در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1044

متن درس





بازاندیشی در تشخص هيولا: نقدی بر تبیین‌های سنتی در فلسفه اسلامی

بازاندیشی در تشخص هيولا: نقدی بر تبیین‌های سنتی در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۴۴)

دیباچه

فلسفه اسلامی، چونان چشمه‌ای زلال که از اعماق معرفت الهی جوشیده، در گذر زمان گاه در بند کلی‌گویی‌ها و تقلید از سنت‌های پیشین گرفتار آمده و از پویایی و نوآوری بازمانده است. درس‌گفتار شماره ۱۰۴۴، که این نوشتار از آن برگرفته شده، با نگاهی نقادانه و ژرف به موضوع تشخص هيولا در هستی‌شناسی اسلامی می‌پردازد و با صراحت، کاستی‌های روش‌های سنتی را در تبیین این مفهوم بنیادین به چالش می‌کشد. این درس‌گفتار، فلسفه را نه تنها به مثابه علمی دقیق و متمایز از دیگر دانش‌ها، بلکه چونان هنری ظریف معرفی می‌کند که نیازمند تربیت ویژه، تمرکز بر واقعیت خارجی، و دوری از ساده‌انگاری است.

بخش یکم: تمایز و ظرافت فلسفه در مواجهه با واقعیت

تمایز فلسفه از دیگر علوم اسلامی و انسانی

فلسفه، به مثابه علمی که به چیستی و هستی موجودات معطوف است، از دیگر علوم اسلامی و انسانی، نظیر فقه، متمایز است. فقه، با تمسک به عرف و عموم، در پی احکام عملی است، حال آنکه فلسفه، با تمرکز بر واقعیت خارجی و چیستی موجودات، به کاوش در بنیادهای وجود می‌پردازد. استاد فرزانه قدس‌سره در درس‌گفتار خود، با تأکید بر این تمایز، فلسفه را علمی معرفی می‌کنند که روش تعقل و تدبر آن، به دلیل تمرکز بر وجود و علل آن، از دیگر علوم متمایز است. این دیدگاه، با استناد به تعریف صدرالمتألهین در اسفار اربعه، که فلسفه را علم به احوال موجود بما هو موجود می‌داند، تقویت می‌شود. ابن‌سینا نیز در شفاء، فلسفه را علمی تعریف می‌کند که به وجود و علل آن معطوف است، و این درس‌گفتار، با تأکید بر واقعیت خارجی، این تعریف را تعمیق می‌بخشد.

درنگ: فلسفه، با تمرکز بر چیستی و هستی موجودات خارجی، از علوم عرفی مانند فقه متمایز است و روش تعقل آن، نیازمند دقتی فراتر از علوم دیگر است.

این تمایز، فلسفه را به مثابه پرگاری عقلانی معرفی می‌کند که قلم آن بر صفحه واقعیت خارجی می‌نشیند، بی‌آنکه در بند مفاهیم ذهنی یا عرفی گرفتار آید. برخلاف فقیه که به عرف و عموم مراجعه می‌کند، فیلسوف به هستی و موجودات خارجی نظر دارد و این تمرکز، فلسفه را به علمی دقیق و متمایز بدل می‌سازد.

ظرافت فلسفه و ضرورت تربیت فلسفی

فلسفه، چونان هنری ظریف، از علوم دیگر نظیر نقاشی، مهندسی، فیزیک و شیمی نیز دقیق‌تر است، زیرا پرگار عقلانی آن باید به طور همزمان بر ذهن و واقعیت خارجی متمرکز شود. استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی از ساعت‌سازی، این ظرافت را به تصویر می‌کشند: ساعت‌ساز، با ابزاری دقیق و ذره‌بینی بر یک چشم، با تمرکز شدید به تعمیر ساعت می‌پردازد، و فیلسوف نیز باید با چنین دقتی، با یک چشم به واقعیت خارجی بنگرد و با ابزار عقلانی، آن را تحلیل کند. این تمثیل، به پیچیدگی روش‌شناختی فلسفه اشاره دارد، که نیازمند تمرکز دوگانه بر ذهن و خارج است.

این ظرافت، بدون تربیت فلسفی و اخلاق استفاده از ابزار عقلانی، به نتیجه نمی‌رسد. استاد فرزانه قدس‌سره، با مثالی عامه‌پسند از شستن پنکه یا تلویزیون با آب، نشان می‌دهند که استفاده نادرست از ابزار، نتیجه فقدان تربیت صحیح است. فلسفه نیز، بدون تربیت ویژه، به کاستی و ساده‌انگاری می‌انجامد. فیلسوف باید تربیت شود تا در محضر واقعیت‌های خارجی حضور یابد و آن‌ها را با دقتی عقلانی تحلیل کند. این تربیت، به مثابه کلیدی است که درهای معرفت فلسفی را می‌گشاید و فیلسوف را از پراکندگی ذهنی و ساده‌انگاری بازمی‌دارد.

درنگ: فلسفه، چونان ساعت‌سازی، نیازمند ابزار دقیق، تمرکز شدید، و تربیت ویژه است تا بتواند واقعیت خارجی را با دقت تحلیل کند.

نقد فلسفه‌ورزی غیرمتخصصانه

فلسفه‌ورزی افراد عادی و غیرمتخصص، به دلیل فقدان تربیت فلسفی، بی‌ثمر است. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی بر ساده‌انگاری در سنت علم دینی، اظهار می‌دارند که برخی افراد، با وجود مطالعه فلسفه، به دلیل عدم تخصص و تمرکز، نتوانسته‌اند به رشد این علم کمک کنند. این افراد، گاه به طور همزمان به فعالیت‌هایی چون باغبانی، فقه، و فلسفه پرداخته‌اند، اما فقدان تربیت فلسفی، مانع از عمق‌یابی و نوآوری در فلسفه شده است. این درس‌گفتار، با تأکید بر تفاوت میان فلسفه‌ورزی و فیلسوف بودن، نشان می‌دهد که خواندن فلسفه، بدون زیست فلسفی و روش‌شناسی دقیق، فرد را فیلسوف نمی‌کند.

این نقد، به ضعف نظام آموزشی در تربیت فیلسوفان پویا اشاره دارد. برخی عالمان، با وجود سال‌ها مطالعه و تدریس، تنها به نقل و حفظ متون بسنده کرده‌اند و از تحقیق و ابتکار بازمانده‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، با احترام به شخصیت علمی و اخلاقی علامه طباطبایی، اظهار می‌دارند که ایشان، هرچند عالمی برجسته و محترم بودند، در فلسفه به خلاصه‌سازی متون پرداخته و نوآوری چندانی نداشته‌اند. این دیدگاه، بر ضرورت تحقیق و ابتکار در فلسفه تأکید می‌ورزد و فلسفه‌ورزی غیرمتخصصانه را مانعی برای رشد این علم می‌داند.

درنگ: فلسفه، علمی تخصصی است که نیازمند تربیت ویژه و زیست فلسفی است؛ فلسفه‌ورزی غیرمتخصصانه، به دلیل فقدان روش‌شناسی دقیق، بی‌ثمر است.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره، به تمایز فلسفه از دیگر علوم و ظرافت آن در مواجهه با واقعیت خارجی پرداخت. فلسفه، به مثابه علمی دقیق و متمایز، نیازمند تربیت ویژه و تمرکز بر چیستی موجودات است. نقد فلسفه‌ورزی غیرمتخصصانه و تأکید بر ضرورت زیست فلسفی، از دستاوردهای کلیدی این بخش است که فلسفه را به سوی پویایی و نوآوری هدایت می‌کند.

بخش دوم: تشخص هيولا و نقد تبیین‌های سنتی

چالش تبیین تشخص هيولا در عالم خارج

تبیین تشخص هيولا در عالم خارج، یکی از چالش‌های بنیادین فلسفه اسلامی است که نیازمند تحلیلی دقیق و عینی است. استاد فرزانه قدس‌سره، با صراحت، کلی‌گویی‌های سنتی در این زمینه را مورد نقد قرار می‌دهند و اظهار می‌دارند که تبیین‌های ذهنی و کلی، نمی‌توانند وجود خارجی هيولا را روشن سازند. هيولا، که در سنت فلسفی به عنوان ماده‌ای بالقوه تعریف شده، باید به مثابه واقعیتی متشخص و عینی در خارج تبیین شود. این درس‌گفتار، با استناد به اسفار اربعه، که هيولا را قوه‌ای محض می‌داند، این تعریف را به دلیل ابهام و فقدان استدلال خارجی مورد نقد قرار می‌دهد.

استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به نهایة الحکمة، اظهار می‌دارند که روش‌های سنتی، به دلیل خلاصه‌سازی و فقدان تحقیق، در تبیین تشخص هيولا ناکام مانده‌اند. این متون، گاه به تکرار مفاهیم ارسطویی بسنده کرده و از ارائه استدلال‌های عینی بازمانده‌اند. این نقد، به ضرورت بازنگری در روش‌های فلسفی و تمرکز بر واقعیت خارجی تأکید می‌ورزد.

درنگ: تبیین تشخص هيولا نیازمند تحلیلی عینی و متمرکز بر واقعیت خارجی است؛ کلی‌گویی‌های سنتی، به دلیل فقدان استدلال، ناکافی‌اند.

نقد مفهوم ماده و صورت در فلسفه سنتی

در سنت فلسفی اسلامی، ماده به عنوان جوهر قابل برای صورت‌ها و اعراض تعریف شده است: المادة جوهر قابل للصور والأعراض الجسماني. همچنین، جسم به عنوان جوهر مرکبی معرفی شده که از دو جزء جوهري (ماده و صورت) تشکیل شده است. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی صریح بر این دیدگاه ارسطویی، اظهار می‌دارند که ادعای ترکیب جسم از ماده و صورت، غیرمستدل و تقلیدی است. این درس‌گفتار، ترکیب ماده و صورت را نفی کرده و جسم را به عنوان واقعیتی بسیط معرفی می‌کند که توان آن، جزئی از ذاتش است، نه امری جداگانه.

استاد فرزانه قدس‌سره، با رد مفهوم صورت مطلقه، تأکید می‌کنند که صورت‌ها در عالم خارج همیشه متشخص و مقیدند و چیزی به نام صورت مطلقه وجود ندارد. همچنین، مفهوم ماهیت مبهمه، که برای تبیین ماده و صورت مطرح شده، غیرواقعی است، زیرا در خارج، مبهم وجود ندارد. این نقد، به سوءاستفاده از مفاهیم ذهنی در فلسفه اشاره دارد و خواستار تبیینی عینی و متشخص از هيولا است.

این درس‌گفتار، با استناد به قرآن کریم، که هستی را ظهور اسما و صفات الهی می‌داند، این دیدگاه را تقویت می‌کند: هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (اوست که شما را در رحم‌ها هرگونه بخواهد صورتگری می‌کند. هیچ معبودی جز او نیست، همان شکست‌ناپذیر حکیم). این آیه، بر نقش الهی در صورت‌بندی موجودات تأکید دارد و هر موجود را به مثابه تجلی‌ای متشخص از اراده ربوبی معرفی می‌کند.

درنگ: جسم، واقعیتی بسیط است که توان آن، جزئی از ذاتش است؛ ترکیب ماده و صورت و مفاهیمی چون صورت مطلقه و ماهیت مبهمه، غیرواقعی و تقلیدی‌اند.

وحدت ماده و توان آن

استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر وحدت ماده و توان آن، اظهار می‌دارند که توان ماده، غیر از خود ماده نیست و ماده با توانش، یک حقیقت واحد است. این دیدگاه، با رد ترکیب ماده و صورت، ماده را به عنوان واقعیتی بسیط معرفی می‌کند که تحولات آن، نتیجه تعامل با عوامل خارجی است، نه قوه‌ای بالقوه در ذات آن. این درس‌گفتار، با تمثیلی از نخ قرقره، این مفهوم را روشن می‌سازد: نخ قرقره، چونان ماده، یک حقیقت واحد است که با باز شدن، صورت‌های تفصیلی می‌یابد، اما همیشه بالفعل است. تحولات ماده، مانند تبدیل چوب به میز یا نطفه به انسان، نتیجه عوامل خارجی نظیر زمان، مکان، و حرارت است، نه صرف قوه داخلی.

این دیدگاه، با نقد مفهوم قوه بالقوه، تأکید می‌کند که ماده، همه کمالات را بالقوه در خود ندارد. تحولات ماده، نتیجه تعامل با عوامل خارجی است، و قوه، به مثابه واقعیتی عینی و متشخص، در خارج وجود دارد، نه به عنوان امری مبهم. این درس‌گفتار، با مثالی از سعدی، که می‌فرماید: «کمال همنشین در من اثر کرد»، نشان می‌دهد که تحولات ماده، مانند تأثیر همنشینی در رفتار انسان، نتیجه تعامل با عوامل خارجی است.

درنگ: ماده، یک حقیقت بسیط است که توان آن، جزئی از ذاتش است؛ تحولات ماده، نتیجه تعامل با عوامل خارجی است، نه قوه‌ای بالقوه در ذات آن.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین تشخص هيولا و نقد تبیین‌های سنتی پرداخت. با رد مفاهیم ارسطویی چون ترکیب ماده و صورت، صورت مطلقه، و ماهیت مبهمه، این بخش ماده را به عنوان واقعیتی بسیط و متشخص معرفی کرد که تحولات آن، نتیجه تعامل با عوامل خارجی است. تأکید بر وحدت ماده و توان آن، و نقد کلی‌گویی‌های سنتی، از دستاوردهای کلیدی این بخش است که فلسفه اسلامی را به سوی تبیینی عینی و پویا هدایت می‌کند.

بخش سوم: بازسازی فلسفه اسلامی با نگاهی وجودمحور

نقد تقلید از ارسطو و ضرورت نوآوری

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی بر تأثیر بیش از حد ارسطو بر فلسفه اسلامی، اظهار می‌دارند که تبیین‌های ارسطویی درباره ماده و صورت، به دلیل تقلیدی بودن و فقدان استدلال، نمی‌توانند واقعیت خارجی را توضیح دهند. صدرالمتألهین، در اسفار اربعه، تلاش کرد تا با نقد ارسطو، فلسفه اسلامی را بازسازی کند، اما این درس‌گفتار، با تأکید بر واقعیت خارجی، این نقد را تعمیق می‌بخشد. تبیین‌های سنتی، که جسم را مرکب از ماده و صورت می‌دانند، به دلیل فقدان استدلال و تکیه بر مفاهیم ذهنی، ناکارآمدند.

این درس‌گفتار، با تأکید بر اصالت وجود، جسم را به عنوان واقعیتی بسیط معرفی می‌کند که توان آن، جزئی از ذاتش است، نه امری جداگانه. این دیدگاه، تفکیک عالم به ماده و صورت را غیرواقعی می‌داند و عالم را مجموعه‌ای از تعینات و تشخصات معرفی می‌کند که با عوامل خارجی شکل می‌گیرند. استاد فرزانه قدس‌سره، با مثالی از تحولات ماده، مانند تبدیل خرما به نطفه یا خاک به گل، نشان می‌دهند که این تحولات، نتیجه تعامل ماده با عوامل خارجی است، نه قوه‌ای بالقوه در ذات آن.

درنگ: تبیین‌های ارسطویی، به دلیل تقلیدی بودن، ناکارآمدند؛ عالم، مجموعه‌ای از تعینات متشخص است که با عوامل خارجی تحول می‌یابد.

تعامل دوسویه موجودات و تحول ماده

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نوین به تحولات ماده، اظهار می‌دارند که موجودات، از جمله انسان و ماده، در تعامل دوسویه با یکدیگر تحول می‌یابند. انسان، همان‌گونه که ماده را مصرف می‌کند، توسط آن مصرف می‌شود. این دیدگاه، عالم را شبکه‌ای از تعاملات معرفی می‌کند که در آن، هیچ موجودی به تنهایی تحول نمی‌یابد. برای مثال، خرما، با تعامل با عوامل خارجی نظیر زمان، مکان، و شرایط زیستی، به نطفه یا دیگر اشیاء تبدیل می‌شود، اما این تحول، نتیجه توان ذاتی خرما به تنهایی نیست، بلکه محصول همنشینی با عوامل متعدد است.

این درس‌گفتار، با نقد خودبسندگی ماده، تأکید می‌کند که ماده، به تنهایی، نمی‌تواند تحول یابد. تحولات ماده، مانند تبدیل خاک به گل یا نطفه به انسان، نتیجه تعامل با عوامل خارجی است. این دیدگاه، با مثالی از نفس و تنفس، روشن‌تر می‌شود: نفس، یک حقیقت بسیط است که با عوامل خارجی، مانند زبان، هوا، و انرژی، به کلام و کلمات منجر می‌شود. کلام، بالقوه در نفس نیست، بلکه نتیجه تعامل با عوامل خارجی است.

درنگ: تحولات ماده، نتیجه تعامل دوسویه با عوامل خارجی است؛ عالم، شبکه‌ای از تعینات است که در همنشینی با یکدیگر شکل می‌گیرند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم این نوشتار، با تأکید بر نقد تبیین‌های ارسطویی و ضرورت نوآوری در فلسفه اسلامی، راهی برای بازسازی این علم گشود. با معرفی عالم به عنوان شبکه‌ای از تعینات متشخص و تأکید بر تعامل دوسویه موجودات، این بخش فلسفه را از بند مفاهیم تقلیدی رها ساخته و به سوی تبیینی وجودمحور و پویا هدایت می‌کند. نقد خودبسندگی ماده و تأکید بر نقش عوامل خارجی در تحولات، از دستاوردهای کلیدی این بخش است.

جمع‌بندی نهایی

این کتاب، با بازنویسی درس‌گفتار شماره ۱۰۴۴ استاد فرزانه قدس‌سره، به تبیین تشخص هيولا و نقد تبیین‌های سنتی در فلسفه اسلامی پرداخت. با تأکید بر تمایز فلسفه از دیگر علوم، ظرافت آن، و ضرورت تربیت فلسفی، این نوشتار فلسفه را به مثابه علمی دقیق و متمایز معرفی کرد. نقد مفاهیم ارسطویی چون ترکیب ماده و صورت، صورت مطلقه، و ماهیت مبهمه، و تأکید بر وحدت ماده و توان آن، راهی نوین به سوی فلسفه‌ای وجودمحور و پویا گشود. عالم، به عنوان شبکه‌ای از تعینات متشخص که در تعامل با عوامل خارجی تحول می‌یابد، معرفی شد و خودبسندگی ماده نفی گردید. این نوشتار، با دعوت به بازنگری در روش‌های فلسفی و آموزشی، فلسفه اسلامی را به سوی نوآوری و تأثیرگذاری هدایت می‌کند، چونان آیینه‌ای که حقیقت وجود را بازمی‌تاباند.

با نظارت صادق خادمی