در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1038

متن درس





کاوشی در هستی‌شناسی اسلامی: تبیین تشخص و تعین

کاوشی در هستی‌شناسی اسلامی: تبیین تشخص و تعین

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۳۸)

دیباچه

در سپهر اندیشه اسلامی، مباحث هستی‌شناختی چون ستارگانی درخشان، راهنمای جویندگان حقیقت‌اند. موضوع تشخص و تعین، که در حکمت متعالیه جایگاهی والا دارد، چونان کلیدی است که قفل‌های معرفت وجودی را می‌گشاید. این مبحث، که به تمایز میان وجود عینی و مفهوم ذهنی می‌پردازد، نه‌تنها چیستی اشیاء را در مراتب گوناگون وجود تبیین می‌کند، بلکه نقش ذهن را در ادراک و خلق مفاهیم روشن می‌سازد.

بخش نخست: تمایز تشخص و تعین در سپهر وجود و مفهوم

چیستی تشخص و تعین

تشخص، چونان روحی است که در کالبد وجود دمیده می‌شود و به تحقق عینی یک شیء در عالم خارج یا مراتب وجودی آن اشاره دارد. این مفهوم، که با وجود عجین است، به نحوه حضور یک شیء در عالم واقعیت می‌پردازد. برای مثال، یک انسان خاص، چون زید، با تمامی ویژگی‌های وجودی‌اش، از قبیل زمان، مکان، و شرایط خاص، متشخص می‌گردد. در مقابل، تعین یا تمیز، چونان سایه‌ای است که در آینه ذهن نقش می‌بندد و به اوصاف، عناوین، اشتراکات، و ماهیت اشیاء در قلمرو مفاهیم ذهنی بازمی‌گردد. مفهوم کلی «انسان» که در ذهن شکل می‌گیرد، نمونه‌ای از تعین است که از وجود عینی زید انتزاع شده است.

درنگ: تشخص به ظرف وجود و تحقق عینی اشیاء مربوط است، در حالی که تعین در ظرف ذهن و مفاهیم کلی شکل می‌گیرد. این تمایز، بنیادی برای فهم اصالت وجود در حکمت متعالیه است.

این تمایز، ریشه در اصل اصالت وجود دارد که وجود را اصل و ماهیت را اعتباری می‌داند. تشخص، به مثابه جلوه‌ای از وجود، نیازی به عامل خارجی ندارد و خود وجود، به تنهایی متشخص است. صدرالمتألهین در آثار خویش، چون اسفار اربعه، تأکید می‌کند که وجود، ذاتاً متشخص است و تمایز اشیاء، از وجودشان سرچشمه می‌گیرد.

عوامل مؤثر در تشخص

تشخص، برخلاف برخی دیدگاه‌های فلسفی که آن را به یک عامل واحد، چون ماده یا فاعل، فرومی‌کاهند، مقید به ظرف خاصی نیست. این مفهوم، چونان رودی است که از چشمه‌سارهای گوناگون تغذیه می‌شود: فاعل، قابل، ماده، تجرد ظاهری و باطنی، لوازم، عوارض، شرایط، و ملزومات، همگی دست در دست هم، یک شیء را به مقام تشخص می‌رسانند. برای مثال، یک درخت خاص، نه‌تنها به ماده (چوب و برگ) یا فاعل (خالق) وابسته است، بلکه به شرایط محیطی، زمان، مکان، و ویژگی‌های منحصربه‌فردش نیاز دارد تا متشخص گردد.

درنگ: تشخص، نتیجه هم‌افزایی تمامی عوامل وجودی است و به یک عامل واحد، مانند ماده یا فاعل، محدود نمی‌شود. این جامعیت، پویایی فرآیند تشخص را در حکمت صدرایی نشان می‌دهد.

این دیدگاه، با اصل اصالت وجود سازگار است، زیرا وجود یک شیء تنها زمانی متشخص می‌شود که تمامی شرایط و لوازم آن به فعلیت برسد. این امر، بر خلاف نظریه‌هایی که تشخص را به ماده یا فاعل تقلیل می‌دهند، بر جامعیت عوامل مؤثر تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین تمایز میان تشخص و تعین، بنیادی برای فهم هستی‌شناسی صدرایی فراهم آورد. تشخص، چونان خورشیدی است که در عالم وجود می‌درخشد و اشیاء را با ویژگی‌های خاص خود متمایز می‌سازد، در حالی که تعین، چونان بازتابی است در آینه ذهن که مفاهیم کلی را از وجودات عینی انتزاع می‌کند. این تمایز، نه‌تنها چیستی اشیاء را در مراتب وجود روشن می‌سازد، بلکه نقش ذهن را در ادراک مفاهیم کلی تبیین می‌کند.

بخش دوم: تشخص و وجود: مساوات یا تمایز؟

تشخص به‌عنوان صفت وجود

در حکمت متعالیه، تشخص با وجود مساوق است، به‌گونه‌ای که تا یک شیء موجود نشود، متشخص نمی‌گردد. قاعده «ما لَمْ یُوْجَدْ، لَمْ یَتَشَخَّصْ» (آنچه موجود نیست، متشخص نیست)، چونان مشعلی است که این حقیقت را روشن می‌سازد. وجود، چه در مرتبه عینی، مانند موجودات مادی، و چه در مرتبه غیرمادی، مانند حق تعالی، لازمه تشخص است.

درنگ: تشخص، صفت وجود است و بدون تحقق وجود، هیچ شیء متشخص نمی‌گردد. این اصل، رابطه ناگسستنی میان وجود و تشخص را در فلسفه صدرایی نشان می‌دهد.

این دیدگاه، در برابر نظریه‌هایی که تشخص را امری جدا از وجود می‌دانند، استوار است. صدرالمتألهین در شواهد الربوبیة استدلال می‌کند که تشخص، بدون وجود، معنا ندارد، زیرا تمایز یک شیء از غیر، تنها در سایه تحقق وجودی آن ممکن است.

نقد قاعده «ما لم يتشخص، لم يوجد»

قاعده «ما لَمْ یَتَشَخَّصْ، لَمْ یُوْجَدْ» (تا چیزی متشخص نشود، موجود نمی‌شود) بیانگر رابطه متقابل میان تشخص و وجود است. با این حال، اگر تشخص و وجود یکی باشند، این قاعده به معنای علیت و معلولیت میان آن دو منجر می‌شود، که پارادوکسیکال به نظر می‌رسد. استاد فرزانه قدس‌سره این اشکال را با تبیین تشخص به‌عنوان وصف وجود حل می‌کنند. تشخص، نه امری مستقل، بلکه صفتی است که وجود را توصیف می‌کند.

برای رفع این اشکال، قاعده به «ما لَمْ یُوْجَدْ، لَمْ یَتَشَخَّصْ» اصلاح می‌شود، که نشان می‌دهد وجود، شرط لازم تشخص است. این اصلاح، چونان کلیدی است که گره این پیچیدگی را می‌گشاید و رابطه وصف و موصوف را میان تشخص و وجود تبیین می‌کند.

درنگ: تشخص، وصف وجود است و قاعده «ما لم يوجد، لم يتشخص» رابطه وجود و تشخص را از منظر وصف و موصوف روشن می‌سازد، بدون آنکه به پارادوکس علیت منجر شود.

تشخص در موجودات غیرمادی

در موجودات مجرد، مانند حق تعالی یا عقول، تشخص بدون نیاز به ماده یا ماهیت تحقق می‌یابد. این موجودات، چونان ستارگانی در آسمان وجود، از وجود محض برخوردارند و تشخصشان تنها از این وجود سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: در موجودات غیرمادی، تشخص بدون ماده یا ماهیت، صرفاً از وجود محض ناشی می‌شود، که با اصل وحدت وجود در حکمت متعالیه هم‌خوانی دارد.

این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجود، نشان می‌دهد که در مراتب عالی وجود، هیچ نیازی به ماهیت یا ماده نیست و تشخص، ذاتی وجود است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با کاوش در رابطه تشخص و وجود، نشان داد که تشخص، چونان سایه‌ای از وجود، همراه و همزاد آن است. اصلاح قاعده «ما لم يتشخص، لم يوجد» به «ما لم يوجد، لم يتشخص»، این رابطه را از منظر وصف و موصوف تبیین کرد و از مغالطات ناشی از جدایی این دو مفهوم جلوگیری نمود. همچنین، تأکید بر تشخص در موجودات غیرمادی، عمق دیدگاه صدرایی را در باب اصالت وجود آشکار ساخت.

بخش سوم: تعین و مفهوم ذهنی: نقد و بررسی

تعین در قلمرو ذهن

تعین، چونان گلی است که در باغ ذهن می‌روید و به تمایز مفاهیم در قلمرو ذهن اشاره دارد. برای مثال، مفهوم «اسب» در ذهن از مفهوم «انسان» متمایز است، اما این تمایز، در سطح مفاهیم ذهنی است، نه وجود عینی. تعین، با اوصاف کلی و ماهیت سروکار دارد و از مشاهده وجودات خارجی انتزاع می‌شود.

درنگ: تعین، به تمایز مفهومی در ذهن بازمی‌گردد و از وجود عینی اشیاء انتزاع می‌شود، که نشان‌دهنده نقش ثانویه ذهن در ادراک مفاهیم است.

نقد تقلیل تعین به امتياز مفهومی

برخی فلاسفه، تعین را به تمایز مفهومی یا ماهیت من حیث هی هی (ماهیت به خودی خود) فروکاسته‌اند. این دیدگاه، چونان بنایی سست، مورد نقد قرار می‌گیرد، زیرا ماهیت، تنها یک مفهوم اعتباری است که از وجود انتزاع می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که تعین، اگر به تشخص بازگردد، با وجود عجین است و نمی‌توان آن را به ماهیت صرف فروکاست.

درنگ: تعین، نمی‌تواند به ماهیت صرف فروکاسته شود، زیرا ماهیت، واقعیتی مستقل ندارد و تنها در ظرف ذهن معنا می‌یابد.

نقد نظریه جزء تحلیقی

برخی مدققین، تشخص را به جزء تحلیقی، یعنی ماهیت یا ذهنیت کلی، نسبت داده‌اند. این دیدگاه، چونان درختی بی‌ریشه، مورد نقد است، زیرا تشخص به مفهوم یا ماهیت وابسته نیست، بلکه از وجود سرچشمه می‌گیرد. صدرالمتألهین استدلال می‌کند که ماهیت، به خودی خود، نمی‌تواند عامل تشخص باشد، زیرا تنها وجود است که در خارج تحقق می‌یابد.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی تعین در قلمرو ذهن، نقش آن را به‌عنوان یک سازه ذهنی تبیین کرد. نقد دیدگاه‌هایی که تعین را به ماهیت یا امتياز مفهومی فرومی‌کاهند، بر اصالت وجود تأکید دارد و نشان می‌دهد که تعین، تنها در سایه وجود معنا می‌یابد. این بخش، با نقد نظریه جزء تحلیقی، عمق دیدگاه صدرایی را در نفی استقلال ماهیت آشکار ساخت.

بخش چهارم: ذهن و وجود: نقش علم فعالی و انفعالی

عدم وجود ذهنیت پیش از وجود عینی

هر ذهنیت یا مفهومی، چونان سایه‌ای است که پس از طلوع خورشید وجود عینی شکل می‌گیرد. ذهن، مفاهیم را از وجودات خارجی انتزاع می‌کند و نمی‌تواند پیش از تحقق عینی، مفهومی مستقل ایجاد کند. برای مثال، مفهوم یک شیء در ذهن، تنها پس از مشاهده یا تجربه آن شکل می‌گیرد.

درنگ: ذهنیت، پس از وجود عینی شکل می‌گیرد و ذهن، مفاهیم را از مواجهه با عالم خارج انتزاع می‌کند.

تمایز علم فعالی و انفعالی

علم انفعالی، چونان آینه‌ای است که واقعیت خارجی را منعکس می‌کند، در حالی که علم فعالی، چونان قلمی است که ذهن با آن مفاهیم جدید خلق می‌کند. برای مثال، طراحی نقشه یک ساختمان که هنوز وجود خارجی ندارد، نتیجه علم فعالی است.

درنگ: علم انفعالی از مواجهه با عالم خارج شکل می‌گیرد، در حالی که علم فعالی نتیجه خلاقیت ذهن در ساخت مفاهیم جدید است.

نقد خلق مفاهیم خیالی

مفاهیمی چون اسبی با دم طلایی، که وجود خارجی ندارند، چونان رویاهایی‌اند که در خوابگاه ذهن بافته می‌شوند. این مفاهیم، تنها در قلمرو ذهن وجود دارند و فاقد تحقق عینی‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که وجود ذهنی، یک وجود ضعیف است که از وجود عینی مشتق می‌شود.

عدم امکان حذف در ذهن

ذهن، چونان کتابخانه‌ای است که هیچ صفحه‌ای از آن پاک نمی‌شود. هر تصور جدیدی، چونان برگ تازه‌ای در این کتابخانه ثبت می‌گردد. برای مثال، تصور یک خانه که هنوز ساخته نشده، به لحاظ حاکی، خانه است، اما به لحاظ محکی، علمی ذهنی است که در ذهن ثبت می‌شود.

درنگ: در ذهن، هیچ مفهومی پاک نمی‌شود و هر تصور جدیدی، به‌عنوان یک وجود ذهنی، ثبت می‌گردد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با کاوش در نقش ذهن در ادراک و خلق مفاهیم، نشان داد که ذهن، مفاهیم را از وجودات عینی انتزاع می‌کند و قادر به خلق مفاهیم خیالی نیز هست. تمایز میان علم فعالی و انفعالی، نقش دوگانه ذهن را در ادراک و ابداع تبیین کرد، در حالی که تأکید بر عدم امکان حذف در ذهن، پایداری مفاهیم ذهنی را نشان داد.

بخش پنجم: پایداری تشخص و آثار اعمال در عالم هستی

عدم امکان حذف در عالم خارج

در عالم خارج، چونان در ذهن، هیچ وجودی پاک نمی‌شود. هر شیء، با تشخص خود، چونان اثری ماندگار در دفتر هستی باقی می‌ماند. برای مثال، یک پول که در معاملات جابجا می‌شود، در هر لحظه با زمان، مکان، و ویژگی‌های خاص خود، تشخصی نو می‌یابد.

درنگ: در عالم خارج، هیچ وجودی پاک نمی‌شود و هر شیء با تشخص خود، پایدار می‌ماند.

تفسیر آیه بهشتی

آیه شریفه جَنَّاتُ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ (بقره: ۲۵، ۲۶۶) به معنای «باغ‌هایی که از زیر [درختان] آن‌ها جوی‌ها روان است»، به قنات‌های بهشتی اشاره دارد که با قنات‌های دنیوی متفاوت‌اند. این قنات‌ها، چونان فیض الهی، نعمت‌های جاری در بهشت را نماد می‌کنند.

درنگ: قنات‌های بهشتی، نمادی از فیض الهی‌اند که فراتر از محدودیت‌های مادی، در بهشت جاری‌اند.

تفاوت مقامات بهشتی

در بهشت، افراد با مقامات مختلف، چونان ستارگان در آسمانی واحد، حضور دارند. معصوم، تائب، یا کسی که از جهنم پاک شده، هر یک مقامی خاص دارند، اما این تفاوت‌ها، چونان نسیمی ملایم، ناراحتی به همراه ندارد، زیرا هر کس مشغول مقام خویش است. آیه شریفه لِكُلٍّ مِنْهُمْ مَقَامٌ مَعْلُومٌ (یس: ۳۹) به این مقامات مشخص اشاره دارد.

درنگ: در بهشت، تفاوت مقامات، موجب ناراحتی نمی‌شود، زیرا هر فرد به مقام خویش مشغول است.

پایداری آثار اعمال

هیچ‌چیز در عالم هستی پاک نمی‌شود و هر شیء با نامه اعمال خود، چونان سایه‌ای جدانشدنی، باقی می‌ماند. روایت «چون روزی که زاده شدی» نشان می‌دهد که توبه، فرد را به پاکی اولیه بازمی‌گرداند، اما گذشته را حذف نمی‌کند. توبه، چونان پرده‌ای است که گناه را می‌پوشاند، نه آنکه آن را محو کند.

درنگ: توبه، گناه را می‌پوشاند، اما آثار اعمال، چونان نقش‌هایی ماندگار، در عالم هستی باقی می‌مانند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر پایداری تشخصات و آثار اعمال، نشان داد که در عالم هستی، هیچ‌چیز پاک نمی‌شود. تفسیر آیات بهشتی و تبیین مقامات مختلف، عمق نظم الهی را در عالم معاد آشکار ساخت. این بخش، با تکیه بر روایات، پایداری آثار اعمال را حتی پس از توبه تبیین کرد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، چونان سفری در ژرفای حکمت اسلامی، به تبیین تشخص و تعین در فلسفه صدرایی پرداخت. تشخص، چونان جوهره وجود، اشیاء را در عالم واقعیت متمایز می‌سازد، در حالی که تعین، چونان بازتابی در آینه ذهن، مفاهیم کلی را شکل می‌دهد. نقد دیدگاه‌هایی که تعین را به ماهیت فرومی‌کاهند، بر اصالت وجود تأکید دارد و نقش ذهن را در ادراک و ابداع مفاهیم روشن می‌سازد. پایداری تشخصات و آثار اعمال، چه در ذهن و چه در عالم خارج، نشان‌دهنده نظم الهی در هستی است. این کاوش، با تکیه بر آیات قرآن کریم و روایات، دریچه‌ای به سوی تأملات عمیق‌تر در هستی‌شناسی اسلامی گشود و خواننده را به ژرفای معرفت رهنمون ساخت.

با نظارت صادق خادمی