متن درس
تحلیل وجودی علم الهی و اعیان ثابته در فلسفه و عرفان اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۵۱)
دیباچه: چیستی علم الهی و اعیان ثابته
مفهوم علم الهی و اعیان ثابته از دیرباز در کانون توجه فیلسوفان و عارفان اسلامی قرار داشته و بهعنوان یکی از بنیادیترین مسائل فلسفه و عرفان اسلامی مطرح بوده است. این مفاهیم، که در آثار بزرگانی چون ابنسینا، سهروردی، و ملاصدرا مورد کاوش قرار گرفتهاند، در درسگفتار شماره ۱۰۵۱ با رویکردی انتقادی و نوآورانه بازخوانی شده و در بستری وجودی و عرفانی بازتعریف گردیدهاند. این درسگفتار، با فاصلهگیری از تقسیمبندیهای سنتی نظیر علم حضوری و حصولی، به سوی یک هستیشناسی مشاعی و غیرتفکیکی حرکت میکند که در آن علم الهی بهمثابه حقیقتی بسیط و متعالی فهم میشود.
بخش نخست: مبانی نظری علم الهی و اعیان ثابته
برتری نسبی دیدگاه عرفانی در اعیان ثابته
در تبیین مفهوم اعیان ثابته، دیدگاه عرفانی به دلیل تأکید بر وحدت وجودی و علم حضوری، از برخی جهات بر رویکردهای فلسفی، بهویژه دیدگاههای ابنسینا و اشراقیون، برتری دارد. عرفا با فراتر رفتن از مقولات فلسفی، اعیان ثابته را بهمثابه جلوههای علم الهی در مرتبه ذات تفسیر میکنند. با این حال، این دیدگاه نیز خالی از اشکال نیست و درسگفتار با نقدی دقیق، کاستیهای آن را برجسته میسازد. این نقد نشاندهنده تلاش برای بازسازی مفهوم اعیان ثابته در چارچوبی است که از محدودیتهای روششناختی فلسفه سنتی رها باشد.
درنگ: دیدگاه عرفانی در تبیین اعیان ثابته، به دلیل تأکید بر وحدت وجودی، از برخی محدودیتهای فلسفه سنتی فراتر میرود، اما خود نیازمند بازنگری و تصحیح است. |
نقد ملاصدرا به اعیان ثابته
ملاصدرا، با وجود نوآوریهایش در نظریه وحدت وجود و حرکت جوهری، به اعیان ثابته اشکالاتی وارد کرده است. او تلاش نمود تا با تصحیح این مفهوم، آن را با نظام فلسفی خود هماهنگ سازد، اما درسگفتار نشان میدهد که این تصحیحات نیز خود از اشکالات روششناختی رنج میبرند. این نقد، به وابستگی ملاصدرا به چارچوبهای سنتی فلسفه اسلامی اشاره دارد و بر ضرورت بازاندیشی در این مفهوم تأکید میورزد.
پیچیدگی تبیین علم الهی
تبیین علم الهی برای ذهن انسانی، به دلیل محدودیتهای معرفتی، امری بس دشوار است. درسگفتار با بیانی طنزآمیز اما عمیق، از مخاطب میپرسد: «تو را چه به فهم علم الهی؟» این پرسش، به محدودیتهای ذاتی معرفت بشری در برابر حقیقت متعالی علم الهی اشاره دارد. علم الهی، بهمثابه نوری که فراتر از ظرفهای معرفتی خلق است، از دسترس عقل محدود انسانی خارج است.
درنگ: علم الهی، به دلیل متعالی بودن، از دسترس معرفت بشری خارج است و هر تلاش برای ترسیم نقشه ذهن الهی، با محدودیتهای ذاتی همراه است. |
وحدت ذاتی علم الهی
علم الهی فاقد هرگونه کثرت، چه تفصیلی، چه اجمالی، چه داخلی و چه خارجی است. درسگفتار تأکید میکند که نسبت دادن کثرت به علم الهی، از اساس نادرست است، زیرا این علم در مرتبه احدیت و وحدت ذاتی قرار دارد. این دیدگاه، بهمثابه کلیدی برای فهم وحدت وجودی، هرگونه دوگانگی را در علم الهی نفی میکند.
علم الهی بهمثابه حقیقت وجودی
علم الهی، حقیقتی وجودی است که در مراتب مختلف هستی، از احدیت تا خلق، ظهور مییابد. این حقیقت، بهمثابه جریانی سیال، در همه مظاهر هستی حضور دارد و نمیتوان آن را با علم خلقی قیاس کرد. درسگفتار با تأکید بر این تمایز، علم الهی را از هرگونه تشبیه به علم انسانی مبرا میداند.
بخش دوم: نقد مفاهیم سنتی و بازتعریف علم حضوری
تمایز علم الهی و علم انسانی
علم انسانی، نتیجه انتقال معلوم از خارج به ذهن است، حال آنکه علم الهی، بهمثابه علم حضوری، نیازی به واسطه ندارد. درسگفتار با تمثیلی روشن، علم الهی به خلق را مانند علم انسان به خودش میداند، که بیواسطه و ذاتی است. این تمایز، بنیان بسیاری از نقدهای درسگفتار به تقسیمبندیهای سنتی است.
درنگ: علم الهی، بهمثابه علم حضوری، بیواسطه و ذاتی است و با علم انسانی، که متکی به انتقال معلوم است، تفاوت بنیادین دارد. |
نقد مفهوم «من در من»
عبارت «من در من» بهعنوان توصیفی برای علم حضوری نادرست است، زیرا «من» نیازی به ظرف یا مکان ندارد. این اضافه، صرفاً تصوری است و نمیتواند حقیقت علم حضوری را بیان کند. درسگفتار این نقد را به محدودیتهای زبانی در تبیین مفاهیم متعالی نسبت میدهد.
رد علم حصولی
درسگفتار با جسارتی فلسفی، مفهوم علم حصولی را بهکلی رد میکند و همه علوم را حضوری میداند. علم حصولی، که در فلسفه سنتی بهعنوان «صورة حاصله عند النفس» تعریف شده، به دلیل فرض صورتیافتن معلوم در ذهن، ناکافی است. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجودی، علم را حقیقتی حضوری و بیواسطه معرفی میکند.
وحدت علم و ذات انسان
علم انسان با ذات او یکی است و نمیتوان میان انسان و علم او تمایزی قائل شد، مگر از حیث اعتباری و خارجی. این دیدگاه، به وحدت وجودی میان عالم و معلوم اشاره دارد و علم را بخشی جداییناپذیر از حقیقت وجودی انسان میداند.
بخش سوم: هستیشناسی مشاعی و وحدت وجود
هستی بهمثابه ظهور الهی
همه هستی، ظهور حق و تعین الهی است و هیچچیز از حق جدا نیست، نه بهصورت الصاقی، نه انضمامی، و نه اتحادی. درسگفتار با تأکید بر وحدت وجود، هستی را جریانی مشاعی میداند که در آن همه مظاهر، نمود حقاند.
درنگ: هستی، بهمثابه ظهور الهی، فاقد هرگونه جدایی از حق است و همه مظاهر آن، در حقیقت، جلوههای وحدت ذاتیاند. |
نقد مفهوم افزودگی در علم
برخلاف عالم مادی که با افزودن پر میشود، علم در عالم تجرد با افزایش، گشایش و توسعه مییابد. درسگفتار با استناد به حدیث «خَيْرُهَا أَوْعَاهَا» (بهترین ظرفها، گشادهترین آنهاست)، علم را ظرفی مجرد معرفی میکند که با افزایش آگاهی، ظرفیت وجودیاش گسترش مییابد.
مخلوقات بهمثابه ظهور حق
مخلوقات نه داخل در خدا هستند، نه خارج از او، نه ملاصق با او، و نه متحد با او؛ بلکه حقیقتاً ظهور حقاند. این دیدگاه، به وحدت وجودی اشاره دارد که در آن مخلوقات، در عین تمایز ظاهری، در حقیقت با حق یکیاند.
نقد مفاهیم وحدت و اتحاد
وحدت و اتحاد، هر دو به معنای دوگانگیاند، اما علم الهی حقیقتی است که فراتر از این تمایزات است. درسگفتار با استناد به عبارت «مَا لَكَ وَالْحَقِيقَةَ» (تو را چه به حقیقت؟)، بر محدودیتهای معرفتی انسان در فهم حقیقت الهی تأکید میکند.
بخش چهارم: نقدهای عرفانی و اجتماعی
هستی بهمثابه علم الهی
همه ذرات هستی، علم فعلی ذاتی پروردگارند، نه معلوم او. هر ذرهای به اندازه همه صفات الهی دارای صفات است. این دیدگاه، به یک هستیشناسی پانتئیستیک نزدیک است که در آن هر جزء از هستی، تجلی کامل صفات الهی است.
درنگ: هر ذره از هستی، بهمثابه علم فعلی الهی، حامل همه صفات حق است و جدایی آن از حق، اعتباری است. |
نقد علم تابع معلوم
درسگفتار با استناد به اسفار اربعه (جلد ششم، صفحه ۲۶۲)، دیدگاه ابنعربی را که علم الهی را تابع معلوم میداند، نقد میکند. علم الهی، بهعنوان مبدأ وجود، مقدم بر معلوم است و تابعیت ندارد.
دو اعتبار در علم الهی
علم الهی دارای دو اعتبار است: یکی عدم مغایرت با ذات احدیت، که صفتی الهی و غیرتابع است، و دیگری اضافت به اشیاء، که در تعامل با مظاهر خلق ظاهر میشود. این تمایز، به دو مرتبه از علم الهی اشاره دارد.
نقد خشونت اجتماعی
خشونت، بهعنوان بزرگترین عیب جوامع انسانی، ریشه در تأثیرات تاریخی و اجتماعی دارد. درسگفتار تأکید میکند که خشونت، مانع از نرمش وجودی و هماهنگی با هستی است. این نقد، به ضرورت تحول وجودی در سلوک عرفانی اشاره دارد.
نرمش وجودی بهمثابه شرط سلوک
نرمش وجودی، شرط لازم برای ارتباط با خالق و مخلوق است. درسگفتار با مثالی از تعامل با راننده تاکسی، بر ضرورت این نرمش در روابط انسانی تأکید میکند. نرمش، بهمثابه جریانی وجودی، انسان را به هماهنگی با هستی میرساند.
درنگ: نرمش وجودی، کلید ارتباط با هستی است و بدون آن، انسان از درک وحدت مشاعی بازمیماند. |
بخش پنجم: پیوند عرفان و زندگی روزمره
ارتباط وجودی با موجودات
انسان باید با موجودات زنده و غیرزنده، مانند سنگ، ارتباط وجودی برقرار کند. درسگفتار با اشاره به سنگ بهعنوان مظهر الهی، تأکید میکند که حتی اشیای بهظاهر بیجان میتوانند واسطهای برای ارتباط با حق باشند.
تفسیر عرفانی داستان یوسف و زلیخا
درسگفتار با اشاره به داستان یوسف و زلیخا، عشق را بهمثابه تجلی الهی در هستی معرفی میکند. عشق، جریانی وجودی است که انسان را به سوی حقیقت الهی هدایت میکند.
نقد بیگانگی انسانها
بیگانگی میان انسانها، مانع از ارتباط وجودی و عرفانی است. درسگفتار این بیگانگی را نتیجه انقطاع وجودی در جوامع مدرن میداند و بر ضرورت نرمش برای رفع آن تأکید میورزد.
رد جبر در هستی
درسگفتار جبر را در همه مراتب هستی رد میکند و همهچیز را نتیجه طبیعت، اقتضا، و اراده میداند. حتی گیاهان، با اراده خود حرکت میکنند، هرچند تحت تأثیر عوامل خارجی باشند.
بخش ششم: بازاندیشی در قیامت و خلقت
قیامت بهمثابه جریانی سیال
درسگفتار قیامت را جریانی بیابتدا و بیانتها میداند و معتقد است که بسیاری از قیامتها گذشتهاند. این دیدگاه، به یک هستیشناسی غیرخطی اشاره دارد که فراتر از تصورات سنتی است.
خلقتهای متعدد الهی
با استناد به روایت امام باقر علیهالسلام که فرمود: «خداوند یک میلیون عالم خلق کرده است»، درسگفتار بر بیکرانگی خلقت الهی تأکید میکند. این روایت، عظمت و بینهایتی خلقت را نشان میدهد.
درنگ: خلقت الهی، بیکران و نامحدود است و انسان تنها بخشی از این جریان بینهایت را درک میکند. |
نقد روشهای علم دینی
درسگفتار روشهای صرفاً کاغذی و درسخوانی در علم دینی را ناکافی میداند و بر ضرورت مباحثه با هستی تأکید میکند. این نقد، به محدودیتهای آموزش سنتی و نیاز به رویکردی عرفانی اشاره دارد.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۱۰۵۱، با رویکردی انتقادی و عرفانی، مفهوم علم الهی و اعیان ثابته را در چارچوبی وجودی بازتعریف میکند. با نقد دیدگاههای سنتی فلاسفه و عرفا، از جمله ابنسینا، ابنعربی، و ملاصدرا، این درسگفتار به سوی یک هستیشناسی مشاعی و غیرجبری حرکت میکند که در آن علم الهی، حقیقتی بسیط و فراتر از کثرت است. تأکید بر نرمش وجودی، بهعنوان شرط لازم برای ارتباط با هستی، و رد مفاهیمی مانند علم حصولی و جبر، پیوند عمیقی با عرفان اسلامی برقرار میسازد. استناد به آیات قرآن کریم، مانند يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ (آلعمران: ۶، او شما را در رحمها صورتبندی میکند)، و روایات، نظیر سخن امام باقر علیهالسلام درباره خلقتهای متعدد، این تحلیل را در چارچوب معارف اسلامی قرار میدهد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار، تلاش کرده است تا این مفاهیم را با زبانی متین و علمی برای مخاطبان آکادمیک ارائه دهد.
با نظارت صادق خادمی |