در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1037

متن درس





تحلیل و تبیین فلسفی تمایز تشخص، تعین و تمیز در حکمت متعالیه

تحلیل و تبیین فلسفی تمایز تشخص، تعین و تمیز در حکمت متعالیه

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۳۷)

مقدمه: بازخوانی هستی‌شناختی مفاهیم بنیادین در فلسفه اسلامی

فلسفه اسلامی، به‌ویژه در مکتب حکمت متعالیه، چونان دریایی ژرف، مفاهیم بنیادینی چون تشخص، تعین و تمیز را در خود جای داده است که هر یک، چون ستارگانی در آسمان معرفت، راهنمای فهم حقیقت وجودند. این مفاهیم، در عین ظرافت و پیچیدگی، از چنان اهمیتی برخوردارند که خلط یا نادیده‌انگاری آن‌ها می‌تواند بنیان‌های هستی‌شناسی توحیدی را متزلزل سازد. درس‌گفتار شماره ۱۰۳۷، ارائه‌شده توسط استاد فرزانه قدس‌سره، به مثابه چراغی روشنگر، این سه مفهوم را با نگاهی نقادانه و تحلیلی مورد بازخوانی قرار داده و با تکیه بر آرای ملاصدرا در اسفار اربعه، به تبیین تمایزات و پیوندهای آن‌ها پرداخته است.

بخش نخست: تبیین مفاهیم تشخص، تعین و تمیز در حکمت متعالیه

تشخص: صفت ذاتی وجود

تشخص، در فلسفه اسلامی، چون ریشه‌ای است که وجود هر شیء را به حقیقت خود پیوند می‌دهد. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به آرای ملاصدرا در جلد دوم اسفار (صفحه ۱۵، فصل سوم)، تشخص را صفتی وجودی می‌دانند که به ذات شیء وابسته است و نیازی به قیاس یا مقایسه با غیر ندارد. برخلاف تعین و تمیز که در نسبیت و کثرت ریشه دارند، تشخص، چون خورشیدی بی‌نیاز از بازتاب، در ذات خود متجلی است. ملاصدرا در اسفار می‌فرماید: «إنّ تعین الشیء غیر تشخّصه»، یعنی تعین شیء از تشخص آن جداست، زیرا تشخص به وجود و هویت ذاتی شیء بازمی‌گردد، حال آنکه تعین، نسبی و وابسته به مقایسه است.

درنگ: تشخص، صفتی وجودی است که به ذات شیء وابسته است و از هرگونه نسبیت یا قیاس با غیر بی‌نیاز است، برخلاف تعین و تمیز که در کثرت و مقایسه ریشه دارند.

تعین: مفهومی نسبی و محدود

تعین، در حکمت متعالیه، چون سایه‌ای است که در ظرف ذهن یا ماهیت شکل می‌گیرد. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که تعین، برخلاف تشخص، به کثرت وابسته نیست، اما به ظرف ماهیت، مفهوم یا حد محدود است. ملاصدرا تعین را به امتیازی نسبی نسبت می‌دهد که شیء را از غیر خود متمایز می‌سازد، مانند تفاوت میان بلند و کوتاه. با این حال، این نسبیت، تعین را از شمولیت تشخص دور می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره نقد می‌کنند که نسبت دادن تعین به ذات الهی، به دلیل محدودیت و نسبیت آن، نادرست است، زیرا خداوند، معین است و نه متعین؛ او تعین‌بخش است، نه تعین‌پذیر.

درنگ: تعین، مفهومی نسبی است که به ماهیت یا ذهن وابسته است و نمی‌تواند به ذات الهی، که از هرگونه محدودیت مبراست، نسبت داده شود.

تمیز: کثرت و مقایسه ذهنی

تمیز، چون آینه‌ای است که در آن کثرت منعکس می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره تمیز را مفهومی ذهنی و زاید می‌دانند که بدون تعدد و کثرت معنا ندارد. تمیز، چه میان دو موجود (مانند زید و عمرو) و چه میان اعضای یک شیء (مانند دست و پای زید)، همواره به مقایسه و قیاس وابسته است. این ویژگی، تمیز را از تشخص و تعین متمایز می‌سازد، زیرا تشخص به ذات شیء بازمی‌گردد و تعین می‌تواند بدون تمیز وجود داشته باشد، اما تمیز بدون کثرت بی‌معناست.

درنگ: تمیز، مفهومی ذهنی است که در کثرت و مقایسه ریشه دارد و بدون تعدد، وجود خارجی نمی‌یابد.

بخش دوم: نقد و بررسی نسبت تعین و تمیز به ذات الهی

تنزیه ذات الهی از تعین و تمیز

استاد فرزانه قدس‌سره، با تکیه بر آیات قرآن کریم، بر تنزیه ذات الهی از مفاهیم نسبی و محدود تأکید دارند. در آیه أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (سوره ق، آیه ۱۶: نزدیک‌تر از رگ گردن به اوست)، قرب ذاتی خداوند به مخلوقات تبیین شده است، اما این قرب یک‌طرفه است؛ خداوند به همه نزدیک است، حتی به گناهکارانی چون شمر و حرملة، اما مخلوقات به دلیل فقدان تقوا از او دورند. همچنین، آیه إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ (سوره حجرات، آیه ۱۳: گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست) بر نقش تقوا در رفع این دوری تأکید دارد.

استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به حدیث «مَنْ شَبَّهَ الْخَالِقَ بالْمَخْلُوقِ فَهُوَ مُشْرِکٌ» (هرکس خالق را به مخلوق تشبیه کند، مشرک است)، هرگونه تشبیه ذات الهی به مخلوقات را نفی می‌کنند. تمیز میان خدا و مخلوقات، زاید و ذهنی است، زیرا خداوند متکثر نیست و ذات او از هرگونه کثرت یا مقایسه مبراست.

درنگ: ذات الهی از تعین و تمیز مبراست، زیرا این مفاهیم به کثرت و مقایسه وابسته‌اند و خداوند متعال از هرگونه محدودیت و نسبیت منزه است.

نقد نسبت تعین به ذات الهی

استاد فرزانه قدس‌سره، نسبت دادن تعین به ذات الهی را به دلیل نسبیت و محدودیت آن نادرست می‌دانند. تعین، چون ظرفی است که در آن ماهیت یا مفهوم جای می‌گیرد، و خداوند، که معین و تعین‌بخش است، نمی‌تواند متعین باشد. این نقد، ریشه در تنزیه ذات الهی از هرگونه حد و مرز دارد. ملاصدرا، در اسفار، گاه تعین را عین ذات واجب‌الوجود می‌داند، اما استاد فرزانه قدس‌سره این دیدگاه را نقد کرده و آن را به کثرت ذهنی منجر می‌دانند که با وحدت ذات الهی ناسازگار است.

درنگ: خداوند معین است، نه متعین؛ تعین به معنای محدودیت در ذات الهی راه ندارد و نسبت دادن آن به خدا به کثرت ذهنی منجر می‌شود.

بخش سوم: نقش زبان و واژگان در فلسفه‌ورزی

خلط لغوی و نارسایی‌های فلسفی

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی چون باغبانی که ریشه‌های ناسالم را از خاک معرفت برمی‌کشد، به نقد خلط لغوی در فلسفه اسلامی می‌پردازند. ایشان تأکید دارند که بسیاری از نارسایی‌های فلسفی، از عدم تسلط بر واژگان و مفاهیم زبانی ناشی شده است. برای مثال، واژه‌های «میز» (شیء خارجی) و «مِیز» (مفهوم عقلی) در فلسفه خلط شده‌اند، گویی دو شاخه از یک درخت که به اشتباه یکی پنداشته شده‌اند. این خلط، نه‌تنها در فلسفه، بلکه در علوم دینی و اجتماعی نیز پیامدهای ناگواری داشته است.

درنگ: خلط واژگان، چون «میز» و «مِیز»، به نارسایی‌های فلسفی و اجتماعی منجر شده و ضرورت تسلط بر زبان را در فلسفه‌ورزی برجسته می‌سازد.

ضرورت آموزش زبان و واژگان

استاد فرزانه قدس‌سره، آموزش زبان مادری و تسلط بر واژگان را چون بذری می‌دانند که باید از کودکی در ذهن کاشته شود تا درختی تنومند از معرفت به بار آورد. ایشان با تمثیلی دل‌انگیز، آموزش تمایز میان «بیل» و «کلنگ» را از کودکی ضروری می‌دانند تا از خلط مفاهیم در بزرگسالی جلوگیری شود. این دیدگاه، به نقش بنیادین زبان در تولید علم و اصلاح جامعه اشاره دارد. استاد تأکید دارند که علوم دینی، بدون تسلط بر واژگان، نمی‌توانند به حقیقت خود دست یابند.

درنگ: آموزش دقیق واژگان از کودکی، چون بنیانی است که علم و معرفت بر آن استوار می‌شود و از خلط مفاهیم در فلسفه و جامعه جلوگیری می‌کند.

تأثیر خلط لغوی بر جامعه

استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به نمونه‌های تاریخی، خلط واژگان را چون طوفانی می‌دانند که بنیان‌های اجتماعی را متزلزل کرده است. برای مثال، خلط میان «مشروطه» و «استبداد» در تاریخ معاصر، به سوءتفاهم‌های اجتماعی و سیاسی منجر شد. این خلط، گاه به تغییرات سریع و ناپایدار در افکار عمومی، چون «زنده‌باد» و «مرده‌باد» در یک روز، انجامیده است. استاد تأکید دارند که فلسفه، با تبیین دقیق واژگان، می‌تواند از این خطاها جلوگیری کند و جامعه را به سوی معرفت و ثبات رهنمون سازد.

درنگ: خلط واژگان، چون طوفانی است که به نارسایی‌های اجتماعی و سیاسی منجر می‌شود و فلسفه، با تبیین دقیق مفاهیم، می‌تواند جامعه را از این خطاها مصون دارد.

بخش چهارم: بازاندیشی در فلسفه نوین

نیاز به تحول در مفاهیم فلسفی

استاد فرزانه قدس‌سره، فلسفه نوین را چون جویباری می‌دانند که نیازمند پالایش و بازسازی است. ایشان پیشنهاد می‌کنند که برخی مفاهیم باید از فلسفه خارج، برخی وارد و برخی تبدیل شوند تا حکمت متعالیه به کمال خود نزدیک‌تر گردد. این تحول، نه‌تنها در مفاهیم تشخص، تعین و تمیز، بلکه در کل ساختار فلسفه اسلامی ضروری است. استاد تأکید دارند که این بازاندیشی، باید با تکیه بر دقت زبانی و روش‌شناسی دقیق انجام پذیرد.

درنگ: فلسفه نوین نیازمند تحول در مفاهیم است؛ اخراج، ادخال و تبدیل مفاهیم، با تکیه بر دقت زبانی، می‌تواند حکمت متعالیه را به کمال نزدیک‌تر سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم این نوشتار، بر ضرورت بازاندیشی در فلسفه اسلامی تأکید دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه به آرای ملاصدرا و خلط‌های لغوی در فلسفه، پیشنهاد تحول در مفاهیم را مطرح می‌کنند. این تحول، نه‌تنها به تبیین دقیق‌تر مفاهیم بنیادین کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز اصلاح نارسایی‌های اجتماعی و علمی است. فلسفه، چون چراغی است که با تبیین واژگان و مفاهیم، راه معرفت و اصلاح را روشن می‌سازد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با بازخوانی درس‌گفتار شماره ۱۰۳۷ استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین و تحلیل تمایز میان تشخص، تعین و تمیز در حکمت متعالیه پرداخت. تشخص، چون گوهری وجودی، به ذات شیء وابسته است و از نسبیت و کثرت مبراست. تعین، در ظرف ماهیت و ذهن محدود است و تمیز، در کثرت و مقایسه ریشه دارد. نقد استاد فرزانه قدس‌سره بر آرای ملاصدرا، به‌ویژه در نسبت دادن تعین به ذات الهی، بر تنزیه خداوند از مفاهیم نسبی تأکید دارد. آیات قرآن کریم، چون أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ و إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ، قرب ذاتی خداوند و نقش تقوا در رفع دوری مخلوق را روشن می‌سازند. همچنین، تأکید بر نقش زبان و واژگان در فلسفه‌ورزی، چون بذری است که می‌تواند درخت معرفت را بارور سازد. این نوشتار، با ارائه ساختاری علمی و منسجم، زمینه‌ای برای گفت‌وگوی معاصر در باب هستی‌شناسی توحیدی و نقش فلسفه در اصلاح جامعه فراهم آورده است.

با نظارت صادق خادمی