متن درس
فلسفه توحیدی: شخصیت، تشخص و قرب الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۲۲)
مقدمه
فلسفه توحیدی، بهعنوان یکی از بنیادیترین شاخههای معرفت دینی، در پی تبیین رابطه وجودی میان انسان و مبدأ هستی است. درسگفتار شماره ۱۰۲۲، ارائهشده در حوزه فلسفه خارج، به بررسی عمیق مفاهیم شخصیت، تشخص، وجود و قرب الهی میپردازد و با رویکردی نقادانه، جایگاه انسان را در نسبت با پروردگار بازتعریف میکند. این گفتار، با تمرکز بر دو مسیر قرب نظری و عملی، معرفت توحیدی را بهعنوان مقصد نهایی فلسفه و عرفان معرفی کرده و از سادهانگاریهای عامهپسند و احتیاطهای افراطی در مواجهه با معرفت الهی پرهیز مینماید. بحث شخصیت و تشخص وجود، که از پیچیدهترین مسائل فلسفی است، در این گفتار با نگاهی نوین و توحیدمحور تحلیل شده و با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، روایات معصومین علیهمالسلام و نقد دیدگاههای سنتی، به تبیین دقیق حقیقت الهی دعوت میکند.
بخش اول: اهمیت و پیچیدگی شخصیت و تشخص در فلسفه توحیدی
ماهیت سنگین مباحث فلسفی
مباحث شخصیت، تشخص، جزئی، کلی، شیء، ماهیت و وجود، از دشوارترین مسائل فلسفه اسلامیاند که به قلب معرفت توحیدی راه مییابند. این مفاهیم، چون دری عمیق به سوی شناخت مبدأ هستیاند که انسان را به تأمل در حقیقت وجود و جایگاه آن در نظام آفرینش دعوت میکنند. این گفتار، این مباحث را نهتنها بهعنوان مسائل نظری، بلکه بهمثابه پلی به سوی قرب الهی معرفی میکند که معرفت پروردگار را در کانون توجه قرار میدهد.
چالشهای تبیین در فلسفه و عرفان
تبیین مفاهیم شخصیت و تشخص در متون فلسفی و عرفانی با دشواریهای فراوانی همراه است. این مفاهیم، به دلیل پیچیدگی و چندلایگی، اغلب بهصورت ناقص یا پراکنده بررسی شدهاند و از اینرو نیازمند بازنگری و تبیین دقیقاند. این گفتار، با نقد رویکردهای سنتی، بر ضرورت وضوح مفهومی در این حوزه تأکید میورزد و به بازسازی این مفاهیم در چارچوب توحیدی دعوت میکند.
درنگ: مفاهیم شخصیت و تشخص، چون کلیدهایی به سوی معرفت توحیدیاند که نیازمند تبیینی دقیق و عمیق در فلسفه اسلامی هستند.
بخش دوم: قرب الهی: نظری و عملی
دو مسیر قرب الهی
قرب الهی، بهعنوان مقصد نهایی معرفت و سلوک، از دو مسیر نظری و عملی محقق میشود. قرب نظری، از طریق اندیشه و شناخت صفات ثبوتی و سلبی پروردگار به دست میآید، در حالی که قرب عملی، از راه ایثار، گذشت، و تهذیب نفس حاصل میگردد. این دو مسیر، چون دو بالاند که انسان را به سوی معرفت و نزدیکی به حق تعالی پرواز میدهند.
قرب نظری: ترسیم چهره الهی
قرب نظری، مانند کار نقاشی است که با دقت و ظرافت، چهره پروردگار را از طریق تحلیل صفات و خصوصیات او ترسیم میکند. این مسیر، انسان را به شناخت دقیق مبدأ هستی و ویژگیهای او دعوت میکند و از او میخواهد که با تأمل در اسما و صفات الهی، به فهمی عمیق از حقیقت خداوند دست یابد. این شناخت، چون نوری است که تاریکیهای جهل را میزداید و انسان را به سوی معرفت توحیدی رهنمون میشود.
قرب عملی: تخلق به اخلاق الهی
قرب عملی، از طریق تخلق به اخلاق الهی، مانند رحمت، ایثار و مرحمت، محقق میشود. این مسیر، انسان را به پیروی از صفات الهی فرا میخواند و او را به سوی تهذیب نفس و اعمال نیک هدایت میکند. ایثار و گذشت، چون جویبارهاییاند که قلب انسان را به دریای رحمت الهی متصل میسازند.
درنگ: قرب الهی، از دو مسیر نظری و عملی محقق میشود که هر یک مکمل دیگری است و انسان را به سوی معرفت و نزدیکی به حق رهنمون میسازد.
ارزش قرب عملی در پرتو قرب نظری
ارزش قرب عملی، به میزان معرفت و قرب نظری وابسته است. عملی که با نیت خالص و معرفت الهی انجام شود، چون گوهری است که درخشش آن از نور معرفت سرچشمه میگیرد. برای نمونه، ایثار با نیت قرب به حق، ارزشی صدچندان دارد در مقایسه با ایثاری که برای کسب بهشت یا خیر دنیوی انجام شود. این تفاوت، چون تمایز میان نوری است که از خورشید معرفت ساطع میشود و سایهای که از انگیزههای غیرالهی برمیخیزد.
انعکاس ضد در قرب
قرب، چه نظری و چه عملی، اگر با نیت غیرخالص همراه باشد، به دوری از حق منجر میشود. عملی که برای کسب بهشت یا خیر دنیوی انجام شود، انسان را از حق دور میسازد، و معرفتی که با نیت فضولی و کنجکاوی دنبال شود، به جای قرب، به غربت محتوایی میانجامد. این انعکاس ضد، چون آینهای است که نیت ناپاک را به دوری از حقیقت تبدیل میکند.
﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ﴾ (سوره آلعمران، آیه ۱۸)
خدا گواهی داد که هیچ معبودی جز او نیست.
این آیه، بر خلوص در معرفت و عمل تأکید دارد و هرگونه نیت غیرالهی را نفی میکند.
درنگ: نیت غیرخالص در قرب نظری و عملی، به جای نزدیکی به حق، به دوری معنوی منجر میشود.
بخش سوم: نقد سادهانگاری و احتیاط افراطی در معرفت الهی
نقد سادهانگاری عرفانی
برخی رویکردهای عامهپسند عرفانی، قرب الهی را بهصورت سادهلوحانه و مادی، مانند پریدن بر دیوار یا بالا رفتن از درخت، تصور کردهاند. این دیدگاه، که خدا را به چیزی قابل دسترسی آسان تقلیل میدهد، از حقیقت متعالی پروردگار دور است. خداوند، چون اقیانوسی بیکران است که نمیتوان با تصورات مادی به عمق آن راه یافت.
نقد احتیاط افراطی
در مقابل، برخی رویکردهای محتاطانه، با ترساندن از خدا، انسان را از معرفت و قرب الهی دور کردهاند. این ترس، چون دیواری است که میان انسان و پروردگار فاصله میافکند و مانع از نزدیکی معنوی میشود. این گفتار، هر دو رویکرد را نقد کرده و به تعادلی توحیدمحور دعوت میکند که نه به سادهانگاری گرفتار شود و نه به دوری از حق.
خطر سخن گفتن از خدا
سخن گفتن از خداوند، بدون قرب نظری و عملی، خطرناک است و ممکن است به سوءتفاهم یا گمراهی منجر شود. این گفتار، انسان را به احتیاط در این حوزه دعوت میکند و تأکید دارد که معرفت الهی، چون گوهری است که تنها با سلوک و معرفت عمیق به دست میآید.
درنگ: معرفت الهی، نیازمند تعادلی است که از سادهانگاری و احتیاط افراطی پرهیز کند و با خلوص و دقت به سوی حقیقت رهنمون شود.
بخش چهارم: شخصیت و تشخص در هستیشناسی الهی
شخصیت الهی: بیتعین و یگانه
خداوند، بهعنوان شخصیتی حقیقی و یگانه، از هرگونه تعین و تشخص ظهوری مبراست. این گفتار، شخص الهی را بدون محدودیتهای جزئی و مرتبهای معرفی میکند که در آن، صفات الهی، مانند علم و قدرت، عین ذات او هستند و نه چیزی زاید بر آن. این مفهوم، چون نوری است که همه صفات را در خود یکپارچه میسازد و از هرگونه تعدد و انفکاک مبراست.
تشخص خلقی: ظهور ذات الهی
خلق، بهعنوان تشخصات پروردگار، ظهورات ذات الهیاند و فاقد شخصیت مستقلاند. این گفتار، عالم را چون آینهای میبیند که نور الهی در آن متجلی شده و هر جزء آن، ظهوری از حق است. این دیدگاه، با فلسفه وحدت وجود همخوانی دارد که خلق را مظهر صفات الهی میداند.
﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ﴾ (سوره حدید، آیه ۳)
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.
این آیه، خداوند را عین ظهور میداند و خلق را مظهر او معرفی میکند.
نقد مفهوم تشخص بهمثابه نحو وجود
تعریف تشخص بهعنوان نحوی از وجود، آن را به مفهومی کلی تبدیل کرده و از شخصیت یگانه الهی دور میسازد. این گفتار، این تعریف را ناکافی میداند و پیشنهاد میدهد که «غرر فی شخص الوجود» دقیقتر است، زیرا شخصیت الهی را بهتر نشان میدهد. این نقد، چون تیغی است که ابهامات مفهومی را میزداید و به سوی وضوح توحیدی هدایت میکند.
درنگ: خداوند، شخصیتی یگانه و بیتعین است، در حالی که خلق، تشخصات و ظهورات ذات الهیاند.
بخش پنجم: نقد دیدگاههای سنتی و عرفانی
نقد دیدگاه حاجی سبزواری
استاد فرزانه قدسسره، دیدگاه حاجی سبزواری را در تبیین تشخص و شخصیت وجود نقد میکند. اگرچه حاجی عارفی مؤمن و وارسته بود، اما در فلسفه و منطق، به دلیل محدودیتهای علمی و کمبود استاد، دقت کافی نداشت. این گفتار، با ستایش عرفان احساسی حاجی، ضعفهای فلسفی او را مورد بررسی قرار میدهد و تأکید میکند که او در مواردی که از ملاصدرا فاصله گرفته، به خطا رفته است.
تأثیر خادمی بر معرفت حاجی
حاجی سبزواری، به جای بازگشت به سبزوار، در کرمان به خادمی پرداخت تا معرفتش را تکمیل کند. این خادمی، چون جویباری بود که قلب او را به چشمه معرفت الهی متصل ساخت. این گفتار، معرفت عمیق حاجی را نتیجه عنایات الهی در این دوره میداند، نه صرفاً درسهای نظری نجف.
نقد قضاوت درباره عرفا
قضاوت درباره عرفایی مانند منصور حلاج، بدون سند معتبر، غیرمنصفانه و خطرناک است. این گفتار، بر ضرورت ارزیابی دقیق و مستند تأکید دارد و فلاسفهای مانند ملاصدرا و حاجی را که آثار مکتوب دارند، قابل بررسی میداند. این دیدگاه، چون ترازویی است که عدالت معرفتی را در ارزیابی عالمان برقرار میسازد.
درنگ: معرفت حاجی سبزواری، بیش از درسهای نظری، از خادمی و عنایات الهی سرچشمه گرفته است.
بخش ششم: ارزش عمل در برابر علم
خطر علم بدون عمل
علم بدون عمل، چون خيكی است که در قیامت به اندازه موش مردهای وزن ندارد. این گفتار، علم بدون ایثار و خدمت را بیارزش میداند و هشدار میدهد که درسخوانی افراطی، بدون هدف اجتماعی، انسان را به فساد اخلاقی سوق میدهد. این مفهوم، با نقد علم دینی که از خدمت به جامعه غافل شده، همخوانی دارد.
برتری خدمت بر درسخوانی
خدمت و ایثار، چون گوهری است که ارزش آن از درسخوانی صرف فراتر میرود. این گفتار، با الگوگیری از سیره اهلبیت علیهمالسلام، که با کار عملی به کمال رسیدند، بر ضرورت خدمت به جامعه تأکید میورزد. برای نمونه، دادن کتاب به طلبهای دیگر، میتواند معرفت الهی را افزایش دهد، حتی بدون مطالعه مستقیم.
نقد درسخوانی بدون هدف اجتماعی
درسخوانی بدون هدف خدمت به جامعه، چون باری است که به جای فایده، وبال جان میشود. این گفتار، علم دینی را به بازنگری دعوت میکند تا از تمرکز صرف بر درس به سوی خدمت و ایثار حرکت کند. این دیدگاه، چون آینهای است که ضعفهای علم بدون عمل را نمایان میسازد.
﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾ (سوره زمر، آیه ۹)
بگو: آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند برابرند؟
این آیه، بر ارزش علم همراه با عمل تأکید دارد و علم بدون عمل را ناکافی میداند.
درنگ: خدمت و ایثار، ارزشی فراتر از درسخوانی صرف دارند و به معرفت و قرب الهی منجر میشوند.
بخش هفتم: محبوبین و محبین در معرفت الهی
تمایز محبوبین و محبین
محبوبین، کسانیاند که خداوند را بهصورت شخصیتی حقیقی میبینند، در حالی که محبین به معرفت کلی بسنده میکنند. این گفتار، محبوبین را چون کسانی میداند که با چشم دل، خدا را در همهچیز مشاهده میکنند و از اینرو، به مرتبهای بالاتر از محبین دست مییابند.
اشاره به حدیث شناخت نفس
حدیث «خداوندا، خودت را به من بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت» بر ضرورت شناخت شخصیت حقیقی خداوند تأکید دارد. این گفتار، این حدیث را چون نوری میبیند که مسیر معرفت الهی را روشن میسازد.
ترجمه حدیث: خداوندا، خودت را به من بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت.
درنگ: محبوبین، خداوند را بهصورت شخصیتی حقیقی میبینند و به معرفتی عمیقتر از محبین دست مییابند.
بخش هشتم: جمعبندی و نتیجهگیری
درسگفتار شماره ۱۰۲۲، با رویکردی عمیق و نقادانه، مفاهیم شخصیت، تشخص و قرب الهی را در چارچوب فلسفه توحیدی بازتعریف کرده و با نقد دیدگاههای سنتی و عامهپسند، به سوی معرفتی توحیدمحور هدایت میکند. این گفتار، با تأکید بر قرب نظری و عملی، معرفت الهی را مقصد نهایی معرفی کرده و از سادهانگاری عرفانی و احتیاط افراطی پرهیز مینماید. تمایز میان شخص الهی (بیتعین) و تشخص خلقی (با تعین)، نقد دیدگاه حاجی سبزواری، و پیشنهاد «غرر فی شخص الوجود»، این تحلیل را به منبعی ارزشمند برای بازاندیشی در فلسفه اسلامی تبدیل کرده است. تأکید بر برتری خدمت و ایثار بر درسخوانی صرف، و تبیین نقش عمل در معرفت الهی، چشماندازی پویا برای علم دینی ارائه میدهد که هم با نیازهای معرفتی امروز سازگار است و هم به گشایش معنوی و اجتماعی انسان کمک میکند.
با نظارت صادق خادمی