متن درس
تبیین اعیان ثابته در عرفان و فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۴۹)
دیباچه
مفهوم اعیان ثابته، چونان نگینی در تارک عرفان نظری و فلسفه اسلامی میدرخشد و دریچهای است به سوی فهم عمیق رابطه علم الهی با مخلوقات. این مفهوم، که در آثار بزرگانی چون ابنعربی، قونوی و ملاصدرا مورد کاوش قرار گرفته، به تبیین وجودات علمی در ظرف پروردگار و چگونگی ظهور اسما و صفات الهی در مقام وحدت میپردازد. در
بخش یکم: چیستی اعیان ثابته در عرفان اسلامی
تعریف و جایگاه اعیان ثابته
اعیان ثابته، اصطلاحی عرفانی است که به وجودات علمی پروردگار نسبت به مخلوقات اشاره دارد. عرفا این مفهوم را برای تبیین علم الهی در ظرف وحدت به کار بردهاند، جایی که این وجودات به مثابه مظاهر اسما و صفات الهی در مقام وحدت ظهور مییابند. اعیان ثابته نه موجودات مادی و ناسوتیاند و نه فاقد وجود، بلکه تجلیات علمی الهیاند که در ظرف حق متجلی میشوند. این مفهوم، چونان آیینهای است که نور اسما و صفات الهی را در خود بازمیتاباند و در عین حال، از کثرت و تغییر عالم ناسوت مبراست.
درنگ: اعیان ثابته، وجودات علمی الهیاند که در ظرف وحدت، مظهر اسما و صفات پروردگار میشوند و از کثرت و تغییر عالم ناسوت به دورند. |
تمایز وجود علمی از وجود خارجی
اعیان ثابته، به عنوان وجودات علمی، از موجودات خارجی متمایزند. گرچه در برخی عبارات عرفانی از آنها به عنوان “غیر موجود” یاد شده، این تعبیر به معنای فقدان وجود نیست، بلکه به عدم تحقق در عالم خارج اشاره دارد. این وجودات، چونان سایههایی در سپهر علم الهی، ثابت و غیرمتغیرند، در حالی که موجودات خارجی در عالم ناسوت، در معرض کثرت و تحولاند. این تمایز، چونان خطی است که میان دو ساحت وجودی، یعنی ساحت علم الهی و ساحت عالم مادی، کشیده شده است.
به بیان دیگر، اعیان ثابته در ظرف علم الهی تحقق دارند و از ویژگیهای عالم مادی، مانند تغییر و زوال، به دورند. این مفهوم، به مثابه پلی است که علم الهی را به مخلوقات پیوند میدهد، بیآنکه علم الهی را در قید کثرت یا تغییر گرفتار سازد.
درنگ: اعیان ثابته، به معنای وجودات علمی غیرمتغیر در ظرف حقاند، نه موجودات خارجی متکثر و متغیر در عالم ناسوت. |
پیوند اعیان ثابته با اسما و صفات الهی
اعیان ثابته، مظاهر اسما و صفات الهی در مقام وحدتاند. این ظهورات، تجلیات علمی پروردگار نسبت به مخلوقاتاند که در ظرف وحدت الهی تحقق یافته و نقش واسطهای در تحقق خلقت ایفا میکنند. اسما و صفات الهی، چونان چشمههایی جوشان، در اعیان ثابته متجلی میشوند و این اعیان، به مثابه قالبهای علمی، این اسما را در خود جای میدهند.
این پیوند، نشاندهنده عمق رابطه میان علم الهی و مخلوقات است. اعیان ثابته، چونان آیینههایی در برابر نور الهی، تجلیات اسما را بازتاب میدهند و در عین حال، از هرگونه کثرت یا انفصال مبرا هستند.
درنگ: اعیان ثابته، تجلیات علمی اسما و صفات الهی در مقام وحدتاند که نقش واسطهای در تحقق خلقت دارند. |
جمعبندی بخش یکم
اعیان ثابته، به عنوان یکی از ارکان نظری عرفان اسلامی، وجودات علمی الهی را در ظرف وحدت تبیین میکند. این مفهوم، با تأکید بر تمایز وجود علمی از وجود خارجی و پیوند عمیق با اسما و صفات الهی، دریچهای به سوی فهم رابطه علم الهی با مخلوقات میگشاید. اعیان ثابته، نه معدوماند و نه متکثر، بلکه تجلیات غیرمتغیر علم الهیاند که در مقام وحدت، مظهر اسما و صفات پروردگار میشوند.
بخش دوم: نقد دیدگاههای رقیب در تبیین علم الهی
نقد دیدگاههای انفصالی
در تبیین علم الهی به مخلوقات، برخی فیلسوفان، مانند ابنسینا، علم الهی را از طریق صور مرتسمه و برخی دیگر، مانند شیخ اشراق، آن را از طریق مثل افلاطونی توضیح دادهاند. اما عرفا، از جمله استاد فرزانه قدسسره، این دیدگاههای انفصالی را رد کرده و علم الهی را متصل به ذات پروردگار میدانند. علم الهی، چونان جوهری یکپارچه، در ظرف ذات الهی تحقق دارد و از هرگونه انفصال یا کثرت به دور است.
این نقد، نشاندهنده تمایز رویکرد عرفانی از فلسفه مشائی و اشراقی است. در عرفان، علم الهی نه در صور مرتسمه و نه در مثل افلاطونی، بلکه در ذات الهی و به صورت متصل به آن تحقق مییابد. این دیدگاه، علم الهی را از قید کثرت و جدایی رها ساخته و آن را در مقامی وحدانی قرار میدهد.
درنگ: علم الهی، برخلاف دیدگاههای انفصالی، متصل به ذات پروردگار است و از صور مرتسمه یا مثل افلاطونی مستقل است. |
رد وجود عدمی در اعیان ثابته
برخلاف برخی دیدگاههای متکلمان معتزلی یا اهل سنت که اعیان ثابته را معدوم میدانند، عرفا این اعیان را وجودات علمی در ظرف حق معرفی میکنند. اعیان ثابته، نه معدوماند و نه فاقد وجود، بلکه به مثابه ظهورات علمی الهی، در مقام وحدت تحقق دارند. این دیدگاه، چونان نسیمی که غبار سوءتفاهم را از مفهوم اعیان ثابته میزداید، بر وجود علمی این اعیان تأکید دارد.
درنگ: اعیان ثابته، وجودات علمی در ظرف حقاند و نه معدوم، برخلاف برداشتهای عدمی برخی متکلمان. |
وحدت و کثرت در علم الهی
گرچه لفظ اعیان، به دلیل جمع بودن، ظاهراً دلالت بر کثرت دارد، این کثرت به اعتبار ظرف خلق است و نه در ذات الهی. علم الهی به زید و عمرو، هرچند به ظاهر دو علم متمایز به نظر میرسد، در حقیقت وحدانی است و کثرت آن، کثرتی ظاهری و خلقی است. این وحدت، چونان اقیانوسی است که امواج گوناگون آن، در عین کثرت ظاهری، از یک حقیقت واحد سرچشمه میگیرند.
این دیدگاه، بر وحدت وجود در علم الهی تأکید دارد و کثرت را به ظرف خلق نسبت میدهد. از اینرو، علم الهی، در ذات خود، یکپارچه و فاقد هرگونه تکثر است.
درنگ: کثرت در اعیان ثابته، به اعتبار ظرف خلق است و علم الهی در ذات خود، وحدانی و فاقد کثرت است. |
جمعبندی بخش دوم
نقد دیدگاههای انفصالی و عدمی در تبیین علم الهی، نشاندهنده برتری رویکرد عرفانی در فهم اعیان ثابته است. علم الهی، به عنوان جوهری متصل به ذات پروردگار، از صور مرتسمه، مثل افلاطونی و برداشتهای عدمی مبراست. این علم، در عین وحدت، کثرت خلقی را در ظرف مخلوقات بازتاب میدهد و از هرگونه تکثر ذاتی به دور است.
بخش سوم: تمثیلات و تبیینهای عرفانی علم الهی
تمثیل خانه زلیخا
استاد فرزانه قدسسره، علم الهی به مخلوقات را به خانه زلیخا تشبیه کردهاند که در آن، از هر سو، همهچیز قابل رؤیت است. در این خانه، زمین، آسمان و دیوارها، همگی آیینهوار، تصویر یوسف را بازتاب میدهند و هیچ زاویهای از دید او پنهان نمیماند. علم الهی نیز، چونان این خانه، با تمام اسما و صفاتش، همه هستی را در بر میگیرد و از هرگونه محدودیت مکانی یا زمانی مبراست.
این تمثیل، چونان نوری که در تاریکی معرفت میتابد، علم الهی را به مثابه علمی اشرافی و فراگیر معرفی میکند که از هر زاویهای، همه هستی را در خود جای داده و هیچچیز از دید آن پنهان نمیماند.
درنگ: علم الهی، چونان خانه زلیخا، اشرافی و فراگیر است و با تمام اسما و صفات، همه هستی را در بر میگیرد. |
هستی به مثابه کاسه علم الهی
تمام هستی، به مثابه کاسهای است که علم الهی در آن متجلی میشود. خداوند، با تمام اسما و صفاتش، همه هستی را در این کاسه مشاهده میکند. این علم، نه متصل به معنای متداول و نه منفصل است، بلکه فراتر از این دوگانه، در مقامی وحدانی قرار دارد. این تشبیه، چونان رودی که به اقیانوس وحدت میپیوندد، نشاندهنده پیوند عمیق علم الهی با هستی است.
درنگ: هستی، کاسه علم الهی است که در آن، خداوند با تمام اسما و صفاتش، همه مخلوقات را مشاهده میکند. |
نقد تقسیمبندی اتصالی و انفصالی
تقسیمبندی علم الهی به متصل و منفصل، به دلیل دلالت بر کثرت و تعدد، مورد نقد قرار گرفته است. علم الهی، نه متصل است و نه منفصل، بلکه فراتر از این دوگانه، در مقامی وحدانی و غیرقابلتقسیم قرار دارد. این دیدگاه، چونان قلهای که از دو سوی درههای کثرت و انفصال فراتر میرود، علم الهی را از هرگونه محدودیت مفهومی رها میسازد.
درنگ: علم الهی، نه متصل و نه منفصل است، بلکه در مقامی وحدانی و فراتر از کثرت قرار دارد. |
جمعبندی بخش سوم
تمثیلات عرفانی، مانند خانه زلیخا و کاسه علم الهی، به فهم عمیقتر علم الهی کمک میکنند. این تمثیلات، علم الهی را به عنوان علمی اشرافی، فراگیر و وحدانی معرفی میکنند که از محدودیتهای اتصال و انفصال مبراست. این تبیینها، دریچهای به سوی فهم رابطه علم الهی با مخلوقات میگشایند و بر وحدت ذاتی علم الهی تأکید دارند.
بخش چهارم: علم الهی و اقتضای مشاعی
علم الهی به مثابه علم اشرافی علّی
علم الهی، نه تنها اشرافی و فراگیر است، بلکه علّی نیز هست. این علم، نه تابع معلوم، بلکه علت مخلوقات است و به صورت اقتضایی عمل میکند. برخلاف دیدگاه ابنعربی در فصوصالحکم که علم الهی را تابع معلوم میداند، استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که علم الهی، اشرافی و علّی است و از هرگونه تبعیت یا جبر مبراست.
این علم، چونان چشمهای است که حیات مخلوقات از آن سرچشمه میگیرد، اما نه به صورت جبری، بلکه به گونهای اقتضایی که آزادی مخلوقات را در چارچوب اراده الهی حفظ میکند. این دیدگاه، علم الهی را به مثابه نوری معرفی میکند که هم هستی را روشن میسازد و هم آن را به وجود میآورد.
درنگ: علم الهی، اشرافی و علّی است و به صورت اقتضایی، نه جبری، مخلوقات را هدایت میکند. |
اقتضا در برابر جبر
در عالم هستی، هیچ جبری وجود ندارد. موجودات، یا به طبع و یا به اقتضا عمل میکنند. انسانها به اقتضا و موجودات طبیعی به طبع حرکت میکنند. این دیدگاه، چونان نسیمی که بوی آزادی را به ارمغان میآورد، جبر را از عالم هستی نفی میکند و بر اقتضای مشاعی تأکید دارد.
حتی افلاک و خورشید، نه به جبر، بلکه به طبع حرکت میکنند. خداوند، با اقتضا، انسان را آزاد گذاشته تا در چارچوب اراده الهی عمل کند. این اقتضا، چونان کلیدی است که قفل جبر را میگشاید و آزادی مخلوقات را در برابر اراده الهی معنا میبخشد.
درنگ: در عالم، جبری وجود ندارد؛ موجودات به طبع یا اقتضا عمل میکنند و انسان به اقتضای مشاعی آزاد است. |
امر بینالامرین و اقتضای مشاعی
مفهوم امر بینالامرین، به معنای اقتضای مشاعی در عالم هستی است. این مفهوم، نه جبر کامل را میپذیرد و نه تفویض مطلق را، بلکه بر اقتضای الهی تأکید دارد که در آن، آزادی مخلوقات در چارچوب اراده پروردگار معنا مییابد. این دیدگاه، چونان پلی است که میان جبر و تفویض، راه میانهای را میگشاید.
اقتضای مشاعی، به معنای آن است که خداوند، به عنوان علت هستی، مخلوقات را آزاد گذاشته تا در چارچوب اراده او عمل کنند. این مفهوم، با استناد به کلام معصوم که فرمود: لَا جَبْرَ وَلَا تَفْوِیضَ بَلْ أَمْرٌ بَیْنَ الْأَمْرَیْنِ (نه جبر است و نه تفویض، بلکه امری است میان این دو)، بر آزادی اقتضایی تأکید دارد.
درنگ: امر بینالامرین، اقتضای مشاعی است که آزادی مخلوقات را در چارچوب اراده الهی معنا میکند. |
جمعبندی بخش چهارم
علم الهی، به عنوان علمی اشرافی و علّی، نه تابع معلوم است و نه جبری. این علم، به صورت اقتضایی عمل میکند و مخلوقات را در چارچوب اراده الهی آزاد میگذارد. مفهوم امر بینالامرین، با تأکید بر اقتضای مشاعی، راه میانهای را میان جبر و تفویض میگشاید و بر آزادی مخلوقات در سایه اراده پروردگار تأکید دارد.
بخش پنجم: نقد و اصلاح عبارات عرفانی
نقد عبارات ابنعربی و قونوی
برخی عبارات ابنعربی و قونوی، به ویژه در فتوحات مکیه، به دلیل اشاره به عدم در توصیف اعیان ثابته، به سوءتفاهم منجر شدهاند. استاد فرزانه قدسسره، ضمن احترام به این عارفان، تأکید دارند که اعیان ثابته معدوم نیستند، بلکه وجودات علمی غیرمتغیر در ظرف حقاند. عدم در این عبارات، به معنای عدم خارجی است، نه فقدان وجود.
این نقد، چونان صیقلی که زنگار سوءتفاهم را از آیینه عرفان میزداید، بر وجود علمی اعیان ثابته تأکید دارد و از برداشتهای عدمی، مانند آنچه در کلام معتزلی دیده میشود، فاصله میگیرد.
درنگ: اعیان ثابته، وجودات علمی غیرمتغیر در ظرف حقاند و عدم در عبارات عرفانی، به معنای عدم خارجی است. |
نقش ملاصدرا در اصلاح عرفان
ملاصدرا، با احترام به ابنعربی و قونوی، عرفان را در چارچوب فلسفه اسلامی بازسازی کرده است. او با نقد عبارات عدمی، اعیان ثابته را به عنوان وجودات علمی غیرمتغیر تبیین کرده و از برداشتهای جبری و عدمی فاصله گرفته است. این رویکرد، چونان باغبانی است که شاخههای ناسازگار را هرس میکند تا درخت عرفان به بار نشیند.
ملاصدرا، با بهرهگیری از آرای ابنعربی و قونوی، عرفان را با فلسفه پیوند داده و مفهوم اعیان ثابته را در چارچوبی منسجم و منطقی ارائه کرده است. این تلاش، به مثابه بنایی است که بر پایههای عرفان ابنعربی استوار شده، اما با اصلاحات فلسفی ملاصدرا، به کمال رسیده است.
درنگ: ملاصدرا، با اصلاح عبارات عدمی، اعیان ثابته را به عنوان وجودات علمی غیرمتغیر در ظرف حق تبیین کرده است. |
نقد تاریخی عرفان شیعی
عرفان شیعی، به دلیل فقدان حمایت حکومتی و فشارهای برخی از علمای دینی، از رشد و توسعه بازمانده است. در حالی که عرفان اهل سنت، با حمایت دولتها، به شکوفایی رسیده، عرفان شیعی در سایه محدودیتها و موانع، از تدوین متون اصیل محروم مانده است. این وضعیت، چونان درختی است که در خاک نامناسب، از رشد بازمانده و میوهای به بار نیاورده است.
با این حال، تلاشهای عالمان دینی، مانند استاد فرزانه قدسسره، در بازسازی عرفان شیعی، گامی در جهت احیای این میراث گرانقدر بوده است. این تلاشها، چونان بارانی است که بر خاک تشنه عرفان شیعی میبارد و نوید رویش دوباره میدهد.
درنگ: عرفان شیعی، به دلیل فقدان حمایت حکومتی و فشارهای برخی علمای دینی، از توسعه بازمانده، اما تلاشهای عالمان معاصر، نوید احیای آن را میدهد. |
جمعبندی بخش پنجم
نقد عبارات ابنعربی و قونوی، همراه با اصلاحات ملاصدرا، به تبیین دقیقتر مفهوم اعیان ثابته کمک کرده است. این اصلاحات، با تأکید بر وجود علمی و رد برداشتهای عدمی و جبری، عرفان اسلامی را در چارچوبی فلسفی و منسجم بازسازی کردهاند. همچنین، تحلیل تاریخی عرفان شیعی، موانع رشد آن را روشن ساخته و تلاشهای عالمان معاصر را به عنوان گامی در جهت احیای این میراث برجسته میسازد.
نتیجهگیری نهایی
مفهوم اعیان ثابته، به عنوان یکی از ارکان نظری عرفان اسلامی، دریچهای به سوی فهم رابطه علم الهی با مخلوقات میگشاید. این مفهوم، با تأکید بر وجود علمی در ظرف وحدت، از برداشتهای عدمی و جبری فاصله گرفته و علم الهی را به عنوان علمی اشرافی، علّی و اقتضایی معرفی میکند. استاد فرزانه قدسسره، با بازخوانی و نقد عبارات ابنعربی و قونوی، و با بهرهگیری از اصلاحات ملاصدرا، این مفهوم را در چارچوبی منسجم و فلسفی تبیین کردهاند. این تلاش، نه تنها به روشنسازی پیچیدگیهای عرفانی اعیان ثابته کمک میکند، بلکه زمینهساز فهم عمیقتری از رابطه علم الهی و مخلوقات در عرفان شیعی است. این نوشتار، چونان آیینهای است که نور معرفت را بازتاب میدهد و طالبان حقیقت را به سوی قلههای معرفت رهنمون میسازد.
با نظارت صادق خادمی |