متن درس
کتاب فلسفه وجودی انسان: تأملاتی در ساختار وجودی و معرفتی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۱۰۴)
مقدمه: درآمدی بر فلسفه وجودی انسان
انسان، موجودی چندساحتی است که در شبکهای پیچیده از قوای وجودی و معرفتی، به جستوجوی حقیقت و کمال خویش میپردازد. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین ساختار وجودی انسان از منظری فلسفی و عرفانی میپردازد. محور این تأملات بر سه مرکز بنیادین در وجود انسان، یعنی حس، عقل و دل، و دو خروجی اصلی، یعنی علم و عمل، متمرکز است. این مراکز و خروجیها، که از منظری هستیشناختی و معرفتشناختی تحلیل میشوند، انسان را بهسان آزمایشگاهی معرفی میکنند که در آن، قوای وجودیاش به آزمون و پرورش درمیآیند.
بخش اول: ساختار وجودی انسان و مراکز بنیادین
سه مرکز بنیادین: حس، عقل و دل
انسان، موجودی است که در وجود خویش سه مرکز متمایز و بنیادین را دربردارد: حس، عقل و دل. این مراکز، که به ترتیب به حواس ظاهری، تعقل و حیات قلبی انسان اشاره دارند، بهصورت بالقوه و بالفعل در وجود او حاضرند. برای شناخت جامع انسان، توجه به هر سه مرکز ضروری است، زیرا هر یک درگاه خاصی برای ادراک و تعامل با جهان و حقیقت فراهم میکنند.
این تقسیمبندی، ریشه در سنتهای فلسفی و عرفانی اسلامی دارد که انسان را موجودی چندبعدی میداند. حس، بهسان دروازهای است که جهان مادی را به ذهن انسان متصل میکند؛ عقل، چونان مشعلی است که دادههای حسی را تحلیل و به معرفت نظری تبدیل میکند؛ و دل، چونان کانونی است که معرفت شهودی و روحانی را در خود پرورانده و انسان را به سوی حقیقت متعالی هدایت میکند.
ویژگیها و نقش مرکز حس
مرکز حس، شامل حواس ظاهری انسان است که بهطور سنتی بهعنوان حواس پنجگانه شناخته میشوند، هرچند ممکن است تعداد آنها فراتر از این باشد. این حواس، ابزار ادراک متعلقات مادیاند و انسان را با جهان پیرامونش پیوند میدهند. تنوع ادراکات حسی، مانند رنگها و مزهها، چنان گسترده است که نمیتوان آنها را به چند مورد محدود کرد. برای نمونه، مزهها فراتر از دستهبندیهای سادهانگارانهای چون شوری، شیرینی و تلخیاند و تجربهای غنی و پیچیده را به انسان عرضه میکنند.
این دیدگاه با علوم شناختی مدرن همخوانی دارد که حواس اضافی مانند حس لامسه درونی یا تعادل را نیز در نظر میگیرند. حس، بهسان پلی است که انسان را به ماده متصل میکند و دادههای اولیه را برای پردازش عقلی فراهم میسازد. این مرکز، اگرچه به متعلقات مادی وابسته است، نقطه آغازین ادراکات انسانی است که بدون آن، تعقل و معرفت قلبی ممکن نمیشود.
نقش عقل و وابستگی آن به حس
عقل، بهعنوان قوه تحلیل و استدلال، به دادههای حسی وابسته است. بدون فعال شدن و تقویت حواس، زمینه رشد عقلانی فراهم نمیشود. تقویت و تکامل حواس، چونان خاک حاصلخیزی است که بذر تعقل در آن شکوفا میشود. این اصل، با دیدگاههای فلسفی ارسطویی و اسلامی همراستاست که عقل را نیازمند دادههای حسی برای پردازش و تولید معرفت میدانند.
عقل، چونان معماری است که با مصالح حسی، بنای معرفت را برمیسازد. این قوه، با پردازش دادههای حسی، انسان را از ادراکات خام به سوی استنتاجات نظری هدایت میکند و زمینه را برای ورود به ساحت معرفت قلبی فراهم میسازد.
دل: کانون معرفت شهودی
دل، بهعنوان ظرف معرفت شهودی و روحانی، پس از تقویت حس و عقل، به مرحلهای میرسد که انسان را به ادراکات متعالی رهنمون میشود. در عرفان اسلامی، دل کانون دریافت الهامات و معارف الهی است که فراتر از عقل نظری عمل کرده و به حوزه معرفت باطنی وارد میشود. دل، چونان آیینهای است که نور حقیقت الهی را بازمیتاباند و انسان را به سوی کمال وجودی هدایت میکند.
بخش دوم: ورودیها و خروجیهای وجودی انسان
سه ورودی و دو خروجی
سه مرکز حس، عقل و دل، بهعنوان ورودیهای وجودی انسان، دادههای ادراکی را دریافت کرده و به دو خروجی اصلی، یعنی علم و عمل، منجر میشوند. این ساختار، انسان را موجودی معرفی میکند که ادراکاتش در نهایت به تولید دانش یا کنش عملی میانجامد. علم، بهسان میوهای است که از درخت معرفت میروید، و عمل، چونان تجلی اراده انسانی است که در عالم ماده ظهور مییابد.
خروجیهای علمی شامل دانش و اظهارات نظریاند، در حالی که خروجیهای عملی به کنشها و اعمال انسان اشاره دارند. این تقسیمبندی، با دیدگاههای فلسفی اسلامی که انسان را ترکیبی از نظر و عمل میدانند، همراستاست.
تفاوت در خروجیهای انبیا
انبیا و اولیای الهی در دو حوزه معرفت و قدرت تفاوت دارند. برخی، مانند لقمان حکیم، در معرفت نظری برجستهاند، در حالی که برخی دیگر، مانند حضرت موسی علیهالسلام، در قدرت عملی ممتازند. لقمان، بهعنوان شخصیتی که در قرآن کریم به حکمتش اشاره شده، نماد معرفت نظری است: وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ ۚ (و بهراستی به لقمان حکمت عطا کردیم که خدا را شکر کن). در مقابل، حضرت موسی علیهالسلام با معجزاتی چون ید بیضا و عصا، در قدرت عملی ممتاز است: وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَىٰ (و آن چیست که در دست راست توست، ای موسی؟).
این تفاوت، نشاندهنده تنوع در رسالت انبیاست که هر یک، به اقتضای جایگاه و مأموریت خویش، در یکی از این دو حوزه برجستهترند.
ضرورت خودآزمایی
انسان باید خود را آزمایش کند تا دریابد در کدام حوزه، معرفت یا قدرت، توانمندتر است. این خودآزمایی، فرایندی است که در عرفان عملی بهعنوان خودشناسی و محاسبه نفس شناخته میشود. انسان، چونان کاوشگری است که در آزمایشگاه وجود خویش، به کشف قوای درونی خود میپردازد.
شبها، بهویژه در سحرگاهان، فرصتی مغتنم برای این خودآزمایی است. عبارت «من طلب العلی سهر اللیالی» (کسی که در پی بلندمرتبگی است، شبها را بیدار میماند) بر اهمیت تأمل شبانه تأکید دارد. این بیداری، نه صرفاً برای عبادت صوری، بلکه برای تمرین و پرورش قوای وجودی است.
تمثیلات خودآزمایی
تمثیلاتی چون تمرین هفتتیرکشها با اسلحه، نشاندهنده اهمیت تمرین مستمر برای تسلط بر قوای وجودی است. همانگونه که تیرانداز با تمرین، مهارت خویش را صیقل میدهد، انسان نیز باید حواس، عقل و دل خود را با تمرین شبانه پرورش دهد. این تمرین، چونان نقاشی است که با هر قلممو، تابلوی وجود انسان را کاملتر میکند.
بخش سوم: مراتب خروجیها و تأثیرات وجودی
چهار شعبه خروجیها
خروجیهای علم و قدرت به چهار شعبه تقسیم میشوند: ربوبی، ملکی، نفسانی و هواجسی. شعب ربوبی (وحی) و ملکی (الهام) مختص انبیا و اولیای الهیاند، در حالی که شعب نفسانی و هواجسی برای همه انسانها، حتی افراد خبیث، قابل دسترسی است. جنیان نیز در این دو حوزه فعالاند، اما از مراتب ربوبی و ملکی محروماند.
این تقسیمبندی، نظام پیچیدهای از مراتب وجودی را نشان میدهد که در آن، اولیای الهی بهواسطه وحی و الهام، به مراتب متعالی دست مییابند، در حالی که نفسانی و هواجسی، قوایی مشترک میان انسانها و موجودات دیگر است که میتواند به خیر یا شر منجر شود.
محدودیتها و خطرات قوای نفسانی و هواجسی
افراد خبیث یا مرتاضان میتوانند از قوای نفسانی و هواجسی برای کارهای ناپسند استفاده کنند. این قوا، اگرچه قدرتمندند، در برابر مراتب ربوبی و ملکی اولیای الهی ناتواناند. جنیان، با وجود قدرت در حوزه هواجسی، از معرفت محدود برخوردارند و نمیتوانند به مراتب متعالی دست یابند.
مرتاضان، که اغلب به روشهای ناپاک متوسل میشوند، از قوای نفسانی و هواجسی بهره میبرند، در حالی که اولیای الهی در مراتب ربوبی و ملکی عمل میکنند. این تمایز، چونان خط فاصلی است که حقیقت را از باطل جدا میسازد.
تأثیر طهارت بر سلامت جسم و روح
طهارت، بهویژه وضو، در حفظ سلامت جسمی و روانی انسان مؤثر است. بیطهارتی میتواند به آشفتگی خواب و بیماریهایی چون رعشه منجر شود. قرآن کریم نیز بر امانتداری انسان و مسئولیت او در برابر خویشتن تأکید دارد: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، و انسان آن را بر دوش گرفت، که او ستمگر و نادان بود).
خوابیدن بدون وضو، چونان سفری بیحفاظ در تاریکی است که انسان را در معرض آشفتگیهای روانی قرار میدهد. طهارت، پلی است که جسم و روح را به هم متصل کرده و تعادل وجودی انسان را حفظ میکند.
بخش چهارم: نقد علم دینی و ضرورت خودسازی
نقد مطالعه صرف
مطالعه صرف، بدون خودآزمایی و تمرین عملی، انسان را به سطح یک کارگر تقلیل میدهد که تنها مزد دریافت میکند، اما به رشد باطنی نمیرسد. علم دینی، اگرچه ارزشمند است، اما بدون خودسازی عملی، به کمال نمیرسد. این نقد، چونان هشداری است که طالبان علم را از غرق شدن در ظاهر دانش برحذر میدارد.
وقتی کتابها فزونی یافتند، قدرت تحلیل کاهش یافت و علم دینی به مطالعه صرف محدود شد. این محدودیت، چونان غباری است که بر آیینه معرفت نشسته و آن را تیره میسازد.
ضرورت خودسازی عالمان دینی
عالمان دینی باید با خودآزمایی و تقویت قوای وجودی، قدرت لازم برای دفاع از حقیقت را کسب کنند. این قدرت، نه با زور و قلدری، بلکه با پرورش قوای باطنی و معنوی بهدست میآید. عالم دینی، چونان نگهبانی است که با مشعل معرفت و سلاح خودسازی، از حریم دین پاسداری میکند.
خودسازی، فرایندی است که عالم را از مطالعه صرف به سوی عمل و تأثیرگذاری هدایت میکند. این فرایند، چونان سفری است که از ظاهر علم به باطن معرفت میرسد.
آزادی در عبادت و تسامح دینی
آزادی در نحوه عبادت، مانند قنوت به جای نماز در برخی گروهها، باید محترم شمرده شود، مشروط بر اینکه به اصول کلی دین لطمه نزند. این تسامح، چونان نسیمی است که فضای گفتوگو و وحدت را در جامعه دینی تقویت میکند.
برخی گروهها، مانند اهل حق، ادعای قدرتهای باطنی مانند حرکت ریش بدون حرکت پوست دارند. این ادعاها، هرچند نیازمند بررسی است، اما باید با تسامح و پرهیز از تعصب مواجه شود.
جمعبندی: انسان، آزمایشگاه وجودی
این نوشتار، با تأمل در ساختار وجودی انسان، نشان داد که انسان، موجودی است چندساحتی که در سه مرکز حس، عقل و دل، دادههای وجودی را دریافت کرده و به دو خروجی علم و عمل میرساند. این ساختار، چونان نظامی سلسلهمراتبی است که از ادراکات مادی به سوی معرفت متعالی حرکت میکند. خودآزمایی، بهویژه در سحرگاهان، کلید کشف قوای وجودی و پرورش آنهاست. تمایز میان مراتب ربوبی و ملکی، که مختص اولیای الهی است، و نفسانی و هواجسی، که در دسترس همگان است، نشاندهنده پیچیدگی نظام هستیشناختی انسان است.
نقد مطالعه صرف و تأکید بر خودسازی عملی، راهکاری برای رشد معنوی و علمی ارائه میدهد که برای عالمان دینی و طالبان معرفت الهی ضروری است. انسان، چونان آزمایشگاهی است که در آن، قوای وجودیاش با تمرین و تأمل به حرکت درمیآیند و او را به سوی کمال هدایت میکنند.