در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1019

متن درس





کتاب فلسفه اسلامی: تحلیل اتحاد ماده و صورت و بازخوانی تحول وجودی انسان

کتاب فلسفه اسلامی: تحلیل اتحاد ماده و صورت و بازخوانی تحول وجودی انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۱۹)

دیباچه

فلسفه اسلامی، چونان آیینه‌ای زلال، نه‌تنها اندیشه‌های ژرف عالمان را بازتاب می‌دهد، بلکه سایه‌روشن‌های تحولات وجودی انسان را در گستره عوالم گوناگون به نمایش می‌گذارد. این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۱۰۱۹ استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی عمیق مسئله اتحاد ماده و صورت در فلسفه اسلامی پرداخته و دیدگاه‌های سنتی، به‌ویژه نظر مرحوم حاجی سبزواری مبنی بر انضمامی بودن این اتحاد، را نقد می‌کند. این نوشتار، با رد تمایز میان ترکیب‌های حقیقی و اعتباری، بر وحدت وجودی انسان در عوالم دنیا، برزخ و قیامت تأکید می‌ورزد و فرآیند تدریجی تحول وجودی را به‌عنوان محور تحلیل خویش قرار می‌دهد.

بخش یکم: نقد اتحاد ماده و صورت در فلسفه سنتی

انضمامی بودن اتحاد ماده و صورت در دیدگاه مرحوم حاجی سبزواری

مرحوم حاجی سبزواری، از برجسته‌ترین شارحان حکمت متعالیه، اتحاد ماده و صورت را انضمامی و غیرحقیقی می‌داند و بر این باور اصرار می‌ورزد که این اتحاد، فاقد وزان وجودی است. وی ماده و صورت را دو جزء مستقل می‌بیند که به‌صورت اعتباری در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند، نه آنکه وحدتی حقیقی داشته باشند. این دیدگاه، ریشه در فلسفه مشائی دارد که ماده را قوه و صورت را فعلیت می‌شمارد و اتحاد آن‌ها را صرفاً الحاقی و نه ذاتی تلقی می‌کند.

درنگ: دیدگاه انضمامی مرحوم حاجی سبزواری، اتحاد ماده و صورت را فاقد حقیقت وجودی می‌داند و آن را به الحاق اعتباری تقلیل می‌دهد.

دلایل مرحوم حاجی برای انضمامی بودن اتحاد

مرحوم حاجی، برای اثبات انضمامی بودن اتحاد ماده و صورت، به تمایز میان قوه و فعلیت، دنیا و برزخ، و امکان جدایی‌پذیری ماده و صورت استناد می‌کند. وی معتقد است ماده‌ای که اکنون با صورت زید متحد است، پیش‌تر فاقد این صورت بوده و پس از مرگ، صورت از ماده جدا شده و به عالم برزخ منتقل می‌شود، در حالی که ماده در دنیا باقی مانده و فانی می‌گردد. این جدایی‌پذیری، به زعم وی، نشان‌دهنده انضمامی بودن اتحاد است.

برای تبیین این دیدگاه، مرحوم حاجی مثالی می‌آورد: ماده‌ای که اکنون با صورت زید متحد است، در گذشته با صورتی دیگر همراه بوده و پس از مرگ، صورت زید به برزخ می‌رود، اما ماده در قبر باقی می‌ماند و می‌پوسد. این فرآیند، به باور وی، نشان می‌دهد که اتحاد ماده و صورت، نه حقیقی، بلکه الحاقی و انضمامی است.

درنگ: مرحوم حاجی، با استناد به جدایی‌پذیری ماده و صورت در عوالم مختلف، اتحاد آن‌ها را انضمامی و غیرحقیقی می‌شمارد.

نقد دیدگاه انضمامی از منظر حکمت متعالیه

استاد فرزانه قدس‌سره، دیدگاه انضمامی مرحوم حاجی را به چالش کشیده و آن را فاقد وزان علمی می‌دانند. این نقد، ریشه در ناسازگاری این دیدگاه با اصل اصالت وجود در حکمت متعالیه دارد. در حکمت متعالیه، وجود، حقیقتی واحد است که ماده و صورت، به‌عنوان تعینات وجودی، از آن نشأت می‌گیرند. بنابراین، فرض دوگانگی ماده و صورت و جدایی‌پذیری آن‌ها، با وحدت وجودی ناسازگار است. استاد فرزانه تأکید می‌کنند که اتحاد ماده و صورت، نه انضمامی، بلکه حقیقتی وجودی است که در فرآیند تحول تدریجی انسان در عوالم مختلف حفظ می‌شود.

نقد تمایز ترکیب حقیقی و اعتباری

فلسفه سنتی، ترکیب‌ها را به دو دسته حقیقی و اعتباری تقسیم می‌کند. ترکیب حقیقی، مانند آب و خاک که گل می‌سازد، غیرقابل‌جداسازی تلقی شده و تولید ثالثی را به دنبال دارد، در حالی که ترکیب اعتباری، مانند نخود و لوبیا یا اجزای خانه، قابل‌جداسازی است. مرحوم حاجی، با تکیه بر این تمایز، اتحاد ماده و صورت را انضمامی و مشابه ترکیب اعتباری می‌داند.

استاد فرزانه قدس‌سره، این تمایز را نادرست و غیرعلمی می‌خوانند و تأکید دارند که هر ترکیبی، چه حقیقی و چه اعتباری، قابل‌تجزیه است. برای مثال، همان‌گونه که آجر و آهن از خانه جدا می‌شوند، آب و خاک نیز از گل قابل‌جداسازی‌اند. این نقد، به وحدت ماهیت چينش‌های وجودی اشاره دارد و هرگونه تمایز میان ترکیب‌های حقیقی و اعتباری را نفی می‌کند.

درنگ: تمایز میان ترکیب حقیقی و اعتباری، نادرست است و همه چينش‌های وجودی، با شدت و ضعف، قابل‌تجزیه‌اند.

تمثیل سنگ و چاه و نقد ضرب‌المثل‌های عامیانه

استاد فرزانه قدس‌سره، برای تبیین امکان تجزیه‌پذیری، به تمثیلی زیبا اشاره می‌کنند: انداختن سنگ در چاه آسان است، اما بیرون آوردن آن دشوار، ولی نه غیرممکن. این تمثیل، در برابر ضرب‌المثل عامیانه «یک دیوانه سنگ در چاه می‌اندازد و صد عاقل نمی‌توانند بیرون آورند» قرار می‌گیرد که به باور استاد، مغالطه‌آمیز و غیرعلمی است. ایشان تأکید دارند که یک مقنی می‌تواند سنگ را بیرون آورد و نیازی به صد عاقل نیست. این نقد، به ضرورت بازنگری در مثال‌های عرفی و فلسفی اشاره دارد که اغلب به پیچیدگی و مغالطه منجر شده‌اند.

درنگ: ضرب‌المثل‌های عامیانه، مانند «یک دیوانه سنگ در چاه می‌اندازد»، غیرعلمی‌اند و تحلیل‌های فلسفی را مخدوش می‌کنند.

نقد ادبیات عرفانی و فلسفی

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی انتقادی، به اشعار عرفانی و فلسفی شاعرانی چون حافظ و سعدی اشاره کرده و معتقدند که این اشعار، پر از اشکالات فلسفی و عرفانی‌اند. ایشان پیشنهاد می‌کنند که به‌جای برگزاری شب‌های شعر، که فضایی غیرعلمی و عاطفی دارند، باید «محاکمه الشعراء» برگزار شود تا اشعار از منظر علمی ارزیابی گردند. این دیدگاه، بر ضرورت بازسازی ادبیات فلسفی و عرفانی تأکید دارد تا مفاهیم با دقت و روشنی تبیین شوند.

درنگ: اشعار عرفانی و فلسفی، نیازمند ارزیابی علمی‌اند تا از مغالطات و پیچیدگی‌های غیرضروری رها شوند.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با نقد دیدگاه انضمامی مرحوم حاجی سبزواری و تمایز سنتی میان ترکیب‌های حقیقی و اعتباری، به نفی جدایی‌پذیری ماده و صورت و تأکید بر وحدت وجودی پرداخت. استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلات و استدلال‌های دقیق، نشان دادند که همه چينش‌های وجودی قابل‌تجزیه‌اند و فرض انضمامی بودن اتحاد، با حکمت متعالیه ناسازگار است. این تحلیل، بر ضرورت بازنگری در روش‌شناسی فلسفی و ادبیات عرفانی تأکید دارد تا مفاهیم با زبانی علمی و روشن تبیین شوند.

بخش دوم: تحول تدریجی وجود و نفی دوگانگی روح و جسم

نفی جدایی روح و جسم

استاد فرزانه قدس‌سره، با رد دیدگاه سنتی جدایی روح از جسم، تأکید می‌کنند که روح و جسم، دو حقیقت مستقل نیستند، بلکه تعینات یک حقیقت وجودی واحدند. این دیدگاه، با حکمت متعالیه همخوانی دارد که روح را تجرد وجودی انسان و جسم را تعین مادی آن می‌داند. فرض دوگانگی روح و جسم، که روح وارد جسم شده یا از آن خارج می‌شود، نادرست و عامیانه است. روح، حقیقتی تعینی است که به سراسر وجود انسان تعلق دارد و در همه عوالم، با جسم خاص خود همراه است.

درنگ: روح و جسم، تعینات یک حقیقت وجودی‌اند و فرض جدایی آن‌ها، عامیانه و ناسازگار با حکمت متعالیه است.

تحول تدریجی در مرگ و برزخ

مرگ، به باور استاد فرزانه قدس‌سره، فرآیندی تدریجی است، نه لحظه‌ای. انسان، به‌روز به‌روز می‌میرد و وجودش در طول زمان تحول می‌یابد. این فرآیند، مانند چراغی است که نفت آن به‌تدریج مصرف می‌شود و سرانجام خاموش می‌گردد، اما نور آن در ظرف دیگری ادامه می‌یابد. مرگ، پایان وجود نیست، بلکه آغاز حیات جدیدی در برزخ است، چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: وَعِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند). این آیه، به بقای تعینات وجودی در برزخ اشاره دارد.

درنگ: مرگ، فرآیندی تدریجی است و انسان با تحول تعینات وجودی، به حیات جدیدی در برزخ وارد می‌شود.

تمثیلات تدریجی بودن تحول وجودی

استاد فرزانه قدس‌سره، برای تبیین تدریجی بودن مرگ، به تمثیلات زیبایی اشاره می‌کنند. مرگ، مانند سیبی است که لک در آن رشد می‌کند و بخش سالم آن به‌تدریج ضعیف می‌شود، اما وجودش متوقف نمی‌گردد. همچنین، مرگ مانند قطع سیم چراغ است که نور همچنان باقی است و با اتصال دوباره ظاهر می‌شود. این تمثیلات، به استمرار وجود و تغییر تعینات آن در عوالم مختلف اشاره دارند.

در تمثیلی دیگر، مرگ مانند پوست‌اندازی مار است که انسان با کمال، تازه شده و به برزخ می‌رود. این دیدگاه، با نظریه ابن‌سینا همخوانی دارد که مرگ را پوست‌اندازی و تحول وجودی می‌داند. همچنین، مرگ مانند افتادن پوست زخم پس از ساخت پوست جدید است، که به‌تدریج انجام می‌شود.

درنگ: مرگ، مانند پوست‌اندازی مار یا افتادن پوست زخم، فرآیندی تدریجی است که تعینات وجودی را تغییر می‌دهد.

روح و جسم در برزخ

در عالم برزخ، روح با جسم برزخی خود همراه است و ارتباط آن با جسم دنیوی به‌تدریج تغییر می‌یابد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که برزخ، مکانی جدا از دنیا نیست، بلکه ظرفی وجودی است که تعینات متفاوت انسان را در خود جای می‌دهد. انسان می‌تواند در همین دنیا، با تحول تعینات وجودی، برزخ یا حتی قیامت خود را محقق کند. این دیدگاه، با نقد نظر شیخ اشراق و فلاسفه پیشین که برزخ را در افلاک جست‌وجو می‌کردند، بر انعطاف‌پذیری ظهورات وجودی تأکید می‌کند.

درنگ: برزخ، ظرفی وجودی است که تعینات انسان را در خود جای می‌دهد، نه مکانی جدا از دنیا.

نقش روح در حفظ تعینات

روح، به‌عنوان حقیقتی تعینی، می‌تواند با تصرف در تعینات خود، جسم را از زوال حفظ کند. استاد فرزانه قدس‌سره، به نمونه‌هایی چون بدن معصومان اشاره می‌کنند که به دلیل تصرفات روحی، از پوسیدگی مصون می‌مانند. در مثالی دیگر، متولی امامزاده‌ای از باز کردن قبر به دلیل ترس از نبود یا پوسیدگی بدن خودداری کرد، که نشان‌دهنده اعتقاد به حفظ تعینات وجودی توسط روح است.

درنگ: روح، با تصرف در تعینات وجودی، می‌تواند جسم را از زوال حفظ کند، مانند بدن معصومان.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأکید بر وحدت وجودی روح و جسم، دوگانگی سنتی آن‌ها را نفی کرد و مرگ را فرآیندی تدریجی دانست که تعینات وجودی انسان را به برزخ منتقل می‌کند. برزخ، به‌عنوان ظرفی وجودی، محل ظهور تعینات جدید است و روح، با تصرف در این تعینات، جسم را حفظ می‌کند. این تحلیل، با تمثیلات فاخر و استدلال‌های دقیق، بر تحول تدریجی وجود و نفی جدایی‌پذیری ماده و صورت تأکید دارد.

بخش سوم: نقد شبهه اکل و مأکول و استمرار تعینات وجودی

شبهه اکل و مأکول در فلسفه سنتی

شبهه اکل و مأکول، که در فلسفه و کلام اسلامی مطرح شده، به مسئله تعینات جسم در زنجیره حیات اشاره دارد. برای مثال، اگر موشی توسط گربه، گربه توسط سگ، سگ توسط گرگ، و گرگ توسط شیر خورده شود، ماده این موجودات در کدام‌یک باقی است؟ این شبهه، به پیچیدگی‌های تحلیل ماده در فلسفه سنتی اشاره دارد که پاسخ علمی روشنی برای آن ارائه نشده است.

استاد فرزانه قدس‌سره، این شبهه را با نفی مفهوم ماده مرکب حل می‌کنند. ایشان معتقدند که هر موجود، تعینات وجودی خود را با خود می‌برد و ماده، با تبدیل به تعینات جدید، کم نمی‌شود. این دیدگاه، با حکمت متعالیه سازگار است که ماده را تعینی از وجود می‌داند، نه حقیقتی مستقل.

درنگ: شبهه اکل و مأکول، با نفی ماده مرکب و تأکید بر تبدیل تعینات وجودی حل می‌شود.

مثال معجزه پیامبر و نفی کاهش ماده

استاد فرزانه قدس‌سره، به معجزه پیامبر در افزایش غذا اشاره می‌کنند که نشان‌دهنده تبدیل تعینات بدون کاهش ماده است. در این معجزه، غذا با دست پیامبر افزایش یافت، اما ماده آن کم نشد. این مثال، به قدرت وجودی روح در حفظ و تبدیل تعینات اشاره دارد. ماده، با تجرد روح، به تعینات جدید تبدیل می‌شود و هیچ‌گاه کاهش نمی‌یابد.

درنگ: ماده، با تبدیل تعینات توسط روح، کم نمی‌شود و استمرار وجودی حفظ می‌گردد.

نفی مالکیت انحصاری ماده

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که ماده، منحصر به یک فرد نیست و هر موجود، تعینات خاص خود را با خود می‌برد. این دیدگاه، به اشتراکی بودن ماده در عالم اشاره دارد. برای مثال، در تمثیلی زیبا، انسان در برزخ مانند کسی است که وسایل خود را به کوه می‌برد، اما برخی وسایل ناقص‌اند. این وسایل ناقص، به کمبودهای وجودی انسان اشاره دارند که باید در دنیا اصلاح شوند.

درنگ: ماده، منحصر به یک فرد نیست و هر موجود، تعینات خاص خود را با خود به برزخ می‌برد.

تمثیل پیک‌نیک و سفر

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی دیگر، انسان در برزخ را به کسی تشبیه می‌کنند که وسایل خود (جسم و روح) را با خود به سفر می‌برد، بدون آنکه چیزی جا بماند. این تمثیل، به جامعیت تعینات وجودی در انتقال به برزخ اشاره دارد. همچنین، تعینات انسان مانند پولی است که در مرز صراف شده و به وجود برزخی تبدیل می‌شود. این تبدیل، ماهیت تعینات را حفظ می‌کند، اما وزان آن را تغییر می‌دهد.

درنگ: انسان در برزخ، تمامی تعینات وجودی خود را با خود می‌برد، مانند مسافری که وسایلش را کامل حمل می‌کند.

نفی گشادآباد برزخ

استاد فرزانه قدس‌سره، با طنزی فلسفی، مفهوم برزخ به‌عنوان «گشادآباد» خیالی را رد می‌کنند. برزخ، نه مکانی خیالی، بلکه ظرفی وجودی است که تعینات انسان را در خود جای می‌دهد. این نقد، به ساده‌سازی‌های عامیانه برزخ اشاره دارد و بر ضرورت تبیین علمی آن تأکید می‌کند.

درنگ: برزخ، ظرفی وجودی است، نه مکانی خیالی مانند «گشادآباد» که در تصورات عامیانه شکل گرفته است.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد شبهه اکل و مأکول و تأکید بر تبدیل تعینات وجودی، به استمرار وجود انسان در عوالم مختلف پرداخت. ماده، با تجرد روح، به تعینات جدید تبدیل می‌شود و هیچ‌گاه کم نمی‌گردد. تمثیلات فاخر، مانند پیک‌نیک و صرافی، به جامعیت و تحول تعینات وجودی اشاره دارند. این تحلیل، با نفی مفاهیم عامیانه و تأکید بر وحدت وجودی، راه را برای تبیین علمی فلسفه اسلامی هموار می‌کند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با بازخوانی درس‌گفتار شماره ۱۰۱۹ استاد فرزانه قدس‌سره، به نقد عمیق دیدگاه‌های سنتی درباره اتحاد ماده و صورت پرداخت و با رد تمایز میان ترکیب‌های حقیقی و اعتباری، بر وحدت وجودی انسان در عوالم دنیا، برزخ و قیامت تأکید ورزید. نقد انضمامی بودن اتحاد ماده و صورت، نفی دوگانگی روح و جسم، و تأکید بر تحول تدریجی وجود، محورهای اصلی این نوشتار را تشکیل می‌دهند. آیات قرآن کریم، مانند وَعِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند)، به بقای تعینات وجودی در برزخ اشاره دارند و روایات مربوط به قبض روح، فرآیند تدریجی تحول را تبیین می‌کنند. نقد شبهه اکل و مأکول و مثال‌های عامیانه، ضرورت بازنگری در روش‌شناسی فلسفی و ادبیات عرفانی را نشان داد. این نوشتار، با زبانی متین و ساختاری علمی، مخاطبان را به بازاندیشی در مفاهیم فلسفه اسلامی دعوت می‌کند تا چونان رودی خروشان، از بند محدودیت‌های سنتی رها شده و به سوی افق‌های گسترده معرفت پیش روند.

با نظارت صادق خادمی