متن درس
درآمدی بر قرب الهی و نقد قاعده الواحد در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۰۸۵)
دیباچه
سخن از قرب الهی، حضوری است که روح آدمی را به ساحت قدس الهی پیوند میزند؛ سفری که نه با الفاظ خشک و تصورات محدود، بلکه با ریاضت، عبادت، و انس مستمر با حق به بار مینشیند. این نوشتار، برآمده از درسگفتار شماره ۱۰۸۵ استاد فرزانه قدسسره در تاریخ سوم خرداد ۱۳۸۸، به کاوش در مفهوم قرب الهی، نقد قاعده الواحد در فلسفه اسلامی، و تبیین پویایی خلقت الهی میپردازد. با ارجاع به آیات قرآن کریم و بهرهگیری از تمثیلات عرفانی، این متن میکوشد تا حقیقت الهی را به مثابه انفجاری منظم و بیکران به تصویر کشد و راه سلوک عملی را در برابر ادراکات نظری برجسته سازد.
بخش نخست: حقیقت قرب الهی و دشواریهای وصول به آن
حرمت قرب الهی
قرب الهی، حضوری است که در ساحت قدس پروردگار رخ مینماید و همچون هر حرم و حریمی در عالم هستی، دارای حرمت و حدود ویژهای است. این حقیقت، که در سلوک عرفانی جایگاه والایی دارد، نه تنها به معنای نزدیکی به ساحت الهی است، بلکه روئیت حق و درک حضور او را در بر میگیرد. این قرب، به سان گوهری نایاب، در دسترس نیست مگر با رعایت حرمتهای معنوی و عبور از دشواریهای بسیار.
دشواریهای سلوک معنوی
وصول به قرب الهی، سفری است که به آسانی میسر نمیشود. این راه، نیازمند سالها ریاضت، عبادت، مناجات، ذکر، و تمرین مستمر است. همانگونه که باغبانی برای به ثمر نشستن درخت، سالها به آبیاری و مراقبت نیاز دارد، سالک نیز باید با پشتکار و اخلاص، روح خویش را برای درک حضور حق آماده سازد. این مسیر، نه با شتابزدگی، بلکه با صبوری و مداومت به مقصد میرسد.
کاستی الفاظ و تصورات خشک
اتکای صرف به الفاظ و تصورات بسیط، خشک، و بیروح، راه به قرب الهی نمیبرد. تصوراتی که در بند واژگان و مفاهیم محدود گرفتارند، مانند کوزهای ترکخوردهاند که نمیتوانند حقیقت بیکران الهی را در خود جای دهند. این محدودیت، سالک را از درک حقیقت بازمیدارد و او را در سطحی ظاهری و بیثمر نگه میدارد.
نقد عبادات تقلیدی
بسیاری از عبادات، مناجاتها، و اذکار، به دلیل فقدان روح معنوی و اخلاص، اثر مطلوب در مؤمنان ایجاد نمیکنند و گاه حتی نتیجه معکوس به بار میآورند. عبادتی که از سر اکراه یا ترس از تکلیف انجام شود، مانند بذری است که در خاکی خشک کاشته شده و ثمری نمیدهد. این عبادات، به جای آنکه روح را به سوی حق سوق دهند، گاه به خستگی و دلسردی منجر میشوند.
تمثیل بدنسازی و تغذیه
همانگونه که بدنسازی بدون تقویت عضلانی یا تغذیه بدون افزایش وزن، امری محال است، عبادت نیز بدون تأثیر معنوی بر روح، بیمعناست. اگر سالک، با عبادت و ریاضت، دگرگونی در وجود خویش احساس نکند، مانند ورزشکاری است که سالها تمرین کرده اما نیرویی در او پدید نیامده است. این تمثیل، بر ضرورت تأثیرپذیری روح از اعمال معنوی تأکید میورزد.
انجام عبادات از روی اکراه
بسیاری از مؤمنان، عبادات را نه از سر شوق و میل به قرب الهی، بلکه از ترس فسق یا به دلیل وجوب شرعی انجام میدهند. این رویکرد، مانند سفرگری است که به اجبار راه میپیماید و از زیباییهای مسیر بهرهای نمیبرد. عبادتی که از سر اکراه باشد، نه تنها قرب نمیآورد، بلکه روح را از نشاط معنوی محروم میسازد.
بیتوجهی به مستحبات
بسیاری از افراد، به دلیل نبود الزام شرعی، از انجام مستحباتی چون نماز جعفر طیار یا دعاهای خاص سر باز میزنند. این بیتوجهی، مانند نادیده گرفتن گنجهایی است که در مسیر سلوک پراکندهاند. اولیای خدا، با بهرهگیری از مستحبات، راه قرب را هموار میکنند، درحالیکه دیگران از این فرصتها محروم میمانند.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، به تبیین حقیقت قرب الهی و دشواریهای وصول به آن پرداخت. قرب، حریمی است که با ریاضت، عبادت، و اخلاص به دست میآید، نه با الفاظ خشک یا عبادات تقلیدی. تمثیلات بدنسازی و تغذیه، بر ضرورت تأثیر معنوی اعمال تأکید دارند، درحالیکه نقد اکراه در عبادات و بیتوجهی به مستحبات، تفاوت میان سلوک عاشقانه و تقلیدی را آشکار میسازد.
بخش دوم: ادراک عرفانی و پویایی خلقت الهی
شغل اصلی اولیای خدا
شغل اصلی انبیا، اولیا، و مؤمنان حقیقی، سیر در ساحت الهی و وصول به قرب حق است. این سلوک، از طریق عبادت، مناجات، علم، یا عمل صورت میگیرد و به مثابه حرفهای است که تمام وجود سالک را به خود مشغول میدارد. اولیای خدا، مانند باغبانانی که تمام عمر خویش را وقف پرورش گلها میکنند، زندگی خود را صرف انس با حق میسازند.
تحول وجودی در قرب الهی
قرب الهی، حضور و محضر حق را در وجود سالک محقق میسازد و حال و هوای او را دگرگون میکند. این تحول، مانند نسیمی است که بر شاخسارهای خشکیده میوزد و آنها را به زندگی بازمیگرداند. سالکی که به قرب دست مییابد، حق را زیارت میکند و در ساحت قدس او مست میشود.
ادراک محدود بشری از هستی
انسان، با چشم و گوش حسی، موجودات را جامد و ساکن میبیند، درحالیکه هستی در حرکتی دائم و انفجاری بیوقفه است. این ادراک محدود، مانند نگریستن به سطح آرام دریاچهای است که در اعماق آن، طوفانی عظیم در جریان است. اولیای خدا، با چشم باطن، این پویایی را درک میکنند و هستی را سرشار از نور و تجلی میبینند.
نقد تصورات قدما از ثوابت و سیارات
قدما، آسمان را ثابت و سیارات را متحرک میپنداشتند، درحالیکه هیچچیز در هستی ساکن نیست. این تصور، مانند باور به سکون دیوارهای خانهای است که در حقیقت، در بطن خود، در حرکتی بیوقفه به سر میبرد. این نقد، بر ضرورت بازنگری در تصورات سنتی و اتکا به ادراک عرفانی تأکید دارد.
ادراک متفاوت اولیای خدا
اولیای خدا، هستی را نه به صورت جامد و ساکن، بلکه به مثابه جریانی پویا و سرشار از تجلی الهی میبینند. این ادراک، مانند نگریستن به آینهای است که نور خورشید را در هزاران رنگ بازمیتاباند. آنها، با چشم دل، خلقت را در حال انفجار نور، آب، و آتش مییابند.
تأثیر ادراک عرفانی
ادراک عرفانی، صفاتی چون عشق، فانی شدن، و وابستگی به حق را در سالک پدید میآورد. این حالات، مانند شکوفههایی است که بر شاخسار وجود او میرویند و او را به سوی فنا در حق سوق میدهند. سالکی که این ادراک را تجربه کند، دلباخته حق میشود و از خود و تعلقاتش رها میگردد.
کاستی تصورات خشک
تصورات خشک و محدود از هستی، نه عشق میآفرینند، نه فانی شدن، و نه قرب الهی. این تصورات، مانند نقاشیهای بیروحیاند که تنها سایهای از حقیقت را به نمایش میگذارند. سالک، برای وصول به حقیقت، باید از این محدودیتها فراتر رود و به ادراک باطنی دست یابد.
تمثیل زلزله و سیل
اولیای خدا، هستی را مانند زلزلهای عظیم یا سیلی خروشان میبینند که در آن، همهچیز در حال تحول و انفجار است. این تمثیل، مانند به تصویر کشیدن رقص کیهانی است که در آن، هر ذره از هستی در حرکتی هماهنگ با نظم الهی به سر میبرد.
یوم الحیل در آخرالزمان
در روایات آخرالزمانی، از دورانی سخن گفته شده که به «یوم الحیل» معروف است؛ روزگاری که در آن، تزویر انسانها با واکنشهای عالم همراه میشود. سیلها، زلزلهها، و بلایای طبیعی، چونان آیینهایاند که کردار انسانی را بازمیتابانند. این تبیین، به رابطه متقابل میان رفتار آدمی و عالم هستی اشاره دارد.
خلقت بهمثابه انفجار دائم
خلقت الهی، انفجاری دائمی از نور، آب، آتش، و موجودات است که با نظمی بینظیر همراه است. این پویایی، مانند سمفونی عظیمی است که هر نت آن، جلوهای از تجلی الهی را به نمایش میگذارد. ادراک این حقیقت، نیازمند چشمی است که فراتر از ظاهر بنگرد.
جمعبندی بخش دوم
بخش دوم، به تبیین ادراک عرفانی و پویایی خلقت الهی پرداخت. اولیای خدا، با نگاهی باطنی، هستی را در حرکتی دائم و انفجاری میبینند که سرشار از تجلی الهی است. تمثیلات زلزله و سیل، یوم الحیل، و انفجار خلقت، بر تفاوت میان ادراک حسی و عرفانی تأکید دارند. این بخش، برتری سلوک عملی را در برابر تصورات خشک فلسفی برجسته میسازد.
بخش سوم: نقد قاعده الواحد و ارجاع به آیات قرآن کریم
دشواری مواجهه با حق
مواجهه با حق، به دلیل عظمت و انفجار الهی، امری دشوار است و بسیاری از آن میگریزند. این دشواری، مانند ایستادن در برابر طوفانی است که هر آنچه سست است را درهم میشکند. سالک، برای ورود به این ساحت، باید وجود خویش را از تعلقات پاک سازد.
تسهیل اسلام برای ایمان
اسلام، با دعوت به «بگویید لا إله إلا الله تا رستگار شوید»، راه ایمان را آسان ساخته است. این دعوت، مانند کلیدی است که درهای رحمت الهی را به روی همگان میگشاید. با این حال، سلوک اولیای خدا، فراتر از این ایمان ابتدایی، به انس عمیق با حق میرسد.
سلوک عاشقانه اولیای خدا
اولیای خدا، با حق درگیر میشوند، با او همخانه میگردند، و در هستی او سیر میکنند. این سلوک، مانند پرسه زدن در باغی بیکران است که هر گل آن، جلوهای از جمال الهی را به نمایش میگذارد. آنها، با دل و جان، حق را زیارت میکنند و در نور او مست میشوند.
تمثیل نماز امیرالمؤمنین
خواندن هزار رکعت نماز توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام، نشانهای از آمادگی وجودی عظیمی است که در سلوک اولیا یافت میشود. این عمل، مانند پروازی است که روح را به اوج آسمانهای معنوی میرساند و تنها با سالها تمرین و اخلاص میسر میگردد.
نقد قاعده الواحد
قاعده «الواحد لا یصدر منه إلا الواحد»، اگر به معنای الف یا واحد عددی باشد، نادرست است؛ اما اگر به نور منبسط الهی اشاره کند، با عرفان سازگار است. این نقد، مانند نوری است که تاریکیهای فلسفه مشائی را روشن میسازد و برتری ادراک عرفانی را نشان میدهد.
شغل اصلی انبیا و اولیا
شغل اصلی انبیا و اولیا، بندگی و سیر در حق است، درحالیکه رسالت، شغل دوم آنهاست. این اولویتبندی، مانند انتخاب گوهری ناب در برابر زیورهای فانی است که تمام وجود آنها را به سوی حق معطوف میسازد.
ارجاع به آیات قرآن کریم
آیات سوره لقمان (آیه ۲۷) و سوره کهف (آیه ۱۰۹) از قرآن کریم، به عظمت خلقت و کثرت کلمات الهی اشاره دارند. این آیات، مانند مشعلهاییاند که راه حقیقت را در برابر سالک روشن میکنند.
آیه سوره لقمان
وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ ۚ قُلِ ٱلْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
لِلَّهِ مَا فِى ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ ۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلْغَنِىُّ ٱلْحَمِيدُ
وَلَوْ أَنَّمَا فِى ٱلْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَٰمٌ وَٱلْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَٰتُ ٱللَّهِ ۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
ترجمه: و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، قطعاً خواهند گفت: خدا. بگو: ستایش خدای را! ولی بیشترشان نمیدانند. آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست. آری، خدا بینیاز ستوده است. و اگر هر آنچه درخت در زمین است قلمها باشد و دریا را پس از آن هفت دریای دیگر به مدد آید، کلمات خدا پایان نپذیرد. آری، خدا عزیز حکیم است.
تحلیل: این آیه، با تأکید بر نادانی اکثریت در فهم عظمت خلقت، به کثرت کلمات الهی و حکمت بیکران خدا اشاره دارد.
آیه سوره کهف
قُل لَّوْ كَانَ ٱلْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَٰتِ رَبِّى لَنَفِدَ ٱلْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَٰتِ رَبِّى وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِۦ مَدَدًا
ترجمه: بگو: اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، دریا پایان مییابد، هرچند همانند آن را به مدد آوریم.
تحلیل: این آیه، با حذف قید شجره و سبعه ابحر، عظمت بیکران کلمات الهی را به شکلی عمیقتر تبیین میکند.
تفاوت آیات لقمان و کهف
آیه سوره کهف، با حذف قیود شجره و سبعه ابحر، خلقت را بیحدتر از آیه لقمان نشان میدهد. این تفاوت، مانند گشودن دریچهای وسیعتر به سوی اقیانوس بیکران حقیقت الهی است که عقل بشری را در برابر عظمت آن به شگفتی وا میدارد.
نقد تبیین علامه از قاعده الواحد
تبیین علامه از قاعده الواحد، که معلول را به بلاواسطه و باواسطه تقسیم میکند، محدود و نادرست است. این تبیین، مانند تلاش برای محصور کردن نور خورشید در ظرفی کوچک است که نمیتواند عظمت حقیقت را در بر گیرد. عرفان، با تأکید بر نور منبسط الهی، این محدودیت را برطرف میسازد.
نظم در انفجار خلقت
خلقت الهی، انفجاری است منظم که در آن، هر ذره با نظمی الهی در حرکت است. این نظم، مانند رقص ستارگان در آسمان است که هرچند به ظاهر آشوبناک، اما در باطن، هماهنگی بینظیری را به نمایش میگذارد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، با ارجاع به آیات قرآن کریم و نقد قاعده الواحد، بر عظمت بیکران خلقت و محدودیت تبیینهای فلسفی تأکید کرد. آیات لقمان و کهف، خلقت را به مثابه اقیانوسی بیانتها به تصویر میکشند که تنها با سلوک عرفانی قابلادراک است. نقد قاعده الواحد، برتری عرفان بر فلسفه مشائی را نشان میدهد.
بخش چهارم: سلوک عملی و ضرورت انس با حق
نماز تمرینی و عبادت حقیقی
نماز تمرینی در کودکی، مقدمهای است برای عبادت حقیقی در بزرگسالی. این تمرین، مانند آموختن الفبای عشق است که سالک را برای نگارش کتاب سلوک آماده میسازد. عبادت حقیقی، با اخلاص و حضور قلب، روح را به سوی حق سوق میدهد.
نقد تکرار عبادات
تکرار مداوم عبادات، نه برای رفع تکلیف، بلکه برای قرب تدریجی و تحول وجودی ضروری است. این تکرار، مانند قطرههایی است که به تدریج سنگ را سوراخ میکنند و راه را برای نفوذ نور الهی هموار میسازند.
تمثیل گلهای پلاستیکی
عبادات خشک و بیروح، مانند گلهای پلاستیکیاند که نه بوی خوش دارند و نه طراوت. این عبادات، مانند زیورهای بیجان، فاقد اثر معنویاند و نمیتوانند سالک را به سوی حق رهنمون شوند.
تأثیر ایمان حقیقی
ایمان حقیقی، شیطان را به مقابله وا میدارد، درحالیکه عبادات تقلیدی بیاثرند. این ایمان، مانند سپری است که سالک را در برابر وسوسههای شیطانی محافظت میکند و او را در مسیر حق استوار میسازد.
خطر سلوک ناقص
بسیاری در سلوک معنوی، به جای موفقیت، به انحراف میافتند و نفله میشوند. این خطر، مانند راه رفتن بر لبه پرتگاهی است که یک لغزش، سالک را به ورطه هلاک میافکند. هدایت الهی، تنها راه نجات از این مخاطرات است.
تمثیل قناری مصنوعی
عبادات تقلیدی، مانند نوار قناریاند که صدایی مصنوعی تولید میکنند، اما فاقد روح و حیاتاند. این عبادات، مانند سایهای بیجان، نمیتوانند حقیقت الهی را در وجود سالک زنده کنند.
سلوک اولیای خدا
اولیای خدا، از عبادات تقلیدی فراتر رفته و در ساحت حق سیر میکنند. این سلوک، مانند پرواز پرندهای است که در آسمان بیکران الهی بال میگشاید و از بند زمین رها میشود.
نقد خدای پلاستیکی
تصورات خشک از خدا، مانند خدای پلاستیکی، فاقد حقیقت و اثر معنویاند. این تصورات، مانند عروسکی بیجان، نمیتوانند روح سالک را به سوی حق رهنمون سازند.
نقد سخن ابنسینا
سخن ابنسینا در اشارات که «خدا مشرب کلین است»، به عرفان نمیخورد و تقلیدی است. این سخن، مانند تلاش برای تبیین اقیانوس با کوزهای کوچک است که نمیتواند عظمت حقیقت را در بر گیرد.
تفاوت چسبیده و چکیده
انسانهای عارف، چکیده تجربههای معنویاند، نه چسبیده به ظواهر. این تفاوت، مانند فرق میان عصاره گلی خوشبو و شاخهای خشکیده است که تنها عارفان چکیده، حقیقت را درک میکنند.
رباعی شیخ بهایی
شیخ بهایی در رباعی خویش میفرماید: «تا نیست نگردی، ره هست ات ندهند / این مرتبه با همت پست ات ندهند / چون شمع قرار سوختن تا ندهی / سر رشته روشنی به دست ات ندهند.» این رباعی، مانند مشعلی است که ضرورت ایثار و سوختن برای وصول به حق را روشن میسازد.
تمثیل شمع و تنه درخت
اولیای خدا، مانند شمع میسوزند و روشنایی میبخشند، درحالیکه عبادات تقلیدی، مانند تنه درختی هستند که تنها دود میکنند. این تمثیل، تفاوت میان سلوک عاشقانه و تقلیدی را به زیبایی به تصویر میکشد.
خدا بهعنوان شغل اصلی
خدا، شغل اصلی انسان است و سایر مشاغل، مانند رسالت یا علم، شغل دوماند. این اولویتبندی، مانند انتخاب گوهری ناب در برابر زیورهای فانی است که تمام وجود سالک را به سوی حق معطوف میسازد.
تربیت انبیا
انبیا، با سختیها و امتحانات الهی تربیت شدند تا دل به غیر حق نبندند. این تربیت، مانند صیقل دادن گوهری است که با هر ضربه، درخشش بیشتری مییابد.
نقارت زبادت به حق
شغل اصلی انسان عالم، بازی با حق و پرسه در هستی الهی است. این سلوک، مانند رقص در بزم الهی است که سالک را در نور حق غرق میسازد.
تفاوت خدای حقیقی و پلاستیکی
خدای حقیقی، تحولآفرین است و روح سالک را دگرگون میسازد، درحالیکه خدای پلاستیکی، بیاثر و بیجان است. این تفاوت، مانند فرق میان خورشید فروزان و شمعی خاموش است.
اهمیت انس با خدا در دنیا
انس با خدا در دنیا، انسان را از زبالههای معنوی در برزخ نجات میدهد. این انس، مانند آبی زلال است که روح را از آلودگیها پاک میسازد.
زبالههای معنوی در برزخ
عبادات تقلیدی، در برزخ مانند زبالههاییاند که باید آتش شوند. این زبالهها، مانند بار سنگینیاند که سالک را از صعود به سوی حق بازمیدارند.
آیه پاکسازی در برزخ
كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَٰهَا جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ ٱلْعَذَابَ
ترجمه: هرگاه پوستهایشان بریان شود، پوستهایی دیگر به جای آن قرار میدهیم تا عذاب را بچشند.
تحلیل: این آیه، به پاکسازی معنوی در برزخ و ضرورت تطهیر از آلودگیهای معنوی اشاره دارد.
دعای پاکسازی
دعای «خدایا پاکم کن»، درخواستی است برای تطهیر از زبالههای معنوی در دنیا. این دعا، مانند فریادی است که از عمق وجود سالک برمیخیزد و رحمت الهی را طلب میکند.
دعای مرحوم الهی
دعای «خدایا من را لخت و عور وارد محشر کن»، به درخواست رهایی از بار گناه و تعلقات اشاره دارد. این دعا، مانند تواضعی است که سالک را در برابر عظمت حق فروتن میسازد.
نقد اکتفا به توسل
اکتفا به توسل به معصومین، بدون سلوک عملی، ناکارآمد است. این توسل، مانند تکیه بر عصایی شکسته است که نمیتواند سالک را در مسیر دشوار سلوک یاری دهد.
نقد خدای تقلیدی
خدای تقلیدی، مانند اجناس بیکیفیت، ارزان و بیارزش است. این تصورات، مانند سایهای بیجان، نمیتوانند حقیقت الهی را به سالک نشان دهند.
دعای صلوات
دعای «خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست»، به پیوند با معصومین و هدایت الهی اشاره دارد. این دعا، مانند نوری است که راه سلوک را برای مؤمنان روشن میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
بخش چهارم، بر ضرورت سلوک عملی و انس با حق تأکید کرد. تمثیلات گلهای پلاستیکی، قناری مصنوعی، و شمع، تفاوت میان عبادات عاشقانه و تقلیدی را نشان دادند. آیات قرآن کریم و دعاهای پاکسازی، بر اهمیت تطهیر معنوی در دنیا و رهایی از زبالههای برزخ تأکید دارند.
نتیجهگیری کل
این نوشتار، با کاوش در درسگفتار شماره ۱۰۸۵ استاد فرزانه قدسسره، به تبیین مفهوم قرب الهی، نقد قاعده الواحد، و پویایی خلقت الهی پرداخت. قرب الهی، سفری است که با ریاضت، عبادت، و انس مستمر با حق به دست میآید و از الفاظ خشک و تصورات محدود فراتر میرود. آیات قرآن کریم، با تبیین عظمت خلقت، راه را برای درک حقیقت الهی هموار میسازند. تمثیلات عرفانی، مانند زلزله، سیل، و شمع، پویایی و نظم خلقت را به تصویر میکشند و برتری سلوک عملی را بر تبیینهای فلسفی نشان میدهند. این متن، با زبانی متین و ساختار علمی، میکوشد تا مخاطبان را به سوی درک عمیقتری از حقیقت الهی رهنمون سازد.