در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1088

متن درس





انسان‌شناسی فلسفی در پرتو وجود مشاعی

انسان‌شناسی فلسفی در پرتو وجود مشاعی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۸۸)

دیباچه

انسان، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین موجودات هستی، همواره کانون تأملات فلسفی بوده است. در این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۱۰۸۸ استاد فرزانه قدس‌سره، ارائه‌شده در تاریخ ۶ مهر ۱۳۸۸، به بازنگری عمیق و علمی انسان‌شناسی فلسفی پرداخته شده است. این اثر، با نقد رویکردهای سنتی و عامیانه در شناخت انسان، تبیینی نوین و وجودی از انسان ارائه می‌دهد که او را نه موجودی مرکب از ماده و مجرد، بلکه ظرفی مشاعی و یکپارچه از تعینات تشخصی معرفی می‌کند. این دیدگاه، با رد مفاهیم سنتی ذات و ماهیت، وحدت سیاق وجودی انسان را در تمامی مراتب مادی و معنوی تأیید کرده و بر ضرورت تحقیق عمیق در منقولات دینی و پرهیز از سطحی‌نگری تأکید دارد

بخش یکم: نقد انسان‌شناسی سنتی و ضرورت بازنگری علمی

جایگاه انسان در هستی‌شناسی فلسفی

انسان، به‌مثابه یکی از اقسام موجودات و از نیرومندترین آن‌ها، جایگاهی ممتاز در نظام هستی دارد. این جایگاه، نه‌تنها به دلیل توانمندی‌های ادراکی و نفسانی او، بلکه به سبب پیوند عمیقش با تمامی مراتب وجودی، از ماده تا تجرد، برجسته می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره، انسان را موجودی می‌داند که تمامی اجزای وجودش، از جسم و لباس تا نفس و اندیشه، در وحدتی سیاق‌مند به هم تنیده‌اند. این دیدگاه، انسان را فراتر از یک موجود مرکب معرفی کرده و او را ظرفی مشاعی می‌داند که تمامی مراتب وجودی‌اش در هماهنگی و پیوستگی قرار دارند.

درنگ: انسان، به‌عنوان موجودی قوی و یکپارچه، ظرفی مشاعی است که تمامی مراتب وجودی‌اش، از ماده تا تجرد، در وحدتی سیاق‌مند به هم پیوسته‌اند.

نقد رویکردهای عامیانه در انسان‌شناسی

شناخت انسان در فلسفه سنتی، به دلیل تأثیرپذیری از دو جریان عامیانه‌گری و منقولات غیرتحقیقی، از دقت علمی لازم برخوردار نبوده است. عامیانه‌گری، به‌مثابه غباری بر آینه معرفت، مانع از شناخت دقیق و فلسفی انسان شده و منقولات دینی، بدون کاوش عمیق، به‌صورت سطحی در تبیین انسان به کار گرفته شده‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، این رویکرد را به حل جدولی تشبیه می‌کند که پاسخ‌هایش نادرست است؛ هرچند تلاشی صورت گرفته، اما نتیجه‌ای معرفتی به بار نیاورده است. این نقد، ضرورت بازنگری علمی در انسان‌شناسی را آشکار می‌سازد و بر لزوم روش‌شناسی دقیق و تحقیقی تأکید دارد.

کاستی منقولات غیرتحقیقی

استفاده از آیات و روایات در انسان‌شناسی، بدون تحلیل عمیق و صرفاً به‌صورت ابزاری، به چسباندن سطحی معانی به انسان تشبیه شده است. این روش، که در آن آیات و روایات بدون پیگیری معنای عمیقشان به کار می‌روند، نمی‌تواند به شناخت علمی و فلسفی انسان منجر شود. برای مثال، استاد به آیه شریفه قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (سوره اسراء، آیه ۸۵: بگو روح از امر پروردگار من است) اشاره کرده و تأکید دارند که بدون کاوش در معنای «امر»، این آیه نمی‌تواند به تبیین دقیق انسان کمک کند. این نقد، بر ضرورت تحقیق عمیق در متون دینی برای استخراج معانی فلسفی تأکید دارد.

درنگ: استفاده ابزاری از آیات و روایات، بدون تحقیق عمیق، مانع از شناخت علمی انسان شده و به سطحی‌نگری در انسان‌شناسی دامن می‌زند.

بخش دوم: رد مفهوم خليط بودن انسان

نقد دیدگاه خليط بودن در فلسفه صدرایی

یکی از دیدگاه‌های رایج در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در آثار ملاصدرا، انسان را موجودی خليط (ترکیب‌شده از ماده و مجرد) معرفی می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را در اسفار اربعه (جلد اول، صفحه ۲۰) نقد کرده و انسان را نه معجونی از دو عنصر متمایز، بلکه موجودی یکپارچه و مشاعی می‌دانند. ملاصدرا انسان را «کالمَعجون من خلطین صورة معنویة امریة و مادة حسیة خلقیة» توصیف می‌کند، اما استاد این ترکیب را نفی کرده و تأکید دارند که تجرد انسان، ظهور ماده در مراتب بالاتر است، نه ترکیبی از دو عنصر جداگانه.

وحدت سیاق وجودی انسان

انسان، در نگاه استاد، موجودی است که تمامی مراتب وجودی‌اش، از جسم و لباس تا نفس و اندیشه، در وحدتی سیاق‌مند به هم پیوسته‌اند. این وحدت، به‌گونه‌ای است که حتی عوامل مادی مانند رنگ لباس، محیط زندگی، یا نوع غذا، در اندیشه و نفس انسان اثر می‌گذارند. به‌تعبیر استاد، اگر انسانی لباس رنگین بر تن کند، رنگین می‌اندیشد و اگر در فضایی باز تأمل کند، اندیشه‌ای متفاوت از فضایی بسته خواهد داشت. این پیوند عمیق میان ماده و روح، انسان را از حالت خليط به موجودی مشاعي تبدیل می‌کند که تمامی اجزای وجودش در هماهنگی و اشتراک عمل می‌کنند.

درنگ: انسان موجودی مشاعي است که ماده و روحش در وحدتی سیاق‌مند به هم پیوسته‌اند و عوامل مادی مانند لباس و محیط در اندیشه او اثر می‌گذارند.

تبدیل ماده به تجرد نفسانی

استاد، فرآیند وجودی انسان را پویا و سیال توصیف کرده و معتقدند که ماده در بدن انسان به انرژی و سپس به تجرد نفسانی تبدیل می‌شود. این فرآیند، که در آن حتی غذای مصرف‌شده پیش از رسیدن به معده بر اندیشه اثر می‌گذارد، نشان‌دهنده پیوند عمیق ماده و روح است. برای مثال، غذایی سرد یا گرم، شیرین یا ترش، در نفس ناطقه انسان نقش می‌بندد و بر ادراک او تأثیر می‌گذارد. این دیدگاه، انسان را موجودی یکپارچه معرفی می‌کند که ماده و تجردش در مراتب مختلف وجودی به هم تبدیل می‌شوند.

بخش سوم: نفی ذات و ماهیت در انسان‌شناسی

رد مفاهیم ارسطویی

یکی از نوآوری‌های این درس‌گفتار، رد مفاهیم سنتی ذات و ماهیت در انسان‌شناسی است. استاد، با نقد کلیات خمس ارسطویی (جنس، نوع، فصل، عرض، و امکان ذاتی)، انسان را مجموعه‌ای از تعینات ظهوری و افعال ربوبی معرفی می‌کنند. این دیدگاه، فلسفه ارسطویی را که انسان را دارای ذات ثابت و ماهیت مشخص می‌داند، کنار گذاشته و انسان را موجودی سیال و متغیر می‌داند که تمامی مراتب وجودی‌اش قابل تبدیل و تحول‌اند.

درنگ: انسان، عاری از ذات و ماهیت ثابت، مجموعه‌ای از تعینات ظهوری و افعال ربوبی است که تمامی مراتب وجودی‌اش قابل تحول‌اند.

وحدت تشخصی موجودات

استاد، تمامی موجودات را دارای تشخص و چیدمانی واحد می‌دانند و تفاوت‌ها را به تراکم و تقليل نسبت می‌دهند. برای مثال، شیشه و انسان، هرچند در ظاهر متفاوت‌اند، از منظر وجودی دارای وحدت تشخصی‌اند. این دیدگاه، با تشبیه به پول (یک تومان یا ده تومان، همه پول‌اند)، نشان می‌دهد که تفاوت موجودات در کمیت و کیفیت تعیناتشان است، نه در ماهیت یا ذات متمایز. این تبیین، خليط بودن و ترکیب را نفی کرده و تمامی هستی را در وحدتی وجودی معرفی می‌کند.

بخش چهارم: بازخوانی عالم امر و خلق

نقد تفکیک امر و خلق

استاد، با استناد به آیه شریفه أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ (سوره اعراف، آیه ۵۴: آگاه باشید که آفرینش و فرمان از آن اوست)، تفکیک سنتی میان عالم امر (مجردات) و عالم خلق (ماده) را نقد می‌کنند. ایشان تأکید دارند که هر دو عالم، چه خلق و چه امر، متعلق به خداوندند و تفکیک آن‌ها به مجرد و مادی، نادرست است. عالم امر، شامل تمامی ظهورات الهی است و ماده نیز از این ظهورات جدا نیست.

روح به‌عنوان امر رب

استاد، با اشاره به آیه شریفه قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (سوره اسراء، آیه ۸۵: بگو روح از امر پروردگار من است)، روح را بخشی از امر الهی معرفی کرده و آن را فراتر از تفکیک ماده و مجرد می‌دانند. این دیدگاه، با تأکید بر وحدت وجودی، روح را ظهوری از امر الهی می‌داند که در تمامی مراتب وجودی انسان حضور دارد.

درنگ: عالم امر و خلق، در وحدتی وجودی به هم پیوسته‌اند و روح انسان، به‌عنوان امر رب، در تمامی مراتب وجودی او حضور دارد.

بخش پنجم: فرآیند تکوینی و ظهور تجرد

ظهور تجرد از ماده

استاد، فرآیند تکوینی انسان را با استناد به آیه شریفه ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ (سوره مؤمنون، آیه ۱۴: سپس او را آفرینشی دیگر بخشیدیم) تبیین کرده و ظهور تجرد، نفس، و ادراک را از ماده در مراحلی چون علقه، مضغه، و عظام نشان می‌دهند. این فرآیند، ماده را نه عنصری جدا، بلکه مبدأ ظهور تجرد می‌داند که در وحدتی سیاق‌مند با روح انسان عمل می‌کند.

مراتب روح و بدن

استاد، روح و بدن را دارای مراتب نازل، متوسط، و عالی معرفی کرده و جدایی کامل آن‌ها را نفی می‌کنند. حتی پس از مرگ، بدن میت همچنان دارای مراتبی از وجود است که احترام شرعی به آن را ضروری می‌سازد. این دیدگاه، با اشاره به احکام شرعی مانند آرام گذاشتن میت در قبر، پیوند میان شرع و فلسفه را تقویت می‌کند.

درنگ: روح و بدن انسان، در مراتب نازل، متوسط، و عالی به هم پیوسته‌اند و حتی پس از مرگ، بدن میت دارای مراتب وجودی است.

بخش ششم: مسئولیت وجودی و تعاملات انسان

تأثیر تعاملات وجودی

استاد، تعاملات انسانی مانند نگاه، کلام، و رفتار را در تغییر مراتب وجودی انسان و دیگران مؤثر می‌دانند. این تأثیرات، که به‌تعبیر ایشان به «ریختن زهره» تشبیه شده، در قیامت آشکار می‌شوند و مسئولیت انسان را در قبال دیگران نشان می‌دهند. این دیدگاه، انسان را موجودی حساس و مدرك معرفی می‌کند که حتی کوچک‌ترین تعاملاتش بر وجود دیگران اثر می‌گذارد.

مسئولیت وجودی در قیامت

استاد، با تشبیه به درصدبندی مالکیت، تأثیرات وجودی انسان بر دیگران را در قیامت تبیین می‌کنند. انسانی که با رفتارش به دیگران آسیب رسانده، در قیامت مسئول درصدهایی از وجود دیگران خواهد بود. این دیدگاه، مسئولیت وجودی انسان را در تعاملاتش برجسته می‌سازد.

درنگ: تعاملات انسانی، از نگاه تا کلام، در مراتب وجودی دیگران اثر گذاشته و در قیامت مسئولیت‌آور است.

بخش هفتم: بازسازی فلسفه اسلامی

نقد قواعد عامیانه

استاد، قواعد عامیانه در فلسفه، مانند تمایز شیشه (متشابه‌الاجزاء) و انسان (مختلف‌الاجزاء)، را ناکافی دانسته و آن‌ها را نقد می‌کنند. ایشان، با تشبیه به کافه‌ای که ادعای نوینی دارد اما تفاوتی با دیگران ندارد، بر ضرورت بازسازی فلسفه بر مبنای علمی تأکید دارند. این نقد، فلسفه اسلامی را به سوی تبیینی نوین و وجودی سوق می‌دهد.

ضرورت تحقیق در منقولات

استاد، استفاده ابزاری از آیات و روایات را ناکافی دانسته و تحقیق عمیق در آن‌ها را ضروری می‌دانند. این دیدگاه، فلسفه اسلامی را به روش‌شناسی علمی پیوند داده و از سطحی‌نگری در استفاده از متون دینی پرهیز می‌دهد.

درنگ: بازسازی فلسفه اسلامی نیازمند تحقیق عمیق در منقولات و پرهیز از قواعد عامیانه است.

جمع‌بندی

این کتاب، با بازنگری درس‌گفتار شماره ۱۰۸۸ استاد فرزانه قدس‌سره، انسان‌شناسی فلسفی را در چارچوبی نوین و وجودی ارائه می‌دهد. انسان، به‌عنوان موجودی مشاعي و عاری از ترکیب ماده و مجرد، در وحدتی سیاق‌مند از تعینات تشخصی تعریف می‌شود. نقد رویکردهای عامیانه و منقولات غیرتحقیقی، رد مفاهیم ذات و ماهیت، و تأکید بر پیوند ماده و روح، از ویژگی‌های برجسته این تبیین است. این اثر، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم و تحلیل‌های فلسفی، به بازسازی انسان‌شناسی اسلامی کمک کرده و مخاطبان را به تأمل عمیق در ماهیت وجودی انسان دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی