در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1099

متن درس





وحدت تشخصی و نقد تفکیک جسم و روح در فلسفه انسان

وحدت تشخصی و نقد تفکیک جسم و روح در فلسفه انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۰۹۹)

مقدمه: بازاندیشی در فلسفه انسان و وحدت وجودی

انسان، چونان آیینه‌ای زلال، تجلی‌گاه حقیقت وجودی است که در آن، جسم و روح نه به‌سان دو گوهر جدا، بلکه در هم‌تنیدگی‌ای عمیق و وحدتی تشخصی ظهور می‌یابد. این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی و تحلیل وحدت تشخصی در نهاد انسان و نقد پیش‌فرض‌های تفکیکی در متون فلسفی و عرفانی می‌پردازد. هدف، تبیین دیدگاهی است که انسان را نه مجموعه‌ای از اجزای متفرق، بلکه حقیقتی یکپارچه می‌داند که در آن، جسم و روح در فرایندی از تجسم و تروح به وحدتی وجودی می‌رسند.

بخش اول: وحدت تشخصی در نهاد انسان

تحلیل مفهوم وحدت تشخصی

نهاد انسان، چونان بستری متعین، از تشخصاتی متراکم تشکیل شده که نه جنس‌اند، نه نوع و نه فصل، بلکه در هم‌تنیدگی‌ای همگون، حقیقتی واحد را پدید می‌آورند. این تشخصات، در مراتب گوناگون، انسان، حیوان، نبات و دیگر موجودات را متبلور می‌سازند. برای نمونه، انسان چونان زید، عمر یا بکر، در مرتبه‌ای خاص، و در مراتب کلان‌تر، چونان انسانیت یا حیوانیت، یک تشخص همگون را باز می‌نماید.

درنگ: وحدت تشخصی، حقیقتی است که انسان را فراتر از تمایزات ماهوی و نوعی، به‌سان یک کل یکپارچه تعریف می‌کند، که در آن، تشخصات در مراتب وجودی به هم پیوند می‌خورند.

این دیدگاه، با فلسفه مشایی و مفهوم وحدت وجود هم‌سو است و بر نفی تمایزات ماهوی تأکید می‌ورزد. انسان، در این نگرش، نه مجموعه‌ای از اجزای پراکنده، بلکه چونان رودی جاری است که قطرات آن، هرچند متمایز، در جریانی واحد به هم می‌پیوندند.

تفصیل وحدت تشخصی

تشخص همگون، چونان رشته‌ای نامرئی، مراتب وجودی انسان را به هم پیوند می‌دهد. این تشخص، نه با بند و بست‌های ماهوی یا نوعی، بلکه با حقیقتی وجودی تعریف می‌شود که در آن، انسانیت، حیوانیت و نباتیت در یک کل واحد ادغام می‌گردند. این درهم‌تنیدگی، مانع از جدایی یا گسستگی میان اجزای وجود انسان می‌شود و او را به‌مثابه آیینه‌ای از وحدت وجودی می‌نمایاند.

بخش دوم: وحدت جسم و روح

تحلیل وحدت جسم و روح

جسم و روح در انسان، نه چونان دو گوهر جدا یا بی‌ارتباط، بلکه در فرایندی از تجسم و تروح به وحدتی وجودی می‌رسند. هر جزء از جسم، چونان ظرفی است که روح در آن متجلی می‌شود، و هر جزء از روح، تجسمی از جسم را در خود دارد. این درهم‌تنیدگی، چونان رقص نور و سایه، جسم و روح را در حقیقتی واحد پیوند می‌دهد.

درنگ: جسم و روح، در وحدت تشخصی، نه دو موجودیت متمایز، بلکه دو روی یک حقیقت‌اند که در فرایند تجسم و تروح به هم می‌آمیزند.

این دیدگاه، در تقابل با رویکردهای دوگانه‌انگار است که جسم و روح را جدا از هم می‌پندارند. وحدت تشخصی، این دو را چونان دو بال پرنده‌ای می‌بیند که در پرواز وجودی انسان، هماهنگ و یکپارچه عمل می‌کنند.

نقد تفکیک جسم و روح

متون فلسفی سنتی، برخلاف دیدگاه وحدت تشخصی، اغلب جسم و روح را به‌صورت دو موجودیت متمایز تحلیل کرده‌اند. این تفکیک، چونان دیواری میان دو باغ، به گسست شناختی و فلسفی منجر شده است. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد این رویکرد، بر ضرورت بازنگری در پیش‌فرض‌های سنتی تأکید می‌ورزند و وحدت وجودی انسان را چونان کلیدی برای گشودن قفل تناقضات فلسفی معرفی می‌کنند.

بخش سوم: نقد متون عرفانی و فلسفی سنتی

بررسی کتاب «انسان کامل» عزیزالدین نسفی

کتاب «انسان کامل» عزیزالدین نسفی، که در مجموعه گنجینه نوشته‌های ایرانی منتشر شده، به دلیل صراحت و سادگی عبارات، نمونه‌ای مناسب برای نقد دیدگاه‌های تفکیکی است. بااین‌حال، این اثر، به دلیل فقدان روش‌شناسی دقیق فلسفی، از منظر علمی ناکافی است. استاد فرزانه قدس‌سره، با ارجاع به صفحه ۳۸۰ این کتاب، به نقد دیدگاه نسفی می‌پردازند که روح را به ذات با هر ذره از جسم همراه می‌داند، اما جسم را در مکان خود و روح را در مکان خود می‌پندارد.

درنگ: دیدگاه نسفی مبنی بر تفکیک جسم و روح، با واقعیت وجودی انسان که در آن جسم و روح در حقیقتی واحد ادغام می‌شوند، ناسازگار است.

این دیدگاه، چونان تلاش برای جداسازی نور از آفتاب، با حقیقت درهم‌تنیده جسم و روح ناهمخوان است. نسفی، با تأکید بر جدایی مکان جسم و روح، امکان رسیدن جسم به مقام روح را نفی می‌کند، حال آنکه وحدت تشخصی، این دو را در فرایندی از تبادل و تبدیل به هم پیوند می‌دهد.

نقد روش‌شناسی متون عرفانی

متون عرفانی، مانند «انسان کامل»، اغلب فاقد روش‌شناسی فلسفی دقیق‌اند و به بیان عبارات شعرگونه و پراکنده اکتفا می‌کنند. عناوینی چون «درویش» یا «اخی» و عباراتی چون «نمی‌توانی بفهمی»، نشان‌دهنده رویکردی غیرعلمی است که مخاطب را از فهم عمیق بازمی‌دارد. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقد این رویکرد، بر ضرورت بازسازی متون عرفانی برای استفاده در مباحث فلسفی تأکید می‌ورزند.

بخش چهارم: تأثیر متقابل جسم و روح

تأثیر آسیب‌های جسمانی بر روح

برخلاف ادعای نسفی که آسیب‌های جسمانی را بی‌تأثیر بر روح می‌داند، استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌ورزند که هرگونه آسیب به جسم، چونان موجی بر سطح آب، بر روح نیز اثر می‌گذارد. برای نمونه، قطع عضو، نه‌تنها جسم را ناقص می‌کند، بلکه روح را نیز متأثر می‌سازد، زیرا ارتباط میان جسم و روح، تشخصی و وجودی است. حتی پس از قطع عضو، این ارتباط تا مدتی حفظ می‌شود، چونان درختی که شاخه‌ای از آن جدا شده، اما ریشه‌هایش همچنان حیات را به تنه منتقل می‌کنند.

درنگ: هرگونه آسیب به جسم، به دلیل وحدت تشخصی، بر روح نیز اثر می‌گذارد و هرگونه تفکیک مصنوعی میان این دو نادرست است.

تأثیر عبادت و گناه بر جسم و روح

اعمال انسانی، چونان نوری که بر آیینه می‌تابد، بر جسم و روح اثر می‌گذارند. عبادت، قلب را نورانی و روح را متعالی می‌سازد، درحالی‌که گناه، چونان سایه‌ای تاریک، روح را مکدر و جسم را ناآرام می‌کند. این تأثیرات، نشان‌دهنده درهم‌تنیدگی جسم و روح در وحدت تشخصی است که هر عمل انسانی را به‌مثابه موجی در این حقیقت واحد بازتاب می‌دهد.

بخش پنجم: نقد مفاهیم معیت و حلول

نقد دیدگاه نسفی درباره معیت و حلول

نسفی، میان معیت (همراهی) و حلول (درون‌ماندگی) تمایز قائل شده و معتقد است که روح با جسم معیت دارد، اما در آن حلول نمی‌کند. این تمایز، مبتنی بر پیش‌فرض جدایی لطافت روح و کثافت جسم است. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را ناسازگار با وحدت تشخصی می‌دانند، زیرا جسم و روح، چونان دو روی یک سکه، در حقیقتی واحد ادغام می‌شوند.

نسفی، در تبیین مراتب لطافت، از عالم ملک تا ذات الهی سخن می‌گوید، اما همچنان بر جدایی این مراتب تأکید دارد. این دیدگاه، چونان تلاش برای جداسازی رنگ‌ها در رنگین‌کمان، با حقیقت وحدت وجودی ناهمخوان است.

معیت الهی و احاطه

نسفی، با استناد به آیه وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ (الحدید: ۴) که در قرآن کریم آمده و به معنای «و او با شماست هر جا که باشید» است، معیت الهی را به مصاحبت تفسیر می‌کند، نه حلول. استاد فرزانه قدس‌سره، این تفسیر را ناکافی می‌دانند و تأکید می‌ورزند که معیت الهی، چونان نور خورشید که همه‌جا را فرا می‌گیرد، ظهورات الهی را در همه عالم متجلی می‌سازد.

درنگ: معیت الهی، نه صرف مصاحبت، بلکه ظهور حقیقت الهی در همه عالم است که با وحدت وجود هم‌راستاست.

نسفی، همچنین میان احاطه جسمانی (مجازی) و احاطه روحانی (حقیقی) تمایز قائل شده است. این تمایز، بار دیگر بر جدایی میان جسم و روح تأکید دارد، درحالی‌که وحدت تشخصی، همه مراتب را در یک حقیقت واحد می‌بیند.

بخش ششم: قرب و بعد الهی

تحلیل قرب و بعد

نسفی، با استناد به آیه نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (ق: ۱۶) که در قرآن کریم آمده و به معنای «ما به او از رگ گردن نزدیک‌تریم» است، قرب و بعد را به علم و جهل انسان نسبت می‌دهد، نه به ذات الهی. استاد فرزانه قدس‌سره، این دیدگاه را با اصل لا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَن هم‌راستا می‌دانند، اما تأکید می‌ورزند که قرب و بعد، به اعمال و معرفت انسان وابسته است، نه به ذات الهی که از هرگونه تمایز مبراست.

درنگ: قرب و بعد الهی، از منظر علم و جهل انسان تعریف می‌شود و ذات الهی از هرگونه تمایز در قرب و بعد مبراست.

نقد تناقضات عبارات نسفی

عبارات نسفی، چونان جریانی پرتلاطم، پر از تناقض است؛ گاه خدا را نزدیک و گاه دور، گاه در اشیاء و گاه خارج از آن‌ها می‌داند. این تناقضات، ناشی از فقدان دقت علمی در نگارش است و نشان‌دهنده نیاز به بازسازی متون عرفانی است.

بخش هفتم: نقد روان‌شناختی و تحقیر مخاطب

نقد عبارات تحقیرآمیز

عبارات عرفانی نسفی، مانند «نمی‌توانی بفهمی»، که با استناد به آیه وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ (سبأ: ۱۳) به معنای «و اندکی از بندگان من شکرگزارند» ارائه شده، رویکردی روان‌شناختی دارد که مخاطب را تحقیر می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره، این رویکرد را ناسازگار با روش علمی می‌دانند و بر ضرورت حذف عبارات تحقیرآمیز تأکید می‌ورزند.

نقد دیدگاه کثرت‌گرا

نسفی، با استناد به آیه أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ (یس: ۷۱) به معنای «آیا ندیده‌اند که ما از آنچه دست‌هایمان ساخته، چهارپایانی برایشان آفریده‌ایم که آنان مالک آن‌اند»، و آیه كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ (اعراف: ۱۷۹) به معنای «مانند چهارپایان، بلکه گمراه‌تر»، مردم را به نادانی متهم می‌کند. این دیدگاه، چونان سنگی بر شیشه معرفت انسان، با حقیقت وجودی او ناسازگار است.

بخش هشتم: علم الهی و وحدت وجود

تحلیل علم الهی

علم الهی، چونان اقیانوسی بی‌کران، همه هستی را در بر می‌گیرد و همه ذرات را با خود و در خود می‌بیند. برخلاف دیدگاه‌های سنتی که علم الهی را زائد یا عرضی می‌پندارند، استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌ورزند که علم الهی، حقیقتی فراگیر است که همه عالم را ظهورات الهی می‌داند.

درنگ: علم الهی، نه زائد و نه عرضی، بلکه حقیقتی است که همه هستی را در خود متجلی می‌سازد و با وحدت وجود هم‌راستاست.

ضرورت بازسازی متون فلسفی

متون فلسفی و عرفانی موجود، چونان گنجینه‌ای پر از گوهر و سنگ، پر از تناقضات و عبارات غیرعلمی‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، بر ضرورت بازنگری خط‌به‌خط این متون تأکید می‌ورزند تا مطالب صحیح از ناصحیح جدا شده و محتوای علمی آن‌ها استخراج گردد.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، وحدت تشخصی را به‌مثابه کلیدی برای فهم حقیقت انسان معرفی کرد. نقد دیدگاه‌های تفکیکی در متون سنتی، به‌ویژه کتاب «انسان کامل» نسفی، نشان داد که پیش‌فرض‌های دوگانه‌انگار، با واقعیت وجودی انسان ناسازگارند. آیات قرآن کریم، چونان چراغی روشنگر، بر وحدت وجودی و معیت الهی تأکید دارند و هرگونه تفکیک مصنوعی میان جسم و روح را نفی می‌کنند. بازسازی متون فلسفی و عرفانی، با روش‌شناسی علمی، راهی است برای زدودن غبار تناقضات و روشن ساختن حقیقت وحدت تشخصی. این پژوهش، با حفظ وفاداری به محتوای اصلی، تلاش کرد تا با زبانی متین و علمی، این مفاهیم را برای مخاطبان متخصص تبیین کند.

با نظارت صادق خادمی