در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1102

متن درس





انسان‌شناسی فلسفی در پرتو محتوای وجودی انسان

انسان‌شناسی فلسفی در پرتو محتوای وجودی انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۰۲)

دیباچه: چیستی انسان‌شناسی فلسفی

انسان‌شناسی فلسفی، یکی از بنیادی‌ترین مسائل در فلسفه و عرفان اسلامی است که به کاوش در حقیقت وجودی انسان، محتوای ذاتی و توانمندی‌های او می‌پردازد. این دانش، نه‌تنها در پی شناخت ظاهر و باطن انسان است، بلکه می‌کوشد جایگاه او را در نظام هستی و نسبتش با خویشتن و جهان پیرامون تبیین نماید. درس‌گفتار شماره ۱۱۰۲، با رویکردی نقادانه و تأمل‌برانگیز، بر ضرورت تمرکز بر محتوای وجودی انسان تأکید دارد و از گرایش‌هایی که انسان را در عوالم متافیزیکی نظیر علم الهی، ملکوت یا عرش جستجو می‌کنند، فاصله می‌گیرد. این درس‌گفتار، با بهره‌گیری از آرای فیلسوفان برجسته‌ای چون ملاصدرا و دیدگاه‌های عرفانی، انسان را به‌عنوان موجودی چندبُعدی مورد توجه قرار می‌دهد که شناخت او نیازمند بررسی جامع در ابعاد ظاهری (فیزیکی) و باطنی (معنوی و ذهنی) است.

بخش یکم: محتوای وجودی انسان، محور شناخت

اهمیت تمرکز بر محتوای وجودی

شناخت انسان، آن‌گاه به حقیقت نزدیک می‌شود که بر محتوای وجودی او متمرکز گردد، نه بر حواشی و عوالم انتزاعی. درس‌گفتار تأکید دارد که انسان را باید در بستر واقعیت عینی و باطنی‌اش مطالعه کرد، نه در چارچوب‌هایی که از دسترس فهم بشری خارج‌اند. این دیدگاه، انسان را چونان درختی می‌بیند که ریشه در خاک وجود دارد و شاخسار آن به سوی آسمان معرفت امتداد می‌یابد. تمرکز بر محتوای وجودی، به معنای کاوش در آنچه انسان را در مقام یک موجود زنده و پویا تعریف می‌کند، از جمله اراده، علم، قدرت و خلاقیت اوست.

درنگ: شناخت انسان باید بر حقیقت وجودی او متمرکز باشد، نه بر حواشی متافیزیکی نظیر ملکوت یا علم الهی، که از دسترس فهم بشری خارج‌اند.

نقد شناخت متافیزیکی انسان

درس‌گفتار با نقدی صریح بر رویکردهایی که انسان را در عوالم متافیزیکی مانند علم الهی یا ملکوت جستجو می‌کنند، بر ناشناخته بودن این عوالم تأکید می‌ورزد. این عوالم، به دلیل ماهیت غیرملموس و مبهم خود، نمی‌توانند مبنای شناخت دقیق انسان قرار گیرند. به تعبیر استاد فرزانه قدس‌سره، پرسش از «علم خدا چیست؟» خود مانعی است بر سر راه شناخت انسان در این چارچوب‌ها. این نقد، مانند چراغی است که تاریکی‌های مسیرهای انتزاعی را روشن می‌کند و پژوهشگر را به سوی واقعیتی ملموس‌تر هدایت می‌نماید.

درنگ: شناخت انسان در عوالم متافیزیکی نظیر علم الهی یا ملکوت، به دلیل ناشناخته بودن این عوالم، نمی‌تواند ملاک معتبر شناخت باشد.

ضرورت بررسی ظاهر و باطن

شناخت انسان، مستلزم ورود به ابعاد ظاهری و باطنی اوست. ظاهر انسان، شامل جسم و رفتارهای ملموس اوست، و باطن او، دربرگیرنده روح، ذهن و توانمندی‌های معنوی‌اش. این درس‌گفتار، انسان را به مثابه آیینه‌ای می‌بیند که در آن، نور حقیقت در دو وجه ظاهری و باطنی بازتاب می‌یابد. بررسی جامع این دو وجه، راه را برای فهمی عمیق‌تر از هویت انسانی هموار می‌سازد.

تنوع زمینه‌های معرفتی

شناخت انسان، نیازمند کاوش در زمینه‌های متفاوت هویتی و وجودی اوست. این زمینه‌ها، مانند رشته‌های رنگارنگ یک قالی، هر یک بخشی از حقیقت انسان را نمایان می‌کنند. درس‌گفتار، پژوهشگران را به پیگیری این زمینه‌ها دعوت می‌کند تا تصویری کامل‌تر از هویت انسانی به دست آید.

برآوردهای هویتی و موقعیتی

شناخت انسان، باید برآوردهای هویتی و موقعیتی او را در بر گیرد. هویت انسان، مانند رودی است که از سرچشمه‌های وجودی او جاری می‌شود و موقعیت او، بستری است که این رود در آن جریان می‌یابد. این درس‌گفتار، بر اهمیت تحلیل جایگاه انسان در بسترهای وجودی و اجتماعی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست این نوشتار، بر اهمیت تمرکز بر محتوای وجودی انسان به‌عنوان محور شناخت تأکید کرد. نقد رویکردهای متافیزیکی و دعوت به بررسی ظاهر و باطن انسان، همراه با کاوش در زمینه‌های متنوع هویتی و موقعیتی، چارچوبی جامع برای انسان‌شناسی فلسفی ارائه می‌دهد. این دیدگاه، مانند نقشه‌ای است که راه‌های شناخت انسان را از میان تاریکی‌های انتزاع به سوی روشنایی واقعیت هدایت می‌کند.

بخش دوم: امکانات وجودی انسان: وصولی و ایجادی

تقسیم‌بندی امکانات وجودی

انسان در ظرف وجودی خود، دارای دو دسته امکانات است: امکانات وصولی (حصولی) و امکانات ایجادی. امکانات وصولی، آن دسته از توانمندی‌ها، معلومات و یافته‌هایی هستند که انسان از دیگران دریافت کرده است، مانند دانش آموخته‌شده یا مهارت‌های اکتسابی. امکانات ایجادی، اما، به توانمندی‌هایی اشاره دارند که انسان خود خلق می‌کند، مانند نوآوری‌ها و ابداعات برخاسته از ذهن و روح او. این تقسیم‌بندی، انسان را چونان باغبانی می‌نمایاند که هم از میوه‌های کاشته‌شده توسط دیگران بهره می‌برد و هم خود بذرهای نو می‌افشاند.

درنگ: امکانات وجودی انسان به دو دسته وصولی (انفعالی و اکتسابی) و ایجادی (فعال و ابداعی) تقسیم می‌شوند که هر یک نقش متفاوتی در تعریف هویت انسانی دارند.

امکانات وصولی: انفعال و اکتساب

امکانات وصولی، شامل معلومات، یافته‌ها و توانمندی‌هایی است که انسان از محیط و دیگران دریافت می‌کند. این امکانات، مانند آبی هستند که از چشمه‌های دیگران به سوی انسان جاری می‌شود. درس‌گفتار، این امکانات را به‌عنوان جنبه انفعالی وجود انسان معرفی می‌کند که از طریق یادگیری و اکتساب به دست می‌آیند. برای نمونه، قاعده «کل فاعل مرفوع» برای یادگیرنده، انفعالی است، زیرا او آن را از دیگری آموخته است.

امکانات ایجادی: خلاقیت و ابداع

امکانات ایجادی، توانمندی‌هایی هستند که از درون انسان سرچشمه می‌گیرند و او را به خالقی فعال تبدیل می‌کنند. این امکانات، مانند شعله‌ای هستند که از دل انسان زبانه می‌کشد و جهانی نو می‌آفریند. درس‌گفتار، این امکانات را به‌عنوان حقیقت اصیل وجود انسان معرفی می‌کند که او را از حالت انفعالی متمایز می‌سازد. برای مثال، قاعده «کل فاعل مرفوع» برای خالق آن، ایجادی است، زیرا از ذهن او زاده شده است.

درنگ: امکانات ایجادی، برخاسته از خلاقیت و ابداع انسان، حقیقت اصیل وجود او را نمایان می‌سازند و او را از انفعال به سوی فعلیت هدایت می‌کنند.

تمایز انفعالی و ایجادی

تمایز میان امکانات وصولی و ایجادی، به تفاوت میان انفعال و فعلیت اشاره دارد. امکانات وصولی، مانند سایه‌ای هستند که از نور دیگران بر انسان می‌افتد، در حالی که امکانات ایجادی، خود نوری هستند که از درون انسان ساطع می‌شود. درس‌گفتار، با این تمایز، بر اهمیت تقویت جنبه‌های ایجادی در انسان تأکید می‌کند.

مثال‌های انفعال و ایجادی

درس‌گفتار، با تمثیل‌هایی روشن، تفاوت میان انفعال و ایجادی را تبیین می‌کند. برای نمونه، فرش برای بافنده، ایجادی است، زیرا او آن را خلق کرده است، اما برای استفاده‌کننده، انفعالی است، زیرا تنها از آن بهره می‌برد. همچنین، علم و قدرت برای خالق آن ایجادی و برای گیرنده آن انفعالی است. این تمثیلات، مانند آینه‌هایی هستند که حقیقت دوگانه وجود انسان را بازتاب می‌دهند.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با معرفی تقسیم‌بندی امکانات وصولی و ایجادی، چارچوبی نو برای تحلیل محتوای وجودی انسان ارائه داد. امکانات وصولی، انسان را به مصرف‌کننده علوم و توانمندی‌های دیگران تبدیل می‌کنند، در حالی که امکانات ایجادی، او را به خالقی فعال و نوآور ارتقا می‌دهند. این دیدگاه، مانند کلیدی است که درهای خلاقیت و اصالت انسانی را می‌گشاید.

بخش سوم: نقد فرهنگ انفعالی و ضرورت پرورش خلاقیت

نقد علم انفعالی

درس‌گفتار، با نگاهی نقادانه، علم انفعالی را به‌عنوان محصولی فاقد اصالت معرفی می‌کند. علم انفعالی، مانند غذایی است که از سفره دیگران برگرفته شده و فاقد طعم و اصالت خلق خود است. استاد فرزانه قدس‌سره، با استناد به دیدگاه ادیب نیشابوری که می‌گفت: «العلم هباء من الله، و الادب كلفه» (علم، هدیه‌ای الهی است و ادب، زحمتی است)، بر این باور است که علم واقعی، آن است که از درون انسان سرچشمه گیرد، نه آنکه صرفاً از دیگران آموخته شود.

درنگ: علم واقعی، ایجادی است و از درون انسان زاده می‌شود، در حالی که علم انفعالی، صرفاً محصول دیگران است و فاقد اصالت.

شخصیت ادیب نیشابوری: نمونه‌ای از خلاقیت

ادیب نیشابوری، به‌عنوان نمونه‌ای از انسان ایجادی، شخصیتی خلاق و حکیم بود که علم و شعرش از درون او سرچشمه می‌گرفت. او، مانند ستاره‌ای در آسمان معرفت، با نور خلاقیت خود راه دیگران را روشن می‌کرد. درس‌گفتار، با اشاره به این شخصیت، بر اهمیت پرورش انسان‌های خلاق تأکید می‌کند.

نقد آموزش‌های انفعالی

آموزش‌های انفعالی، مانند حفظ قرآن کریم یا متون دیگر، اگر به سرکوب خلاقیت منجر شوند، نمی‌توانند به رشد معرفتی انسان کمک کنند. درس‌گفتار، با استناد به آیه شریفه وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (ذاریات: ۲۱) به معنای «و در خودتان [نشانه‌هایی است]، آیا نمی‌بینید؟»، بر ضرورت خودشناسی و پرورش خلاقیت تأکید می‌ورزد. این آیه، مانند ندایی است که انسان را به تأمل در خویشتن و کشف توانمندی‌های ایجادی خود دعوت می‌کند.

مثال حفظ قرآن کریم و محدودیت‌های آن

درس‌گفتار، با تمثیلی از حفظ قرآن کریم و سردرگمی برخی در خواندن سوره‌های حمد و توحید در نماز جماعت، بر بی‌ثمری آموزش‌های صرفاً انفعالی تأکید دارد. این آموزش‌ها، مانند کاشتن بذری در خاکی نامناسب است که به جای باروری، به سردرگمی و ناکامی می‌انجامد.

تمایز تصورات و تصدیقات

انسان‌ها یا در تصورات (دانش انفعالی) قوی‌اند یا در تصدیقات (دانش ایجادی). درس‌گفتار، علم واقعی را در تصدیقات می‌داند، زیرا تصدیقات، مانند چشمه‌ای هستند که از درون انسان جوشیده و معرفتی نو می‌آفریند. تصورات، اما، مانند ظرفی هستند که از چشمه دیگران پر شده است.

درنگ: علم واقعی در تصدیقات نهفته است که از خلاقیت و ابداع انسان سرچشمه می‌گیرد، نه در تصورات که انفعالی و اکتسابی‌اند.

نقد فرهنگ انفعالی در علم دینی

فرهنگ انفعالی در علم دینی، انسان را به مصرف‌کننده علوم دیگران تبدیل می‌کند. این فرهنگ، مانند باری است که بر دوش خلاقیت انسان سنگینی می‌کند و او را از نوآوری بازمی‌دارد. درس‌گفتار، با نقد این فرهنگ، خواستار تحولی در نظام آموزشی است که خلاقیت را در اولویت قرار دهد.

نقد آثار تکراری در علم دینی

آثار علمی و فقهی که صرفاً تکرار گفته‌های پیشینیان‌اند، نمی‌توانند به‌عنوان علم واقعی تلقی شوند. این آثار، مانند سایه‌هایی هستند که از نور دیگران برمی‌خیزند، اما خود فاقد اصالت‌اند. درس‌گفتار، خواستار تولید آثاری نوآورانه و اصیل است که به پیشبرد معرفت بشری کمک کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد فرهنگ انفعالی و آموزش‌های تکراری در علم دینی، بر ضرورت پرورش خلاقیت و تولید علم ایجادی تأکید کرد. دیدگاه ادیب نیشابوری و تمثیلات درس‌گفتار، مانند مشعل‌هایی هستند که راه را برای اصلاح نظام‌های آموزشی و پرورش انسان‌های خلاق روشن می‌کنند.

بخش چهارم: خودشناسی و پرورش ایجادیات

ضرورت خودشناسی در شب

درس‌گفتار، انسان را به خودشناسی مداوم دعوت می‌کند، به‌ویژه در خلوت شب، که زمانی است برای تأمل در ایجادیات و توانمندی‌های خویش. این خودشناسی، مانند سفری است به ژرفای وجود، که انسان را با حقیقت اصیل خود آشنا می‌سازد.

درنگ: خودشناسی در خلوت شب، کلیدی است برای کشف توانمندی‌های ایجادی انسان و پرورش خلاقیت او.

تمرین و تربیت برای ایجادی بودن

ایجادی بودن، نیازمند تمرین، ریاضت و هدایت مربی است. این فرایند، مانند تراشیدن گوهری است که در دل انسان نهفته است و با تلاش و تربیت، به درخشش می‌رسد. درس‌گفتار، بر ضرورت نظام تربیتی خلاق تأکید دارد.

ظرفیت ایجادی در همه انسان‌ها

همه انسان‌ها، بالقوه دارای ظرفیت ایجادی‌اند، اما زمینه‌های محیطی و تربیتی، این ظرفیت را شکل می‌دهند. درس‌گفتار، این ظرفیت را مانند بذری می‌بیند که در خاک وجود هر انسان کاشته شده و با مراقبت و پرورش، به درختی تنومند تبدیل می‌شود.

نقد الزامات انفعالی

الزاماتی مانند حفظ متون دینی، اگر به سرکوب ایجادیات منجر شوند، مانع رشد انسان می‌گردند. این الزامات، مانند زنجیرهایی هستند که خلاقیت انسان را در بند می‌کشند. درس‌گفتار، خواستار حذف این الزامات و تمرکز بر پرورش خلاقیت است.

اهمیت تولید علم جدید

پیشرفت جامعه، در گرو تولید علم جدید و ایجادی است. درس‌گفتار، این تولید را مانند پلی می‌داند که جامعه را به سوی آینده‌ای روشن هدایت می‌کند. تأکید بر نوآوری، محور اصلی این دیدگاه است.

نقد مدرک‌گرایی

مدرک‌گرایی، مانعی است در برابر پذیرش اختراعات و نوآوری‌ها. این رویکرد، مانند دیواری است که خلاقیت را از دیده شدن بازمی‌دارد. درس‌گفتار، خواستار ارزش‌گذاری بر نوآوری به‌جای مدرک است.

پیشنهاد نظام کدگذاری علمی

درس‌گفتار، با پیشنهاد نظام کدگذاری علمی، خواستار شفافیت در شناسایی منشأ آثار و فتواهاست. این نظام، مانند کتابخانه‌ای است که هر اثر را به صاحب اصلی‌اش منتسب می‌کند و از سرقت علمی جلوگیری می‌نماید.

درنگ: نظام کدگذاری علمی، با شناسایی منشأ آثار و فتواها، به شفافیت و اصالت در تولید علم کمک می‌کند.

نقد ادعای مالکیت بر علم دیگران

ادعای مالکیت بر علم دیگران، عملی نادرست و مانع پیشرفت علمی است. این ادعا، مانند دزدیدن نور از خورشید دیگران است که به جای روشنایی، تاریکی می‌آفریند. درس‌گفتار، خواستار احترام به اصالت علمی است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تأکید بر خودشناسی، تربیت خلاق و تولید علم جدید، راهکارهایی برای پرورش ایجادیات انسان ارائه داد. نقد مدرک‌گرایی، الزامات انفعالی و ادعاهای نادرست، همراه با پیشنهاد نظام کدگذاری، چارچوبی نو برای تحول در علم دینی و نظام آموزشی ترسیم می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

درس‌گفتار شماره ۱۱۰۲، با تحلیلی عمیق و نقادانه، انسان‌شناسی فلسفی را در پرتو محتوای وجودی انسان بازسازی می‌کند. این درس‌گفتار، با تمایز میان امکانات وصولی و ایجادی، بر ضرورت پرورش خلاقیت و اصالت در انسان تأکید دارد. نقد رویکردهای متافیزیکی، آموزش‌های انفعالی و فرهنگ تکراری در علم دینی، همراه با پیشنهادهایی مانند نظام کدگذاری علمی، این اثر را به منبعی ارزشمند برای بازنگری در انسان‌شناسی و نظام‌های آموزشی تبدیل می‌کند. انسان، به‌عنوان موجودی با ظرفیت ایجادی، باید در واقعیت عینی و باطنی خود مورد مطالعه قرار گیرد و از طریق خودشناسی، تربیت خلاق و تولید علم جدید، به رشد و تعالی دست یابد. این نوشتار، پژوهشگران را به تأمل در توانمندی‌های ایجادی و اصلاح نظام‌های آموزشی دعوت می‌کند تا راه برای پیشرفت معرفتی و اجتماعی هموار گردد.

با نظارت صادق خادمی