در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1050

متن درس





تبیین فلسفی علم الهی به مخلوقات با تأکید بر اعیان ثابته

تبیین فلسفی علم الهی به مخلوقات با تأکید بر اعیان ثابته

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۵۰)

دیباچه

بحث علم الهی به مخلوقات، یکی از عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین موضوعات فلسفه اسلامی است که در آثار بزرگانی چون ابن‌سینا، شیخ اشراق، و ملاصدرا مورد کاوش قرار گرفته است. این موضوع، که در کانون تأملات متافیزیکی و عرفانی جای دارد، به‌ویژه در نسبت علم الهی با مخلوقات پیش از خلقت، چالش‌هایی مفهومی را به همراه دارد. مفهوم اعیان ثابته، به‌عنوان کلیدی برای فهم این رابطه، در کانون این بررسی قرار دارد و با رویکردی عرفانی و فلسفی، به نقد و تحلیل اقوال مختلف می‌پردازد.

بخش نخست: مبانی متافیزیکی علم الهی

آغاز با نام الهی

درس‌گفتار با استناد به آیه شریفه بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ آغاز می‌شود که چارچوبی توحیدی برای بحث فراهم می‌آورد. این آغاز، مبنای متافیزیکی علم الهی را به‌عنوان جلوه‌ای از ذات بی‌کران الهی تثبیت می‌کند. در فلسفه اسلامی، هر تأمل وجودی با استناد به مبدأ هستی آغاز می‌شود، و این آیه، علم الهی را در نظام توحیدی جای می‌دهد، گویی نوری که از سرچشمه وجود ساطع شده و همه مراتب هستی را روشن می‌سازد.

پیچیدگی تبیین علم الهی

تبیین علم الهی، به‌ویژه در نسبت با مخلوقات پیش از خلقت، از دشوارترین مسائل فلسفی است. این دشواری از محدودیت‌های زبان و مفاهیم بشری در توصیف ذات الهی و علم بی‌کران آن سرچشمه می‌گیرد. برخلاف علم انسانی که اکتسابی و محدود به زمان و مکان است، علم الهی حضوری، ذاتی و فراتر از تعینات است. این حقیقت، ذهن بشری را به چالش می‌کشد، زیرا مفاهیم متعارف فلسفی مانند کلی و جزئی، در برابر عظمت علم الهی ناتوان می‌مانند.

درنگ: علم الهی، به‌مثابه نوری بی‌کران، فراتر از محدودیت‌های دوگانه‌انگاری‌های فلسفی مانند کلی و جزئی است و در ذات خود، حضوری و بی‌تعین تعریف می‌شود.

علم الهی به‌مثابه انکشاف و نوریت

علم الهی به مفهوم انکشاف و نوریت تعریف می‌شود، ویژگی‌ای که آن را از علم انسانی متمایز می‌سازد. این علم، نه اکتسابی است و نه وابسته به زمان و مکان، بلکه ذاتی و حضوری است. تبیین این علم در نسبت با مخلوقات پیش از خلقت، دشواری بیشتری دارد، زیرا ذهن بشری در پی یافتن چارچوبی برای فهم این حضور بی‌کران است. در سنت عرفانی ابن‌عربی، علم الهی به‌عنوان تجلی ذات الهی فهمیده می‌شود، گویی آینه‌ای که همه حقایق هستی در آن منعکس است.

جمع‌بندی بخش نخست

مبانی متافیزیکی علم الهی، با تأکید بر توحید و حضور بی‌کران الهی، چارچوبی برای فهم این موضوع فراهم می‌آورد. آغاز بحث با نام الهی و تبیینtriad>علم الهی به مخلوقات، یکی از دشوارترین مسائل فلسفی است که نیازمند تأمل عمیق در مفاهیم متافیزیکی و عرفانی است. در این بخش، با تکیه بر چارچوب توحیدی و تعریف علم الهی به‌مثابه نوریت و انکشاف، بنیان‌های نظری این بحث تبیین شد.

بخش دوم: اقوال فلسفی و کلامی در باب علم الهی

کثرت اقوال و اشکالات آن‌ها

بیش از سی قول در باب علم الهی به مخلوقات وجود دارد که این کثرت، نتیجه دشواری‌های مفهومی در تبیین این موضوع است. هر یک از این اقوال با اشکالاتی مواجه است: اگر علم الهی را کلی فرض کنیم، کثرت در ذات الهی پدید می‌آید؛ اگر جزئی باشد، تغییر در ذات الهی پیش می‌آید؛ اگر در خدا باشد، مسئله ظرف و مظروف مطرح می‌شود؛ و اگر خارج از خدا باشد، نیاز خدا به خارج فرض می‌گردد. این دوگانه‌انگاری‌ها، مانند کلی و جزئی، نشان‌دهنده محدودیت مفاهیم فلسفی در برابر حقیقت بی‌تعین علم الهی است.

دیدگاه ابن‌سینا: علم کلی

ابن‌سینا علم الهی به مخلوقات را کلی می‌داند تا از تغییر در ذات الهی اجتناب ورزد. این دیدگاه، با تأکید بر بساطت ذات الهی، می‌کوشد تا علم الهی را از تعینات جزئی مصون دارد. با این حال، این رویکرد نمی‌تواند جزئیات وجودی، مانند سقوط یک برگ، را تبیین کند، زیرا علم کلی از انطباق با امور خارجی و جزئی ناتوان است.

شواهد قرآنی و نقد علم کلی

آیه شریفه لَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا (سوره انعام، آیه ۵۹؛ هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر اینکه او آن را می‌داند) بر علم الهی به جزئیات تأکید دارد. این آیه، علم الهی را فراتر از کلیت و پیش و پس از وقوع حوادث معرفی می‌کند، که با دیدگاه ابن‌سینا سازگار نیست. علم الهی، به‌مثابه حضوری فراگیر، همه ابعاد وجودی را در بر می‌گیرد، گویی نوری که هیچ تاریکی‌ای را بی‌تابیده نمی‌گذارد.

درنگ: آیه لَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا بر علم حضوری الهی به همه جزئیات، پیش، پس و در حین وقوع، تأکید دارد و محدودیت‌های دیدگاه علم کلی را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

اقوال فلسفی و کلامی در باب علم الهی، به دلیل محدودیت‌های مفهومی، با چالش‌هایی مواجه‌اند. دیدگاه ابن‌سینا، هرچند در حفظ بساطت ذات الهی موفق است، در تبیین جزئیات ناکام می‌ماند. آیات قرآن کریم، با تأکید بر علم حضوری الهی، راه را برای رویکردی عرفانی هموار می‌سازد که در بخش بعدی بررسی خواهد شد.

بخش سوم: رویکرد عرفانی و مفهوم اعیان ثابته

اعیان ثابته در عرفان اسلامی

عارفان، علم الهی به مخلوقات را به اعیان ثابته نسبت می‌دهند. اعیان ثابته، به‌عنوان حقایق مخلوقات در علم الهی، فراتر از دوگانه وجود و عدم است. این مفهوم، که در عرفان ابن‌عربی جایگاه ویژه‌ای دارد، علم الهی را به‌مثابه تجلی ذات الهی فهم می‌کند، گویی حقایق اشیا در آینه علم الهی متجلی‌اند بدون آنکه به کثرت یا تعین مادی گرفتار آیند.

نقد ملاصدرا به دیدگاه‌های عرفانی و کلامی

ملاصدرا، با وجود شباهت ظاهری قول عرفا به دیدگاه معتزله، اعیان ثابته را فراتر از مفهوم معدوم می‌داند و آن را به وجود علمی الهی نسبت می‌دهد. این توجیه، تلاشی است برای هماهنگ‌سازی عرفان و فلسفه، با تأکید بر حقیقت بی‌تعین علم الهی. در این دیدگاه، اعیان ثابته نه ماهیت‌اند و نه معدوم، بلکه جلوه‌های علم الهی‌اند که در ذات خود بی‌کثرت و بی‌تعین‌اند.

علم الهی به‌مثابه حقیقت بی‌تعین

علم الهی، نه کلی است، نه جزئی، نه معدوم و نه خارجی، بلکه حقیقتی است فراتر از این اوصاف. این تعریف، علم الهی را از بند مفاهیم فلسفی رها می‌سازد و آن را به ذات بی‌کران الهی پیوند می‌زند. گویی علم الهی، چون دریایی بی‌کران است که همه اشیا در آن غوطه‌ورند، بدون آنکه به کثرت یا تعین گرفتار آیند.

درنگ: اعیان ثابته، به‌عنوان حقایق مخلوقات در علم الهی، فراتر از دوگانه‌های وجود و عدم، کلی و جزئی قرار دارد و جلوه‌ای از حقیقت بی‌تعین الهی است.

تمثیل علم انسانی

علم انسانی، مانند دانش‌های گوناگون (فقه، فلسفه، حقوق)، در ظرف وجود نفس، کثرت ندارد، اما در تفصیل، کثرت می‌یابد. این تمثیل، به تفاوت میان حقیقت علم (بی‌کثرت) و ظهور آن (با کثرت) اشاره دارد. علم الهی، در حقیقت خود، بی‌کثرت است، گویی نوری که در ذات خود یکپارچه است، اما در ظهور، کثرت می‌یابد.

جمع‌بندی بخش سوم

رویکرد عرفانی، با تأکید بر اعیان ثابته، راهی برای فهم علم الهی فراتر از محدودیت‌های فلسفی ارائه می‌دهد. ملاصدرا، با نقد دیدگاه‌های کلامی و هماهنگ‌سازی عرفان و فلسفه، علم الهی را به‌عنوان حقیقتی بی‌تعین معرفی می‌کند که همه مراتب وجود را در بر می‌گیرد.

بخش چهارم: نقد مفاهیم و تمثیلات

نقد مفهوم اعیان به‌مثابه جمع

اعیان ثابته، به اعتبار خلقی، جمع است، اما در حقیقت الهی، کثرت ندارد. این نقد، به محدودیت زبان در توصیف حقیقت الهی اشاره دارد. اعیان، تنها در مرتبه نزول، کثرت می‌یابد، گویی ستارگان در آسمان خلق که در حقیقت، جلوه‌های نور واحد الهی‌اند.

تمثیل سی‌دی و هارد

اطلاعات در سی‌دی یا هارد، نه نوشته است، نه شکل، نه کلی و نه جزئی، بلکه حقیقتی است که ظهورات متعدد دارد. این تمثیل، علم الهی را به‌مثابه واقعیتی بی‌تعین نشان می‌دهد که در ظهورات خود، کثرت می‌یابد، گویی کتابی که همه داستان‌های هستی در آن نهفته است، اما در ذات خود، یک حقیقت واحد است.

علم الهی و نزول اسما و صفات

علم الهی به مخلوقات، نزول اسما و صفات الهی است، نه عروضی یا انعکاسی، بلکه حقیقتی نزولی است. این دیدگاه، علم الهی را به تجلی ذات الهی پیوند می‌زند، گویی هر مخلوق، آیینه‌ای است که نوری از اسمای الهی در آن متجلی شده است.

درنگ: علم الهی، نزول اسما و صفات الهی است که در هر مخلوق، به‌مثابه تجلی‌ای از ذات بی‌کران الهی، ظهور می‌یابد.

نقد مفهوم روح و ماده

روح، برخلاف دیدگاه متکلمان که آن را مانند آب در گل یا روغن در بادام، مادی می‌پندارند، مجرد است و در ماده نمی‌گنجد. آیه شریفه نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي (سوره حجر، آیه ۲۹؛ از روح خود در او دمیدم) به تجرد روح اشاره دارد، نه به معنای مادی نفخ. این تفسیر، روح را جلوه‌ای از ذات الهی می‌داند، گویی نسیمی که از مبدأ هستی برمی‌خیزد.

تمثیل بهشت

آیه شریفه جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا ٱلْأَنْهَارُ (سوره بقره، آیه ۲۵؛ باغ‌هایی که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است) به آب زیرزمینی در بهشت اشاره دارد که از کثافت مبراست. این تمثیل، به تفاوت میان مفاهیم مادی و متعالی در قرآن کریم اشاره دارد، گویی بهشتی که در آن، همه چیز از آلودگی‌های مادی پاک است.

جمع‌بندی بخش چهارم

نقد مفاهیم مادی و تمثیلات، محدودیت‌های زبان بشری را در تبیین حقیقت الهی نشان می‌دهد. علم الهی، به‌مثابه نزول اسما و صفات، فراتر از مفاهیم مادی و تعینات خلقی است و روح و بهشت، جلوه‌هایی از این حقیقت متعالی‌اند.

بخش پنجم: تجربه عرفانی و حضور الهی

تجربه عرفانی و علم الهی

عارف، با قرب به حق، به حقیقت علم الهی دست می‌یابد، اما تحمل این حقیقت دشوار است. تجربه امیرمؤمنان علیه‌السلام که فرمود: «اگر پرده‌ها کنار رود، یقینم افزون نمی‌گردد»، به محدودیت بشری در فهم این حقیقت اشاره دارد. این تجربه، مانند نوری است که درخشش آن، دیده‌های بشری را ناتوان می‌سازد.

نقد معرفت الهی

دعای «ما عرفناک حق معرفتک» (ما تو را آن‌گونه که شایسته معرفت توست نشناختیم) به محدودیت معرفت بشری اشاره دارد. این دعا، تناقض معرفتی در شناخت خدا را نشان می‌دهد، گویی هرچه انسان به خدا نزدیک‌تر شود، ناتوانی خود را در فهم حقیقت بی‌کران او بیشتر درمی‌یابد.

علم الهی و آیه مرصاد

آیه شریفه إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلْمِرْصَادِ (سوره فجر، آیه ۱۴؛ بی‌گمان پروردگارت در کمینگاه است) به علم فعلی الهی اشاره دارد که فراتر از هر مرصادی است. این آیه، خدا را حاضر در همه عوالم نشان می‌دهد، گویی نگهبانی که هیچ چیز از دید او پنهان نمی‌ماند.

درنگ: آیه إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلْمِرْصَادِ علم الهی را به‌مثابه حضوری فراگیر معرفی می‌کند که هیچ مرتبه‌ای از هستی از آن خالی نیست.

اسما الهی و وحدت در کثرت

اسما الهی، به اعتبار نزول، کثرت دارند، اما در حقیقت الهی، واحد و بی‌کثرت‌اند. این دیدگاه، مانند طواف کعبه است که برای فهم بشری تعین یافته، اما در حقیقت، بی‌کثرت است. گویی اسما، لقمه‌هایی از نان حقیقت‌اند که برای درک بشری، به قطعات کوچک تقسیم شده‌اند.

حضور الهی و نزول اجلال

خدا با نزول اجلال، در همه عوالم، از عالم عقل تا ماده، حضور دارد. آیه شریفه هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَمَا كُنْتُمْ (سوره حدید، آیه ۴؛ او با شماست هر کجا که باشید) به این حضور فراگیر اشاره دارد. هر موجود، با «جفت» الهی خود ارتزاق می‌کند، گویی خدا دست در دست هر ذره از هستی دارد.

ذکر ایاک و حضور الهی

ذکر إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (سوره فاتحه، آیه ۵؛ تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم) و تکرار «ایاک ایاک» به تجربه عرفانی حضور الهی اشاره دارد. این ذکر، مانند کلیدی است که قفل‌های جدایی را می‌گشاید و انسان را به حقیقت حضور الهی می‌رساند.

درنگ: ذکر «ایاک ایاک»، گویی سنگی را می‌شکند که انسان را از حقیقت حضور الهی جدا ساخته است، و راه را به سوی قرب الهی هموار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

تجربه عرفانی، با تأکید بر حضور الهی در همه عوالم، علم الهی را به‌عنوان حقیقتی بی‌کران معرفی می‌کند. آیات قرآن کریم و ذکر «ایاک ایاک»، پیوند عرفان نظری و عملی را در فهم این حقیقت نشان می‌دهد.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، علم الهی به مخلوقات را با رویکردی فلسفی و عرفانی بررسی کرد. مفهوم اعیان ثابته، به‌عنوان کلیدی برای فهم این علم، فراتر از دوگانه‌های فلسفی مانند کلی و جزئی، وجود و عدم معرفی شد. نقد ملاصدرا به اقوال کلامی و فلسفی، همراه با تأکید بر نزول اسما و صفات الهی، این بحث را به یکی از عمیق‌ترین موضوعات فلسفه اسلامی تبدیل کرد. آیات قرآن کریم و ذکر «ایاک ایاک»، پیوند میان عرفان نظری و عملی را نشان داد و دعوتی بود به تأمل عمیق‌تر در حقیقت الهی. این بررسی، مانند سفری است از ظواهر خلقی به سوی حقیقت بی‌تعین الهی، که هر گام آن، انسان را به مبدأ هستی نزدیک‌تر می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی