در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1012

متن درس





کتاب هستی‌شناسی اسلامی: تمایز پدیده و آفریده

هستی‌شناسی اسلامی: تمایز پدیده و آفریده

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۱۲)

مقدمه

هستی‌شناسی اسلامی، به‌عنوان یکی از ارکان بنیادین فلسفه دینی، در پی تبیین ماهیت عالم و جایگاه آن در نسبت با مبدأ الهی است. درس‌گفتار شماره ۱۰۱۲، که در حوزه فلسفه خارج ارائه شده، به بررسی عمیق و نقادانه مفاهیم ماده، جسم، شکل، و ارتباط آن‌ها با موجودات گوناگون، از جمله انسان، حیوان، و ملائکه، می‌پردازد. این گفتار، با رویکردی هستی‌شناختی، دو دیدگاه بنیادین را در برابر یکدیگر قرار می‌دهد: عالم به‌مثابه پدیده‌ای خودبسنده و عالم به‌مثابه آفریده‌ای الهی. این دو دیدگاه، نه‌تنها در حوزه معرفت‌شناسی، بلکه در قلمرو ایمان و کفر نیز تأثیرات عمیقی دارند. این بحث، که به تعبیر استاد فرزانه قدس‌سره، سنگین، حساس، و حتی خطرناک است، به قلب مسائل هستی‌شناختی و الهیاتی وارد می‌شود و با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و روایات معصومین، به بازتعریف مفاهیمی چون ظهور، بطون، انبساط، و انقباض در چارچوب توحیدی دعوت می‌کند.

بخش اول: گستره هستی‌شناختی ماده و جسم

تبیین مفهوم ماده و جسم در هستی‌شناسی

مبحث ماده، جسم، و شکل در هستی‌شناسی اسلامی، از اشیای بی‌جان به موجودات زنده و مجرد، نظیر انسان، حیوان، و ملائکه، گسترش می‌یابد. این گستردگی، نشان‌دهنده یکپارچگی عالم در نگاه توحیدی است که ماده را نه صرفاً جوهری فیزیکی، بلکه بخشی از کل هستی می‌بیند که در ارتباط با سایر موجودات قرار دارد. ماده، در این دیدگاه، چون رودی است که در بستر هستی جریان دارد و با دیگر اجزای عالم در هم‌تنیده است. این مفهوم با کیهان‌شناسی مدرن، که ماده و انرژی را در یک طیف واحد بررسی می‌کند، هم‌خوانی دارد و بر یکپارچگی نظام هستی تأکید می‌ورزد.

اهمیت و حساسیت بحث

این گفتار، به دلیل تأثیر عمیقش بر جهان‌بینی فلسفی و دینی، از اهمیتی بنیادین برخوردار است. انتخاب میان دو دیدگاه پدیده‌ای و آفریده‌ای، به تمایز میان ایمان و کفر می‌انجامد. این تمایز، چون نبضی است که حیات معرفتی انسان را در خود جای داده و حساسیت آن در تأثیر بر کل نظام معرفتی و وجودی انسان نهفته است. فلسفه دین و کلام اسلامی نیز این دیدگاه را تأیید می‌کنند که جهان‌بینی، تعیین‌کننده ایمان و جهت‌گیری انسان در برابر حق است.

درنگ: تمایز میان عالم به‌مثابه پدیده یا آفریده، نبض ایمان و کفر را در خود دارد و جهت‌گیری معرفتی انسان را تعیین می‌کند.

بخش دوم: دو دیدگاه بنیادین در هستی‌شناسی

عالم به‌مثابه پدیده خودبسنده

دیدگاه پدیده‌ای، عالم را مجموعه‌ای از ذرات مادی می‌داند که بدون نیاز به مبدأ متافیزیکی یا الهی، در چرخش و تحول دائم است. در این نگاه، خدا، ماوراء، و متافیزیک، ساخته‌های ذهن بشر تلقی می‌شوند و عالم، چون ماشینی مکانیکی، صرفاً بر اساس قوانین فیزیکی عمل می‌کند. این دیدگاه، که با ماتریالیسم فلسفی و طبیعی‌گرایی مدرن هم‌سو است، عالم را خودبسنده و فاقد ارتباط با مبدأ الهی می‌بیند. ماده، در این منظر، چون جزیره‌ای ایزوله است که در خود محصور شده و از هرگونه ارتباط با ماوراء محروم است.

نقد دیدگاه پدیده‌ای

دیدگاه پدیده‌ای، به دلیل نفی مبدأ الهی و تقلیل عالم به مکانیک محض، از منظر فلسفه اسلامی ناکافی است. این دیدگاه، با انکار خدا و متافیزیک، بشر را به پیرایه‌های فکری و انحراف از حقیقت هستی می‌کشاند. نقد این دیدگاه، با الهیات اسلامی هم‌خوانی دارد که وجود خدا را ضروری و بنیادین می‌داند و ماتریالیسم را به دلیل ناتوانی در تبیین منشأ و غایت عالم، رد می‌کند.

عالم به‌مثابه آفریده الهی

در مقابل دیدگاه پدیده‌ای، عالم به‌مثابه آفریده‌ای الهی معرفی می‌شود که تحت قدرت و احاطه حق اداره می‌گردد. خدا، به‌عنوان خالق، وارث، و بديع، عالم را با نظم و حکمت سامان می‌دهد. این دیدگاه، عالم را چون آینه‌ای می‌بیند که انعکاس نور الهی در آن متجلی است و هر جزء آن، تحت اراده و احاطه حق عمل می‌کند. آیات قرآن کریم این مفهوم را تأیید می‌کنند:

﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ﴾ (سوره هود، آیه ۷)
اوست کسی که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید.

﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۱۷)
پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است.

این آیات، خدا را مبدأ و مدبر عالم معرفی می‌کنند و بر حاکمیت الهی بر هستی تأکید دارند.

درنگ: عالم، آفریده‌ای است که تحت احاطه و اراده الهی اداره می‌شود و هر جزء آن، مظهر حکمت و قدرت حق است.

بخش سوم: انبساط و انقباض در هستی‌شناسی

مفهوم کمون و انقباض

کمون و انقباض، به بسته شدن و محصور شدن هستی در خود اشاره دارند. این صفت، که به کفر و انکار ماوراء منجر می‌شود، عالم را خودبسنده و ایزوله می‌داند. کمون، چون قفسی است که هستی را در خود زندانی می‌کند و از ارتباط با مبدأ الهی محروم می‌سازد. این دیدگاه، با کلام اسلامی، که کفر را نفی توحید می‌داند، هم‌سو است.

انبساط و ظهور

در مقابل، انبساط، صفت بسط و ظهور است که عالم را در ظرف احاطه الهی قرار می‌دهد. انبساط، چون دری است که به سوی حق گشوده می‌شود و عالم را مظهر نور الهی می‌سازد. قرآن کریم این مفهوم را تأیید می‌کند:

﴿إِنَّا لَمُوسِعُونَ﴾ (سوره ذاریات، آیه ۴۷)
ما [آسمان را] با قدرت خود برافراشتیم و ماییم که همواره آن را وسعت می‌دهیم.

انبساط، نشانه توحید و ارتباط عالم با خداست و عالم را در حال گسترش و ظهور تحت اراده حق می‌بیند.

درنگ: انبساط، صفت توحید و ظهور الهی است، در حالی که کمون و انقباض، به کفر و ایزوله‌سازی عالم می‌انجامد.

ظهور به‌عنوان اصل اولی

ظهور، اصل اولیه در هستی‌شناسی اسلامی است و باطن، تحت دولت ظهور قرار دارد. برای حق، همه چیز ظهور است و باطن، مفهومی نسبی است که از محدودیت ادراک انسانی ناشی می‌شود. قرآن کریم این حقیقت را تأیید می‌کند:

﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (سوره حدید، آیه ۳)
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.

این آیه، خدا را عین ظهور می‌داند و باطن را مفهومی نسبی معرفی می‌کند که برای انسان، به دلیل محدودیت ادراک، پدیدار می‌شود.

بخش چهارم: نقد مفاهیم ذات و میل ذاتی

نفی میل ذاتی در اشیاء

این گفتار، مفهوم میل ذاتی در اشیاء را رد می‌کند و تمام ویژگی‌های آن‌ها را نتیجه ظهور و برهم‌کنش‌های خارجی می‌داند. ماده، فاقد باطن مستقل است و چون بستری منفعل، تحت تأثیر عوامل خارجی عمل می‌کند. این دیدگاه، با فیزیک مدرن، که حرکت را نتیجه نیروها می‌داند، و نقد فلسفه ارسطویی، که میل را درونی می‌بیند، هم‌خوانی دارد.

جذب و انجذاب خارجی

حرکت و تعین اشیاء، نتیجه جذب و انجذاب خارجی است. هیچ شیء به‌خودی‌خود میل یا تعینی ندارد، بلکه تحت تأثیر محیط و عوامل خارجی عمل می‌کند. این دیدگاه، عالم را چون شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته می‌بیند که هر جزء آن، در تعامل با کل هستی حرکت می‌کند. این مفهوم، با مکانیک کلاسیک و فلسفه فرآیند هم‌سو است.

تمایلات تراکمی و انبوه

تمایلات در عالم، تراکمی و انبوه‌اند، نه کمونی و درونی. ویژگی‌های اشیاء، نتیجه برهم‌کنش‌های جمعی و شرایط محیطی است، نه ذات درونی. این دیدگاه، ماده را منفعل و تابع شرایط می‌بیند و با شیمی مدرن، که خواص مواد را نتیجه ساختار جمعی می‌داند، هم‌خوانی دارد.

مثال ترکیبات شیمیایی

برای نمونه، ترکیباتی مانند نمک طعام، نتیجه چینش و برهم‌کنش اتم‌های سدیم و کلر است، نه میل ذاتی. این دیدگاه، ویژگی‌های مواد را به تعاملات خارجی نسبت می‌دهد و ماده را فاقد باطن مستقل می‌داند. این مفهوم، با شیمی مدرن و نقد فلسفه ارسطویی هم‌سو است.

درنگ: ویژگی‌های اشیاء، نتیجه برهم‌کنش‌های خارجی و چینش‌های تراکمی است، نه میل یا ذات درونی.

بخش پنجم: حیات فعلی عالم و نفی باطن مستقل

حیات فعلی عالم

عالم، سراسر حی است و حیات آن، فعلی و وابسته به حق است. حیات، نه ذاتی، بلکه ظهوری است که از مبدأ الهی سرچشمه می‌گیرد. این دیدگاه، عالم را چون باغی می‌بیند که حیات آن از نسیم رحمت الهی جان می‌گیرد. این مفهوم، با عرفان اسلامی، که همه موجودات را دارای شعور می‌داند، هم‌خوانی دارد.

نفی ذات و کمون در اشیاء

اشیاء، فاقد ذات و کمون مستقل‌اند و تمام ویژگی‌های آن‌ها، از جذب الهی ظهور می‌یابد. این دیدگاه، عالم را چون پرده‌ای می‌بیند که نور حق بر آن نقش بسته و هیچ جزء آن، باطنی مستقل از خدا ندارد. این مفهوم، با فلسفه وحدت وجود و نقد فلسفه جوهرگرا هم‌سو است.

نسبیت باطن و اطلاق ظهور

باطن، مفهومی نسبی است که از محدودیت ادراک انسانی ناشی می‌شود، در حالی که ظهور، اطلاقی و حقیقی است. برای نمونه، نجاست سگ، نسبی است و برای خود حیوان، مفهومی ندارد. این دیدگاه، با فلسفه تحلیلی، که بر تمایز مفاهیم نسبی و مطلق تأکید دارد، هم‌خوانی دارد:

﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ (سوره آل‌عمران، آیه ۱۸)
خدا گواهی داد که هیچ معبودی جز او نیست.

درنگ: ظهور، اصل اولی و اطلاقی است، در حالی که باطن، نسبی و وابسته به ادراک انسانی است.

بخش ششم: نقد فلسفه‌های انقباضی و تأکید بر انبساط

نقد فلسفه مادی‌گرا

فلسفه مادی‌گرا، به دلیل ناتوانی در اثبات نفی خدا و اتکا به مفاهیمی غیرعلمی مانند میل ذاتی، ناکافی است. این فلسفه، عالم را خودبسنده و ایزوله می‌بیند و از حقیقت توحیدی دور می‌افتد. این نقد، با فلسفه اسلامی، که خدا را واجب‌الوجود می‌داند، هم‌خوانی دارد.

نقد تأثیر فلسفه یونانی بر علم دینی

تأثیر فلسفه یونانی، به‌ویژه ارسطویی، بر علم دینی، به گرایش انقباضی منجر شده است. این فلسفه، با تأکید بر کمون و ایزوله‌سازی عالم، از انبساط قرآنی و روایی فاصله گرفته است. قرآن کریم و روایات معصومین، بر انبساط و گشایش تأکید دارند و عالم را در حال ظهور و ارتباط با حق می‌بینند.

نقد انقباض در حکمت نظری و عملی

حکمت نظری و عملی در علم دینی، به دلیل گرایش به کمون، به انقباض مبتلا شده است. این انقباض، به خشکی، خشونت، و دگماتیسم منجر شده و از پویایی دین کاسته است. این دیدگاه، با نقدهای اجتماعی به بنیادگرایی و تأکید بر انعطاف دینی هم‌خوانی دارد.

خشونت به‌عنوان صفت کفر

خشونت، صفت کفر است، نه ایمان. ایمان، با انبساط و مهربانی همراه است و خشونت، نتیجه انقباض و دوری از حق است. این دیدگاه، با اخلاق اسلامی، که بر رحمت تأکید دارد، هم‌سو است.

خطر انقباض دینی

انقباض دینی، می‌تواند دین را علیه دین کند و به نفرت و دوری از آن منجر شود. دین، چون چشمه‌ای است که باید گشایش و انبساط ایجاد کند، نه ترس و انزوا. این مفهوم، با جامعه‌شناسی دین و نقدهای اصلاحی به نهادهای دینی هم‌خوانی دارد.

درنگ: انقباض دینی، به خشونت و دوری از دین می‌انجامد، در حالی که انبساط، گشایش و مهربانی را به ارمغان می‌آورد.

انبساط در سیره اهل‌بیت

سیره امام صادق علیه‌السلام، نمونه‌ای درخشان از انبساط و تسامح در برابر مخالفان است. در توحید مفضل، ایشان با گشاده‌رویی و حکمت، به ابن ابی‌العوجا پاسخ می‌دهند و او را با استدلال و مهربانی مغلوب می‌سازند. این سیره، الگویی برای حکمت نظری و عملی است که انبساط را در قلب دین جای می‌دهد.

بخش هفتم: جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۱۰۱۲، با رویکردی نقادانه و عمیق، به بررسی تمایز میان عالم به‌مثابه پدیده و آفریده در چارچوب هستی‌شناسی اسلامی پرداخته و بر انبساط و ظهور به‌عنوان اصل بنیادین عالم تأکید ورزیده است. این گفتار، با نقد دیدگاه مادی‌گرایانه، که عالم را خودبسنده و فاقد مبدأ الهی می‌داند، و نقد گرایش‌های انقباضی در علم دینی، عالم را آفریده‌ای تحت احاطه و ظهور الهی معرفی می‌کند. رد مفاهیمی مانند میل ذاتی، باطن مستقل، و انقباض، همراه با تأکید بر حیات فعلی، تجاذبات خارجی، و انبساط عالم، این تحلیل را به منبعی ارزشمند برای بازاندیشی در فلسفه اسلامی تبدیل کرده است. این گفتار، با دعوت به هماهنگی میان فلسفه، قرآن کریم، و روایات معصومین، و هشدار نسبت به خطرات انقباض دینی، چشم‌اندازی پویا برای فلسفه طبیعی و حکمت عملی ارائه می‌دهد که هم با نیازهای معرفتی امروز سازگار است و هم به گشایش معنوی و اجتماعی انسان کمک می‌کند.

با نظارت صادق خادمی