در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1103

متن درس





تأملاتی در انسان‌شناسی فلسفی: کاوش در محتوای وجودی انسان

تأملاتی در انسان‌شناسی فلسفی: کاوش در محتوای وجودی انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۰۳)

مقدمه

انسان، این موجود شگفت‌انگیز و چندبُعدی، همواره در کانون توجه فلسفه و دین قرار داشته است. شناخت ماهیت وجودی او، که در هم‌تنیدگی خلاقیت درونی و دانش برگرفته از دیگران شکل می‌گیرد، نیازمند تأملی عمیق و روشمند است. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتار شماره ۱۱۰۳ استاد فرزانه قدس‌سره، ارائه‌شده در تاریخ ۲۹ مهر ۱۳۸۸، به بررسی محتوای وجودی انسان در چارچوبی فلسفی و دینی می‌پردازد. محور اصلی این کاوش، ضرورت برقراری تعادل میان آموزش و ابداع است؛ تعادلی که فقدان آن، به تخریب خلاقیت و خودشناسی انسان منجر می‌شود.

بخش نخست: ماهیت محتوای وجودی انسان

تمایز میان محتوای ابداعی و آموزشی

محتوای وجودی انسان، چونان درختی است که ریشه در ژرفای روح او دارد و شاخسار آن در تعامل با جهان بیرون پراکنده می‌شود. این محتوا از دو سرچشمه اصلی تغذیه می‌کند: محتوای ابداعی و محتوای آموزشی. محتوای ابداعی، که شامل علم لدنی، وحی، الهام، و اختراع است، از درون انسان سرچشمه می‌گیرد و نشان‌دهنده اصالت و استقلال وجودی اوست. این محتوا، چونان چشمه‌ای زلال، از عمق جان انسان جوشیده و خلاقیت و نوآوری را به ارمغان می‌آورد. در مقابل، محتوای آموزشی، که از یادگیری از دیگران حاصل می‌شود، به مثابه جویباری است که از منابع بیرونی به سوی ذهن انسان روان می‌گردد. این محتوا، هرچند برای رشد ضروری است، اما به دلیل ماهیت انفعالی‌اش، اگر بی‌حد و مرز باشد، انسان را از خود واقعی‌اش دور می‌کند.

درنگ: محتوای ابداعی، که از درون انسان سرچشمه می‌گیرد، ارزشی به مراتب والاتر از محتوای آموزشی دارد، زیرا نشان‌دهنده استقلال و اصالت وجودی انسان است.

این تمایز، دعوتی است به بازنگری در اولویت‌بندی آموزش در برابر خلاقیت. انسانی که صرفاً به دانش دیگران اکتفا کند، چونان پرنده‌ای است که بال‌هایش را در قفس معلومات دیگران گم کرده و از پرواز در آسمان خلاقیت محروم مانده است.

ضرورت آموزش و مخاطرات زیاده‌روی در آن

آموزش، چونان غذایی است که برای رشد جسم و جان انسان ضروری است، اما زیاده‌روی در آن، مانند پرخوری، به جای تقویت، به تخریب می‌انجامد. آموزش بیش از حد یا نادرست، خلاقیت، الهام، و علوم لدنی را در وجود انسان سرکوب می‌کند. این امر، مانند پر کردن ظرفی بیش از گنجایش آن، به ترکیدن ظرف و نابودی محتوای آن منجر می‌شود. استاد فرزانه قدس‌سره در این درس‌گفتار، با تشبیه آموزش بیش از حد به پرخوری، به روشنی خطرات آن را نشان می‌دهند. همان‌گونه که پرخوری به اختلال در نظام جسمانی انسان می‌انجامد، آموزش بیش از حد نیز ذهن و روح او را از خلاقیت و خودشناسی محروم می‌سازد.

درنگ: آموزش بیش از حد، مانند پرخوری، به جای تقویت، به تخریب ساختار وجودی انسان منجر می‌شود و خلاقیت و نوآوری او را سرکوب می‌کند.

این نقد، به فرهنگ رایج در جامعه اشاره دارد که آموزش بی‌حد و حصر را تنها مسیر رشد می‌داند. چنین رویکردی، انسان را به موجودی تبدیل می‌کند که هویتش در معلومات دیگران گم شده و از خود واقعی‌اش بیگانه می‌گردد. این بیگانگی، چونان سایه‌ای است که بر نور اصالت وجودی انسان می‌افتد و او را به نشخوارکننده دانش دیگران بدل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به تبیین ماهیت محتوای وجودی انسان و تمایز میان محتوای ابداعی و آموزشی پرداخت. تأکید بر ارزش والای محتوای ابداعی، به عنوان نشان‌دهنده اصالت وجودی انسان، و نقد آموزش بیش از حد، که خلاقیت را سرکوب می‌کند، از مهم‌ترین محورهای این بخش بود. این تأملات، خواننده را به سوی بازاندیشی در نقش آموزش و جایگاه خلاقیت در فرآیند شناخت انسان هدایت می‌کند.

بخش دوم: نقد نظام‌های آموزشی و ضرورت تعادل

نقد نظام‌های آموزشی در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها

نظام‌های آموزشی، چه در حوزه‌های علمیه و چه در دانشگاه‌ها، به دلیل تمرکز بیش از حد بر آموزش انفعالی و فقدان توجه به کیفیت و محتوا، از تولید دانش خلاقانه بازمانده‌اند. این نظام‌ها، به جای پرورش نوآوری، دانشجویان و طلاب را به تکرارکنندگان دانش دیگران تبدیل کرده‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی عمیق، به کاستی این نظام‌ها اشاره می‌کنند و تأکید دارند که آموزش‌های طولانی‌مدت، مانند درس‌های خارج که گاه بیش از پنجاه سال به طول می‌انجامد، بدون بازده علمی، به هدررفت زمان و انرژی منجر می‌شود.

درنگ: نظام‌های آموزشی کنونی، به دلیل آموزش بیش از حد و نادرست، خلاقیت و نوآوری را سرکوب کرده و به جای تولید دانش جدید، به تکرار دانش دیگران منجر شده‌اند.

این نقد، به فقدان معیاری برای تعیین حد مناسب آموزش اشاره دارد. بدون چنین معیاری، آموزش به مانعی برای رشد خلاقیت تبدیل می‌شود. فرهنگ علمی، که باید چونان چشمه‌ای جوشان، دانش جدید تولید کند، در اثر آموزش نادرست، کهنه و محدود می‌گردد. این امر، انگیزه و نوآوری را در جامعه علمی کاهش داده و انسان را از دسترسی به علوم لدنی و الهامات محروم می‌سازد.

ضرورت تعادل میان آموزش و ابداع

برای شناخت محتوای وجودی انسان، برقراری تعادل میان آموزش و ابداع امری ضروری است. آموزش باید چونان سرمایه‌ای برای تقویت خلاقیت عمل کند، نه جایگزین آن. این تعادل، مانند تنظیم دقیق میزان نور در یک تابلوی نقاشی، به انسان امکان می‌دهد که هم از دانش دیگران بهره‌مند شود و هم فضای لازم برای خلاقیت و خودشناسی را حفظ کند.

درنگ: تعادل میان آموزش و ابداع، کلید شناخت اصیل انسان است؛ آموزش باید ابزاری برای تقویت خلاقیت باشد، نه مانعی برای آن.

فقدان این تعادل، انسان را به موجودی تبدیل می‌کند که در انبوه معلومات دیگران گم شده و از خود واقعی‌اش دور افتاده است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که آموزش باید در حد ضرورت باشد؛ نه کم که به نقص منجر شود، نه زیاد که به تخریب ابداعات درونی بینجامد، و نه اشتباه که به انحراف در شناخت انسان منجر گردد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به نقد نظام‌های آموزشی و تأکید بر ضرورت تعادل میان آموزش و ابداع اختصاص یافت. آموزش بیش از حد یا نادرست، چونان باری سنگین بر دوش انسان، او را از خلاقیت و خودشناسی محروم می‌کند. بازنگری در این نظام‌ها و طراحی آموزشی متعادل، گامی اساسی در جهت پرورش انسان‌هایی خلاق و خودآگاه است.

بخش سوم: ابعاد وجودی انسان و مسیر رشد معنوی

سه فاز وجودی انسان

وجود انسان، چونان ساختمانی سه‌طبقه، در سه فاز تعریف می‌شود: فاز حسی، فاز عقلی، و فاز قلبی. فاز حسی، که شامل امور مادی، رفتاری، و اجتماعی است، پایه این ساختمان را تشکیل می‌دهد. فاز عقلی، که به معقولات، فلسفه، و عرفان می‌پردازد، طبقه میانی است که انسان را به سوی تأملات عمیق‌تر هدایت می‌کند. فاز قلبی، که ربوبیات و معارف الهی را در بر می‌گیرد، قله این ساختمان است که انسان را به ارتباط با خدا می‌رساند.

درنگ: وجود انسان در سه فاز حسی، عقلی، و قلبی تعریف می‌شود که هر یک نقش خاصی در شناخت و رشد او دارند.

این ساختار سه‌گانه، نشان‌دهنده چندبُعدی بودن انسان است. انسان، چونان مسافری است که از کوچه‌های حس به خیابان‌های عقل می‌رسد و در نهایت، در باغ‌های قلب به دیدار حق نائل می‌شود.

نقش خودشناسی و عبادت در رشد معنوی

خودشناسی، چونان کلیدی است که درهای بسته وجود انسان را می‌گشاید. استاد فرزانه قدس‌سره، با تأکید بر پرسش «من کیستم؟»، انسان را به تأمل شبانه در ماهیت وجودی‌اش دعوت می‌کنند. این تأمل، مانند آینه‌ای است که چهره واقعی انسان را به او نشان می‌دهد و او را به سوی شناخت عمیق‌تر هدایت می‌کند. عبادت نیز، چونان پلی است که انسان را از فاز قلبی به مراتب ربوبی و الهی می‌رساند. انبیا و اولیا، از طریق عبادت، به این مراتب دست یافته‌اند و انسان را به سوی این مسیر والا هدایت کرده‌اند.

درنگ: خودشناسی و عبادت، ابزارهای کلیدی برای رسیدن به مراتب ربوبی و الهی هستند که انسان را از سطح دانش ظاهری به سوی شناخت عمیق وجودی هدایت می‌کنند.

«وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ» (در وجود خودتان [آیات الهی است]، آیا نمی‌بینید؟) این آیه از قرآن کریم، انسان را به تأمل در خویشتن دعوت می‌کند و بر اهمیت خودشناسی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به تبیین ابعاد وجودی انسان و نقش خودشناسی و عبادت در رشد معنوی او اختصاص یافت. ساختار سه‌گانه وجود انسان، از حس تا قلب، مسیری است که او را به سوی مراتب الهی هدایت می‌کند. خودشناسی و عبادت، چونان دو بال، انسان را در این مسیر به پرواز درمی‌آورند.

بخش چهارم: نقد فرهنگ علمی و مسیرهای معنوی

نقد فرهنگ رجوع به دانش دیگران

فرهنگ علمی کنونی، که در آن دانشمندان صرفاً به دانش دیگران ارجاع می‌دهند و خود از ابداع بازمی‌مانند، مانند باغی است که میوه‌هایش از درختان دیگران چیده شده و هیچ نهالی از خود نروییده است. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که دانشمند واقعی، کسی است که از دانش دیگران به عنوان سرمایه‌ای برای خلق دانش جدید استفاده کند، نه این که صرفاً آن را تکرار کند.

درنگ: دانشمند واقعی، کسی است که از دانش دیگران به عنوان سرمایه‌ای برای خلق دانش جدید بهره می‌گیرد، نه صرفاً تکرارکننده معلومات دیگران.

این نقد، به فقدان خلاقیت در میان برخی دانشمندان اشاره دارد و بر ضرورت پرورش نوآوری در نظام‌های آموزشی تأکید می‌کند.

باز بودن مسیرهای معنوی

برخلاف تصور رایج، مسیرهای معنوی مانند وحی و الهام پایان نیافته‌اند. اگرچه نبوت تشریعی به پایان رسیده، اما علوم لدنی و الهامات همچنان برای انسان در دسترس هستند. استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به آیه «وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا» (و پروردگار تو فراموشکار نیست)، تأکید می‌کنند که خداوند، انسان را در مسیر رشد معنوی تنها نگذاشته و راه‌های الهام و کشف همچنان گشوده است.

درنگ: مسیرهای معنوی مانند الهام و علوم لدنی همچنان برای انسان باز هستند و پایان نیافته‌اند.

این دیدگاه، انسان را به سوی کشف امکانات جدید در شناخت وجودی‌اش هدایت می‌کند و بر پویایی دین در برابر نیازهای بشری تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، به نقد فرهنگ علمی و تأکید بر باز بودن مسیرهای معنوی اختصاص یافت. فقدان خلاقیت در نظام‌های آموزشی و انقطاع انسان مدرن از منابع معنوی، از موانع اصلی رشد اوست. بازنگری در این فرهنگ و توجه به مسیرهای معنوی، می‌تواند انسان را به سوی شناخت عمیق‌تر هدایت کند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با کاوش در محتوای وجودی انسان، بر ضرورت تعادل میان آموزش و ابداع تأکید کرد. آموزش بیش از حد یا نادرست، چونان باری سنگین، انسان را از خلاقیت، الهام، و علوم لدنی محروم می‌سازد. نظام‌های آموزشی کنونی، که به جای پرورش نوآوری، به تکرار دانش دیگران منجر شده‌اند، نیازمند بازنگری اساسی هستند. شناخت انسان، نیازمند تمرکز بر ماهیت وجودی اوست، نه ارجاع به مفاهیم انتزاعی. خودشناسی، عبادت، و تأمل درونی، چونان چراغ‌هایی هستند که مسیر انسان را به سوی مراتب ربوبی روشن می‌کنند. این اثر، دعوتی است به بازاندیشی در نظام‌های آموزشی و پرورش خلاقیت و خودآگاهی در کنار آموزش متعادل.

با نظارت صادق خادمی