متن درس
تحلیل انتقادی قاعده الواحد در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۸۱)
آیه آغازین
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
مقدمه
قاعده «الواحد لا یصدر منه إلا الواحد» یکی از بنیادیترین مسائل در فلسفه اسلامی است که به تبیین چگونگی صدور عالم هستی از ذات الهی میپردازد. این قاعده، که ریشه در آرای فلاسفه مشائی نظیر ابنسینا، بهمنیار و فارابی دارد، در فلسفه متأخرین، بهویژه ملاصدرا، مورد اقتباس و بازتفسیر قرار گرفته است. با این حال، این قاعده به دلیل تکیه بر پیشفرضهای غیرمستدل و فقدان روششناسی علمی، مورد نقدهای جدی قرار گرفته است. درسگفتار شماره ۱۰۸۱، ارائهشده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸، با رویکردی انتقادی، این قاعده را از منظر معرفتشناختی و روششناختی بررسی کرده و بر ضرورت بازنگری در مفاهیم فلسفی با تأکید بر تصور دقیق بهجای تصدیق بیمبنا اصرار میورزد.
بخش نخست: نقد قاعده الواحد و تبیینهای سنتی
تقلیدی بودن قاعده الواحد
قاعده «الواحد لا یصدر منه إلا الواحد» در فلسفه متأخرین، بهویژه در آثار ملاصدرا، بهطور گسترده از آرای فلاسفه مشائی پیشین مانند ابنسینا، بهمنیار و فارابی اقتباس شده است. این تقلید، که ریشه در سنتهای فلسفی یونانی دارد، مانع از تولید دانش اصیل در فلسفه اسلامی شده و نشاندهنده وابستگی عمیق به پیشفرضهای غیرمستدل است. استاد فرزانه قدسسره این وابستگی را به مثابه سایهای سنگین بر دوش فلسفه اسلامی میدانند که نوآوری را به محاق برده و تبیینهای فلسفی را به تکرار محض فروکاسته است.
درنگ: تقلید از مشائیان پیشین، قاعده الواحد را به ورطه تکرار و فقدان اصالت کشانده و فلسفه اسلامی را از پویایی علمی محروم کرده است.
غیرعلمی بودن قاعده
استاد فرزانه قدسسره قاعده الواحد را به دلیل فقدان مبنای علمی و تکیه بر پیشفرضهای غیرمستدل، فاقد اعتبار فلسفی میدانند. این قاعده، بهجای استدلالهای مبتنی بر روششناسی دقیق، بر تصوراتی انتزاعی استوار است که نمیتوانند رابطه وحدت الهی و کثرت مخلوقات را به شکلی علمی تبیین کنند. این نقد، فلسفه اسلامی را به بازاندیشی در روششناسی خود دعوت میکند تا از دام تقلید و پیشفرضهای غیرمستدل رهایی یابد.
تبیین مشائیان: الف و ب
ابنسینا و بهمنیار در تبیین قاعده الواحد، از تمثیل حروف الف و ب بهره گرفتهاند: «الواحد من حیث هو الواحد لا یصدر عنه إلا الواحد». در این تبیین، «الف» بهعنوان نماد وحدت الهی و «ب» بهعنوان کثرت معرفی شده است. ابنسینا میافزاید: «الف من حیث هو الف لا یصدر منه إلا شیء واحد» و «الف و ما لیس الف» برابر با «ب» نیست. این تمثیل، تلاشی برای سادهسازی رابطه وحدت و صدور است، اما به دلیل انتزاعی بودن و سادهسازی بیشازحد، از عمق لازم برخوردار نیست. استاد فرزانه قدسسره این تبیین را به مثابه تلاشی ناکام برای فروکاستن حقیقت بیکران الهی به مفاهیم محدود منطقی میدانند.
درنگ: تمثیل الف و ب، اگرچه در پی تبیین منطقی وحدت الهی است، اما به دلیل سادهسازی بیشازحد، حقیقت بیکران ذات الهی را تحریف میکند.
تنزل حق به الف
استاد فرزانه قدسسره با نقدی تند، تبیین حق تعالی بهعنوان «الف» را تنزل حقیقت بیکران الهی به مفهومی محدود و ناقص میدانند. در زبان عربی و تجوید، «الف» ترکیبی از همزه و فتحه است و بهعنوان ضعیفترین موجودات شناخته میشود. این در حالی است که حق تعالی، به تعبیر استاد، «کل الکمال» و کمال مطلق است. تنزل ذات الهی به «الف» نهتنها با مفهوم کمال مطلق ناسازگار است، بلکه به تحریف حقیقت الهی منجر میشود. این نقد، به مثابه هشداری است به فیلسوفان که از سادهسازیهای غیرمؤدبانه در تبیین ذات الهی پرهیز کنند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، قاعده الواحد را بهعنوان محصولی از تقلید از سنتهای مشائی و فاقد اصالت علمی معرفی کرد. تبیینهای منطقی، مانند تمثیل الف و ب، به دلیل سادهسازی بیشازحد و ناسازگاری با کمال مطلق الهی، مورد نقد قرار گرفتند. استاد فرزانه قدسسره با تأکید بر ضرورت روششناسی علمی و پرهیز از تصدیقات بیمبنا، فلسفه اسلامی را به بازنگری در مفاهیم خود دعوت میکنند.
بخش دوم: نقد معرفتشناختی و روششناختی
مشکل تاریخی قاعده الواحد
قاعده الواحد ریشه در تلاشهای تاریخی برای تبیین خلقت، بهویژه خلقت عقل اول و افلاک نهگانه در چارچوب هیئت بطلمیوسی دارد. این تبیین، که متأثر از پیشفرضهای علمی نادرست است، به فرض صدور عقل اول بهعنوان اولین مخلوق منجر شد. استاد فرزانه قدسسره این رویکرد را غیرعلمی میدانند، زیرا نهتنها مبتنی بر پیشفرضهای نادرست است، بلکه با وحدت الهی و مفهوم ظهور ناسازگار است.
نقد مفهوم صدور و ورود
استاد فرزانه قدسسره با نقد مفهوم صدور، تأکید میکنند که ذات الهی نه منشأ صدور است و نه ورود. صدور و ورود، مفاهیمی مستلزم تغییر و نقصاند که با کمال مطلق الهی ناسازگارند. به جای صدور، خلقت باید بهعنوان ظهور و تعین الهی فهمیده شود. این دیدگاه، به مثابه کلیدی است که قفل تبیینهای سنتی را گشوده و فلسفه اسلامی را به سوی عرفان وحدت وجود رهنمون میسازد.
درنگ: خلقت نه صدور است و نه نشأ، بلکه ظهور و تعین الهی است که فاقد تقدم و تأخر بوده و با وحدت وجود همخوانی دارد.
نقد تصدیقات بدون تصور
یکی از محوریترین نقدهای استاد فرزانه قدسسره، تأکید بر قاعده منطقی «تصدیق بدون تصور محال است» است. تصدیقات بدون تصور دقیق، به جهل منجر میشوند، نه علم. این نقد، به ضعف روششناختی علوم سنتی، از جمله فلسفه، منطق و علم دینی اشاره دارد. استاد با تمثیلی زیبا، این موضوع را به باغبانی تشبیه میکنند که بدون شناخت خاک و بذر، به کاشت نهال میپردازد و نتیجهای جز ناکامی نمیبیند.
نقد آموزشهای سنتی
استاد فرزانه قدسسره با اشاره به نظام آموزشی علم دینی، از تکیه بیشازحد بر صرف و نحو و فقدان آموزش تحلیل ماده و اشتقاق انتقاد میکنند. این نقد، به مثابه هشداری است که علم دینی را از سطح ظاهر به عمق معنا و مفهوم فرا میخواند. مفاهیمی مانند آب، آتش، قاشق و چنگال، بدون تحلیل ماده، فاقد تصور دقیقاند و نمیتوانند به دانش حقیقی منجر شوند.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم این نوشتار، نقدهای معرفتشناختی و روششناختی قاعده الواحد را بررسی کرد. استاد فرزانه قدسسره با تأکید بر غیرعلمی بودن تبیینهای سنتی و ضرورت تصور دقیق پیش از تصدیق، فلسفه اسلامی را به بازنگری در روششناسی خود دعوت میکنند. نقد تأثیر پیشفرضهای نادرست، مانند هیئت بطلمیوسی، و تأکید بر ظهور و تعین بهجای صدور، از مهمترین محورهای این بخش است.
بخش سوم: ملاصدرا و تناقضات تبیینی
اقتباس ملاصدرا از ابنسینا
ملاصدرا در جلد هفتم اسفار اربعه، قاعده الواحد را با اقتباس از تمثیل الف و ب ابنسینا تبیین کرده است. این اقتباس، نشاندهنده وابستگی او به سنت مشائی و فقدان نوآوری در تبیین این قاعده است. استاد فرزانه قدسسره این وابستگی را به مثابه زنجیری میدانند که ملاصدرا را در بند سنتهای پیشین نگه داشته است.
تناقض وجود منبسط و الف و ب
ملاصدرا در جلد دوم اسفار (صفحه ۳۳۱، فصل ۲۹) از وجود منبسط سخن میگوید که با تبیین الف و ب ناسازگار است. وجود منبسط، بهعنوان فیض الهی که همه هستی را دربرمیگیرد، با مفهوم محدود الف و کثرت ناشی از آن تناقض دارد. استاد فرزانه قدسسره این تناقض را به مثابه دو راهی میدانند که فیلسوف را میان وحدت بیکران و کثرت محدود سرگردان کرده است.
درنگ: وجود منبسط، بهعنوان فیض الهی، با تبیین محدود الف و ب ناسازگار است و نشاندهنده تناقض در آرای ملاصدرا است.
نقد مفهوم مندمج بودن صفات
ملاصدرا صفات الهی را مندمج در ذات میداند و این تبیین را با تمثیلی ناپسند به دستمال کاغذی مچالهشده تشبیه میکند. استاد فرزانه قدسسره این ادبیات را غیرمؤدبانه و غیرعلمی میدانند و تأکید میکنند که صفات الهی تعینات ذاتاند، نه اموری مندمج در آن. این نقد، به برتری متون دینی مانند صحیفه سجادیه و نهجالبلاغه در تبیین الهیات اشاره دارد که با ادبیاتی فاخر و عمیق، ذات الهی را تنزیه میکنند.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم به بررسی آرای ملاصدرا و تناقضات موجود در تبیینهای او اختصاص داشت. اقتباس از ابنسینا، تناقض میان وجود منبسط و الف و ب، و ناپسند بودن تبیین مندمج بودن صفات، از مهمترین محورهای نقد استاد فرزانه قدسسره است. این بخش، فلسفه ملاصدرا را به بازنگری در مفاهیم و ادبیات خود دعوت میکند.
بخش چهارم: بازاندیشی در خلقت و ظهور الهی
ظهور و تعین بهجای صدور
استاد فرزانه قدسسره با تأکید بر مفهوم ظهور و تعین، قاعده الواحد را به چالش میکشند. خلقت نه صدور است و نه نشأ، بلکه ظهور و تعین الهی است که فاقد تقدم و تأخر است. این دیدگاه، به مثابه نوری است که تاریکی تبیینهای سنتی را روشن میسازد و فلسفه اسلامی را به سوی عرفان وحدت وجود رهنمون میکند.
نقد ترتیب در خلقت
استاد تأکید میکنند که هستی فاقد ترتیب و موالات است، برخلاف احکام شرعی مانند نماز که ترتیبیاند. خلقت یا یکیک است یا یکهو؛ خداوند مجبور به خلق تدریجی نیست و میتواند کل هستی را در یک لحظه بیافریند. این دیدگاه، به مثابه رهایی از قید قیفهای انسانی است که خلقت الهی را محدود میسازد.
درنگ: خلقت الهی فاقد ترتیب و قیفمانند نیست؛ خداوند میتواند کل هستی را در یک لحظه بیافریند.
ارجاع به متون دینی
استاد فرزانه قدسسره با ارجاع به دعاهایی مانند «دائم الفضل علی البریه» و «باسط الیدین بالعطیه»، بر فیض دائم و بیتقدم الهی تأکید میکنند. این دعاها، به مثابه گوهرهایی درخشان، حقیقت فیض الهی را بدون نیاز به تبیینهای پیچیده فلسفی آشکار میسازند.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، با تأکید بر ظهور و تعین بهجای صدور، خلقت را بهعنوان تجلی بیکران الهی معرفی کرد. نقد ترتیب در خلقت و ارجاع به متون دینی، فلسفه اسلامی را به سوی تبیینی عرفانی و منسجم هدایت میکند. این بخش، به مثابه پلی است که فلسفه را از محدودیتهای مشائی به سوی بیکرانی وحدت وجود رهنمون میسازد.
نتیجهگیری کل
قاعده «الواحد لا یصدر منه إلا الواحد» در فلسفه اسلامی، به دلیل تقلیدی بودن، فقدان مبنای علمی و تناقضات درونی، نمیتواند حقیقت خلقت و وحدت الهی را بهدرستی تبیین کند. استاد فرزانه قدسسره با نقد آرای مشائیان و ملاصدرا، بر ضرورت بازنگری در روششناسی فلسفی و تکیه بر تصور دقیق پیش از تصدیق تأکید میکنند. مفهوم ظهور و تعین، بهعنوان جایگزینی برای صدور، راهی نوین برای فهم خلقت ارائه میدهد که با وحدت وجود و متون دینی همخوانی دارد. این نوشتار، با حفظ تمامی جزئیات درسگفتار شماره ۱۰۸۱، تلاش کرد تا این مفاهیم را با زبانی فاخر و ساختاری علمی برای مخاطبان آکادمیک تبیین کند.
با نظارت صادق خادمی