متن درس
احیای حقیقت انسانی: بازخوانی فلسفی ظرفیتهای وجودی آدمی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۱۰۸)
دیباچه: در جستوجوی حقیقت آدمی
انسان، این آیینه تمامنمای هستی، در کالبد خویش گنجینهای از ظرفیتهای بیکران نهفته دارد. در نگاه فلسفی و عرفانی، او موجودی است که میتواند با شکوفایی قوای وجودی خویش، به مراتب والای معرفت و کمال دست یابد. بااینحال، انسان معاصر در بند رکود و رخوت گرفتار آمده و از تحقق حقیقت وجودی خویش بازمانده است. این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، میکوشد تا با نگاهی عمیق و انتقادی، راههای احیای عظمت انسانی را در پرتو فلسفه و عرفان اسلامی کاوش کند. محور این تأملات، ضرورت بازنگری در تربیت، تغذیه و سبک زندگی انسان است تا او بتواند از نیمهمردگی به حیات کامل وجودی خویش گام نهد.
بخش نخست: حقیقت وجودی انسان و موانع شکوفایی آن
ماهیت انسان: مجموعهای از عالم هستی
انسان، در نگاه فلسفی و عرفانی، چونان جهانی کوچک است که تمامی انواع و اجناس عالم را در خویش گرد آورده است. او آیینهای است که در آن، جلوههای گوناگون هستی، از عرش و کرسی گرفته تا آسمانها، زمین، حیوانات، نباتات و جواهر معدنی، بازتاب یافتهاند. این جامعیت وجودی، انسان را به مظهر اعظم حق بدل ساخته است.
بااینحال، این ظرفیت عظیم در انسان معاصر به رکود گراییده است. بخش عمدهای از قوای وجودی او، اعم از حس، عقل و دل، به دلیل فقدان تربیت و تغذیه مناسب، تعطیل شده و او را به موجودی نیمهمرده بدل کرده است. این رکود، که گاه تا ۹۸ درصد از وجود انسان را در بر میگیرد، نتیجه فرهنگهای محدودکنندهای است که انسان را از خودآگاهی و اقتدار محروم ساختهاند.
رکود وجودی: انسان، مرده متحرک
انسان معاصر، با وجود داشتن شناسنامه و هویت ظاهری، از هویت وجودی خویش بیبهره است. او مانند مردهای متحرک است که تنها ۵ تا ۱۰ درصد از قوای وجودیاش فعال است. این ناتوانی در قوای گوناگون، از دستگاه گوارش گرفته تا ذهن و حرکت، نمود یافته است. برای نمونه، دستگاه گوارش انسان ممکن است ۱۵ درصد فعال باشد، درحالیکه ذهن او تنها ۳ درصد از ظرفیت خود را به کار گرفته است. این ناهمگونی، نتیجه فقدان توجه به نیازهای خاص هر قوه وجودی است.
در قرآن کریم، این رکود وجودی با اشاره به قلبهای مهرشده و گوشهای سنگین توصیف شده است:
خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
(سوره بقره، آیه ۷): «خداوند بر دلها و گوشهایشان مهر نهاده و بر چشمانشان پردهای است و برایشان عذابی بزرگ است.» این آیه، به انسداد قوای وجودی انسان در اثر غفلت اشاره دارد.
علل جسمانی و معنوی رکود
چروک شدن پوست، سفید شدن مو و کاهش قدرت جسمانی، نشانههای ظاهری رکود حیاتی انسان هستند. این پدیدهها، نتیجه تغذیه ناسالم، سبک زندگی نادرست و انسداد ارتباط با سماوات است. انسان، با مصرف غذای نامناسب و دوری از تمرینات معنوی، از انرژی حیاتی خویش محروم میشود. در بعد معنوی نیز، فقدان خودآگاهی و تمرینهای عرفانی، قوای روحی و روانی او را به تعطیلی میکشاند.
یکی از عالمان دینی فرموده است: «انسان، اگر خود را در معرض سماوات قرار ندهد و پیوسته زیر سقفهای مادی محصور بماند، از رشد وجودی بازمیماند.» این سخن، بر اهمیت ارتباط با عالم بالا و گریز از محدودیتهای مادی تأکید دارد.
جمعبندی بخش نخست
انسان، بهعنوان مظهر اعظم حق، دارای ظرفیتهایی بیکران است که در اثر فرهنگهای محدودکننده و فقدان تربیت مناسب، به رکود گراییدهاند. او مانند مردهای متحرک است که تنها بخش ناچیزی از وجودش فعال است. برای احیای این حقیقت، باید قوای وجودی او با تغذیه، تمرین و خودآگاهی شکوفا شوند. این بخش، با تأکید بر جامعیت وجودی انسان، ضرورت بازنگری در سبک زندگی او را برجسته ساخت.
بخش دوم: نقد یکسانانگاری نقشهای انسانی
فقدان تمایز در نقشهای انسانی
یکی از موانع اصلی رشد وجودی انسان، یکسانانگاری نقشهای او در جامعه است. در جوامع معاصر، تفاوتی میان عارف، عالم، کارگر و کارمند قائل نمیشوند. این یکسانانگاری، مانع از آن است که هر نقش، تربیت و تغذیه خاص خود را داشته باشد. برای نمونه، عارف نیازمند سبک زندگیای است که او را به پرواز معنوی برساند، درحالیکه عالم باید با تغذیه فکری و معنوی، به مراتب دانش و معرفت دست یابد.
این نقد، به فرهنگهای تحقیرآمیزی اشاره دارد که انسان را از هویت وجودی خویش محروم کردهاند. انسان معاصر، با وجود داشتن شناسنامه، فاقد موقعیتی است که او را بهعنوان موجودی متعالی تعریف کند.
ناتوانی در تفکر، اراده و حرکت
انسان معاصر، در قوای اساسی خویش، یعنی تفکر، اراده و حرکت، ناتوان است. او میاندیشد، اما اندیشهاش به نتیجه نمیرسد؛ اراده میکند، اما ارادهاش به چیزی تعلق نمیگیرد؛ حرکت میکند، اما از حرکتش چیزی برنمیآید. این ناتوانی، نتیجه فقدان تربیت هدفمند و تمرینهای وجودی است.
در قرآن کریم، این ناتوانی با اشاره به غفلت انسان توصیف شده است:
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَّا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ
(سوره اعراف، آیه ۱۷۹): «و بهراستی بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدهایم. دلهایی دارند که با آن نمیفهمند و چشمانی دارند که با آن نمیبینند و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند. آنان مانند چهارپایاناند، بلکه گمراهترند. اینان همان غافلاناند.»
جمعبندی بخش دوم
یکسانانگاری نقشهای انسانی، مانع از شکوفایی قوای وجودی متناسب با هر نقش شده است. انسان معاصر، در تفکر، اراده و حرکت ناتوان است و این ناتوانی، نتیجه فقدان تربیت هدفمند و تمرینهای وجودی است. برای احیای حقیقت انسانی، باید هر نقش با سبک زندگی و تغذیه خاص خود تعریف شود.
بخش سوم: تغذیه و تمرین، کلید شکوفایی وجودی
تغذیه هدفمند: درسهایی از ورزشکاران
ورزشکاران، نمونهای روشن از اهمیت تغذیه هدفمند ارائه میدهند. هر ورزشکار، با توجه به نوع ورزش خود، رژیم غذایی خاصی را دنبال میکند. برای نمونه، فوتبالیست، پینگپنگباز و بدنساز، هرکدام رژیم غذایی متفاوتی دارند که متناسب با نیازهای جسمانی و نوع فعالیت آنهاست. این رژیمها، با محاسبه دقیق، به ارتقای عملکرد آنها کمک میکند.
بدنسازان، با ترکیب غذا، دارو و ورزش، بدنی چونان تختهسنگ میسازند که ماهیچههایش بهگونهای پیچیده و قدرتمند به هم تنیده شده است. این تمثیل، نشاندهنده اهمیت تغذیه و تمرین در تقویت قوای جسمانی است که میتواند به قوای روحی و روانی نیز تعمیم یابد.
تغذیه عارف و عالم
عارف و عالم، مانند ورزشکار، نیازمند رژیم غذایی و سبک زندگی خاصی هستند. مصرف غذاهای عادی، که متناسب با نیازهای معرفتی و معنوی آنها نیست، مانع از پرواز وجودیشان میشود. برای نمونه، عارف باید با تغذیهای که او را به مراتب متعالی معرفت میرساند، قوای روحی خود را تقویت کند. این تغذیه، تنها به غذای جسمانی محدود نمیشود، بلکه شامل ذکر، عبادت و تمرینهای عرفانی نیز میشود.
یکی از عالمان دینی فرموده است: «عارف، اگر بخواهد به پرواز معنوی دست یابد، باید از غذای عادی پرهیز کند و سبک زندگیای را برگزیند که او را به سماوات متصل سازد.» این سخن، بر ضرورت تمایز در سبک زندگی عارف و عالم تأکید دارد.
دوپینگ وجودی: ترکیب غذا، ذکر و تمرین
مانند ورزشکارانی که با دوپینگ و تمرین به موفقیت میرسند، عارف و عالم نیز باید با ترکیب تغذیه مناسب، ذکر و تمرینهای معنوی، قوای وجودی خود را تقویت کنند. این دوپینگ وجودی، شامل انتخاب غذای جسمانی و معنوی متناسب با هدف است. برای نمونه، عارف باید ذکری را برگزیند که قلبش را به نور معرفت روشن کند، و عالم باید مطالعهای هدفمند داشته باشد که ذهنش را به سوی حقیقت گشاید.
جمعبندی بخش سوم
تغذیه و تمرین، کلید شکوفایی قوای وجودی انسان هستند. ورزشکاران با رژیم غذایی هدفمند و تمرین، بدنی قدرتمند میسازند، و عارف و عالم نیز باید با تغذیه جسمانی و معنوی مناسب، به مراتب متعالی دست یابند. دوپینگ وجودی، که شامل ترکیب غذا، ذکر و تمرین است، راهی برای احیای حقیقت انسانی است.
بخش چهارم: نقد کلیگویی و ضرورت روشهای عملی
محدودیتهای کلیگویی فلسفی
یکی از موانع اصلی رشد وجودی انسان، کلیگویی در فلسفه و عرفان است. عبارات فیلسوفانی چون ملاصدرا، شیخ اشراق و محییالدین عربی، هرچند زیبا و عمیقاند، اما به دلیل فقدان روشهای عملی، به نتیجهای ملموس منجر نمیشوند. برای نمونه، ملاصدرا در جلد هفتم اسفار میفرماید: «معشوقات، به تفاوت وجودات، متفاوتاند.» این سخن، هرچند حکیمانه است، اما بدون روشهای عملی، به رشد وجودی انسان کمکی نمیکند.
این کلیگوییها، مانند تراولهای بیارزشی هستند که نمیتوان با آنها چیزی خرید. انسان نیازمند روشهای عملی است که بتواند با آنها قوای وجودی خود را شکوفا کند. برای نمونه، باید بداند با آب، خاک، غذا و ذکر چه کند تا وجودش زنده شود.
روشهای عملی برای رشد وجودی
برای احیای حقیقت انسانی، باید روشهای عملی برای تغذیه و تمرین قوای وجودی ارائه شود. انسان باید سرمایه وجودی خود، یعنی روح، نفس و بدن را با ترازوی خودآزمایی بسنجد و با حرکت تدریجی در تغذیه، ذکر و شغل، قوای خود را تقویت کند. این حرکت تدریجی، مانند گامهای آهستهای است که کوهنورد را به قله میرساند.
یکی از عالمان دینی فرموده است: «انسان باید هر هفته، هر ماه و هر سال، پیشرفت وجودی خود را بسنجد و ببیند چه میزان از ظرفیتهایش شکوفا شده است.» این سخن، بر اهمیت خودآزمایی و حرکت مستمر تأکید دارد.
جمعبندی بخش چهارم
کلیگویی فلسفی، مانع از درک جزئیات و روشهای عملی برای رشد انسان است. انسان باید با خودآزمایی و حرکت تدریجی در تغذیه، ذکر و تمرین، قوای وجودی خود را شکوفا کند. این روشهای عملی، راهی برای احیای حقیقت انسانی و گریز از رکود هستند.
بخش پنجم: تحول در علم دینی و ضرورت روشمندی
نقد رکود در علم دینی
علم دینی، به دلیل فقدان روشهای عملی و ارزیابیهای دقیق، در رکود گرفتار آمده است. مطالعه صرف، بدون ترکیب با تمرین و تغذیه معنوی، به رشد وجودی منجر نمیشود. برای نمونه، خواندن کتب فلسفی مانند اسفار و شفا، بدون روشمندی، نتیجهای جز انباشت الفاظ ندارد.
یکی از عالمان دینی فرموده است: «علم دینی باید مانند باشگاهی باشد که در آن، عالمان با تمرین و امتحان، قوای وجودی خود را تقویت کنند.» این سخن، بر ضرورت تحول در نظام آموزشی علم دینی تأکید دارد.
ضرورت امتحان و مسابقه
علم دینی باید با امتحان، مناظره و مسابقه، عالمان را به سوی رشد سوق دهد. این ارزیابیها، مانند آینهای هستند که عالم را به خودآزمایی وا میدارند. در دنیای امروز، دانشگاهها با وجود ضعفهایشان، در چهار سال مهندس تربیت میکنند، اما علم دینی، به دلیل فقدان روشمندی، از این پویایی محروم است.
برای نمونه، در ورزش، ستارهها و فینالیستها با مسابقه مشخص میشوند. علم دینی نیز باید با امتحان و مناظره، عالمان برجسته را شناسایی کند و رشد آنها را تضمین نماید.
جمعبندی بخش پنجم
علم دینی، برای گریز از رکود، باید با روشهای عملی و ارزیابیهای دقیق، به باشگاهی برای رشد عالمان بدل شود. امتحان، مناظره و مسابقه، ابزارهایی هستند که میتوانند عالمان را به سوی شکوفایی قوای وجودی سوق دهند.
نتیجهگیری نهایی
انسان، این آیینه تمامنمای هستی، دارای ظرفیتهایی بیکران است که در اثر رکود و فقدان تربیت مناسب، به تعطیلی گراییدهاند. برای احیای حقیقت انسانی، باید قوای وجودی او با تغذیه هدفمند، تمرین مستمر و خودآزمایی شکوفا شوند. عارف و عالم، مانند ورزشکار، نیازمند سبک زندگی و تغذیه خاصی هستند که آنها را به مراتب متعالی معرفت و کمال برساند. کلیگویی فلسفی، بدون روشهای عملی، مانع از رشد است و انسان باید از کلیات به جزئیات عملی حرکت کند. علم دینی نیز باید با امتحان و مسابقه، به باشگاهی برای رشد عالمان بدل شود. این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، انسان را به بازنگری در سبک زندگی و حرکت تدریجی به سوی عظمت وجودی دعوت میکند.