متن درس
تحلیل وجودی حرکت در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۹۹۹)
دیباچه
مفهوم حرکت، به مثابه یکی از بنیادیترین مباحث هستیشناسی در فلسفه اسلامی، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان بزرگی چون ابنسینا و ملاصدرا بوده است. این مفهوم، که در تار و پود وجود بافته شده، نه تنها بهعنوان نمود تحول مادی، بلکه بهمثابه جریانی وجودی در بستر تعینات متفاوت هستی فهم میشود. درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نوآورانه و انتقادی، حرکت را از چارچوبهای سنتی ارسطویی و مقولات محدود آن فراتر برده و آن را بهعنوان چیدمانی پویا از تعینات هستی بازتعریف میکند.
بخش یکم: بازتعریف حرکت در بستر تعینات وجودی
تعریف حرکت بهمثابه چیدمان تعینات
حرکت، در این درسگفتار، بهعنوان چیدمانی پویا از تعینات متفاوت در کنار یکدیگر تعریف میشود که در آن همه موجودات عالم هستی، از انسان و نبض او گرفته تا موجودات دیگر و حتی حقتعالی، در جریانی سیال و پویا قرار دارند. این تعریف، حرکت را از مفهوم سنتی انتقال از قوه به فعل، که در فلسفه ارسطویی ریشه دارد، متمایز میسازد و به سوی یک هستیشناسی سیال و رابطهای سوق میدهد. تعینات، بهمثابه نمودهای خاص وجود، در تعامل دائمی با یکدیگر، جریان حرکت را شکل میدهند، گویی که هر موجود، چون نخی در تار و پود عالم، در همتنیدگی با دیگر موجودات، رقص وجود را به نمایش میگذارد.
حرکت بهمثابه جوهره فراگیر هستی
درسگفتار تأکید دارد که همه موجودات عالم هستی در حرکتاند، از نبض انسان و تنفس او گرفته تا حرکت موجودات دیگر و حتی حقتعالی، که محیط به کل شیء است. این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا همخوانی دارد، اما با تأکید بر تعینات وجودی، از سطح جوهر و عرض فراتر میرود و حرکت را بهعنوان جوهرهای فراگیر در کل هستی معرفی میکند. گویی عالم، چون رودی جاری، در هر لحظه در حال تحول و بازآفرینی است، و هیچ موجودی از این جریان سیال مستثنا نیست.
عدم استقلال حرکت اشیاء
هیچ شیء بهتنهایی حرکت نمیکند، بلکه حرکت نتیجه تأثیر و تأثر متقابل کل هستی است. درسگفتار با رد دیدگاههای مکانیکی که حرکت را به فاعل خاصی نسبت میدهند، حرکت را جریانی مشاعی در بستر وحدت وجودی میداند. این دیدگاه، عالم را بهمثابه تابلویی میبیند که هر جزء آن، از کوچکترین ذره تا عظیمترین موجود، در هماهنگی با کل، نقش خود را ایفا میکند.
نقش حقتعالی در حرکت هستی
حقتعالی، بهعنوان محیط به کل شیء، در حرکت کل هستی نقش محوری دارد. این احاطه وجودی، که در «وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْءٍ» (سوره نساء: ۱۲۶؛ ترجمه: خداوند به همهچیز احاطه دارد) متجلی است، حرکت الهی را بهعنوان مبدأ همه حرکات معرفی میکند. این حرکت، در تعامل با موجودات دیگر، جریانی پویا و سیال ایجاد میکند که همه هستی را در بر میگیرد.
تأثیر عوالم غیبی و مادی بر حرکت انسانی
درسگفتار بیان میدارد که عوالم ملائکه، شیاطین، و جن، در کنار حرکت الهی، بر نبض و تنفس انسان اثر میگذارند. این دیدگاه، به یک هستیشناسی چندلایه اشاره دارد که در آن عوالم غیبی و مادی در تعامل دائمیاند. گویی انسان، چون آیینهای در میان عالم، بازتابدهنده تأثیرات این عوالم است و حرکت جسمانی او، از نبض تا تنفس، با جریان وجودی کل هستی پیوند دارد.
تسبیب و اسباب در جریان حرکت
حرکت در عالم هستی از طریق تسبیب و اسباب رخ میدهد، و همه موجودات در این چارچوب علّی و معلولی در تأثیر و تأثر متقابل قرار دارند. این مفهوم، که ریشه در فلسفه اسلامی دارد، نظم هستی را بهمثابه شبکهای از علل و معلولها ترسیم میکند که در آن هر موجود، چون گرهای در این شبکه، در تعامل با دیگر گرهها جریان مییابد.
سیالیت تعینات و عدم اتصال دائمی
درسگفتار با استناد به آیه «لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» (سوره انعام: ۱۶۴؛ ترجمه: هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد) تأکید میکند که هیچچیز در عالم بهصورت دائمی به چیز دیگر دوخته نشده است. تعینات هستی، در چیدمانی پویا، در حال جابجایی و تحولاند، گویی که عالم، چون دریایی مواج، هیچگاه در سکون باقی نمیماند.
پیوند نبض و تنفس با جریان هستی
نبض، بهعنوان حرکت عروقی، و تنفس، بهعنوان حرکت مزاجی، در تعامل با حرکت تجردی نفس، روح، اراده انسانی، و کل هستی قرار دارند. این پیوند، انسان را بهعنوان جزئی از جریان وجودی عالم معرفی میکند که لحظه به لحظه از هستی اثر میپذیرد و بر آن اثر میگذارد. گویی نبض انسان، چون موجی در اقیانوس هستی، با هر تپش، با کل عالم همنوا میشود.
نقد تقسیمبندیهای سنتی حرکت
درسگفتار تقسیمبندیهای سنتی حرکت به کمی، کیفی، و مکانی (أینی) را ناکافی میداند، زیرا این مقولات به حقیقت وجودی حرکت توجه ندارند. حرکت، بهعنوان جریانی وجودی، فراتر از این چارچوبهای محدود است و باید در بستر تعینات کل هستی بررسی شود. این نقد، فلسفه را به بازاندیشی در مفاهیم کلاسیک دعوت میکند و از آن میخواهد که از تنگنای مقولات ارسطویی رها شود.
حرکت در خواب و بیداری
حتی در حالت خواب، انسان در حرکت است، زیرا هستی بیدار است و انسان را در جریان حرکت خود همراه میکند. این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا همخوانی دارد و تأکید میکند که هیچچیز در عالم از جریان حرکت مستثنا نیست. گویی انسان، حتی در سکون ظاهری خواب، در رقص وجودی عالم مشارکت دارد.
اجتنابناپذیری حرکت
انسان نمیتواند از حرکت خودداری کند، زیرا حتی گفتن «نمیخواهم حرکت کنم» خود نوعی حرکت است. این تأکید بر سیالیت ذاتی هستی، انسان را بهعنوان جزئی از جریان ازلی و ابدی عالم معرفی میکند که ناگزیر در این رقص وجودی مشارکت دارد.
بخش دوم: وحدت وجودی و مشاعی بودن هستی
مشاعی بودن عالم هستی
عالم هستی مشاعی است و تفکیک در آن وجود ندارد. درسگفتار با استناد به آیه «لِيَرَوْا أَعْمَالَهُمْ» (سوره زلزال: ۶؛ ترجمه: تا اعمالشان را ببینند) بیان میکند که در قیامت، حساب انسانها بهصورت مشاعی خواهد بود. این دیدگاه، به وحدت وجودی اشاره دارد که در آن اعمال انسانها در تعامل با یکدیگر سنجیده میشود، گویی عالم، چون آینهای عظیم، بازتابدهنده تعاملات همه موجودات است.
محاکمه الهی در قیامت
با استناد به آیه «وَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَ الْعِبَادِ» (سوره ابراهیم: ۲۷؛ ترجمه: خداوند میان بندگان داوری میکند)، درسگفتار تأکید میکند که محاکمه قیامت، به دلیل پیچیدگی تأثیر و تأثر متقابل، تنها از عهده خداوند برمیآید. این دیدگاه، عظمت الهی را در برابر محدودیت ذهن انسانی قرار میدهد و محاکمه الهی را بهعنوان قضاوت نهایی در شبکه پیچیده تعینات معرفی میکند.
وحدت انسان و عالم
با استناد به حدیث «در تو عالم اکبر نهفته است»، درسگفتار بیان میکند که انسان و عالم در وحدتی ذاتی قرار دارند. انسان، بهمثابه عالم صغیر، آینهای است که کل هستی در آن بازتاب مییابد، و عالم، چون اقیانوسی بیکران، انسان را در خود جای داده است.
تأثیر جزئیترین حرکت بر کل هستی
درسگفتار با تمثیلی زیبا بیان میکند که حتی یک حرکت کوچک، مانند انداختن حبه قند در دریا، کل هستی را جابجا میکند، هرچند این جابجایی برای ما قابلمشاهده نباشد. این دیدگاه، به نظریه آشوب در علم مدرن نزدیک است و تأکید میکند که هر تغییر، هرچند ناچیز، در شبکه وجودی عالم اثر میگذارد، گویی که هر موج کوچک، کل اقیانوس را به تلاطم میآورد.
تفسیر آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ»
درسگفتار با استناد به آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (سوره الرحمن: ۲۹؛ ترجمه: هر روز او در کاری است) بیان میکند که حقتعالی، یوم، و شأن در وحدتی کلی قرار دارند. این تفسیر عرفانی، پویایی و سیالیت الهی را در هستی نشان میدهد و خداوند را بهعنوان مبدأ همه حرکات معرفی میکند.
بخش سوم: نقد مفاهیم سنتی و بازتعریف حرکت زیستی
نقد ترکیب فلسفه، طب، و هیئت
درسگفتار از ترکیب فلسفه، طب، و هیئت در متون سنتی انتقاد میکند و آن را نتیجه رویکرد جامعالعلوم در علم دینی میداند. این ترکیب، اگرچه در گذشته نشانه جامعیت بوده، اما به کاهش دقت علمی منجر شده است. درسگفتار، علم دینی را به سوی تخصصگرایی دعوت میکند و از فیلسوفان میخواهد که بهجای جامعیت ظاهری، به عمق علمی توجه کنند.
تشبیه فیلسوفان سنتی به خیاط جامع
فیلسوفان سنتی به خیاطی تشبیه شدهاند که ادعا میکند از کفش تا کلاه میدوزد، اما در هیچیک تخصص ندارد. این تمثیل، ضرورت تخصصگرایی در فلسفه را نشان میدهد و تأکید میکند که جامعیت بدون عمق علمی، به سطحینگری میانجامد.
نقد تقسیمبندی حرکت نبض
درسگفتار تقسیم حرکت نبض به طبیعی یا ارادی را ناکافی میداند، زیرا نبض تحت تأثیر عوامل متعددی مانند غذا، خون، و محیط قرار دارد. نبض، بهعنوان یک پدیده زیستی، نتیجه تعاملات گسترده با هستی است و نمیتوان آن را به یک عامل خاص نسبت داد. گویی نبض، چون شاخصی در بدن، با کل عالم همنوا است.
تأثیر عوامل محیطی بر نبض
نبض انسان تحت تأثیر عواملی مانند نوع غذا (فلفل یا ماست)، وزن گلبولهای خون، و فضای عروق و اعصاب تغییر میکند. این دیدگاه، با زیستشناسی مدرن همخوانی دارد و نبض را بهعنوان شاخصی زیستی معرفی میکند که در تعامل با عوامل داخلی و خارجی قرار دارد.
نقد حرکت انبساطی و انقباضی قلب
درسگفتار بیان میکند که حرکت انبساطی و انقباضی قلب برای دستیابی به محیط یا مرکز نیست، بلکه برای دفع هوای فاسد یا بخار (دخان) است. این دیدگاه، کارکرد زیستی قلب را در چارچوب حرکت وجودی قرار میدهد و دخان را بهعنوان نمادی از عناصر زائد معرفی میکند که در تعامل با کل هستی دفع میشود.
تفسیر دخان بهعنوان بخار
با استناد به حاجی سبزواری، دخان به معنای دود نیست، بلکه به بخار یا حرارتهای رطوبتی اشاره دارد. این تفسیر، به پیچیدگیهای زیستشناختی در فلسفه سنتی اشاره دارد و بخار را بهعنوان عنصری زیستی معرفی میکند که در تعامل با محیط و تعینات هستی قرار دارد.
بخش چهارم: سلوک عرفانی و هماهنگی با هستی
عارف و هماهنگی با هستی
عارف فهیم کسی است که امدادات هستی را در خود آشکار کند و با استمداد از هستی، به قدرت وجودی دست یابد. این دیدگاه، عارف را بهعنوان موجودی معرفی میکند که با هماهنگی با جریان حرکت هستی، به مرتبهای از آگاهی و قدرت میرسد که فراتر از محدودیتهای مادی است.
نقد انفعال در برابر هستی
کسانی که امدادات هستی را دفع میکنند، از قدرت وجودی محروم میمانند و استعدادهایشان به هدر میرود. این نقد، انسان را به فعالیت وجودی و مشارکت فعال در جریان حرکت هستی دعوت میکند، گویی که انفعال، چون سدی در برابر رودخانه وجود، انسان را از کمال بازمیدارد.
ظهور وحی و شعر از حرکت هستی
وحی، شعر، و دیگر استعدادهای انسانی نتیجه جاری شدن جریان هستی در انسان است، نه صرفاً تلاش فردی. این دیدگاه، الهام الهی و تأثیر هستی بر خلاقیت انسانی را نشان میدهد و انسان را بهعنوان کانالی برای تجلی جریان وجودی معرفی میکند.
نقد تلاش خودمحور
تلاش خودمحور، بدون هماهنگی با هستی، انسان را در انزوای وجودی نگه میدارد و به نتیجه نمیرسد. این نقد، انسان را به اتصال با جریان وجودی دعوت میکند تا از انزوای خودمحوری رها شود و در شبکه هستی مشارکت کند.
سلوک و هماهنگی با اسباب عالم
سلوک عرفانی، به معنای هماهنگی با اسباب عالم، وصول به مراتب وجودی، و تنظیم خود با مرکز هستی است. این دیدگاه، سلوک را بهعنوان فرآیندی وجودی معرفی میکند که انسان را با جریان حرکت هستی همگام میسازد و به مراتب متعالی میرساند.
نقد چلهنشینی عرفی
چلهنشینی عرفی، که به عبادات ظاهری محدود میشود، ناکافی است. سلوک واقعی، نیازمند هماهنگی با هستی و جابجایی وجودی است. این نقد، عرفان را از سطح مناسک ظاهری به سوی تحول وجودی سوق میدهد.
بخش پنجم: نقد مفاهیم کلاسیک و بازتعریف حرکت تسخیریه
نقد تقسیمبندیهای سنتی در اسفار
درسگفتار تقسیمبندیهای سنتی حرکت در اسفار اربعه (جلد سوم، صفحه ۲۱۱) را ناکافی میداند، زیرا این تقسیمبندیها به حقیقت وجودی حرکت توجه ندارند. حرکت، بهعنوان جریانی وجودی، نیازمند بازتعریف در بستر تعینات هستی است.
تقسیم پنجگانه حرکت توسط ملاصدرا
ملاصدرا حرکت را به پنج نوع تقسیم میکند: طبیعی، ارادی، قسری، عرضی، و تسخیریه (حرکتی که تحت تسخیر دیگری است). این تقسیمبندی، اگرچه نوآورانهتر از چارچوب ارسطویی است، همچنان به حقیقت وجودی حرکت توجه کافی ندارد و به فاعل یا نحوه وقوع حرکت وابسته است.
حرکت تسخیریه و نقش نفس
حرکت تسخیریه، حرکتی است که مبدأ آن نفس است و طبیعت را بهصورت ذاتی (نه قصدی) تسخیر میکند. درسگفتار این مفهوم را به سطح کل هستی گسترش میدهد و نفس را در تعامل با تعینات دیگر قرار میدهد، گویی که نفس، چون فرماندهی در میدان وجود، طبیعت را در خدمت جریان حرکت هدایت میکند.
نقد حرکت دوری افلاک
درسگفتار حرکت دوری افلاک را، که در فلسفه سنتی به نفس ناطقه افلاک نسبت داده شده، رد میکند و آن را مبتنی بر هیئت بطلمیوسی میداند. این نقد، تأثیر علم قدیم بر فلسفه اسلامی را نشان میدهد و حرکت عالم را بهعنوان جریانی واحد و سیال بازتعریف میکند.
نقد مفهوم هبک
مفهوم هبک (تو در تو بودن افلاک) رد میشود و حرکت عالم بهعنوان جریانی واحد معرفی میگردد. این نقد، به سادهسازی هستیشناسی افلاک اشاره دارد و تأکید میکند که حرکت عالم، نیازی به ساختارهای تو در تو ندارد.
تسخیر متقابل در هستی
با استناد به آیه «سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (سوره جاثیه: ۱۳؛ ترجمه: آنچه در آسمانها و زمین است برای شما مسخر کرده است)، درسگفتار بیان میکند که همه موجودات در تسخیر یکدیگرند. این دیدگاه، انسان را بهعنوان عضوی فعال در شبکه وجودی معرفی میکند که با هماهنگی و بهرهمندی متقابل، در جریان حرکت هستی مشارکت دارد.
دو نوع تسخیر
تسخیر میتواند از نفس آغاز شود یا از عالم شروع و به نفس بازگردد. تسخیر از عالم، که با جریان هستی همگام است، مؤثرتر است. این تمایز، به دو رویکرد عرفانی اشاره دارد: سلوک محبین (از نفس به عالم) و محبوبین (از عالم به نفس)، که دومی به کمال وجودی نزدیکتر است.
ضرورت عضویت فعال در هستی
انسان باید عضو فعال و عاقل عالم هستی شود و مدیریت عالم را درک کند. این دیدگاه، انسان را بهعنوان مدیری وجودی معرفی میکند که با درک جریان حرکت هستی، میتواند در نظام عالم نقشآفرینی کند.
جمعبندی
درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، با بازتعریف حرکت بهعنوان جریانی وجودی در بستر تعینات متفاوت هستی، گامی نوآورانه در فلسفه اسلامی برمیدارد. با نقد تقسیمبندیهای سنتی، مانند مقولات ارسطویی و مفاهیم بطلمیوسی، و تأکید بر وحدت وجودی و مشاعی بودن هستی، این درسگفتار به سوی یک هستیشناسی سیال و رابطهای حرکت میکند. استناد به آیات قرآن کریم، مانند «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (سوره الرحمن: ۲۹) و حدیث «در تو عالم اکبر نهفته است»، پیوند عمیق این تحلیل با معارف اسلامی را نشان میدهد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات و تحلیلهای درسگفتار، تلاش کرده است تا این مفاهیم را به شکلی منسجم، علمی، و جذاب برای مخاطبان آکادمیک ارائه دهد.
با نظارت صادق خادمی