در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1025

متن درس






کاوشی در مفهوم شخص و تشخص در فلسفه و عرفان اسلامی

کاوشی در مفهوم شخص و تشخص در فلسفه و عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۲۵)

مقدمه

درس‌گفتار شماره ۱۰۲۵، با تمرکز بر مفهوم شخص و تشخص، به کاوشی عمیق در یکی از دشوارترین و بنیادی‌ترین مسائل فلسفه و عرفان اسلامی می‌پردازد. این گفتار، با رویکردی توحیدی و وجودمحور، مفهوم شخص را از منظر لغوی، فلسفی و عرفانی بررسی کرده و با نقد تعاریف سنتی، آن را به‌عنوان وصف فعلی و ظاهری وجود بازتعریف می‌کند.

بخش اول: تبیین مفهوم شخص و تشخص در فلسفه و عرفان

اهمیت و جایگاه بحث شخص و تشخص

مفهوم شخص و تشخص، از سنگین‌ترین و عمیق‌ترین مباحث فلسفه و عرفان اسلامی است که در شناخت حقیقت وجود و قرب به پروردگار نقشی بنیادین دارد. این مفاهیم، به‌سان پلی میان ذهن و وجود، انسان را به سوی معرفت الهی رهنمون می‌سازند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که شناخت دقیق شخص، نه‌تنها برای فهم هستی‌شناسی اسلامی، بلکه برای وصول به مقام قرب الهی ضروری است. این ضرورت، از آن‌روست که شخص، به‌عنوان وصف ظاهری وجود، ظرف ظهور حقیقت الهی است و بدون فهم آن، درک توحید و معرفت پروردگار ناقص می‌ماند.

درنگ: شناخت مفهوم شخص و تشخص، برای معرفت پروردگار و وصول به قرب الهی، ضرورتی بنیادین دارد.

وحدت فلسفه و عرفان

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگرشی نوین، فلسفه و عرفان را دو علم جداگانه نمی‌دانند، بلکه آن‌ها را دو شیوه بیان برای یک حقیقت واحد می‌شمارند. تفاوت این دو، نه در ماهیت، بلکه در طریق و زبان بیان است. فلسفه، با زبانی منطقی و استدلالی، و عرفان، با زبانی شهودی و تجریدی، به کاوش در حقیقت وجود می‌پردازند. این دیدگاه، به‌سان نسیمی که از دو پنجره به یک باغ می‌وزد، وحدت معرفتی این دو رشته را آشکار می‌سازد و نشان می‌دهد که بحث شخص و تشخص، در هر دو حوزه، از اهمیتی یکسان برخوردار است.

درنگ: فلسفه و عرفان، دو علم جداگانه نیستند؛ تفاوت آن‌ها در شیوه بیان است، نه در حقیقت مورد کاوش.

ابعاد مفهوم شخص

مفهوم شخص، دارای سه بعد اصلی است: معنای لغوی، مصداق، و معنای فلسفی. معنای لغوی، به ریشه‌های زبانی واژه شخص در عربی و فارسی بازمی‌گردد؛ مصداق، به نمونه‌های عینی و کاربردی آن اشاره دارد؛ و معنای فلسفی، به تحلیل متافیزیکی و عرفانی این مفهوم می‌پردازد. این سه‌بعدی بودن، به‌سان آینه‌ای سه‌گانه است که هر وجه آن، جلوه‌ای از حقیقت شخص را منعکس می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر این ابعاد، به ضرورت بررسی جامع و چندجانبه این مفهوم اشاره دارند.

هدف شناخت شخص

شناخت مفهوم شخص، برای معرفت پروردگار، وصول به حق، و قرب الهی ضرورتی بی‌بدیل دارد. این شناخت، به‌سان کلیدی است که درهای معرفت توحیدی را می‌گشاید و انسان را به سوی فهم ذات الهی و ظهورات آن هدایت می‌کند. بدون فهم دقیق شخص، مسیر قرب الهی، به‌مانند راهی در مه، مبهم و دشوار می‌ماند. این هدف، محور اصلی درس‌گفتار است و تمامی تحلیل‌ها به سوی آن جهت‌گیری شده‌اند.

درنگ: شناخت شخص، پلی است به سوی معرفت الهی و قرب به پروردگار.

نقد تعاریف لغوی

کتب لغت، مانند بسیاری از منابع سنتی، در تبیین معنای دقیق شخص ناکام مانده‌اند. این کتب، به‌جای ارائه مفهوم محتوایی، تنها به مصادیقی مانند «سواد الإنسان» (سیاهی انسان)، «ارتفاع الشیء» (بلندی شیء)، یا «خروج الشیء» (برون‌آمدن شیء) اکتفا کرده‌اند. این مصادیق، به‌سان سایه‌هایی بر دیوار، تنها بخشی از حقیقت شخص را نشان می‌دهند، اما جوهره و محتوای آن را آشکار نمی‌سازند. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد این نارسایی، بر ضرورت تعریف مفهومی و فلسفی تأکید دارند.

درنگ: کتب لغت، فاقد تبیین مفهومی و محتوایی شخص‌اند و تنها به مصادیق بسنده کرده‌اند.

پیچیدگی مفهوم شخص در مقایسه با مفاهیم مادی

برخلاف مفاهیمی مانند آب و نان که به‌آسانی فهمیده می‌شوند، مفهوم شخص، به دلیل ماهیت تلطیفی و تجریدی خود، ادراکی دشوار دارد. مفاهیم مادی، مانند دست و پا، به‌سان اشیایی ملموس در دسترس ذهن‌اند، اما شخص، به‌مانند نسیمی که حس می‌شود اما دیده نمی‌شود، ادراکی پیچیده‌تر می‌طلبد. این دشواری، ریشه در تجریدی بودن شخص دارد که آن را از مفاهیم روزمره متمایز می‌سازد.

نقد تعریف فلسفی حاجی سبزواری

تعریف حاجی سبزواری از شخص، مانند کتب لغت، فاقد عمق مفهومی لازم است و نمی‌تواند جوهره این مفهوم را به‌درستی تبیین کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد این دیدگاه، بر ضرورت بازتعریف شخص در چارچوبی وجودمحور و توحیدی تأکید دارند. این نقد، به‌سان چراغی است که تاریکی‌های تعاریف سنتی را روشن می‌سازد و راه را برای تحلیلی نوین هموار می‌کند.

تجریدی بودن مفهوم شخص

شخص، به‌عنوان مفهومی تلطیفی و تجریدی، ادراکی دشوارتر از مفاهیم مادی مانند دست و پا یا حتی قلب و روح دارد. این مفهوم، به‌سان ستاره‌ای در آسمان معرفت است که درخشش آن، تنها با تأمل عمیق قابل رؤیت می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر این ویژگی، شخص را در قلمرو حقایق غیرمادی قرار می‌دهند که ادراک آن، نیازمند دقت و ژرف‌نگری است.

درنگ: شخص، مفهومی تجریدی است که ادراک آن، به دلیل تلطیفی بودن، دشوارتر از مفاهیم مادی است.

تمایز ادراک و وصول

برخی مفاهیم، مانند عشق، عاطفه و وجدان، وصولشان آسان‌تر از ادراکشان است، در حالی که مفاهیمی مانند پول و قدرت، ادراکشان آسان‌تر از وصولشان است. برای مثال، انسان ممکن است عشق را تجربه کند، اما نتواند آن را به‌درستی تعریف کند، مانند نسیمی که حس می‌شود اما توصیفش دشوار است. در مقابل، پول و قدرت، به‌سان اشیایی ملموس، به‌آسانی فهمیده می‌شوند، اما دستیابی به آن‌ها دشوار است. شخص، در زمره مفاهیمی است که وصول آن، گاه پیش از ادراکش رخ می‌دهد.

درنگ: شخص، از مفاهیمی است که وصول آن، گاه آسان‌تر از ادراک آن است، برخلاف مفاهیم مادی که ادراکشان آسان‌تر است.

مثال پول و قدرت

پول و قدرت، به دلیل ماهیت مادی و عینی خود، به‌آسانی فهمیده می‌شوند، اما دستیابی به آن‌ها نیازمند تلاش و شرایط خاص است. در مقابل، مفاهیمی مانند عشق و عاطفه، به‌سان چشمه‌ای در دل، در تجربه زیسته انسان حضور دارند، اما تعریف و تبیین آن‌ها دشوار است. استاد فرزانه قدس‌سره، با این تمثیل، به تفاوت میان امور مادی و تجریدی اشاره دارند و شخص را در دسته دوم قرار می‌دهند.

شخص به‌مثابه مفهوم تجریدی دشوار

شخص، از دشوارترین مفاهیم تجریدی است که ادراک آن، به دلیل ماهیت متعالی و غیرمادی‌اش، چالش‌برانگیز است. این مفهوم، به‌سان قله‌ای رفیع در کوهستان معرفت، نیازمند صعود دشوار ذهن است. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر این پیچیدگی، شخص را یکی از کلیدهای فهم حقیقت الهی می‌دانند.

بخش دوم: نقد و بازتعریف مفهوم شخص در فلسفه اسلامی

ذات یا وصف بودن شخص

یکی از پرسش‌های بنیادین در تحلیل مفهوم شخص، این است که آیا شخص، ذات است یا وصف؟ در عرف، شخص اغلب به معنای ذات (نفس فلانی) به کار می‌رود، اما استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد این دیدگاه، شخص را وصف ظاهری وجود می‌دانند. این تمایز، به‌سان خطی است که میان جوهر و عرض در فلسفه اسلامی کشیده می‌شود و شخص را در حوزه ظهورات قرار می‌دهد.

نفس در قرآن کریم

در قرآن کریم، واژه «نفس» برای پروردگار به معنای ذات به کار رفته است، اما با شخص متفاوت است. نفس، به باطن و جوهره ذات اشاره دارد، در حالی که شخص، به ظهور ظاهری آن مربوط است. این تفاوت، به‌سان تمایز میان باطن و ظاهر یک گوهر است که هر یک، جلوه‌ای متفاوت از حقیقت را نشان می‌دهند.

درنگ: نفس، به ذات و باطن الهی اشاره دارد، اما شخص، وصف ظاهری و ظرف ظهور است.

شخص به‌مثابه ظاهر

در عرف، شخص به معنای ظاهر است، نه ذات. ذات، در فلسفه اسلامی، قابل رؤیت نیست و انسان تنها قادر به ادراک عرض‌هاست، مانند رنگ و ضخامت دیوار. شخص، به‌سان آیینه‌ای است که ظهورات وجود را منعکس می‌کند، اما خود جوهر ذات نیست. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر این نکته، شخص را وصف ظاهری وجود می‌دانند.

نفی جوهر‌یابی در ادراک انسانی

انسان، قدرت جوهر‌یابی ندارد و تنها می‌تواند عرض‌ها را ادراک کند. برای مثال، از دیوار، تنها رنگ، ضخامت و بلندی آن دیده می‌شود، نه ذات آن. این محدودیت، به‌سان سایه‌ای است که بر ادراک انسانی افتاده و او را از شناخت مستقیم ذات بازمی‌دارد. شخص، در این چارچوب، به‌عنوان وصف ظاهری، در دسترس ادراک قرار می‌گیرد.

درنگ: انسان، تنها عرض‌یاب است و قدرت جوهر‌یابی ندارد؛ شخص، وصف ظاهری وجود است.

شخص به‌مثابه وصف فعلی

استاد فرزانه قدس‌سره، شخص را وصف فعلی و ظاهری وجود تعریف می‌کنند. حتی در مورد پروردگار، شخص به معنای ظرف ظهور است، نه ذات. این تعریف، به‌سان نوری است که از گوهر وجود ساطع می‌شود و ظهورات آن را آشکار می‌سازد، بدون آنکه خود گوهر را نشان دهد.

تمایز نفس و شخص

نفس، به ذات (اعم از باطن و ظاهر) اشاره دارد، اما شخص، تنها به ظاهر و وصف فعلی مربوط است. این تمایز، در حکمت متعالیه نیز مورد توجه قرار گرفته و شخص را در قلمرو ظهورات وجودی قرار می‌دهد. نفس، به‌سان باطن یک کتاب، و شخص، به‌مانند جلد آن است که ظهور محتوای کتاب را ممکن می‌سازد.

اسمای الهی و شخص

اسمای الهی، مانند الله، رحمان و هو، دارای صبغه تعینی‌اند، اما شخص، وصف ذات است، نه خود ذات. این وصف، به‌سان آیینه‌ای است که ظهورات الهی را منعکس می‌کند، اما خود ذات را دربرنمی‌گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره، با این تحلیل، شخص را در چارچوب اسمای وصفی قرار می‌دهند.

شخص پروردگار

شخص پروردگار، به معنای آشکارا و روشنایی خدا، ظرف ظهور و وصف حقیقی ذات است. این وصف، به‌سان شعاعی از نور الهی است که عالم را روشن می‌سازد و موجودات را در پرتو خود متجلی می‌کند. این تعریف، با توحید در ظهورات الهی هم‌خوانی دارد.

درنگ: شخص پروردگار، ظرف ظهور و وصف حقیقی ذات است، نه خود ذات.

تمایز تشخص موجودات و پروردگار

تشخص موجودات، با تعین و محدودیت همراه است، اما تشخص پروردگار، فاقد هرگونه تعین و حد است. این تمایز، به‌سان تفاوت میان قطره‌ای در دریا و خود دریای بی‌کران است. خداوند، به‌عنوان وجود مطلق، تشخصی غیرمحدود دارد که از هر قید و تعینی آزاد است.

مساوات شخص و تشخص

اگر تشخص محدود باشد، شخص نیز محدود است؛ و اگر تشخص غیرمحدود باشد، شخص نیز غیرمحدود است. این رابطه، به‌سان پیوند میان نور و منبع آن است که کیفیت نور، به ماهیت منبع وابسته است. در مورد پروردگار، تشخص غیرمحدود، شخص را نیز غیرمحدود می‌سازد.

وجود مطلق و شخص

وجود، به‌عنوان حقیقتی مطلق، فاقد هرگونه قید است. شخص نیز، به‌مانند وجود، فاقد حد است، مگر آنکه با تعین محدود شود. این دیدگاه، با حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد که وجود را غیرمقید می‌داند و شخص را وصف ظهور آن می‌شمارد.

نفی جزئیت در تشخص

جزئیت، جزو تشخص نیست و به محدودیت و حد مربوط است. تشخص، به‌سان نوری است که از منبع وجود ساطع می‌شود و جزئیت، به‌مانند سایه‌ای است که از محدودیت اشیا پدید می‌آید. خداوند، به‌عنوان شخص حقیقی، فاقد جزئیت است.

درنگ: جزئیت، به محدودیت مربوط است، نه به تشخص؛ خداوند، شخص حقیقی و غیرجزئی است.

خداوند به‌مثابه شخص حقیقی

خداوند، تنها شخص حقیقی است که فاقد جزئیت و کلیت بوده و دارای وجود خارجی و تشخص غیرمحدود است. این شخص، به‌سان خورشیدی بی‌کران است که نورش، عالم را فرا می‌گیرد و هیچ حدی آن را محدود نمی‌سازد.

جزئیت حقیقی و اضافی

جزئیت حقیقی، به وجود خارجی غیرمحدود اشاره دارد، در حالی که جزئیت اضافی، به اشیای محدود مربوط است. این تمایز، به‌سان تفاوت میان حقیقت وجود و سایه‌های آن در عالم مخلوقات است. خداوند، دارای جزئیت حقیقی و غیرمحدود است.

نفی حد در شخص الهی

شخص الهی، فاقد هرگونه حد است، زیرا حد، به محدودیت شیء مربوط است، نه به تشخص. این دیدگاه، به‌سان نوری است که در بی‌کرانی وجود ساطع می‌شود و هیچ مرزی آن را دربرنمی‌گیرد.

شخص به‌مثابه آشکارا

شخص، به معنای آشکارا، روشن و ظاهر است و هیچ حدی در ظهور آن وجود ندارد. این تعریف، به‌سان آینه‌ای است که ظهورات وجود را بدون تحدید منعکس می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با این تبیین، شخص را وصف ظهور وجود می‌دانند.

درنگ: شخص، به معنای آشکارا و روشن است و در ظهور آن، هیچ حدی وجود ندارد.

محدودیت و ثانی

محدودیت، نتیجه وجود ثانی (مانند زید و عمرو) است، اما حق، ثانی ندارد و غیرمحدود است. این اصل، به‌سان آینه‌ای است که وحدت حق را در برابر کثرت مخلوقات نشان می‌دهد. شخص الهی، به دلیل فقدان ثانی، غیرمتعدد و غیرمحدود است.

ظهورات حق

شر، باطل و خلق، همگی ظهورات حق‌اند و حق، ثانی ندارد. شخص حق نیز، به‌سان نوری واحد، غیرمتعدد است و عالم را در پرتو خود متجلی می‌سازد. این دیدگاه، با وحدت وجود در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد.

نفی تعدد در شخص الهی

تعدد و تکثر، به محدودیت مربوط است، نه به تشخص. شخص الهی، به‌سان دریایی بی‌کران، غیرمتعدد است و هیچ کثرتی در آن راه ندارد. این اصل، به وحدت ذاتی و شخصی الهی تأکید دارد.

بخش سوم: شخص و تشخص در قرآن کریم

شخص در قرآن کریم

واژه «شخص» در قرآن کریم، تنها دو بار در سوره‌های ابراهیم و انبیاء به کار رفته و هر دو به وصف فعلی و ظاهری اشاره دارند. این آیات، به‌سان دو گوهر در گنجینه قرآن، مفهوم شخص را به‌عنوان ظهور آشکار حقیقت تبیین می‌کنند. قرآن کریم، به‌عنوان کامل‌ترین مرجع لغوی و فلسفی، این مفهوم را با دقت و عمق بی‌نظیری ارائه می‌دهد.

درنگ: قرآن کریم، به‌عنوان کامل‌ترین مرجع لغوی و فلسفی، شخص را به‌عنوان وصف فعلی و ظاهری تبیین می‌کند.

قرآن کریم به‌مثابه کتاب لغت

قرآن کریم، نه‌تنها بهترین، بلکه تنها مرجع معتبر برای تبیین مفاهیم فلسفی و عرفانی است. برخلاف کتب لغت که ممکن است ناقص باشند، قرآن کریم، به‌سان چشمه‌ای زلال، معانی را با وضوح و دقت ارائه می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر این مرجعیت، قرآن را مبنای تحلیل مفهوم شخص قرار می‌دهند.

نفی اسم شاخص در اسمای الهی

در اسمای الهی، مانند قاتل، رازق یا فاعل، اسمی به معنای شاخص، شخص یا متشخص وجود ندارد. این فقدان، به‌سان سکوتی معنادار در زبان الهی است که دشواری بیان مفهوم شخص را نشان می‌دهد. شخص، به دلیل ماهیت تجریدی خود، در اسمای الهی به‌صورت صریح ظاهر نشده است.

فعلی‌بودن اسلام

اسلام، مکتبی فعلی و برای هدایت جامعه است، نه صرفاً آکادمیک یا فلسفی. این مکتب، به‌سان رودی جاری، در میان مردم جریان دارد و با زبان عمومی آن‌ها سخن می‌گوید. استاد فرزانه قدس‌سره، با این دیدگاه، به ماهیت عملی و اجتماعی اسلام تأکید دارند.

زبان عمومی اسلام

اسلام، از زبان عمومی مردم بهره می‌گیرد و از زبان تخصصی و آکادمیک دوری می‌جوید. این زبان، به‌سان پلی است که معارف الهی را به فهم عامه نزدیک می‌سازد. این ویژگی، امکان انتقال مفاهیم پیچیده مانند شخص را به زبانی ساده‌تر فراهم می‌کند.

اسمای الهی و محدودیت بیان

اسمای الهی، مانند آن‌هایی که در جوشن کبیر و صغیر آمده‌اند، محدود به زبان عمومی‌اند، در حالی که خداوند، اسمایی بی‌نهایت دارد. این محدودیت، به‌سان قطره‌ای در برابر اقیانوس بی‌کران اسمای الهی است که تنها بخشی از حقیقت را نشان می‌دهد.

استقصای اسمای الهی

استاد فرزانه قدس‌سره، با تلاش بی‌مانند، اسمای الهی را بیش از هر کس دیگری استقصا کرده‌اند، اما این اسما همچنان محدودند. این تلاش، به‌سان کاوشگری در معدنی بی‌پایان است که هر گوهر کشف‌شده، تنها بخشی از عظمت حقیقت را آشکار می‌سازد.

اسمای تجریدی

برخی اسما، مانند آه و اوه، به دلیل ماهیت تجریدی خود، در روایات با محدودیت بیان شده‌اند. این اسما، به‌سان نسیم‌هایی هستند که حس می‌شوند، اما توصیفشان دشوار است. شخص، از این دسته اسما است که بیان صریح آن چالش‌برانگیز بوده است.

محذوریت بیان اسما

ائمه و قرآن کریم، به دلیل محذوریت‌های اجتماعی و تاریخی، نتوانستند همه اسما را به‌صراحت بیان کنند. این محدودیت، به‌سان پرده‌ای است که بر برخی حقایق کشیده شده تا در زمان مناسب گشوده شود.

نفی ابتدا و انتها در خدا

خداوند، فاقد ابتدا و انتها است و بیان «اول بلا اول» به‌صورت کنایی و به دلیل محذوریت‌های زبانی ارائه شده است. این بیان، به‌سان رازی است که در لفافه کنایه پیچیده شده تا ذهن را به سوی حقیقت بی‌کران هدایت کند.

شخص به‌مثابه اسم تلطیفی

شخص، از اسمای تلطیفی و تجریدی است که بیان صریح آن، به دلیل ماهیت متعالی‌اش، دشوار بوده است. این اسم، به‌سان گوهری پنهان در اعماق معرفت است که تنها با تأمل عمیق آشکار می‌شود.

درنگ: شخص، اسمی تلطیفی و تجریدی است که بیان صریح آن به دلیل متعالی بودن دشوار است.

شناخت اسمای الهی در حکمت

شناخت اسمای الهی در حکمت و علوم، کاری بس ارزشمند است و نباید به خواندن دعاهایی مانند جوشن کبیر و صغیر محدود شود. این شناخت، به‌سان سفری است در اقیانوس معرفت که هر موج آن، جلوه‌ای جدید از حقیقت الهی را آشکار می‌سازد.

نفی توقیفی‌بودن اسمای الهی

اسمای الهی، توقیفی نیستند و هر کمالی می‌تواند به‌عنوان اسم خدا به کار رود. این دیدگاه، به‌سان دری گشوده است که امکان نام‌گذاری بی‌نهایت کمالات الهی را فراهم می‌سازد.

بخش چهارم: تحلیل آیات قرآنی و تبیین شخص

شخص در سوره انبیاء

در قرآن کریم، آیه ۹۷ سوره انبیاء می‌فرماید: وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِيَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِينَ كَفَرُوا (ترجمه: و وعده حق نزدیک شد، پس ناگهان دیدگان کافران خیره شد). در این آیه، «شاخصه» به معنای آشکارا و وصف فعلی ابصار است. این ظهور، به‌سان نوری است که غفلت را زایل می‌سازد و چشم‌ها را به سوی حقیقت باز می‌کند.

درنگ: در آیه انبیاء، شاخصه، وصف فعلی ابصار است که ظهور حقیقت را در قیامت نشان می‌دهد.

شخص به‌مثابه وصف ابصار

در آیه انبیاء، شاخصه، وصف ابصار است، نه ذات. این وصف، به‌سان پرتوی است که بر چشم‌ها می‌تابد و آن‌ها را به سوی حقیقت هدایت می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، با این تحلیل، شخص را ظهور فعلی بصر در مواجهه با وعده حق می‌دانند.

نفی غفلت در قیامت

در قیامت، غفلت کافران با دیدن وعده حق (شخص) برطرف می‌شود. این مواجهه، به‌سان آبی سرد است که بر سر مستی ریخته می‌شود و او را به هوش می‌آورد. حق، با ظهور خود، پرده غفلت را کنار می‌زند.

مثال مست و هوشیاری

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی از مست و هوشیاری، به تأثیر مواجهه با حقیقت بر رفع غفلت اشاره دارند. همان‌گونه که مستی با دیدن شخصی مقتدر یا ریختن آب سرد از بین می‌رود، در قیامت، مواجهه با وعده حق، غفلت کافران را زایل می‌سازد.

شخص به‌مثابه وصف وعده

در آیه انبیاء، «هذا» به وعده حق اشاره دارد که به‌صورت شخص (آشکار) ظهور یافته است. این ظهور، به‌سان خورشیدی است که در سپیده‌دم قیامت طلوع می‌کند و همه چیز را روشن می‌سازد.

نفی سکون در شخص

شخص، ساکن نیست و چشم شاخصه، به سرعت نور حرکت می‌کند. این پویایی، به‌سان جریانی است که در بستر وجود جاری است و هیچ سکوتی در آن راه ندارد. استاد فرزانه قدس‌سره، با این تحلیل، شخص را وصفی متحرک و پویا می‌دانند.

درنگ: شخص، وصفی پویا و متحرک است که در آن، هیچ سکوتی وجود ندارد.

نقد تفاسیر عامیانه

تفاسیر عامیانه، مانند تفسیر «لا یرتد عینا» به معنای ثابت ماندن چشم، غیرفلسفی و نادرست‌اند. این تفاسیر، به‌سان سایه‌هایی کم‌رنگ، از حقیقت مفهوم شخص دورند و فاقد عمق متافیزیکی لازم‌اند.

حرکت متمرکز شخص

چشم شاخصه، دارای حرکت متمرکزی است که به سوی حق جهت‌گیری شده است. این حرکت، به‌سان قطب‌نمایی است که همواره به سوی حقیقت می‌چرخد و از پراکندگی به دور است.

شخص در سوره ابراهیم

در قرآن کریم، آیه ۴۲ سوره ابراهیم می‌فرماید: وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ (ترجمه: و گمان مبر که خدا از آنچه ستمگران انجام می‌دهند غافل است؛ او تنها تا روزی که دیده‌ها در آن خیره می‌ماند مهلتشان می‌دهد). در این آیه، تشخص، به معنای آشکارا و ظهور بصر در قیامت است.

درنگ: در آیه ابراهیم، تشخص، به ظهور آشکار بصر در یوم قیامت اشاره دارد.

یوم به‌مثابه ظرف شخص

یوم در آیه ابراهیم، ظرف آشکاری و تشخص ابصار است. این ظرف، به‌سان صحنه‌ای است که در آن، حقیقت با تمامی جلال خود ظاهر می‌شود و چشم‌ها را به سوی خود معطوف می‌سازد.

وصف فعلی در آیه ابراهیم

تشخص، وصف لازم ابصار است و چشم‌ها در یوم قیامت، به‌صورت آشکار حقیقت را می‌بینند. این وصف، به‌سان نوری است که بر چشم‌ها می‌تابد و آن‌ها را از تاریکی غفلت رهایی می‌بخشد.

مهتئین و مغنئی

در ادامه آیه ابراهیم، عبارت مُهْطِعِينَ مُقْنِعِي رُءُوسِهِمْ (ترجمه: شتابان، سرهایشان را بالا گرفته) به تمرکز و آشکاری در قیامت اشاره دارد. این حالت، به‌سان انسانی است که در برابر حقیقت، تمام توجه خود را معطوف می‌سازد.

نفی حرکت پراکنده

در قیامت، چشم‌ها حرکت پراکنده ندارند و متمرکز بر حق‌اند. این تمرکز، به‌سان پرتوی لیزر است که در یک نقطه متمرکز می‌شود و از هرگونه پراکندگی به دور است.

افئده به‌مثابه هواء

عبارت وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوَاءٌ (ترجمه: و دل‌هایشان پر از وحشت است) به حالتی هواشناختی در قیامت اشاره دارد که قلب‌ها را در برابر حقیقت متزلزل می‌سازد. این حالت، به‌سان طوفانی است که در دل‌ها وزیدن می‌گیرد.

بخش پنجم: شخص و تأثیرات عرفانی و اخلاقی

تمایز ظهور و شخص

ظهور، می‌تواند باطنی باشد، اما شخص، تنها ظاهری است. ظهور در نفس، به‌سان گوهری در صدف است، اما شخص، مانند جلوه ظاهری آن صدف است که دیده می‌شود. این تمایز، به تفاوت میان باطن و ظاهر در حکمت اسلامی اشاره دارد.

درنگ: ظهور، می‌تواند باطنی باشد، اما شخص، تنها وصف ظاهری است.

شخص و اسمای دیگر

دیدن خدا به‌عنوان رازق، کریم یا غفار، آسان‌تر است، اما دیدن او به‌عنوان شخص، به دلیل ماهیت متعالی‌اش، دشوار است. این دشواری، به‌سان صعود به قله‌ای رفیع است که تنها با تلاش و تأمل ممکن می‌شود.

آیه لَتَرَوْنَ الْجَحِيمَ

در قرآن کریم، آیات ۵ و ۶ سوره تکاثر می‌فرماید: لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (ترجمه: اگر به علم یقین می‌دانستید، هر آینه جهنم را می‌دیدید). این آیه، نشان می‌دهد که علم یقین، تنها به دیدن جهنم منجر می‌شود، نه خدا. شخص، فراتر از علم یقین است.

نفی کفایت یقین

یقین، برای دیدن خدا کافی نیست و تنها شخص، خدا را آشکار می‌کند. این اصل، به‌سان کلیدی است که درهای معرفت شخصیتی را می‌گشاید، در حالی که علم یقین، تنها به ظهورات محدود می‌ماند.

مثال حارثه

حارثه، بهشت و جهنم را دید، اما پیامبر او را به دیدن اصل (خدا) دعوت کرد. این دعوت، به‌سان اشاره‌ای است به سوی حقیقت نهایی که فراتر از ظهورات بهشت و جهنم است.

عصمت و دیدن شخص

دیدن خدا به‌عنوان شخص، به عصمت منجر می‌شود. اولیاء خدا، با دیدن خدا به‌صورت شخص، به مقام عصمت نائل شدند. این دیدگاه، به‌سان نوری است که راه تقوا و پاکی را روشن می‌سازد.

درنگ: مواجهه با شخص خدا، به عصمت و تقوا منجر می‌شود.

مثال عفت عمومی

مردم، در حضور دیگران، به دلیل شرم، عفت را رعایت می‌کنند، اما در خلوت ممکن است گناه کنند. این تمثیل، به‌سان آینه‌ای است که تأثیر حضور شخص مقتدر (خدا) را بر رفتار انسان نشان می‌دهد.

مثال مکه

استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به تجربه‌ای در مکه، روایت می‌کنند که در حضور نگهبانان، در حوض آب تنی کردند، اما دیگران جرئت نکردند. این مثال، به‌سان تمثیلی است که اقتدار حضور شخص (خدا) را بر رفتار انسان نشان می‌دهد.

شخص الهی و گناه

مواجهه با شخص خدا، مانع گناه می‌شود، برخلاف اسمایی مانند رازق و غفار که نمی‌توانند به‌تنهایی جلوی گناه را بگیرند. این تأثیر، به‌سان سپری است که قلب را در برابر وسوسه‌ها محافظت می‌کند.

نتیجه‌گیری

درس‌گفتار شماره ۱۰۲۵ استاد فرزانه قدس‌سره، با کاوشی عمیق در مفهوم شخص و تشخص، به بازتعریفی توحیدی و وجودمحور از این مفاهیم پرداخته و با نقد تعاریف لغوی و فلسفی سنتی، شخص را وصف فعلی و ظاهری وجود معرفی کرده است. آیات قرآن کریم در سوره‌های انبیاء و ابراهیم، با تأکید بر ظهور آشکار حقیقت در قیامت، شخص را به‌عنوان وصف ابصار و ظرف ظهور حق تبیین می‌کنند. این گفتار، با نفی محدودیت‌های زبانی و روش‌شناختی در علم دینی، بر ضرورت بازاندیشی در مفاهیم فلسفی و پیوند آن‌ها با معرفت توحیدی تأکید دارد. شخص، به‌عنوان وصف حقیقی و غیرمحدود الهی، راهی به سوی عصمت و تقوا می‌گشاید و انسان را به مواجهه‌ای مستقیم با حقیقت الهی دعوت می‌کند. این تحلیل، با بهره‌گیری از تمثیلات و آیات قرآنی، فلسفه اسلامی را به مسائل عرفانی و اخلاقی پیوند داده و زمینه‌ای برای گفت‌وگوی علمی و معاصر فراهم ساخته است.

با نظارت صادق خادمی