی کرده و به حقیقت وجود متمرکز میکند. |
نقد شریک الباري
مفهوم شریک الباري، به عنوان مفهومی مقید و ذهنی، باید از فلسفه حذف شود. این مفهوم، که ناسازگار با توحید کامل است، در قرآن کریم نیز نفی شده است:
لَا شَرِیکَ لَهُ (او را شریکی نیست). این آیه، بر توحید کامل و نفی هرگونه شریک برای خدا تأکید دارد و فلسفه را به سوی انیت الحق صرف هدایت میکند.
درنگ: نفی شریک الباري، با تأکید بر توحید کامل، فلسفه را به سوی انیت الحق صرف هدایت میکند. |
جمعبندی بخش دوم
نقد مباحث سنتی، از جمله ماهیت، اصالت وجود، کثرت وجود، عدم مطلق و شریک الباري، فلسفه را از مفاهیم غیرواقعی و دوگانهسازیهای ذهنی رها میکند. این نقدها، با تمرکز بر حقیقت وجود و وحدت هستی، فلسفه اسلامی را به سوی ساختاری وجودی و پویا هدایت میکنند که با حقیقت هستی و آیات قرآن کریم همخوانی دارد.
بخش سوم: نوآوری در فلسفه نوین
علم قدرتی: بازتعریف علم
در فلسفه نوین، علم نه به عنوان مجموعه معلومات یا مفاهیم، بلکه به عنوان قدرت عملی تعریف میشود. علم، همانند نیرویی که جهان را به جنبش درمیآورد، باید توانایی ایجاد تغییر و تحول داشته باشد. این تعریف، با نقل از امام صادق علیهالسلام همخوانی دارد که فرمود: «علم آن است که عمل، قول را تصدیق کند.» عالم ربانی، به مثابه وارث انبیا، باید دارای قدرت عملی باشد و بتواند در جامعه تحول ایجاد کند. عالمی که فاقد این قدرت است، همانند درختی بیثمر، نمیتواند نقش واقعی خود را ایفا کند.
درنگ: علم قدرتی، با تبدیل علم از حالت نظری به عملی، فلسفه را با عرفان عملی اسلامی هماهنگ کرده و عالم را به وارث انبیا تبدیل میکند. |
هستی بینهایت: نفی محدودیت در وجود
هستی، به عنوان جلوه بیکران الهی، فاقد حد و مرز است. مفاهیمی چون دنیا و آخرت، نمیتوانند آن را محدود کنند. این دیدگاه، همانند دریایی بیکران که ساحل ندارد، بر بینهایت بودن هستی تأکید دارد و هرگونه تقسیمبندی مصنوعی را نفی میکند. هستی، انیت صرف است و خدا، وجود محض با مراتب ظهور متفاوت است.
درنگ: هستی بینهایت، با نفی محدودیتهای مصنوعی، بر بیکرانگی الهی و وحدت وجودی تأکید دارد. |
نقد منطق نوین ملاصدرا
منطق نوین ملاصدرا، که صرفاً بازآرایی منطق سنتی است، فاقد نوآوری واقعی است. فلسفه نوین، برخلاف این رویکرد، باید پشتوانه علمی و تفاوت ماهوی با فلسفه سنتی داشته باشد. این نقد، همانند هشداری به باغبان معرفت، بر ضرورت نوآوری هدفمند و پرهیز از تغییرات صوری تأکید دارد.
درنگ: فلسفه نوین، با پشتوانه علمی و نوآوری ماهوی، از تغییرات صوری پرهیز کرده و تحولی بنیادین در فلسفه ایجاد میکند. |
جمعبندی بخش سوم
نوآوریهای فلسفه نوین، با افزودن مفاهیمی چون علم قدرتی و هستی بینهایت، فلسفه اسلامی را از حالت ایستا به پویا تبدیل میکند. این نوآوریها، با تأکید بر عملگرایی و نفی محدودیتهای مصنوعی، فلسفه را با نیازهای معرفتی عصر حاضر هماهنگ کرده و به آن عمق و پویایی میبخشند.
بخش چهارم: نقد نظام آموزشی و مسئولیت الهی
نقد نظام آموزشی علم دینی
نظام آموزشی علم دینی، که گاه به خواندن متونی چون شفا، اشارات و اسفار محدود میشود، به تقلید میانجامد و از خلاقیت و نوآوری بازمیماند. این نظام، همانند راهی که به بنبست میرسد، نمیتواند نیازهای معرفتی عصر حاضر را برآورده کند. آموزش فلسفه باید با رویکردی تحقیقی و خلاقانه بازسازی شود تا فیلسوفان را از مقلدان صرف به اندیشمندانی پویا تبدیل کند.
درنگ: نظام آموزشی علم دینی نیازمند بازسازی است تا از تقلید به سوی خلاقیت و نوآوری حرکت کند. |
مسئولیت الهی فیلسوف
صرف عمر در مباحث زائد فلسفی، در روز قیامت قابل توجیه نیست و مسئولیت الهی به همراه دارد. فیلسوف، همانند پاسداری که از گنجینه حقیقت محافظت میکند، باید عمر خود را در pursuit حقیقت صرف کند و از هدر دادن آن در مباحث بیاساس پرهیز نماید.
درنگ: فیلسوف با مسئولیت الهی، باید عمر خود را در pursuit حقیقت صرف کند و از مباحث زائد دوری گزیند. |
جمعبندی بخش چهارم
نقد نظام آموزشی علم دینی و تأکید بر مسئولیت الهی فیلسوف، بر ضرورت تحول در آموزش و پژوهش فلسفی تأکید دارد. این تحول، با حذف تقلید و افزودن خلاقیت، فلسفه اسلامی را به سوی جایگاهی شایسته در گفتمان جهانی هدایت میکند.
نتیجهگیری کلی
بازسازی فلسفه اسلامی در چارچوب فلسفه نوین، پروژهای است جامع که با چارچوب چهارگانه اخراجی، تصحیحی، تثبیتی و ادخالی، فلسفه را از آشفتگی نجات داده و به سوی انسجام و پویایی هدایت میکند. حذف مباحث زائد مانند ماهیت و تسلسل، اصلاح مباحث معتبر مانند وجود و وحدت، تثبیت حقایق مانند دور، و افزودن نوآوریهایی چون علم قدرتی و هستی بینهایت، فلسفه اسلامی را با حقیقت هستی و نیازهای معاصر هماهنگ میسازد. نقد نظام آموزشی علم دینی و تأکید بر مسئولیت الهی فیلسوف، بر ضرورت تحول در آموزش و پژوهش فلسفی تأکید دارد. آیات قرآن کریم، مانند لَا شَرِیکَ لَهُ (او را شریکی نیست)، بر توحید کامل و نفی هرگونه شریک برای خدا تأکید دارند و فلسفه را به سوی انیت الحق صرف هدایت میکنند. این بازسازی، فلسفه اسلامی را به ابزاری کارآمد برای گفتوگوی علمی جهانی تبدیل کرده و از مسئولیت الهی فیلسوفان در برابر حقیقت پاسداری مینماید.
با نظارت صادق خادمی |