متن درس
درآمدی بر شناختشناسی الهی در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۵۸)
مقدمه
شناختشناسی، به مثابه یکی از بنیادیترین شاخههای فلسفه، در پی تبیین چیستی علم، نحوه تحقق آن و نسبتش با عالم و معلوم است. در فلسفه اسلامی، این حوزه از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا نهتنها به فهم علم انسانی میپردازد، بلکه به علم الهی و ارتباط آن با مخلوقات نیز توجه دارد. درسگفتار شماره ۱۰۵۸ استاد فرزانه قدسسره، با تمرکز بر مسائل بنیادین شناختشناسی در فلسفه اسلامی، بهویژه علم الهی و نحوه ظهور هستی، نگاهی نو و انتقادی به دیدگاههای متکلمان و فلاسفه ارائه میدهد. این نوشتار، با هدف بازآفرینی محتوای این درسگفتار، به تبیینی جامع و دقیق از مفاهیم شناختشناختی میپردازد و با نقد رویکردهای سنتی، راهحلهایی نوین را پیشنهاد میکند. س
بخش یکم: مسائل بنیادین شناختشناسی در فلسفه اسلامی
چیستی مسائل شناختشناختی
شناختشناسی در فلسفه اسلامی، با دو پرسش بنیادین روبهروست: نخست، چگونگی علم الهی به هستی پیش از فعلیت یافتن آن، بهویژه با توجه به تدریجی بودن خلقت؛ و دوم، ماهیت ظرف علم الهی و نحوه ارتباط آن با مخلوقات. این دو پرسش، از دیرباز چالشهایی را برای متکلمان و فلاسفه ایجاد کرده است. استاد فرزانه قدسسره در درسگفتار خود، این مسائل را ریشه بسیاری از کاستیهای شناختشناختی در کلام و فلسفه میدانند و بر ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی تأکید میورزند.
درنگ: دو مسئله بنیادین شناختشناسی در فلسفه اسلامی عبارتند از: چگونگی علم الهی به هستی پیش از فعلیت و ماهیت ظرف علم الهی.
متکلمان، با قائل شدن به ظرفی برای علم الهی، به پیچیدگیهایی در تبیین این موضوع برخورد کردهاند. این دیدگاه، که علم را وابسته به معلومات خارجی میداند، به مشکلات متعددی منجر شده است. استاد فرزانه قدسسره، با نقد این رویکرد، علم الهی را حضوری ذاتی و مستقل از هرگونه ظرف یا معلوم خارجی معرفی میکنند.
علم الهی و استقلال از ظرف
یکی از نوآوریهای درسگفتار، تأکید بر این است که علم الهی نیازی به ظرف ندارد. برخلاف تصور متکلمان، علم الهی فاقد کم، کیف، حیث و جهت است و در فرآیند ابراز و ایجاد، در هستی فعلیت مییابد. این دیدگاه، علم الهی را به مثابه نوری بیکران میداند که بدون نیاز به واسطه یا ظرف، همه هستی را در بر میگیرد.
درنگ: علم الهی، به مثابه حقیقتی ذاتی و غیرمادی، نیازی به ظرف یا معلومات خارجی ندارد و در فرآیند خلقت متجلی میشود.
این تبیین، علم الهی را از محدودیتهای مادی و مفهومی مبرا میسازد و به سوی دیدگاهی عرفانی-فلسفی هدایت میکند که در آن علم، خود مبدأ ظهور هستی است.
بخش دوم: نقد دیدگاههای متکلمان در شناختشناسی
نقد تمایز منفی و معدوم
متکلمان، در تبیین مفاهیم ممتنع (منفی) و ممکن (معدوم)، به تمایزی روی آوردهاند که استاد فرزانه قدسسره آن را فاقد وزان علمی میدانند. ممتنع، به معنای چیزی است که ذاتاً وجود نمییابد، و معدوم، به معنای ممکنی است که هنوز موجود نشده است. این تمایز، به زعم استاد، لفاظیای بیش نیست، زیرا هر دو فاقد وجودند و تفاوت آنها در نطاق وجودی و وزان علمی است. ممتنع، فاقد نطاق وجودی است، اما ممکن، وزان علمی دارد، هرچند هنوز تحقق مرتبهای نیافته است.
درنگ: تمایز بین ممتنع و ممکن در کلام سنتی، به دلیل فقدان وزان علمی، به لفاظی منجر شده و نیازمند بازنگری است.
استاد، با استناد به صدرالمتألهین، این دیدگاه را نقد کرده و عبارات تند وی مانند «فی غایة السخافة و الوهم» و «مما یوجب افتضاح» را ذکر میکنند. با این حال، ایشان بر ضرورت گفتوگوی علمی و محترمانه تأکید دارند و از لحن تند پرهیز میکنند.
نقد ذاتباوری متکلمان
متکلمان معتقد بودند که ممکنات غیرموجود، ذاتی ثابت در علم الهی دارند که با خلقت، وجود مییابد. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به صدرالمتألهین (صفحه ۷۷ اسفار)، این دیدگاه را رد کرده و آن را فاقد اساس میدانند. ایشان، با تمثیلی طنازانه، این باور را به فردی تشبیه میکنند که در کفشکن حمام، لباس خود را درمیآورد و با لنگ وارد میشود، و تأکید میکنند که ماهیت، صرفاً انتزاع ذهنی است و وجود، یگانه حقیقت عالم است.
درنگ: ماهیت، انتزاعی ذهنی است و وجود، تنها حقیقت موصوفه عالم است که واسطهای در آن راه ندارد.
این دیدگاه، ریشه در فلسفه وجودی صدرالمتألهین دارد و بر نفی واسطه در عالم تأکید میورزد.
نقد تعطیل در کلام
متکلمان، به دلیل نگرانی از تشبیه خدا به مخلوقات، از اطلاق لفظ «موجود» بر خدا پرهیز داشتند. این پرهیز، به تعطیل (سکوت درباره خدا) منجر شده است. استاد، با اشاره به منظومه سبزواری، این رویکرد را نقد کرده و آن را نتیجه ترس از تشبیه میدانند. به جای سکوت، ایشان بر ضرورت گفتوگوی عقلانی درباره ذات الهی تأکید دارند.
درنگ: پرهیز متکلمان از اطلاق لفظ موجود بر خدا، به تعطیل و سکوت درباره ذات الهی منجر شده است.
این نقد، به محدودیتهای زبانی متکلمان در تبیین ذات الهی اشاره دارد و بر لزوم رویکردی عقلانی تأکید میکند.
بخش سوم: علم الهی و ظهورات هستی
ظهورات الهی به جای وجود مستقل
استاد فرزانه قدسسره، تمام عالم را ظهورات فعل الهی میدانند، نه موجوداتی مستقل. خدا موجود است و خلق، ظهور وجود الهی است. این دیدگاه، ریشه در عرفان نظری دارد و مخلوقات را مظاهر فعل الهی معرفی میکند. ایشان، با نقد دیدگاه عرفا مبنی بر نفی وجود مخلوقات («ما نیستیم») و دیدگاه فلاسفه مبنی بر اطلاق وجود بر خدا و انسان، بر این باورند که مخلوقات، ظهورات الهیاند.
درنگ: عالم هستی، ظهورات فعل الهی است و مخلوقات، نه وجود مستقل دارند و نه عدم محضاند.
استاد، با تمثیلی زیبا، مخلوقات را به پرچمی تشبیه میکنند که در باد علم الهی به اهتزاز درمیآید، و بر این نکته تأکید دارند که هستی، تجلی فعل الهی است.
علم الهی و تشبیه به دیسک فشرده
برای تبیین علم الهی، استاد از تمثیلی خلاقانه بهره میگیرند: علم الهی، مانند دیسک فشردهای (سیدی) است که فاقد معلومات مادی (مانند گاو یا کتاب) است، اما همهچیز را در خود دارد. این تشبیه، علم الهی را به عنوان حضوری غیرمادی و جامع معرفی میکند که بدون اشغال فضا، به تمام هستی احاطه دارد.
درنگ: علم الهی، مانند دیسک فشردهای است که بدون اشغال فضا، تمام هستی را در بر میگیرد.
این تمثیل، به مخاطبان مدرن امکان میدهد تا مفهوم علم الهی را با زبانی ملموس و امروزی درک کنند.
قانون واحد هستی
استاد، عالم هستی را تحت یک قانون واحد، که آن را «الفبای وجود» مینامند، ادارهشده میدانند. فهم این قانون، به فهم علم الهی منجر میشود. ایشان، با تشبیه عالم به یک «صنعت» یا «مکانیک»، بر وحدت ساختاری هستی تأکید میورزند.
درنگ: عالم هستی، تحت یک قانون واحد (الفبای وجود) اداره میشود که فهم آن، به درک علم الهی میانجامد.
این دیدگاه، علم الهی را به عنوان قاعدهای فراگیر معرفی میکند که همه مراتب هستی را در بر میگیرد.
بخش چهارم: علم انسانی و سوژهنگری
نقش سوژه در علمآفرینی
استاد فرزانه قدسسره، علم انسانی را به عنوان فعل خلاقانه نفس معرفی میکنند که با تحریک سوژههای خارجی، به ظهور میرسد. انسان، به مثابه آفریدگاری کوچک، علم را در خود میآفریند، اما این آفرینش، به سوژههای خارجی وابسته است. کتابها، آثار علمی پیشین و حتی طبیعت، سوژههایی هستند که علم جدید را در انسان متبلور میسازند.
درنگ: علم انسانی، از تعامل خلاقانه نفس با سوژههای خارجی پدید میآید و انسان، آفریدگار علم است.
استاد، با اشاره به آیات قرآن کریم مانند ﴿فَانْظُرُوا إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ﴾ (سوره روم، آیه ۵۰: پس به آثار رحمت خدا بنگرید) و ﴿أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ﴾ (سوره غاشیه، آیه ۱۷: آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده است؟)، بر اهمیت سوژهنگری در علمآفرینی تأکید میورزند.
سیر و سفر و سوژههای متنوع
سیر و سفر علمای گذشته، به دلیل مواجهه با سوژههای متنوع، به پختگی علمی آنها میانجامید. استاد، با بهروزرسانی این مفهوم، اشاره میکنند که در عصر حاضر، فناوری امکان دسترسی به سوژههای متنوع را فراهم کرده است. این سوژهها، از سنگ و رنگ تا طبیعت و آثار علمی، علم را در انسان متبلور میسازند.
درنگ: مواجهه با سوژههای متنوع، از طریق سیر و سفر یا فناوری، به پختگی علمی و ابراز علم در انسان میانجامد.
استاد، با تشبیه تعامل با هستی به «بلوتوثبازی»، بر ظرفیت انسان برای دریافت علم از طریق ارتباط با موجودات تأکید دارند.
نقد نظام کتابمحوری در علم دینی
استاد، نظام کتابمحوری در آموزش علوم دینی را نقد کرده و پیشنهاد میکنند که آموزش باید استادمحور و سوژهنگر باشد. به جای انباشت معلومات از طریق کتاب، تعامل با استاد و سوژهها به خلاقیت علمی میانجامد.
درنگ: آموزش علوم دینی باید از کتابمحوری به سوی استادمحوری و سوژهنگری حرکت کند.
این نقد، به محدودیتهای نظام آموزشی سنتی اشاره دارد و بر ضرورت تربیت پویا و خلاقانه تأکید میکند.
بخش پنجم: وحدت علم و نفی اتحاد عالم و معلوم
رد نظریه اتحاد عالم و معلوم
استاد فرزانه قدسسره، نظریه اتحاد عالم و معلوم را رد کرده و بر وحدت علم با عالم تأکید میورزند. علم، معلوم را ایجاد میکند، نه اینکه با آن متحد شود. معلومات، فضایی را اشغال نمیکنند و علم، در مراتب مختلف، وزان متفاوتی دارد.
درنگ: علم، وحدت با عالم دارد، نه اتحاد با معلوم، و معلومات، محصول علماند، نه متحد با آن.
استاد، با تمثیل دیسک فشرده، تأکید میکنند که علم، مانند ظرفی نیست که معلومات را در خود جای دهد، بلکه خود مبدأ ظهور معلومات است.
علم بدون اشغال فضا
علم، برخلاف ماده که معده را اشغال میکند، فضایی را اشغال نمیکند. این ویژگی، علم را از محدودیتهای مادی مبرا میسازد و به عنوان حقیقتی روحانی معرفی میکند.
درنگ: علم، به عنوان حقیقتی روحانی، فاقد اشغال فضاست و از محدودیتهای مادی آزاد است.
این تبیین، جایگاه والای علم در هستی را نشان میدهد و آن را از مقولات مادی متمایز میسازد.
علم معصومین و روایات
استاد، با اشاره به روایتی درباره علم معصومین («دانای به آنچه بود و آنچه خواهد بود و آنچه هست»)، تأکید میکنند که معلومات در معصومین حضور ندارند، بلکه علم ایشان، به عنوان ظهوری الهی، جامع است.
درنگ: علم معصومین، به عنوان ظهوری الهی، جامع است و نیازی به حضور معلومات ندارد.
این دیدگاه، علم معصومین را در پیوند با علم الهی قرار داده و آن را فراتر از محدودیتهای انسانی میداند.
بخش ششم: انسان، دریای بیکران علم
انسان به عنوان نزولات الهی
استاد فرزانه قدسسره، انسان را دریای بیکرانی میدانند که به دلیل جستوجوی معلوم، از ظرفیت علمی خود غافل شده است. انسان، به عنوان نزولات الهی، با خودشناسی به مقام الهی خود پی میبرد، اما باید از افراط و تفریط پرهیز کند. ایشان، با اشاره به آیه ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ﴾ (سوره نازعات، آیه ۲۴: من پروردگار برتر شما هستم)، به خطای فرعون در ادعای الوهیت اشاره کرده و بر ضرورت تعادل در خودشناسی تأکید میورزند.
درنگ: انسان، دریای بیکران علم و نزولات الهی است که با خودشناسی به مقام والای خود میرسد، مشروط بر پرهیز از افراط و تفریط.
این دیدگاه، انسان را مظهر الهی میداند و بر ظرفیت بینهایت او برای علمآفرینی تأکید دارد.
نقد خودباختگی در جامعه
استاد، خودباختگی در جامعه را نقد کرده و آن را مانعی برای شکوفایی ظرفیتهای انسانی میدانند. ایشان، با تمثیلی از داستانهای عامیانه (مانند ضربه با جارو)، به تأثیرات منفی فرهنگ اجتماعی بر خودباوری اشاره میکنند و انسان را نزولات الهی مینامند که باید به جایگاه والای خود آگاه شود.
درنگ: خودباختگی، مانعی برای شکوفایی ظرفیتهای انسانی است و انسان باید به جایگاه الهی خود آگاه شود.
این نقد، بر ضرورت خودباوری و خودشناسی در مسیر علمآفرینی تأکید دارد.
جمعبندی
درسگفتار شماره ۱۰۵۸ استاد فرزانه قدسسره، با رویکردی انتقادی و نوآورانه، به بازنگری در مسائل شناختشناسی در فلسفه اسلامی میپردازد. این درسگفتار، با نقد دیدگاههای متکلمان و فلاسفه، علم الهی را به عنوان حقیقتی ذاتی و غیرمادی معرفی میکند که نیازی به ظرف یا معلومات خارجی ندارد. همچنین، علم انسانی را به عنوان فرآیند خلاقانهای میداند که از تعامل با سوژهها پدید میآید. تأکید بر ظهورات الهی، وحدت علم و نفی اتحاد عالم و معلوم، از ویژگیهای برجسته این درسگفتار است. استاد، با پیشنهاد بازنگری در نظام آموزشی علوم دینی و تأکید بر استادمحوری و سوژهنگری، راهحلهایی برای تحول در فلسفه اسلامی ارائه میدهند. انسان، به عنوان دریای بیکران علم و نزولات الهی، در مرکز این تبیین قرار دارد و با خودشناسی، به جایگاه والای خود دست مییابد.
با نظارت صادق خادمی