متن درس
تحلیل و تبیین اقسام حرکت در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۹۴)
مقدمه: جایگاه حرکت در فلسفه اسلامی
حرکت، بهعنوان یکی از مقولات بنیادین وجود در فلسفه اسلامی، از جایگاهی محوری برخوردار است که نهتنها در تحلیل پدیدههای عالم طبیعت، بلکه در تبیین سیر وجودی موجودات و نسبت آنها با مبدأ هستی، نقشی بیبدیل ایفا میکند. این مفهوم، که در نظام حکمت متعالیه به اوج تعالی خود رسیده، فراتر از جابهجایی مکانی، بهعنوان ظهور تعینات وجودی در مراتب گوناگون هستی فهم میشود. در این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بررسی و تحلیل اقسام حرکت در فلسفه اسلامی پرداخته میشود.
بخش یکم: مفهوم و ماهیت حرکت در فلسفه اسلامی
تعریف حرکت: از معنای عرفی تا حقیقت وجودی
حرکت در فلسفه اسلامی، برخلاف تلقی عرفی که آن را به جابهجایی مکانی فرومیکاهد، بهعنوان تغییر تدریجی در وجود تعریف میشود. این تعریف، که در حکمت متعالیه به تکامل رسیده، حرکت را بهعنوان یک حقیقت وجودی معرفی میکند که نهتنها در اعراض، بلکه در جوهر نیز تحقق مییابد. حرکت جوهری، که از نوآوریهای ملاصدرا است، این مفهوم را از مقولهای صرفاً عرضی به یک واقعیت سیال و تعینیافته وجودی ارتقا داده است.
درنگ: حرکت در حکمت متعالیه، فراتر از جابهجایی مکانی، بهعنوان ظهور تعینات وجودی در مراتب مختلف هستی فهم میشود که در جوهر و عرض هر دو تحقق مییابد.
تمایز حرکت و جابهجایی
یکی از تمایزات اساسی در فلسفه اسلامی، جدایی میان حرکت و جابهجایی است. حرکت، ظهور تعین وجودی در ذات شیء است، در حالی که جابهجایی میتواند بدون تحقق حرکت در شیء رخ دهد. برای مثال، جسدی که در آمبولانس جابهجا میشود، فاقد حرکت واقعی است، زیرا حرکت باید در ذات شیء تحقق یابد. این تمایز، از دستاوردهای کلیدی حکمت متعالیه است که حرکت را بهعنوان یک حقیقت وجودی از جابهجایی مکانی متمایز میسازد.
نقد حرکت بالعرض
حرکت بالعرض، که در فلسفه سنتی به حرکتی اطلاق میشود که به واسطه حرکت شیء دیگری به یک شیء نسبت داده میشود، در این تحلیل مورد نقد قرار گرفته است. برای نمونه، در مثال سنتی «جالس فی السفینه» (نشسته در کشتی)، حرکت کشتی ذاتی است، اما شخص نشسته، به دلیل فقدان تحقق حرکت در ذاتش، متحرک بالعرض نیست، بلکه صرفاً جابهجا میشود. این نقد نشان میدهد که حرکت بالعرض، به معنای دقیق فلسفی، حرکت محسوب نمیشود.
درنگ: حرکت بالعرض، به دلیل فقدان تحقق در ذات شیء، از منظر حکمت متعالیه، حرکت واقعی نیست و صرفاً جابهجایی تلقی میشود.
بخش دوم: تقسیمبندیهای حرکت در فلسفه اسلامی
تقسیمبندی حرکت به اعتبار موضوع
حرکت در فلسفه اسلامی میتواند بر اساس موضوع آن تقسیمبندی شود. این تقسیمبندی شامل حرکت انسانی، حیوانی، نباتی، ملکی و الهی است. هر یک از این انواع، بر اساس موجوداتی که حرکت در آنها تحقق مییابد، متمایز میشوند. برای مثال، حرکت نباتی در گیاهان، حرکت حیوانی در جانداران و حرکت انسانی در انسانها متجلی میشود. این تقسیمبندی، حرکت را در نسبت با مراتب وجودی بررسی میکند و نشاندهنده تنوع تجلیات حرکت در عالم هستی است.
تقسیمبندی حرکت به اعتبار نفس حرکت
حرکت همچنین میتواند بر اساس ویژگیهای ذاتی یا عرضی خود تقسیمبندی شود. این تقسیمبندی شامل حرکت ذاتی، عرضی، طبیعی، قسری و تسخیری است. حرکت ذاتی از خود شیء ناشی میشود، در حالی که حرکت تسخیری تحت تأثیر حرکت شیء دیگری تحقق مییابد. حرکت قسری، که در فلسفه سنتی به حرکتی برخلاف طبیعت شیء اطلاق میشود، در این تحلیل بهعنوان حرکت طبیعی بازتعریف شده است، زیرا قسر به معنای تمانع خارجی است، نه فقدان حرکت در شیء.
درنگ: حرکت قسری، برخلاف تعریف سنتی، بهعنوان حرکت طبیعی بازتعریف میشود، زیرا قسر به تمانع خارجی اشاره دارد و نه به فقدان حرکت در ذات شیء.
نقد تقسیمبندیهای سنتی حرکت
تقسیمبندیهای سنتی حرکت، مانند حرکت نوعی، کمی و کیفی، در این تحلیل رد شدهاند. استدلال میشود که حرکت فاقد اتصال یا گسستگی است و تنها تعینات وجودی و تشخصی دارد. بنابراین، حرکتها بر اساس تفاوتهای شخصی و نه نوعی متمایز میشوند. این دیدگاه، مبتنی بر اصل اصالت وجود و حرکت جوهری است که حرکت را از مقولات عرضی به تعینات وجودی ارتقا میدهد.
بخش سوم: تحلیل مصادیق حرکت در فلسفه اسلامی
مثالهای حرکت تسخیری
حرکت تسخیری، حرکتی است که تحت تأثیر حرکت شیء دیگری تحقق مییابد، اما همچنان در ذات شیء متحرک رخ میدهد. برای مثال، حرکت لاستیک خودرو تحت تسخیر موتور است، اما خود لاستیک متحرک است. به همین ترتیب، حرکت مزاج در بدن انسان تحت تسخیر نفس است. این مثالها نشاندهنده رابطه علّی و سلسلهمراتبی در نظام وجودی هستند که در آن فاعل حرکت، حرکتپذیری شیء دیگر را ممکن میسازد.
نقد حرکت بدنه خودرو
بدنه خودرو، مانند جسد در آمبولانس، فاقد حرکت واقعی است و صرفاً جابهجا میشود. حرکت واقعی در موتور و لاستیکها تحقق مییابد. این تمایز، بر اهمیت تحقق حرکت در ذات شیء تأکید دارد و نشان میدهد که جابهجایی بدون تحقق حرکت، از منظر فلسفی، حرکت محسوب نمیشود.
حرکت بدن انسان
در بدن انسان، حرکت بهصورت یکپارچه در تمام اجزا، از اعصاب و دستها تا پاها و مغز، تحقق مییابد. این حرکت، برخلاف بدنه خودرو، نقلی و وجودی است و تحت اراده نفس رخ میدهد. حرکت بدن انسان، بهعنوان یک نظام هماهنگ، نمونهای از حرکت ارادی و طبیعی است که مرتبهای بالاتر از حرکتهای مکانیکی دارد.
درنگ: حرکت بدن انسان، به دلیل هماهنگی و ارادی بودن، نمونهای والا از حرکت وجودی است که تحت اراده نفس تحقق مییابد.
نقد حرکت لباس
لباس انسان، گرچه جابهجا میشود، فاقد حرکت واقعی است و حتی میتواند مانع حرکت بدن شود. این مثال، بر تمایز میان جابهجایی و حرکت تأکید دارد و نشان میدهد که حرکت باید در ذات شیء تحقق یابد.
حرکت و اصطکاک
اصطکاک و استهلاک در اشیای غیرمتحرک، مانند بدنه خودرو، ناشی از تمانع و تقابل است، نه حرکت. در مقابل، اصطکاک در لاستیکها ناشی از حرکت واقعی است. این تمایز، به تحلیل دقیقتر آثار حرکت و جابهجایی کمک میکند.
بخش چهارم: حرکت در مراتب متعالی وجود
حرکت الهی و آیات قرآنی
حرکت الهی، بهعنوان بالاترین مرتبه حرکت، در قرآن کریم با آیه شریفه كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹) تبیین شده است: «هر روز او در کاری است.» این آیه، به ظهورات و تعینات متجدد الهی اشاره دارد که حرکت وجودی در مرتبه الهی را نشان میدهد. همچنین، آیه جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا (الفجر: ۲۲): «و پروردگارت بیاید و فرشتگان صف در صف [آیند]»، به ظهور حق در قیامت اشاره دارد که به معنای تعینات حرکتی و وجودی پروردگار است.
درنگ: حرکت الهی، بهعنوان سرچشمه همه حرکات، در حکمت متعالیه بهعنوان تجلی فیض الهی در عالم تفسیر میشود.
حرکت و آب: استعارهای فلسفی
حرکت در این تحلیل با استعارهای زیبا به آب تشبیه شده است. آب در ظرف، مانند کوزه یا لیوان، صرفاً جابهجا میشود، اما آب در هندوانه یا آب شور، حرکتی حقیقی دارد، زیرا با ماده ترکیب شده و در آن عبور کرده است. به همین ترتیب، حرکت در انسان، حیوان و نبات، حرکتی حقیقی است، زیرا در ذات شیء تحقق مییابد. این استعاره، تمایز میان حرکت حقیقی و جابهجایی جوهری را به زیبایی نشان میدهد.
درنگ: حرکت حقیقی، مانند آب در هندوانه، در ذات شیء عبور میکند، در حالی که جابهجایی، مانند آب در کوزه، فاقد تحقق وجودی است.
بخش پنجم: نقد و بازتعریف مفاهیم سنتی حرکت
نقد حرکت افلاک
در فلسفه سنتی، حرکت افلاک گاهی بهعنوان حرکت بالعرض یا تسخیری به فلاکالافلاک نسبت داده میشد. این دیدگاه در این تحلیل رد شده است، زیرا فرض وجود فلاکالافلاک بهعنوان یک کره خیالی، فاقد اساس است. حرکت افلاک، اگر وجود داشته باشد، باید ذاتی یا تسخیری در خود آنها تحقق یابد.
بازتعریف حرکت قسری
حرکت قسری، که در فلسفه سنتی به حرکتی برخلاف طبیعت شیء اطلاق میشود، در این تحلیل بهعنوان حرکت طبیعی بازتعریف شده است. قسر، به معنای تمانع خارجی است و نه فقدان حرکت در شیء. برای مثال، پرتاب سنگ به بالا، گرچه با تمانع همراه است، حرکتی طبیعی است، زیرا حرکت در ذات سنگ تحقق مییابد.
حرکت طبیعی و ارادی
حرکت طبیعی، حرکتی است که بر اساس طبیعت شیء رخ میدهد، مانند حرکت مزاج در بدن، و حرکت ارادی، حرکتی است که از اراده نشأت میگیرد، مانند حرکت بدن انسان به اراده نفس. هر دو نوع حرکت، تعینات وجودی هستند و در ذات شیء تحقق مییابند. حرکت ارادی، بهویژه در انسان، مرتبهای بالاتر از حرکت طبیعی است که با اختیار و آگاهی همراه است.
جمعبندی
تحلیل اقسام حرکت در فلسفه اسلامی، بهویژه در چارچوب حکمت متعالیه، نشاندهنده تلاشی عمیق برای بازتعریف حرکت بهعنوان یک حقیقت وجودی است. این تحلیل، با نقد تقسیمبندیهای سنتی، مانند حرکت بالعرض، قسری و نوعی، و تأکید بر حرکت طبیعی، ارادی و تسخیری، به یکپارچهسازی مفهوم حرکت کمک میکند. حرکت، بهعنوان ظهور تعینات وجودی، نهتنها در عالم طبیعت، بلکه در مراتب بالاتر وجود، از جمله حرکت الهی، تجلی مییابد. تمایز میان حرکت و جابهجایی، و تأکید بر تحقق حرکت در ذات شیء، از دستاوردهای کلیدی این تحلیل است. آیات قرآنی، مانند كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ و جَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا، حرکت را بهعنوان یک حقیقت سیال و متجدد در همه مراتب هستی تأیید میکنند. این تحلیل، نهتنها برای فهم فلسفه اسلامی، بلکه برای تبیین رابطه وجودی میان مبدأ و مخلوق، راهگشاست.
با نظارت صادق خادمی