در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 988

متن درس





بازاندیشی حرکت در فلسفه نوین اسلامی

بازاندیشی مفهوم حرکت در فلسفه نوین اسلامی: نقد تقسیمات سنتی و تبیین حرکت شخصی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۹۸۸)

مقدمه: بازسازی فلسفه بر پایه حرکت وجودی

حرکت، چونان جریانی بی‌کران در بستر هستی، از دیرباز محور تأملات فلسفی بوده است. در فلسفه اسلامی، این مفهوم نه‌تنها صفتی ذاتی برای موجودات به شمار می‌رود، بلکه ظرفی است برای تبدل و تنوع وجودی که هستی را از ایستایی به پویایی می‌کشاند. درس‌گفتار شماره ۹۸۸، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نوین به بازاندیشی مفهوم حرکت پرداخته و با نقد تقسیمات سنتی، مانند حرکت نوعی، جنسی و عددی، بر ضرورت بازسازی فلسفه بر مبنای حرکت شخصی و وجودی تأکید دارد. این نوشتار، با تکیه بر محتوای اصلی درس‌گفتار و تحلیل‌های تفصیلی آن، می‌کوشد تا با زبانی روشن و متین، حرکتی نوین در فلسفه اسلامی را ترسیم کند. فلسفه‌ای که از چارچوب‌های مفهومی و انتزاعی فاصله گرفته و به سوی علمی قدرتی و وجودی گام برمی‌دارد، علمی که توانایی تعامل با علوم تجربی و پاسخ‌گویی به نیازهای معرفتی جهان معاصر را داراست. در این مسیر، مفاهیم سنتی با دقتی عمیق نقد شده و حرکت به مثابه جلوه‌ای ذاتی و بی‌کران در هستی بازتعریف می‌گردد.

درنگ: حرکت، به مثابه صفتی ذاتی و حیاتی در هستی، نه تنها فاقد تناهی و استهلاک است، بلکه ظرفی برای تبدل، تبدیل و تنوع وجودی تلقی می‌شود. این دیدگاه، فلسفه را از چارچوب‌های ماهیت‌محور به سوی تبیینی وجودی و قدرتی سوق می‌دهد.

بخش یکم: چیستی حرکت و ویژگی‌های ذاتی آن

حرکت به مثابه صفت وجودی

حرکت، در نگاه فلسفه نوین اسلامی، صفتی ذاتی و حیاتی در وجود است که با بی‌کرانگی هستی الهی پیوند خورده است. این ویژگی، حرکت را از یک پدیده محدود و مقطعی فراتر برده و آن را به جریانی مداوم و غیرمنقطع در عالم وجود تبدیل می‌کند. برخلاف دیدگاه‌های سنتی که حرکت را در چارچوب‌های مقولی و عرضی تعریف می‌کردند، این رویکرد، حرکت را به مثابه جلوه‌ای از وجود معرفی می‌کند که فاقد تناهی و استهلاک است. این تبیین، با نظریه تجدد امثال و حرکت جوهری هم‌خوانی داشته و حرکت را به عنوان فرآیند تحول وجودی تعریف می‌کند.

نفی تناهی و استهلاک

در فلسفه وجودی، مفاهیمی چون تناهی، استهلاک و نفی وجود در حرکت جایی ندارند. حرکت، چونان رودی جاری در بستر هستی، نه به پایان می‌رسد و نه دچار زوال می‌شود. این اصل، حرکت را به مثابه جریانی بی‌کران و پویا معرفی می‌کند که در آن، هر دگرگونی به ظهور وجودی تازه‌ای منجر می‌شود. نفی تناهی، حرکت را از محدودیت‌های مقولی رها کرده و آن را به سوی بی‌نهایت هستی پیوند می‌زند.

حرکت: ظرف تبدل و تنوع

حرکت، ظرفی است برای تبدل و تنوع وجودی، نه انقطاع یا نابودی. همان‌گونه که بهار، طبیعت را به دگرگونی و رویش دعوت می‌کند، حرکت نیز هستی را به سوی تحول و تنوع سوق می‌دهد. این دیدگاه، با نفی نگاه‌های سنتی که حرکت را در قالب‌های محدود و مقولی تحلیل می‌کردند، بر پویایی ذاتی وجود تأکید دارد. حرکت، در این معنا، نه تنها عامل دگرگونی است، بلکه بستری است که وجود در آن به ظهورات گوناگون خود متجلی می‌شود.

درنگ: حرکت، به مثابه ظرفی برای تبدل و تنوع وجودی، از چارچوب‌های مقولی و محدود سنتی فراتر رفته و به جریانی ذاتی و بی‌کران در هستی تبدیل می‌شود.

بخش دوم: نقد تقسیمات سنتی حرکت

مشکلات تقسیمات سنتی

تقسیمات سنتی حرکت، که در آثار کلاسیک فلسفه اسلامی مانند «اسفار اربعه»، «شفا» و «اشارات» آمده‌اند، همچنان با چالش‌هایی مواجه‌اند. این تقسیمات، که حرکت را به وحدت عددی، نوعی و جنسی دسته‌بندی می‌کنند، ریشه در منطق ارسطویی و مفاهیم ماهیت‌محور دارند. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی عمیق، این تقسیمات را ناسازگار با حقیقت وجودی حرکت دانسته و بر ضرورت بازنگری آنها تأکید دارند. این نقد، فلسفه را از بند مفاهیم انتزاعی رها کرده و به سوی تبیینی وجودی هدایت می‌کند.

نفی حرکت نوعی و جنسی

در فلسفه نوین، مفاهیم حرکت نوعی و جنسی به کلی نفی شده و همه حرکات به حرکت شخصی تقلیل می‌یابند. این دیدگاه، با رد مفاهیم انتزاعی مانند نوع و جنس، حرکت را به تشخص وجودی متمرکز می‌کند. حرکت، در این نگاه، نه در قالب‌های کلی و ذهنی، بلکه به مثابه جلوه‌ای منحصربه‌فرد از وجود تعریف می‌شود. این تحول، فلسفه را از چارچوب‌های منطقی ارسطویی رها کرده و به سوی واقعیتی وجودی سوق می‌دهد.

نفی حرکت عددی

حرکت عددی نیز، به دلیل عدم امکان شمارش دقیق و تعدد، مردود اعلام شده است. حرکت، به مثابه جریانی بی‌کران، از مقولات کمی و عددی خارج است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که تشخصات حرکت، به دلیل بی‌نهایت بودن، قابل شمارش نیستند و هرگونه تلاش برای دسته‌بندی عددی آن، به خطا می‌انجامد. این دیدگاه، حرکت را به مثابه واقعیتی وجودی و غیرقابل تقسیم معرفی می‌کند.

درنگ: تقسیمات سنتی حرکت، مانند نوعی، جنسی و عددی، به دلیل ریشه داشتن در مفاهیم ماهیت‌محور و انتزاعی، با حقیقت وجودی حرکت ناسازگار بوده و در فلسفه نوین به حرکت شخصی تقلیل می‌یابند.

بخش سوم: حرکت شخصی و تشخص وجودی

تعریف حرکت شخصی

حرکت، در فلسفه نوین اسلامی، تنها به صورت شخصی و با تشخص وجودی تعریف می‌شود. این دیدگاه، حرکت را از کلی‌گویی‌های سنتی رها کرده و آن را به مثابه جلوه‌ای منحصربه‌فرد از وجود معرفی می‌کند. همان‌گونه که هر برگ درختی، با وجود شباهت ظاهری، هویتی یگانه دارد، هر حرکت نیز با تشخص خاص خود در هستی متجلی می‌شود. این تبیین، با نظریه وحدت وجود هم‌خوانی داشته و تنوع را به ظهورات متفاوت وجودی تقلیل می‌دهد.

تنوع در حرکت و تشخص

تنوع در حرکت، نه به نوع یا جنس، بلکه به مراتب و خصوصیات تشخصی آن وابسته است. حرکت، چونان آیینه‌ای است که هر لحظه جلوه‌ای نو از وجود را بازمی‌تاباند. این تنوع، از تفاوت در مراتب وجودی و آثار تشخصی ناشی می‌شود، نه از مقولات ذهنی مانند نوع و جنس. این دیدگاه، حرکت را به مثابه شبکه‌ای پویا و هماهنگ از ظهورات وجودی معرفی می‌کند.

نفی اتصال در حرکت

حرکات، فاقد اتصال‌اند و به صورت چینی موزون با یکدیگر هماهنگ‌اند. همان‌گونه که ستارگان در آسمان، هر یک در مدار خویش می‌چرخند و در عین حال هارمونی عالم را حفظ می‌کنند، حرکات نیز با وزان و هماهنگی ذاتی در هستی جریان دارند. این اصل، حرکت را از نگاه خطی و متصل سنتی رها کرده و آن را به جریانی هماهنگ اما غیرمتصل تبدیل می‌کند.

درنگ: حرکت شخصی، با تشخص وجودی تعریف شده و از مقولات سنتی مانند نوع، جنس و اتصال رها می‌شود، به گونه‌ای که تنوع آن به مراتب و آثار تشخصی وابسته است.

بخش چهارم: فلسفه قدرتی و تعامل با علوم تجربی

فلسفه قدرتی: از مفهوم به واقعیت

فلسفه، با تکیه بر حرکت شخصی، باید به علمی قدرتی و توانمند تبدیل شود. این دیدگاه، فلسفه را از حالت مفهومی و انتزاعی به سوی علمی عملی و تأثیرگذار سوق می‌دهد. همان‌گونه که باد، با نیروی خود درختان را به رقص می‌آورد، فلسفه قدرتی نیز باید توانایی دگرگونی و تأثیرگذاری در واقعیت را داشته باشد. این تحول، فلسفه را از انزوای ذهنی خارج کرده و به گفت‌وگوی علمی با علوم تجربی متصل می‌کند.

نقد فلسفه مفهومی

فلسفه کنونی، به دلیل تکیه بر مفاهیم انتزاعی مانند حرکت نوعی و جنسی، فاقد قدرت عملی است. این نقد، بر ضرورت پیوند فلسفه با واقعیت‌های وجودی و کاربردی تأکید دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، با نفی مفاهیم ماهیت‌محور مانند کلیات خمس، نوع و جنس، فلسفه را به سوی تبیینی وجودی و عملی هدایت می‌کنند. این پاکسازی، فلسفه را از مفاهرات ذهنی رها کرده و به حقیقت وجود متمرکز می‌کند.

تعامل فلسفه و علوم تجربی

فلسفه و علوم تجربی، هر دو نیازمند اندیشه و تجربه‌اند و تفاوت آنها در روش نیست. همان‌گونه که فیزیک با ابزارهای تجربی به کشف قوانین طبیعت می‌پردازد، فلسفه نیز باید با نگاهی وجودی و قدرتی، به تبیین واقعیت‌های هستی بپردازد. این دیدگاه، فلسفه را از انزوای ذهنی خارج کرده و به گفت‌وگویی سازنده با علوم تجربی دعوت می‌کند.

درنگ: فلسفه قدرتی، با نفی مفاهیم انتزاعی و تمرکز بر حرکت تشخصی، به علمی عملی تبدیل می‌شود که قادر به تعامل با علوم تجربی و تأثیرگذاری در واقعیت است.

بخش پنجم: نقد مصادیق سنتی و تبیین حرکت وجودی

نقد تعریف حرکت در اسفار

در «اسفار اربعه» (جلد سوم، فصل چهارم)، حرکت به عنوان «کمال و صفت وجودی برای موضوعش» تعریف شده است. این تعریف، به دلیل محدود شدن به حرکت عرضی، با حقیقت حرکت وجودی ناسازگار است. حرکت عرضی، که عارض بر موضوع می‌شود، تنها بخشی از حرکات را شامل می‌شود، در حالی که حرکات ذاتی و وجودی، مانند حرکت حق و حرکت وجود، فاقد عروض بوده و به صورت تشخصی و بروزي‌اند.

زمان به مثابه تعین حرکت

زمان، نه عارض بر حرکت، بلکه یکی از تعینات ذاتی آن است. حرکت، خود زمان‌ساز است و زمان را به مثابه جلوه‌ای از خویش متجلی می‌کند. این دیدگاه، زمان را از نگاه مکانیکی سنتی رها کرده و آن را به عنوان بستری وجودی معرفی می‌کند که در دل حرکت جریان دارد.

نقد مثال بیاض

مثال بیاض در «اسفار»، که بیاض یک جسم را از جسم دیگر متمایز می‌داند، نادرست است، زیرا تشخصات بیاض در خود آن نیز متعدد است. این نقد، بر غیرقابل شمارش بودن تشخصات حرکت و نفی تقسیمات سنتی تأکید دارد. حرکت، به مثابه جریانی بی‌کران، از مقولات کمی و نوع‌محور فراتر می‌رود.

درنگ: حرکت وجودی، فاقد عروض بوده و به صورت تشخصی و بروزي تعریف می‌شود، در حالی که زمان و دیگر تعینات، جلوه‌های ذاتی حرکت‌اند.

بخش ششم: حرکت و تأثیرات آن بر انسان و هستی

تأثیر حرکات بر حالات انسانی

حالات انسان، مانند شادی، غم یا یأس، تحت تأثیر حرکات خارجی و داخلی قرار دارند. حرکت، چونان نسیمی که روح را نوازش می‌دهد یا طوفانی که آن را آشوبناک می‌کند، در روان و جسم انسان تأثیر می‌گذارد. این دیدگاه، حرکت را به عنوان عاملی تعیین‌کننده در حیات انسانی معرفی می‌کند.

حرکت و انرژی وجودی

حرکات، با انرژی‌های متفاوت، می‌توانند انسان را پویا یا فسیلی کنند. انسان، با انتخاب حرکات مثبت و انرژی‌زا، می‌تواند به قدرت و تازگی دست یابد. این اصل، حرکت را به عنوان ابزاری برای خودسازی و درمان معرفی می‌کند، در حالی که تسلیم در برابر حرکات فسیلی به ضعف و پیری منجر می‌شود.

حرکت اختیاری و بازسازی حیات

حرکات اختیاری مثبت، می‌توانند جوانی، قدرت و تازگی را به انسان بازگردانند. همان‌گونه که باغبان با هرس شاخه‌های خشک، حیات را به باغ بازمی‌گرداند، انسان نیز با انتخاب حرکات زنده و پویا، می‌تواند وجود خویش را بازسازی کند. این دیدگاه، بر ضرورت پرهیز از حرکات منفی و فسیلی تأکید دارد.

درنگ: حرکت، به عنوان عاملی پویا و تعاملی، حالات انسانی و حیات وجودی را تحت تأثیر قرار داده و با انتخاب حرکات مثبت، می‌توان به بازسازی و تازگی دست یافت.

نتیجه‌گیری

بازاندیشی مفهوم حرکت در فلسفه نوین اسلامی، افقی نوین در برابر تأملات فلسفی گشوده است. حرکت، به مثابه صفتی ذاتی و حیاتی در هستی، از چارچوب‌های سنتی و ماهیت‌محور فراتر رفته و به جریانی بی‌کران و تشخصی تبدیل شده است. نقد تقسیمات سنتی، مانند حرکت نوعی، جنسی و عددی، نشان‌دهنده ناسازگاری آنها با حقیقت وجودی حرکت است. فلسفه نوین، با تکیه بر حرکت شخصی، به علمی قدرتی تبدیل می‌شود که توانایی تعامل با علوم تجربی و تأثیرگذاری عملی را داراست. این دیدگاه، عالم را به مثابه سیستمی یکپارچه و پویا معرفی کرده و حرکت را به عنوان عاملی تعاملی و حیات‌بخش در هستی و انسان ترسیم می‌کند. در این مسیر، فلسفه از انزوای ذهنی رها شده و به سوی گفت‌وگویی سازنده با واقعیت‌های خارجی گام برمی‌دارد.

با نظارت صادق خادمی