در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1101

متن درس





شناخت انسان در فلسفه و علوم انسانی

شناخت انسان در فلسفه و علوم انسانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۰۱)

دیباچه

شناخت انسان، به مثابه هسته مرکزی فلسفه و علوم انسانی، همواره یکی از دغدغه‌های بنیادین اندیشمندان بوده است. این نوشتار، که برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۸۸ است، با رویکردی نقادانه و عمیق به بررسی روش‌شناسی شناخت انسان می‌پردازد. هدف این اثر، بازاندیشی در روش‌های تحقیقاتی علوم انسانی و فلسفه است تا با تمرکز بر محتوای وجودی انسان، از پراکندگی و حاشیه‌پردازی فاصله گرفته و به دانشی منسجم و کاربردی دست یابد.

بخش یکم: روش‌شناسی شناخت انسان

تمرکز بر محتوا در برابر حاشیه‌پردازی

در علوم تجربی، تمرکز بر سوژه‌ای مشخص، مانند یک میکروب یا ماده شیمیایی، به دانشمند امکان می‌دهد تا با محدود کردن دامنه مطالعه و کاهش توجه به حواشی، به نتایجی دقیق و ملموس دست یابد. این روش‌شناسی، که ریشه در دقت و عمق دارد، به پیشرفت‌های چشمگیر علمی منجر شده است. در مقابل، علوم انسانی و فلسفه اغلب گرفتار پراکندگی و حاشیه‌پردازی شده‌اند. به جای تمرکز بر سوژه اصلی، یعنی انسان، گرایش به پرش از موضوعی به موضوع دیگر، مانع از تعمیق در شناخت شده و دانشی منسجم و کاربردی تولید نمی‌کند.

درنگ: تمرکز بر محتوای انسان، به مثابه محور شناخت، ضرورتی است که علوم انسانی را از پراکندگی نجات داده و به سوی دانشی عمیق و کاربردی رهنمون می‌سازد.

این نقد، دعوتی است به بازنگری در روش‌های تحقیقاتی علوم انسانی. همان‌گونه که یک دانشمند تجربی با تمرکز بر یک ماده به نتایج عینی می‌رسد، پژوهشگر علوم انسانی نیز باید با تمرکز بر ماهیت انسان، از پراکندگی و حاشیه‌روی پرهیز کند. این رویکرد، به مثابه مته‌ای است که به جای خراشیدن سطح، نقطه‌ای مشخص را عمیقاً سوراخ می‌کند و به شناخت حقیقی می‌رسد.

نقد روش‌های پراکنده در علوم انسانی

یکی از چالش‌های اصلی علوم انسانی، گرایش به پراکندگی و عدم انسجام در روش‌شناسی است. در بسیاری از سخنرانی‌ها، تدریس‌ها یا خطابه‌های عمومی، مانند خطبه‌های دینی، به جای تمرکز بر یک موضوع مشخص، مجموعه‌ای از مطالب پراکنده شامل آیات، روایات، داستان‌ها و قصه‌ها ارائه می‌شود. این روش، به جای تعمیق در موضوع، مخاطب را در دریایی از اطلاعات متنوع و غیرمرتبط غرق می‌کند و از فهم عمیق بازمی‌دارد.

به عنوان مثال، در تدریس فلسفه یا علوم دینی، گاه به جای تبیین مستقیم سوژه، به موضوعات حاشیه‌ای مانند جن، انس یا مسائل متفرقه پرداخته می‌شود. این پراکندگی، به مثابه مته‌ای است که به جای نفوذ در یک نقطه، به اطراف کشیده شده و تنها خراش‌هایی سطحی ایجاد می‌کند. چنین روشی نه تنها به شناخت عمیق منجر نمی‌شود، بلکه به ساختار دانش آسیب می‌رساند.

تشبیهات غیرمتمرکز و کاستی آن‌ها

استاد فرزانه قدس‌سره، با بهره‌گیری از تمثیلی بدیع، روش‌های غیرمتمرکز را به مته‌ای تشبیه می‌کنند که به جای سوراخ کردن یک نقطه، به اطراف کشیده شده و تنها خطوطی پراکنده و بی‌فایده ایجاد می‌کند. این تمثیل، به روشنی کاستی روش‌های پراکنده را نشان می‌دهد. همان‌گونه که مته‌ای بدون تمرکز، نمی‌تواند به عمق نفوذ کند، روش‌های غیرمتمرکز نیز نمی‌توانند به شناخت عمیق انسان دست یابند.

این نقد، بر ضرورت تمرکز بر محتوای وجودی انسان تأکید دارد. شناخت انسان، نیازمند ورود مستقیم به ماهیت و هویت اوست، نه پراکندگی در موضوعات حاشیه‌ای یا ارجاع به مفاهیم انتزاعی مانند جن یا مسائل غیرمرتبط.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست این کتاب، با تأکید بر تفاوت روش‌شناختی بین علوم تجربی و علوم انسانی، بر ضرورت تمرکز بر محتوای انسان به عنوان سوژه اصلی شناخت تأکید دارد. نقد روش‌های پراکنده و غیرمتمرکز، دعوتی است به بازنگری در روش‌شناسی علوم انسانی. این بخش، با بهره‌گیری از تمثیلات، نشان می‌دهد که چگونه پراکندگی، مانع از تولید دانش منسجم و کاربردی می‌شود و چگونه تمرکز بر سوژه اصلی می‌تواند علوم انسانی را به سوی عمق و دقت هدایت کند.

بخش دوم: دیدگاه‌های فلسفی در شناخت انسان

نظریه فطرت انسانی در فلسفه ملاصدرا

استاد فرزانه قدس‌سره، با ارجاع به «اسفار اربعه» ملاصدرا (جلد ششم، صفحه ۲۹۸)، به تبیین نظریه فطرت انسانی می‌پردازند. ملاصدرا معتقد است که فطرت انسانی به صورت الرحمن خلق شده و مشتمل بر مراتب علم است که مشابه مراتب علم الهی است. افعال انسانی نیز دارای چهار مرتبه‌اند: عقل بسیط در غیب غیوب، قلب، خیال، و اراده جزئی. این مراتب، نشان‌دهنده سیر نزولی از باطن به ظاهر است.

درنگ: فطرت انسانی، به مثابه آیینه‌ای از صفات الهی، دارای مراتب چهارگانه‌ای است که از عقل بسیط تا اراده جزئی امتداد می‌یابد و شناخت انسان را به شناخت الهی پیوند می‌دهد.

این دیدگاه، تلاشی است برای تبیین ماهیت پیچیده انسان در چارچوب فلسفه اسلامی. با این حال، استاد فرزانه قدس‌سره نقدی بر این رویکرد وارد می‌کنند که ارجاع به خدا برای شناخت انسان، به دلیل پیچیدگی مفهوم الهی، ممکن است به ابهام منجر شود. به جای این ارجاع، باید مستقیماً بر محتوای وجودی انسان تمرکز کرد.

نقد تشبیهات فلسفی ملاصدرا

ملاصدرا در آثار خود، انسان را به خدا، عرش یا لوح تشبیه می‌کند. استاد فرزانه قدس‌سره این تشبیهات را به دلیل فقدان تبیین دقیق، ناکارآمد می‌دانند. این تشبیهات، به جای روشن‌سازی ماهیت انسان، به پیچیدگی و ابهام می‌افزایند. برای مثال، در «اسفار» (جلد هفتم، صفحه ۳۶)، ملاصدرا قرآن کریم را به انسان تشبیه کرده و می‌فرماید: أَعْلَمْ أَنَّ الْقُرْآنَ كَالإِنْسَانِ (قرآن مانند انسان است). این تشبیه، به دلیل عدم تبیین دقیق، نمی‌تواند به شناخت عمیق انسان یا قرآن کریم منجر شود.

به ویژه، تشبیه جلد و غلاف قرآن کریم به پوست انسان مورد نقد قرار می‌گیرد. پوست انسان، بخشی از هویت و ماهیت اوست و با قلب و مغز او در ارتباط است، در حالی که جلد و غلاف قرآن کریم، صرفاً ابزارهای مادی‌اند و بخشی از ماهیت آن نیستند. این تفاوت ماهوی، نشان‌دهنده نادرستی این تشبیه است.

نقد احترام بیش از حد به جنبه‌های ظاهری قرآن کریم

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که احترام بیش از حد به جلد و غلاف قرآن کریم، بدون توجه به محتوای آن، به حاشیه‌پردازی منجر می‌شود. احترام به جنبه‌های ظاهری، هرچند از نظر شرعی ارزشمند است، نباید جایگزین تمرکز بر محتوای قرآن کریم گردد. این نقد، بر ضرورت ورود به محتوای قرآن کریم و انسان تأکید دارد، به جای بسنده کردن به ظواهر.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با بررسی دیدگاه‌های ملاصدرا در شناخت انسان، بر محدودیت‌های تشبیهات فلسفی تأکید دارد. اگرچه نظریه فطرت انسانی ملاصدرا تلاشی ارزشمند برای تبیین ماهیت انسان است، اما تشبیهات او به دلیل فقدان تبیین دقیق، به ابهام منجر می‌شوند. نقد استاد فرزانه قدس‌سره، بر ضرورت تمرکز مستقیم بر محتوای انسان و پرهیز از تشبیهات پیچیده تأکید دارد. این بخش، با تبیین تفاوت‌های ماهوی بین انسان و اشیاء مادی مانند جلد قرآن کریم، راه را برای روش‌شناسی دقیق‌تر در شناخت انسان هموار می‌سازد.

بخش سوم: چالش‌های علوم انسانی و راهکارها

بحران روش‌شناسی در علوم انسانی

علوم انسانی در نظام آموزشی کنونی، به دلیل فقدان روش‌های تحقیقاتی منسجم، با چالش‌های جدی مواجه است. این علوم، به جای تولید دانش یقینی، گاه به شک و تردید منجر می‌شوند. استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به اظهارات عالمان دینی، خاطرنشان می‌کنند که علوم انسانی در بسیاری از موارد، به دلیل روش‌های غیرتحقیقاتی و حاشیه‌پردازانه، نتوانسته‌اند به نتایجی کاربردی دست یابند. این بحران، نتیجه پراکندگی در موضوعات و عدم تمرکز بر سوژه اصلی است.

درنگ: علوم انسانی، برای خروج از بحران کنونی، نیازمند روش‌های نظریه‌پردازانه و تحقیقاتی است که به جای حاشیه‌پردازی، به تولید دانش منسجم و کاربردی منجر شود.

این نقد، به مشکلات ساختاری در آموزش علوم انسانی اشاره دارد. روش‌های غیرمتمرکز، مانند نقل قول‌های پراکنده و داستان‌سرایی، به جای تحلیل عمیق، به نقالی منجر می‌شوند و از حل مسائل بنیادین بازمی‌مانند. برای مثال، اختلافات مداوم در مسائل کلیدی مانند حقیقت شرعی یا اصالت وجود و ماهیت، نتیجه فقدان روش‌های تحقیقاتی دقیق است.

نقد بی‌راهه‌روی در تحقیقات

استاد فرزانه قدس‌سره، بی‌راهه‌روی در تحقیقات را به مثابه سفری بی‌حاصل توصیف می‌کنند که به جای پیشرفت، به خستگی و ناکامی می‌انجامد. برخلاف باور رایج که «بی‌راهه رفتن بهتر از خفتن است»، ایشان معتقدند که خفتن، به مراتب از بی‌راهه‌روی بهتر است، زیرا از هدررفت انرژی جلوگیری می‌کند. این تمثیل، بر ضرورت هدفمندی و تمرکز در تحقیقات تأکید دارد.

نقش ذکر و عبادت در شناخت انسان

یکی از راهکارهای پیشنهادی استاد فرزانه قدس‌سره، بهره‌گیری از ذکر و عبادت برای خودشناسی است. ذکرهایی مانند سُبْحَانَ اللَّهِ (منزه است خداوند)، انسان را به شناخت عمیق‌تری از خود هدایت می‌کنند. این شناخت، در خلوت و تاریکی، بهتر از مطالعه صرف در روشنایی حاصل می‌شود. ذکر و عبادت، به مثابه کلیدی است که درهای باطن انسان را می‌گشاید و او را به سوی خودشناسی رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد روش‌های غیرتحقیقاتی در علوم انسانی، بر ضرورت بازسازی روش‌شناسی این علوم تأکید دارد. پراکندگی و حاشیه‌پردازی، به جای تولید دانش، به شک و تردید منجر شده‌اند. راهکارهای پیشنهادی، از جمله تمرکز بر محتوای انسان و بهره‌گیری از ذکر و عبادت، می‌توانند علوم انسانی را به سوی تولید دانشی منسجم و کاربردی هدایت کنند. این بخش، با تأکید بر هدفمندی در تحقیقات، دعوتی است به بازنگری در نظام آموزشی علوم انسانی.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی عمیق روش‌شناسی شناخت انسان در فلسفه و علوم انسانی پرداخته است. نقد روش‌های پراکنده و غیرمتمرکز، نشان‌دهنده ضرورت تمرکز بر محتوای وجودی انسان است. دیدگاه‌های ملاصدرا، هرچند ارزشمند، به دلیل استفاده از تشبیهات پیچیده و بدون تبیین دقیق، گاه به ابهام منجر شده‌اند. علوم انسانی، برای خروج از بحران کنونی، نیازمند روش‌های نظریه‌پردازانه و تحقیقاتی است که به جای حاشیه‌پردازی، به تعمیق در سوژه اصلی بپردازد. ذکر و عبادت، به عنوان ابزاری معنوی، می‌توانند مکمل روش‌های علمی باشند و به شناخت عمیق‌تر انسان کمک کنند. این اثر، دعوتی است به بازاندیشی در روش‌شناسی علوم انسانی و فلسفه، با تأکید بر دقت، عمق و تمرکز در شناخت انسان.

با نظارت صادق خادمی