متن درس
تحلیل اقسام حرکت در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۹۵)
دیباچه
حرکت، بهسان جریانی سیال در بستر هستی، از دیرباز ذهن فیلسوفان اسلامی را به خود مشغول داشته و در آثار بزرگانی چون ابنسینا و ملاصدرا، جایگاهی محوری یافته است. این مفهوم، که در پیوند با هستیشناسی و معرفتشناسی فلسفه اسلامی قرار دارد، بهسان رودی ژرف و پرپیچوخم، نیازمند کاوشی دقیق و عاری از سادهانگاریهای عرفی است. در این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بررسی اقسام حرکت و نقد تقسیمبندیهای سنتی آن پرداختهایم.
بخش نخست: ضرورت دقت در تحلیل حرکت
اهمیت روششناسی دقیق
حرکت، بهعنوان یکی از مقولات بنیادین در فلسفه اسلامی، مفهومی چندلایه و پیچیده است که نمیتوان آن را با تعاریف عرفی و سادهانگارانه فروکاست. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که شناخت حرکت باید با دقتی فلسفی و علمی انجام پذیرد، نه با نگاهی سطحی که در عرف رایج است. حرکت، بهسان نسیمی که در میان شاخسارهای هستی جریان دارد، نهتنها در ظواهر، بلکه در عمق وجودی خود نیازمند تأمل است.
در فلسفه ارسطویی و اسلامی، حرکت بهعنوان انتقال از قوه به فعل تعریف شده است. این تعریف، گرچه ساده به نظر میرسد، اما در بردارنده لایههایی از معنا است که تنها با رویکردی تحلیلی و عمیق قابل فهم است. سادهانگاری در تحلیل حرکت، مانند اکتفا به توصیف جابهجایی از نقطهای به نقطه دیگر، مانع از درک حقیقت آن بهعنوان جریانی وجودی میشود. از اینرو، استاد فرزانه قدسسره بر لزوم کاوشی دقیق تأکید میورزند که حرکت را در متن هستی و نه صرفاً در ظواهر آن بررسی کند.
درنگ: حرکت، بهسان جریانی وجودی، نیازمند تحلیلی عمیق و علمی است که از سادهانگاریهای عرفی فراتر رود و به جوهر وجودی آن نفوذ کند.
زبان ساده برای تبیین مفاهیم پیچیده
استاد فرزانه قدسسره در درسگفتار خود، بر استفاده از زبانی ساده و روان برای تبیین مفاهیم پیچیده فلسفی تأکید دارند. این رویکرد، بهسان پلی است که مخاطب را از پیچیدگیهای اصطلاحات سنتی به سوی فهمی روشن از جوهره بحث هدایت میکند. برخلاف متون کلاسیک که گاه در تاروپود اصطلاحات ثقیل گرفتار میشوند، این روش امکان میدهد تا مفاهیم ظریف فلسفی بدون ابهام به مخاطب منتقل گردد.
تحلیل: این تأکید بر سادگی زبان، نشاندهنده تلاشی برای رفع موانع زبانی در متون فلسفی سنتی است. در آثار ابنسینا و ملاصدرا، گاه پیچیدگیهای زبانی مانع از دسترسی آسان به معانی عمیق میشود. استاد فرزانه قدسسره با بهرهگیری از عباراتی روان، میکوشند تا مفاهیم را بهگونهای ارائه دهند که برای مخاطبان قابلفهم باشد، بدون آنکه از عمق و دقت فلسفی کاسته شود.
بخش دوم: نقد تقسیمبندیهای سنتی حرکت
تفاوت رویکرد درسگفتار با متون کلاسیک
درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، برخلاف متون کلاسیک مانند «شفاء» ابنسینا، «اسفار اربعه» ملاصدرا، «بدایة الحکمة» و «نهایة الحکمة» علامه طباطبایی، رویکردی نوین و انتقادی به تحلیل حرکت ارائه میدهد. در این متون، تقسیمبندیهای حرکت غالباً تکراری و مبتنی بر چارچوبهای ارسطویی است. استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نوآورانه، این تقسیمبندیها را به چالش میکشند و بر تمرکز بر نفس حرکت تأکید میورزند.
تحلیل: این رویکرد نوین، تلاشی است برای بازنگری در چارچوبهای سنتی که حرکت را بر اساس مقولات ارسطویی (مانند کیف، کم، و وضع) یا عوامل خارجی مانند مبدأ و منتها تقسیمبندی کردهاند. استاد فرزانه قدسسره با تأکید بر جوهر حرکت، از این چارچوبها فراتر میروند و به سوی تحلیلی سیال و وجودی حرکت میکنند.
تقسیمبندی حرکت در متون کلاسیک
در متون کلاسیک، مانند «بدایة الحکمة» (صفحه ۱۱۳، فصل شانزدهم) و «نهایة الحکمة» علامه طباطبایی، و همچنین «اسفار اربعه» (جلد سوم، صفحه ۲۱۱)، حرکت بر اساس شش امر مرتبط با ذات آن تقسیمبندی شده است: مبدأ، منتها، مقوله، جوهر، فاعل، و زمان. این تقسیمبندی، ریشه در فلسفه ارسطویی دارد که حرکت را بهعنوان انتقال از قوه به فعل در نظر میگیرد.
تحلیل: استاد فرزانه قدسسره این تقسیمبندی را ناکافی میدانند، زیرا این عوامل بهجای تمرکز بر نفس حرکت، به ویژگیهای خارجی آن معطوفاند. بهسان باغبانی که بهجای بررسی ریشههای درخت، تنها به شاخهها و برگهای آن توجه کند، این تقسیمبندیها از حقیقت وجودی حرکت غفلت میورزند.
درنگ: تقسیمبندیهای سنتی حرکت، که بر مبدأ، منتها، مقوله، جوهر، فاعل، و زمان استوارند، بهجای نفس حرکت، به ویژگیهای خارجی آن میپردازند و از حقیقت وجودی آن غفلت میکنند.
نقد تقسیم حرکت بر اساس مبدأ و منتها
استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که تقسیم حرکت بر اساس مبدأ و منتها، مانند حرکت از بصره به کوفه، به نفس حرکت توجه ندارد، زیرا مبدأ و منتها خود حرکت نیستند. بهسان آبی که در کوزه یا دریا همچنان آب است، حرکت نیز باید بهعنوان جریانی مستقل بررسی شود، نه وابسته به ظروف یا شرایط خارجی.
تحلیل: این نقد، به تمایز میان جوهر حرکت و ویژگیهای عرضی آن اشاره دارد. مبدأ و منتها، بهعنوان نقاط آغاز و پایان، به مکان یا شرایط خارجی وابستهاند، در حالی که حقیقت حرکت در تغییر وجودی نهفته است. استاد فرزانه قدسسره با این نقد، بر لزوم تمرکز بر هویت وجودی حرکت تأکید میورزند.
تشخص و تعین حرکت
استاد فرزانه قدسسره بر ضرورت توجه به نفس حرکت و تعینات آن تأکید دارند، نه به مبدأ و منتها. حرکت از بصره به کوفه یا از قم به تهران، توصیف شرایط خارجی حرکت است، نه تقسیمبندی آن. این دیدگاه، بهسان نگریستن به رودخانهای است که جریانش از سرچشمه و مقصدش مستقل است.
تحلیل: مفهوم تشخص در فلسفه اسلامی، به هویت و تمایز یک شیء از دیگر اشیاء اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره با تأکید بر نفس حرکت، به دنبال تعریف هویت وجودی آن بهعنوان جریانی سیال و مستقل هستند که از ویژگیهای خارجی مانند مکان یا زمان تأثیر نمیپذیرد.
نقد تقسیمبندیهای عرفی
استاد فرزانه قدسسره تأکید میکنند که تقسیمبندیهای عرفی حرکت، مانند حرکت از مبدأ به منتها یا حرکت در شب و روز، از منظر علمی و فلسفی ناکافیاند. این تقسیمبندیها، بهسان نامهایی هستند که بر ظواهر حرکت نهاده شدهاند، نه بر جوهر آن.
تحلیل: این نقد، به ضرورت گذار از رویکردهای عرفی به رویکردهای علمی در فلسفه اشاره دارد. تقسیمبندیهای عرفی، اگرچه در زندگی روزمره کاربردیاند، در تحلیل فلسفی حرکت ناکافیاند و باید با تحلیلهای وجودی جایگزین شوند.
بخش سوم: نقد مقولات و عوامل خارجی حرکت
نقد تقسیم حرکت بر اساس مقوله
استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که مقولهها (مانند کیف، کم، و وضع) اساساً ماهیت یا عرض هستند و حرکت در مقوله وجود ندارد، بلکه در بستری سیال و وجودی، که ایشان آن را «بیغوله» مینامند، رخ میدهد.
تحلیل: این نقد، چارچوب ارسطویی مقولات را به چالش میکشد. در فلسفه ملاصدرا، حرکت جوهری نشان داد که حرکت تنها در اعراض رخ نمیدهد، بلکه میتواند در جوهر نیز واقع شود. استاد فرزانه قدسسره با معرفی مفهوم «بیغوله»، از چارچوب مقولات سنتی فاصله میگیرند و به سوی یک هستیشناسی سیالتر حرکت میکنند.
درنگ: حرکت در مقولات سنتی (کیف، کم، وضع) رخ نمیدهد، بلکه در بستری سیال و وجودی، که «بیغوله» نامیده میشود، جریان دارد.
نقد تقسیم حرکت بر اساس زمان
استاد فرزانه قدسسره بیان میکنند که زمان ظرف حرکت نیست، بلکه علامتی است که بر حرکت عارض میشود. تقسیم حرکت به شبانه، روزانه، یا فصلی، به حقیقت حرکت مربوط نیست، بلکه اعتباری است.
تحلیل: در فلسفه اسلامی، زمان بهعنوان معیار حرکت تعریف شده است. استاد فرزانه قدسسره با تأکید بر اینکه زمان از حرکت ناشی میشود، استدلال میکنند که تقسیم حرکت بر اساس زمان، یک تقسیمبندی اعتباری است و به جوهر حرکت ربطی ندارد.
زمان بهعنوان معیار اعتباری
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که زمان نه تشخصدهنده حرکت است، نه مقسم آن، و نه موضوع آن. حرکت خود زمان را ایجاد میکند و زمان صرفاً معیاری اعتباری برای اندازهگیری حرکت است.
تحلیل: این دیدگاه با تعریف ملاصدرا از زمان بهعنوان بُعد چهارم حرکت جوهری همخوانی دارد. زمان، بهعنوان یک امر عرضی، نمیتواند مبنای تقسیمبندی حقیقت حرکت باشد، بلکه تنها ابزاری برای سنجش آن است.
نقد تقسیم حرکت بر اساس فاعل
در «اسفار اربعه» (جلد سوم، صفحه ۲۱۱)، ملاصدرا حرکت را بر اساس فاعل آن (طبیعی، قسری، ارادی) تقسیمبندی کرده است. استاد فرزانه قدسسره این تقسیمبندی را نیز نقد میکنند و استدلال میکنند که حرکت طبیعی یا قسری به فاعل داخلی یا خارجی وابسته است، اما این تقسیمبندی به جوهر حرکت توجه ندارد.
تحلیل: حرکت طبیعی به حرکتی گفته میشود که فاعل آن در طبیعت جسم نهفته است (مانند افتادن سنگ)، و حرکت قسری حرکتی است که از فاعل خارجی ناشی میشود (مانند پرتاب سنگ). استاد فرزانه قدسسره با نقد این تقسیمبندی، بر این نکته تأکید میورزند که تمایز میان فاعل داخلی و خارجی به حقیقت وجودی حرکت مربوط نیست.
نقد مفهوم طبیعت در حرکت
استاد فرزانه قدسسره پرسش میکنند که طبیعت چیست و آیا طبیعت خود فاعل حرکت است یا خیر. ایشان استدلال میکنند که طبیعت نمیتواند بهعنوان یک موجود مستقل در نظر گرفته شود، بلکه مجموعهای از تعینات است.
تحلیل: مفهوم طبیعت در فلسفه اسلامی به جوهر یا ذات یک شیء اشاره دارد که رفتارهای آن را تعیین میکند. استاد فرزانه قدسسره با نقد این مفهوم، به پیچیدگیهای هستیشناختی طبیعت اشاره میکنند و آن را مجموعهای از تعینات میدانند که نمیتوان آن را بهعنوان یک فاعل واحد در نظر گرفت.
نقد حرکت طبیعی و قسری
استاد فرزانه قدسسره با مثال سنگ و الاغ نشان میدهند که تمایز میان حرکت طبیعی (مانند افتادن سنگ) و قسری (مانند پرتاب سنگ) ناکافی است، زیرا هر دو حرکت تحت تأثیر عوامل خارجی هستند.
تحلیل: این نقد، دوگانه طبیعی/قسری را به چالش میکشد. استاد فرزانه قدسسره استدلال میکنند که حتی در حرکت بهاصطلاح طبیعی، عواملی مانند جاذبه نقش دارند، و بنابراین، این تقسیمبندی به جوهر حرکت توجه ندارد.
بخش چهارم: هستیشناسی حرکت و تعینات
هستی بهعنوان مجموعهای از تعینات
استاد فرزانه قدسسره با استناد به آیه کریمه إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ (نجم: ۲۳؛ اینها جز نامهایی که شما و پدرانتان بر آنها نهادهاید نیست، و خدا هیچ دلیلی بر آنها نازل نکرده است)، استدلال میکنند که مفاهیمی مانند آب، زمین، و آسمان صرفاً نامهایی هستند که انسانها بر تعینات هستی نهادهاند.
تحلیل: این دیدگاه به نقد اسمیگرایی در فلسفه اسلامی نزدیک است. استاد فرزانه قدسسره با تأکید بر اینکه موجودات هستی مجموعهای از تعینات هستند، از پذیرش مفاهیم کلی مانند آب یا طبیعت بهعنوان موجودات مستقل امتناع میورزند.
درنگ: مفاهیم کلی مانند آب، زمین، و آسمان، تنها نامهایی هستند که بر تعینات بیشمار هستی نهاده شدهاند و حقیقت وجودی آنها در این تعینات نهفته است.
نقد مفهوم میل در طبیعت
استاد فرزانه قدسسره، با اشاره به دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا («اسفار»، جلد سوم، صفحه ۲۰۶)، مفهوم میل طبیعی را نقد میکنند و استدلال میکنند که میل در ماده وجود ندارد، بلکه در تعینات بیشمار هستی نهفته است.
تحلیل: میل طبیعی در فلسفه ابنسینا، به تمایل ذاتی یک شیء برای حرکت به سمت کمال خود اشاره دارد. استاد فرزانه قدسسره با نقد این مفهوم، استدلال میکنند که این میل نمیتواند به ماده بهعنوان یک موجود مستقل نسبت داده شود، بلکه نتیجه تعاملات پیچیده تعینات هستی است.
هستی بهسان الفبای وجود
استاد فرزانه قدسسره با تشبیه هستی به الفبا، بیان میکنند که موجودات مانند حروف کنار هم قرار گرفتهاند و مفاهیم کلی مانند آب یا زمین، صرفاً ترکیباتی از این حروف هستند. بهسان کتابی که از حروف الفبا شکل گرفته، هستی نیز از تعینات بیشمار تشکیل شده است.
تحلیل: این تشبیه، به دیدگاه تجزیهگرایانه در فلسفه اشاره دارد که موجودات را به اجزای بنیادینتر تجزیه میکند. استاد فرزانه قدسسره با این تشبیه، از پذیرش موجودات کلی بهعنوان واقعیات مستقل فاصله میگیرند و به سوی یک هستیشناسی مبتنی بر تعینات حرکت میکنند.
بخش پنجم: نتیجهگیری و بازاندیشی در فلسفه حرکت
تحلیل اقسام حرکت در درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، تلاشی نوآورانه برای بازنگری در تقسیمبندیهای سنتی حرکت در فلسفه اسلامی است. ایشان با نقد رویکردهای عرفی و مقولهمحور، بر ضرورت تمرکز بر نفس حرکت و تعینات وجودی آن تأکید میورزند. این دیدگاه، که از چارچوبهای ارسطویی و ابنسینایی فاصله میگیرد، به سوی یک هستیشناسی سیالتر حرکت میکند که در آن حرکت بهعنوان جریانی وجودی در بستر تعینات بیشمار هستی تعریف میشود.
نقد مفاهیمی مانند مبدأ، منتها، مقوله، زمان، و فاعل، همراه با استناد به آیه کریمه إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ (نجم: ۲۳)، نشاندهنده رویکردی انتقادی به مفاهیم کلی و اسمیگرایانه است. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار و تحلیلهای تفصیلی، میکوشد تا این دیدگاه را به شکلی منسجم و علمی ارائه دهد.
با نظارت صادق خادمی