متن درس
کاوش در قاعده الواحد: نقد و تبیین فلسفی در آیینه حکمت اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۸۳)
آغازین: درآمدی بر حکمت الهی
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
کاوش در قاعده «الواحد لا یصدر عنه إلا الواحد» یکی از بنیادیترین مباحث حکمت اسلامی است که در پیوند با مفاهیم علّیت، وحدت، و کثرت، جایگاه ویژهای در فلسفه الهی دارد. این قاعده، که ریشه در آرای مشائیان و حکمای صدرایی دارد، تلاشی است برای تبیین رابطه میان ذات باریتعالی و مخلوقات، اما چالشهای مفهومی و ادبی آن، همواره پرسشهایی عمیق را در برابر حکما قرار داده است. در این نوشتار، که برگرفته از درسگفتار شماره ۱۰۸۳ (مورخ ۲۸/۲/۱۳۸۸) است، استاد فرزانه قدسسره با نگاهی نقادانه به بررسی این قاعده پرداخته و کاستیهای روششناختی و زبانی در تبیینهای سنتی آن را آشکار ساختهاند. این اثر، با ارجاع به آثار علامه طباطبایی در بدایة الحکمة و نهایة الحکمة، و با تأکید بر ضرورت مادهشناسی و اصلاح ادبیات فلسفی، به تبیین دقیق و علمی این قاعده میپردازد.
بخش یکم: تبیین قاعده الواحد و چالشهای مفهومی
مبنای قاعده: سنخیت میان علت و معلول
قاعده «الواحد لا یصدر عنه إلا الواحد» بر این اصل استوار است که میان علت و معلول، سنخیت ذاتی وجود دارد. به تعبیر حکما، از واحد جز واحد و از کثیر جز کثیر صادر نمیشود. این اصل، که ریشه در فلسفه مشائی دارد، بر آن است که بدون وجود سنخیت، نظم علّی جهان فرومیریزد و هر چیزی میتواند علت هر چیز دیگر باشد، که به هرجومرج فلسفی منجر میشود. استاد فرزانه قدسسره در تبیین این قاعده، به آثار علامه طباطبایی در بدایة الحکمة (صفحه ۷۱، فصل چهارم) و نهایة الحکمة (صفحه ۱۴۶، فصل چهارم) ارجاع میدهند و تأکید میکنند که این تبیینها، گرچه منطقی بهنظر میرسند، در نسبت با ذات الهی ناکارآمدند.
درنگ: سنخیت میان علت و معلول، بنیان قاعده الواحد است، اما تعمیم آن به ذات الهی، که فراتر از کثرت و وحدت است، به تناقض میانجامد. |
برای روشن ساختن این مفهوم، استاد تمثیلی بدیع ارائه میدهند: گروهی که وسیلهای خاموش را هل میدهند، تنها زمانی موفق میشوند که اراده و قدرتشان به وحدت تبدیل شود. این وحدت، مانند انسجامی است که در ذات یک فرد نیرومند برای حرکت دادن همان وسیله دیده میشود. این تمثیل، ضرورت وحدت در علّیت را نشان میدهد، اما استاد تأکید میکنند که این منطق در مورد خداوند، که از کثرت و وحدت متعارف مبراست، صدق نمیکند.
نقد تبیینهای سنتی: تقلید یا نوآوری؟
استاد فرزانه قدسسره با نگاهی نقادانه، تبیینهای علامه طباطبایی را مورد بررسی قرار میدهند. در بدایة الحکمة، علامه قاعده الواحد را خلاصهای از منظومه حاجی سبزواری و در نهایة الحکمة، خلاصهای از اسفار ملاصدرا میدانند. این وابستگی به آثار پیشین، نشاندهنده تقلیدی بودن این تبیینهاست. استاد تأکید میکنند که این رویکرد، فاقد نوآوری است و نمیتواند چالشهای الهیاتی قاعده را بهدرستی پاسخ دهد. بهویژه، تعمیم اصل سنخیت به ذات الهی، که بسیط محض است و از هرگونه کثرت مبرا، به تناقض میانجامد.
علامه در بدایة الحکمة میفرماید: «الواحد لا یصدر عنه إلا الواحد، و ذلک لأن من الواجب أن یکون بین العلة و معلولها سنخیة ذاتیة». این سخن، گرچه در چارچوب فلسفه مشائی منطقی است، اما در تبیین خلقت الهی، که فراتر از مفاهیم بشری است، ناکافی مینماید. استاد فرزانه قدسسره این کاستی را به ضعف در مادهشناسی و ادبیات فلسفی نسبت میدهند.
چالش مادهشناسی در حکمت اسلامی
یکی از نقدهای محوری استاد، فقدان مادهشناسی دقیق در ادبیات فلسفی است. تعریف مفاهیمی چون «واحد» و «بسیط» در آثار علامه، بهگونهای سلبّی و خودارجاع است. بهعنوان مثال، واحد بهعنوان «آنچه مقابل کثیر است» و بسیط بهعنوان «آنچه فاقد کثرت است» تعریف میشود. این تعاریف، بهجای ارائه معنای ایجابی و مستقل، به دوری منطقی گرفتارند. استاد با تمثیلی طنزآمیز این ضعف را روشن میسازند: «مانند آن است که شخصی در پاسخ به پرسش هویت خویش بگوید: اخویم طلبه است!» این تمثیل، کاستی تعاریف غیرمستقیم را نشان میدهد.
درنگ: فقدان مادهشناسی دقیق در تعریف مفاهیم فلسفی، مانند واحد و بسیط، به تعاریف دوری و غیرعلمی منجر شده است. |
استاد معنای ایجابی «بسیط» را «گستردگی، رهایی، و عدم نیاز به غیر» میدانند، که ریشه در واژه «بسط» دارد. این تعریف، برخلاف معنای سلبّی «عدم کثرت»، به کمال و قدرت ذاتی خداوند اشاره دارد. ایشان پیشنهاد میکنند که علم دینی باید مادهشناسی را در اولویت قرار دهد تا از تعاریف نادرست و غیرعلمی پرهیز شود.
جمعبندی بخش یکم
قاعده الواحد، گرچه در چارچوب فلسفه مشائی منطقی بهنظر میرسد، در تبیین خلقت الهی ناکارآمد است. سنخیت میان علت و معلول، که بنیان این قاعده است، در مورد ذات باریتعالی، که از کثرت و وحدت متعارف مبراست، صدق نمیکند. نقد استاد فرزانه قدسسره بر تبیینهای تقلیدی علامه طباطبایی و ضعف مادهشناسی در ادبیات فلسفی، راه را برای بازنگری در این قاعده هموار میسازد. این بخش، با تأکید بر ضرورت اصلاح روششناختی، زمینه را برای بررسی عمیقتر در بخشهای بعدی فراهم میکند.
بخش دوم: نقد الهیاتی قاعده الواحد
تناقض قاعده با قدرت مطلقه الهی
یکی از مهمترین انتقادات استاد فرزانه قدسسره، تناقض قاعده الواحد با مفهوم قدرت مطلقه الهی است. در نهایة الحکمة (صفحه ۱۴۷، سطر ۱۵)، علامه به اعتراضی پاسخ میدهند که قاعده الواحد، قدرت الهی را به خلق یک معلول واحد محدود میکند. این محدودیت، با آیات قرآن کریم که قدرت خدا را مطلق و بیکران میدانند، ناسازگار است. استاد این تبیین را «خطرناک» میخوانند، زیرا مستلزم تقلیل قدرت الهی به مفاهیم بشری است.
وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ
و یهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهایشان بسته باد و به سبب آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دو دست او گشاده است و هرگونه بخواهد، میبخشد.
درنگ: قاعده الواحد، با فرض محدودیت خلقت الهی به یک معلول واحد، قدرت مطلقه خداوند را تقلیل میدهد، که با آیات قرآن کریم ناسازگار است. |
علامه در پاسخ به این اعتراض، استدلال میکنند که صدور کثیر از واحد محال است، زیرا قدرت به محال تعلق نمیگیرد. استاد فرزانه قدسسره این پاسخ را ناکافی میدانند، زیرا مفهوم «محال» در اینجا فاقد برهان معتبر است و به پیشفرضهای تقلیدی وابسته است.
نقد مفهوم معلول اول
قاعده الواحد فرض میکند که معلول بلاواسطه الهی واحد است و معالیل کثیره از طریق معلول معلول پدید میآیند. استاد این فرض را نادرست میدانند، زیرا خلقت الهی فاقد «اول» و «آخر» است. اختلاف میان حکما بر سر هویت معلول اول (مانند عقل، نور علوی، یا ولوی) نشاندهنده ابهام این مفهوم است. استاد با تمثیلی طنزآمیز، این اختلاف را به «دعوا بر سر ننهمرده اول» تشبیه میکنند، که به پوچی این مفهوم اشاره دارد.
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
اوست آغازین و انجامین و آشکار و نهان، و او به هر چیزی داناست.
نقد واسطه در خلقت
استاد فرزانه قدسسره مفهوم واسطه در خلقت را بهکل رد میکنند. خداوند، که محیط به کل شیء است، نیازی به واسطه ندارد. برخلاف دیدگاه فلاسفه که واسطهها را اعدادی میدانند، استاد تأکید میکنند که واسطهها تسببیاند و خداوند در هر سبب حضور دارد. این دیدگاه، با مفهوم وحدت وجود همخوانی دارد و هرگونه جدایی میان خدا و مخلوقات را نفی میکند.
هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
او با شماست هر کجا که باشید، و خدا به آنچه میکنید بیناست.
درنگ: خلقت الهی فاقد واسطه است؛ خداوند در هر سبب حضور دارد و نیازی به واسطههای اعدادی ندارد. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد تناقضات الهیاتی قاعده الواحد، بر کاستی تبیینهای سنتی تأکید کرد. فرض معلول اول و واسطههای اعدادی، با قدرت مطلقه الهی و حضور مستقیم خداوند در خلقت ناسازگار است. استاد فرزانه قدسسره با ارجاع به آیات قرآن کریم، دیدگاه وحدت وجود را تقویت کرده و ضرورت بازنگری در مفاهیم فلسفی را گوشزد میکنند.
بخش سوم: خلقت بهمثابه ظهور
ظهور بهجای صدور
استاد فرزانه قدسسره، برخلاف تبیینهای فلسفی که خلقت را به صدور واحد یا کثیر فرومیکاهند، خلقت را ظهور وجود الهی میدانند. خداوند، که وجود محض است، خلقت را بهصورت ظهور کمال ذاتی خود آشکار میسازد. این دیدگاه، با عرفان ملاصدرا و مفهوم «نور منبسط» همخوانی دارد، اما از قاعده الواحد فراتر میرود.
درنگ: خلقت الهی ظهور وجود است، نه صدور واحد یا کثیر، و این ظهور تحت وحدت ذات الهی رخ میدهد. |
نقش اسماء و صفات الهی
اسماء و صفات الهی، مانند خالق، رازق، کریم، و مجید، در خلقت نقش دارند، اما تحت وحدت ذات عمل میکنند. استاد با تمثیلی زیبا، این نقش را به گروهی تشبیه میکنند که با انسجام قدرتشان، وسیلهای را حرکت میدهند. اسماء و صفات، تحت وحدت ذات الهی، خلقت را به کمال میرسانند.
نقد عالم اسباب
استاد مفهوم «عالم اسباب» را رد میکنند و خداوند را مسببالاسباب میدانند که در هر سبب حضور دارد. این دیدگاه، برخلاف متکلمان که خلقت را به تیراندازی تشبیه میکنند که پس از رها شدن تابع خود است، بر حضور مستمر الهی در همه مخلوقات تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
خلقت بهمثابه ظهور، دیدگاهی عرفانی است که فراتر از محدودیتهای قاعده الواحد میرود. اسماء و صفات الهی، تحت وحدت ذات، خلقت را به کمال میرسانند، و خداوند در هر سبب حضور دارد. این بخش، با تأکید بر وحدت وجود، راه را برای تبیین جامعتری از خلقت الهی هموار میسازد.
بخش چهارم: اصلاح روششناختی علم دینی
ضعف ادبیات فلسفی
استاد فرزانه قدسسره ضعف ادبیات فلسفی را یکی از موانع اصلی پیشرفت علم دینی میدانند. تعاریف سلبّی و خودارجاع، مانند تعریف بسیط بهعنوان «عدم کثرت»، به انسجام علمی آسیب زده است. ایشان پیشنهاد میکنند که مادهشناسی بهعنوان واحدی اجباری در نظام آموزشی علم دینی گنجانده شود.
درنگ: مادهشناسی دقیق، کلید اصلاح ادبیات فلسفی و ارتقای انسجام علمی در علم دینی است. |
نقد تأثیر عوامل خارجی
استاد تأثیر عوامل خارجی را در دور شدن علم دینی از مادهشناسی و حقیقتشناسی مؤثر میدانند. تمرکز بر صرف و نحو، بهجای تحلیل مفهومی، به انحراف علمی منجر شده است. ایشان پیشنهاد میکنند که نظام آموزشی علم دینی بازنگری شود تا مادهشناسی در اولویت قرار گیرد.
جمعبندی بخش چهارم
اصلاح روششناختی علم دینی، نیازمند تمرکز بر مادهشناسی و بازنگری در ادبیات فلسفی است. این بخش، با تأکید بر ضرورت آموزش مفهومی، راهکارهایی برای ارتقای علم دینی ارائه میدهد.
نتیجهگیری کل
کاوش در قاعده «الواحد لا یصدر منه إلا الواحد» نشان داد که این قاعده، گرچه در چارچوب فلسفه مشائی منطقی است، در تبیین خلقت الهی ناکارآمد است. استاد فرزانه قدسسره با نقد تبیینهای تقلیدی علامه طباطبایی و تأکید بر ضعف مادهشناسی، دیدگاهی عرفانی مبتنی بر ظهور وجود الهی ارائه کردند. این دیدگاه، با نفی واسطههای اعدادی و تأکید بر حضور مستقیم خداوند در هر سبب، به انسجام الهیاتی و فلسفی میرسد. اصلاح روششناختی علم دینی، از طریق مادهشناسی و بازنگری ادبیات فلسفی، ضرورتی اجتنابناپذیر است. این اثر، با ارجاع به آیات قرآن کریم و تمثیلات بدیع، راه را برای تبیین جامعتری از حکمت الهی هموار میسازد.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
بار خدایا، بر محمد و آل محمد درود فرست.
با نظارت صادق خادمی |