متن درس
تحلیل تشخص و شیئیت در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۲۸)
دیباچه
فلسفه اسلامی، به مثابه گوهری درخشان در گنجینه معرفت بشری، همواره با پرسشهای بنیادین هستیشناختی و الهیاتی دستوپنجه نرم کرده و مفاهیمی چون تشخص، شیئیت، کلیت و جزئیت را در کانون تأملات خویش قرار داده است. درسگفتار شماره ۱۰۲۸ استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی عمیق و نقادانه، به تحلیل این مفاهیم در چارچوب حکمت متعالیه و عرفان نظری میپردازد. این گفتار، با تأکید بر اصالت وجود و نفی کلیت بهعنوان مفهومی اعتباری، راهی نو به سوی فهم وحدت حقیقی خداوند و معرفت شهودی صفات الهی میگشاید.
بخش نخست: مفاهیم بنیادین تشخص و شیئیت
تمایز تشخص و شیئیت
درسگفتار با تبیین دو محور اصلی آغاز میشود: شخصیت و جزئیت، و شخصیت و شیئیت. تشخص، به مثابه صفتی بنیادین، هویت وجودی موجودات و صفات الهی را رقم میزند، در حالی که شیئیت به وجود عینی و خارجی اشیا اشاره دارد. این تمایز، مانند جدایی نور از سایه، به روشنسازی رابطه وجود و صفات آن کمک میکند.
شخصیت و جزئیت
شخصیت و جزئیت، دو مفهوم مرتبط اما متمایزند. شخصیت به تشخص وجودی یک شیء اشاره دارد، در حالی که جزئیت در مقابل کلیت قرار میگیرد. این تمایز، مانند جدایی شاخه از ریشه، به فهم تفاوت میان وجود عینی و مفهوم ذهنی یاری میرساند.
تمایز کل و جزء با کلی و جزئی
کل و جزء به وجود خارجی اشیا (به شرط لا) مربوطند، در حالی که کلی و جزئی مفاهیمی ذهنی و لا بشرطاند. کل و جزء، مانند بدن زید و دست و پایش، وجود عینی دارند و قابل حمل نیستند، اما کلی و جزئی، مانند انسان و زید، در ذهن قابل حملاند. این تمایز، مانند جدایی جسم از تصویر آن در آینه، به تحلیل دقیقتر مفاهیم فلسفی کمک میکند.
مثال کل و جزء
برای تبیین کل و جزء، زید بهعنوان کل و اجزای بدنش مانند دست و پا بهعنوان جزء مثال آورده میشود. دست زید، زید نیست، بلکه جزء اوست. این مثال، مانند نقاشی که اجزای آن از کل جداست، به تمایز وجودی کل و جزء اشاره دارد.
مثال کلی و جزئی
انسان بهعنوان کلی و زید بهعنوان جزئی، قابل حملاند؛ میتوان گفت «زید انسان است». این حمل، در ذهن رخ میدهد، اما اتصاف آن در خارج است. این مفهوم، مانند بازتاب نور در آب، نشاندهنده پیوند ذهن و خارج است.
بخش دوم: تشخص و الهیات
شخصیت الهی و نفی کلیت
خداوند کلی نیست، زیرا کلیت مستلزم امکان تعدد افراد است، در حالی که خداوند وحدت حقیقی دارد. این دیدگاه، مانند ستارهای که در آسمان بیکران میدرخشد، بر وحدت ذاتی خداوند تأکید میورزد.
شخصیت و وحدت الهی
شخصیت خداوند، به مثابه گوهر بیهمتای وحدت، تعددپذیر نیست. این وحدت، مانند اقیانوسی بیکران که هیچ موجی آن را چندپاره نمیکند، از هرگونه محدودیت مبراست.
نقد کلیت خداوند
اگر خداوند کلی دانسته شود، باید دلیلی ارائه گردد که چرا تنها یک فرد دارد. این نقد، مانند کلیدی که قفل حقیقت را میگشاید، با وحدت الهی سازگار است و کلیت را مفهومی ناسازگار میداند.
تشخص و محدودیت
تعدد شخصیت با محدودیت ممکن است، مانند زید و عمرو که به دلیل محدودیت، متمایز میشوند. اما خداوند، مانند خورشیدی بیغروب، از هرگونه محدودیت مبراست و تعدد در او راه ندارد.
تشخص و وجود
اصل فلسفی «ما لم یتشخص لم یوجد» نشان میدهد که بدون تشخص، وجود ممکن نیست. این اصل، مانند ریشهای که درخت وجود را استوار میسازد، تشخص را شرط لازم وجود میداند.
وجوب و وجود
اصل «ما لم یجب لم یوجد» بیانگر آن است که وجود بدون وجوب ممکن نیست. وجوب، مانند کلیدی که درهای وجود را میگشاید، با حتميت عليت پیوند دارد.
علت و تشخص
پرسش از محل تشخص، آیا در علت، معلول، یا هر دو، به تحلیل رابطه وجود و تشخص میانجامد. این پرسش، مانند چراغی در مسیر حقیقت، به روشنسازی جایگاه تشخص کمک میکند.
وجود و تشخص
وجود عین تشخص است، نه صفتی جدا از آن. این دیدگاه، مانند آینهای که حقیقت را بیتحریف بازمیتاباند، به وحدت وجود و تشخص اشاره دارد.
نقد کلیت وجود
وجود کلی نیست، بلکه تشخصی خارجی است. کلیت، مانند سایهای گذرا، تنها در ذهن شکل میگیرد و با حقیقت وجود سازگار نیست.
بخش سوم: صفات الهی و تشخص
تشخص صفات الهی
صفات الهی مانند رحمان، کریم، و حی، دارای تشخص عینیاند، نه مفاهیم کلی. این صفات، مانند ستارگان درخشان در آسمان الهی، هر یک هویتی متمایز و وجودی دارند.
مراتب اسمای الهی
برخی اسما، مانند حی و سلام، بر دیگر صفات مانند قادر و عالم تقدم دارند. حی، مانند سرچشمهای که دیگر نهرها از آن جاری میشوند، مقدم بر سلام است.
تقدم حی بر سلام
حی بر سلام مقدم است، زیرا سلامت بدون حیات ممکن نیست. این تقدم، مانند ریشهای که شاخههای سلامت را تغذیه میکند، به ضرورت حیات برای صفات دیگر اشاره دارد.
نقد کلیت در ذهن
حتی در ذهن نیز کلی وجود ندارد، زیرا ذهن خود تشخصی است. این دیدگاه، مانند نسیمی که غبار مفاهیم اعتباری را میزداید، به نقد کلیت ذهنی میپردازد.
تشخص عالم هستی
همه عالم، از زمین تا آسمان، تشخص است. این دیدگاه، مانند نقاشی که هر جزء آن هویتی مستقل دارد، وجود را عین تشخص میداند.
نقد مفهوم کلی
کلیت مفهومی مندرآوردی و غیرواقعی است. تشخص، مانند گوهری که در عمق وجود میدرخشد، حقیقت عالم را نشان میدهد.
مثال قاعده کلی
قاعده «کل فاعل مرفوع» کلی نیست، بلکه تشخص ذهنی دارد. این قاعده، مانند نقشهای که مسیر ذهن را هدایت میکند، اعتباری ذهنی است.
بخش چهارم: قرب الهی و معرفت شهودی
تشخص و قرب الهی
برای قرب به خداوند، باید تشخص صفات الهی را شناخت. این شناخت، مانند کلیدی که درهای معرفت را میگشاید، به وصول عرفانی منجر میشود.
مثال روانشناختی
دیدن شعله آتش، بهصورت روانشناختی، گرما ایجاد میکند. این مثال، مانند آینهای که تأثیر ادراک را بازمیتاباند، به اهمیت معرفت شهودی اشاره دارد.
تربیت و تعادل
تربیت باید متعادل باشد، نه عافیتطلب و نه فقیرمسلک. این تعادل، مانند ترازویی که عدالت را برقرار میکند، به تربیت شخصیتی متعالی منجر میشود.
نقد مصرفگرایی معنوی
خداوند مانند پنیر نیست که تمام شود، بلکه بینهایت است. این تمثیل، مانند نسیمی که غبار مصرفگرایی را میزداید، به بیکرانی الهی اشاره دارد.
ذکر جوشن کبیر و تشخص
اسمای الهی در دعای جوشن کبیر، مانند رحمان و رحیم، شخصیاند، نه کلی. این دعا، مانند گنجینهای که هر گوهر آن هویتی مستقل دارد، به معرفت شخصی دعوت میکند.
نقد ذکر سفت
ذکر سفت و درویشانه، مانند بادی که بهجای گرما سرما میآورد، از اخلاص دور است. ذکر باید با نرمی و توجه به تشخص الهی ادا شود.
شخصیت در سجده
سجده، لحظهای است که انسان شخصیت عرفانی مییابد. این لحظه، مانند بذری که در خاک معرفت میروید، به تحول وجودی انسان منجر میشود.
سجده و امتحان
سجده، مانند ترازویی که اخلاص را میسنجد، محل امتحان طمع است. طمع، مانند سایهای که نور عبادت را میپوشاند، میتواند سجده را باطل کند.
بسم الله و تشخص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«به نام خداوند بخشنده مهربان» (سوره فاتحه، آیه ۱). این ذکر، شامل چهار اسم شخصی (بسم، الله، رحمان، رحیم) است که هر یک هویتی متمایز دارند.
مراتب بسم الله
بسم بر الله، و الله بر رحمان تقدم دارد. این مراتب، مانند پلههایی که به سوی حقیقت الهی صعود میکنند، به اعظمی بسم اشاره دارند.
ذکر بسم الله و معجزه
«بسم الله الرحمن الرحیم»، مانند طلسمی الهی، معجزهای است که قلب را به سوی معرفت باز میکند. این ذکر، مانند کلیدی که درهای آسمان را میگشاید، عرفانی است.
نقد کلیت بسم الله
این ذکر کلی نیست، بلکه شخصی و زنده است. این دیدگاه، مانند نوری که تاریکی مفاهیم اعتباری را میزداید، به حیات عرفانی ذکر اشاره دارد.
ذکر اولیا و بسم الله
اولیای الهی به ذکر «بسم الله» میرسند، که مانند قلهای است که تمامی اسما در آن جمع میشوند.
لا اله الا الله و تشخص
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ
«پس بدان که هیچ معبودی جز الله نیست» (سوره محمد، آیه ۱۹). این ذکر، مانند گوهر توحید، شخصی و متمایز است.
ایاک نعبد و تشخص
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
«تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» (سوره فاتحه، آیه ۵). این خطاب، مانند گفتوگویی عاشقانه با معبود، شخصی است.
بخش پنجم: نقد علم دینی و معرفت شهودی
نقد مفاتیح الجنون
خواندن کلی مفاتیح الجنان، مانند تلاش برای بلعیدن اژدهایی عظیم، به دیوانگی میانجامد. مطالعه باید تدریجی و با توجه به تشخص باشد.
صفای شیخ عباس قمی
مفاتیح الجنان، به دلیل اخلاص و صفای شیخ عباس قمی، مانند گوهری درخشان، اثرگذار است. این صفا، مانند نسیمی که قلب را نوازش میدهد، به تأثیر معنوی آن میافزاید.
تواضع عالمان دینی
عالمان دینی، مانند شیخ عباس قمی، با تواضع و اخلاص، عیبی در خود نمیدیدند. این تواضع، مانند آینهای که حقیقت را بازمیتاباند، به معرفت شخصی خدا پیوند دارد.
خدا و حقیقت عینی
خداوند مفهوم ذهنی نیست، بلکه حقیقتی عینی و متحرک است. این دیدگاه، مانند نوری که تاریکی توهمات را میزداید، به واقعیت الهی اشاره دارد.
نقد دوری خدا
تصور خداوند بهعنوان مفهومی دور، مانند حصاری که انسان را از معبود جدا میکند، او را از زندگی انسان حذف میکند. قرب عرفانی، مانند پلی است که این فاصله را پر میکند.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۱۰۲۸ استاد فرزانه قدسسره، با تحلیلی عمیق از تشخص و شیئیت، به نقد مفهوم کلیت و تأکید بر اصالت وجود میپردازد. این گفتار، با تبیین تمایز میان کل و جزء، کلی و جزئی، و تشخص و وجود، راهی نو به سوی فهم وحدت الهی و معرفت شهودی صفات میگشاید. تأکید بر تشخص صفات الهی، مانند رحمان و کریم، و ذکرهایی چون «بسم الله الرحمن الرحیم» و «لا اله الا الله»، انسان را به شناخت شخصی و قرب عرفانی دعوت میکند. نقد علم دینی و توصیه به مطالعه تدریجی مفاتیح الجنان، همراه با تمثیلات عرفانی و روانشناختی، پیوند عمیق فلسفه و عرفان را نشان میدهد. این متن، با ساختار علمی و زبانی متین، بستری برای گفتوگوی فلسفه اسلامی با مسائل معاصر فراهم میآورد.