متن درس
بازاندیشی در روششناسی فلسفه اسلامی: نقدی بر تعاریف و احکام عقلی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۱۰۹)
دیباچه: ضرورت بازسازی روششناسی فلسفه اسلامی
فلسفه اسلامی، بهسان درختی کهنسال که ریشههایش در خاک معرفت دینی و عقلی فرو رفته، گاه از فقدان روشهای تحقیقی دقیق رنج برده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، در پی آن است که با نگاهی نقادانه، روششناسی تعاریف و احکام عقلی در این سنت فکری را مورد بازکاوی قرار دهد. هدف، نه تنها نقد کاستیهای موجود، بلکه ارائه راهکارهایی برای بازسازی نظامهای معرفتی در حوزههای علمی است تا از این رهگذر، دانشی معتبر و کاربردی به بار آید. این اثر، با تمرکز بر انسان بهمثابه محور فلسفه اسلامی، میکوشد تا با زبانی روشن و متین، راه را برای فهمی عمیقتر از ظرفیتهای وجودی انسان هموار سازد. همانگونه که باغبانی ماهر، شاخههای خشکیده را میهراسد تا درخت به بار نشیند، این نوشتار نیز در پی هرس کردن روشهای غیرعلمی و جایگزینی آنها با رویکردهای تحقیقی است.
بخش نخست: نقد روشهای ارتجالی در فلسفه اسلامی
کاستیهای روششناختی در تدوین تعاریف عقلی
یکی از چالشهای بنیادین در سنت فلسفی اسلامی، فقدان تحقیق دقیق در تدوین تعاریف و احکام عقلی است. بسیاری از این تعاریف، بهجای آنکه محصول کوششهای علمی و استدلالی باشند، بهصورت ارتجالی ارائه شدهاند. ارتجال، بهسان باد بیریشهای است که سخنان را پراکنده میسازد، بدون آنکه به عمق حقیقت نفوذ کند. در این رویکرد، فیلسوفان گاه بدون زحمت علمی یا بررسی آزمایشگاهی، تاریخی و زمانی، به تعریف مفاهیمی پرداختهاند که نیازمند سالها کاوش و تأمل است.
درنگ: فقدان تحقیق در تعاریف عقلی، فلسفه اسلامی را از دستیابی به دانشی معتبر و کاربردی باز داشته است. روشهای ارتجالی، بهجای تولید معرفت، به پراکندگی و سطحینگری منجر شدهاند. |
این کاستی، همانند پزشکی است که بدون معاینه بیمار، نسخهای شتابزده تجویز کند. چنین نسخهای نهتنها شفابخش نیست، بلکه ممکن است به وخامت حال بیمار بینجامد. در فلسفه اسلامی نیز، تعاریف و احکام باید با دقت و کوشش علمی تدوین شوند تا بتوانند راهگشای پرسشهای عمیق بشری باشند.
تمایز میان نقل و ارتجال در معرفت فلسفی
در ادبیات معرفتی، نقل به معنای انتقال محتوای معتبر از منبعی موثق است، حال آنکه ارتجال، ارائه پاسخهای بیپشتوانه و شتابزده را شامل میشود. در سنت فلسفی اسلامی، بسیاری از تعاریف بهجای آنکه منقول از منابع معتبر باشند، بهصورت ارتجالی ارائه شدهاند. نقل، مانند جویباری است که از چشمهای زلال سرچشمه میگیرد، اما ارتجال، چون گردبادی است که گرد و غبار را بیهدف برمیانگیزد.
این تمایز، نشاندهنده ضعفی عمیق در روششناسی فلسفی است. نقل معتبر، نیازمند سندی است که ریشه در استدلال و تحقیق داشته باشد، اما ارتجال، به پاسخهایی منجر میشود که فاقد عمق و اعتبارند. برای نمونه، هنگامی که پرسشی درباره چیستی عرش یا لوح مطرح میشود، پاسخهای فوری و بدون پشتوانه، نهتنها گرهای از معما نمیگشایند، بلکه بر پیچیدگی آن میافزایند.
پیامدهای تعاریف ارتجالی
تعاریف ارتجالی، مانند دانههایی هستند که در خاک نامناسب کاشته شدهاند و هرگز به بار نمینشینند. مفاهیمی چون عرش، فرش، کرسی، لوح، قلم، سجین و عِلّیین، که در متون دینی و فلسفی از جایگاهی والا برخوردارند، اغلب بدون تحقیق و سند ارائه شدهاند. این تعاریف، پس از سدهها، همچنان فاقد ارزش علمی و کاربردیاند، زیرا بهجای کاوش عمیق، به پاسخهای سطحی بسنده شده است.
برای نمونه، تعریف عرش بهمثابه جایگاهی متعالی یا لوح بهعنوان ظرف دانش الهی، بدون تحلیل دقیق، همانند نقاشی است که تنها خطوطی مبهم بر بوم کشیده باشد. این تعاریف، نهتنها به فهم عمیقتر منجر نشدهاند، بلکه ذهن را در هزارتویی از ابهام گرفتار ساختهاند.
درنگ: تعاریف ارتجالی مفاهیم متعالی، مانند عرش و لوح، فلسفه اسلامی را از تولید دانش کاربردی محروم کرده و پس از سدهها، همچنان بیثمر ماندهاند. |
نقد پاسخهای شتابزده به پرسشهای فلسفی
در سنت فلسفی اسلامی، گاه به هر پرسشی، پاسخی فوری و بدون تأمل داده شده است. این روش، بهسان دویدن در مسیری بدون مقصد است که تنها به خستگی میانجامد. بر اساس روایات اسلامی، عالم واقعی کسی است که پاسخهایش از کوره تحقیق و تأمل برآید، نه آنکه به هر پرسش، بیدرنگ پاسخی دهد. پاسخهای شتابزده، نشانهای از فقدان عقلانیت است و با حکمت دینی سازگار نیست.
در این راستا، روایتی از عالمان دینی نقل شده که میفرماید: «کسی که به هر پرسشی پاسخ فوری دهد، دیوانه است.» این سخن، چون چراغی راهنما، بر ضرورت تحقیق و تأمل در ارائه پاسخهای فلسفی تأکید دارد.
جمعبندی بخش نخست
روشهای ارتجالی در فلسفه اسلامی، مانند بادهایی گذرا، معرفت را پراکنده کرده و از انسجام و عمق محروم ساختهاند. برای بازسازی این سنت، باید از پاسخهای شتابزده پرهیز کرد و به تحقیق عمیق و روشمند روی آورد. این بخش، با نقد کاستیهای روششناختی، راه را برای بازاندیشی در فلسفه اسلامی هموار میسازد.
بخش دوم: بررسی نمونههای تعاریف غیرعلمی در فلسفه اسلامی
نقد تعاریف ملاصدرا در اسفار اربعه
در جلد ششم اسفار اربعه، صفحه ۲۹۰، فصل سیزدهم، ملاصدرا به بحث از مراتب علم الهی و مفاهیمی چون عنایت، قضا، قدر، محو، اثبات، لوح و قلم میپردازد. با این حال، این تعاریف، اغلب بدون سند و تحقیق ارائه شدهاند و بهجای روش علمی، به نقلهای کلامی یا آیات قرآنی بدون تحلیل عمیق وابستهاند.
برای نمونه، ملاصدرا به آیه يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (رعد: ۳۹؛ «خدا آنچه را بخواهد محو میکند و آنچه را بخواهد ثبت میکند و اصل کتاب نزد اوست») استناد میکند تا مفاهیمی چون قضا و قدر را تبیین کند. اما این استناد، بدون تحلیل فلسفی عمیق، به سطحینگری منجر شده است. این روش، مانند ساختن بنایی بدون پیریزی است که هرچند ظاهری زیبا دارد، اما در برابر پرسشهای عمیق فرو میریزد.
سادهسازی مفاهیم متعالی
مفاهیمی چون محو، اثبات، لوح، قلم، عنایت و قضا، گاه بهصورت سطحی و با قیاس به اشیاء روزمره تعریف شدهاند. برای مثال، لوح به کاغذ و قلم به ابزار نوشتن تشبیه شده است، گویی این مفاهیم متعالی را میتوان با اشیاء مادی سنجید. این سادهسازی، مانند فروکاستن آسمان به سقفی گلی است که نهتنها حقیقت را آشکار نمیکند، بلکه آن را در پردهای از ابهام میپوشاند.
درنگ: سادهسازی مفاهیم متعالی مانند لوح و قلم به اشیاء مادی، از عمق فلسفی آنها کاسته و به فهمی ناقص و غیرعلمی منجر شده است. |
لوح و قلم در فلسفه اسلامی، به عالم هستی و نظام تکوین اشاره دارند، نه به اشیاء مادی. این مفاهیم، نیازمند تبیینی عمیق و روشمندند که با ابزارهای علمی و استدلالی پشتیبانی شوند.
نقد تعریف عنایت بهعنوان صفت یا ظرف
در میان فلاسفه اسلامی، اختلافنظرهایی درباره چیستی عنایت وجود دارد. برخی مشائیان، مانند ابنسینا، عنایت را عالمی متمایز و صورتی زائد بر ذات الهی میدانند، در حالی که اشراقیون آن را صرفاً صفتی برای اهتمام الهی تلقی میکنند. این تعاریف، بدون سند و تحقیق ارائه شدهاند و از اجماع علمی بیبهرهاند.
عنایت، در حکمت متعالیه، به توجه الهی به نظام هستی اشاره دارد، اما این مفهوم، مانند گوهری در صدف، نیازمند کاوشی عمیقتر است تا از سطح صفت یا ظرف فراتر رود و به حقیقتی متعالی بدل شود.
نقد ادعای وجود عالم مثل و عالم عنایت
ادعای وجود عالم مثل (جهان ایدههای افلاطونی) و عالم عنایت، بدون پشتوانه شرعی یا عقلی، در فلسفه اسلامی مطرح شده است. این مفاهیم، مانند سرابهایی در بیابان معرفت، ذهن را فریب میدهند، اما به حقیقت راه نمیبرند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که این تعاریف، فاقد سند و دلیلاند و نمیتوان آنها را بهعنوان واقعیات فلسفی پذیرفت.
درنگ: ادعای وجود عالم مثل و عالم عنایت، بدون سند شرعی یا عقلی، به لفاظی و عبارتپردازی منجر شده و از تولید دانش معتبر بازمانده است. |
نقد تعریف قضا بهعنوان صورتهای عقلی
قضا، در برخی تعاریف فلسفی، بهعنوان صورتهای عقلی موجودات که بهصورت دفعی از ذات الهی صادر میشوند، معرفی شده است. این تعریف، بدون پشتوانه تحقیقی، مانند نقشی بر آب است که بهسرعت محو میشود. قضا، به معنای مشیت الهی در تعیین سرنوشت موجودات، نیازمند تبیینی است که با استدلال و تحلیل عمیق همراه باشد.
استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که چنین تعاریفی، چون حبابهایی بر سطح آب، زیبا به نظر میآیند، اما با اندک تأملی فرو میپاشند. این نقد، بر ضرورت بازاندیشی در روشهای تبیین مفاهیم فلسفی تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
بررسی نمونههای تعاریف غیرعلمی در فلسفه اسلامی، نشاندهنده عمق کاستیهای روششناختی در این سنت است. مفاهیمی چون لوح، قلم، عنایت و قضا، که باید با دقت علمی تبیین شوند، در دام سادهسازی و لفاظی گرفتار آمدهاند. این بخش، با نقد این تعاریف، بر لزوم اتخاذ روشهای تحقیقی تأکید میکند تا فلسفه اسلامی از سطح عبارات پرطمطراق به سوی تولید دانش معتبر گام بردارد.
بخش سوم: راهکارهای بازسازی روششناسی فلسفه اسلامی
لزوم تبدیل حوزههای علمی به مراکز تحقیقی
حوزههای علمی، بهسان کارگاههایی عظیم، باید به مراکز تحقیقی تبدیل شوند که در آنها، تعاریف و احکام فلسفی با سند، تحقیق و زحمت علمی ارائه گردند. این تحول، مانند دمیدن روحی تازه در کالبد علم دینی است که میتواند آن را از خمودگی به پویایی برساند.
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که علم دینی باید مانند آزمایشگاهی مجهز، با ابزارهای دقیق و روشهای منظم، به تولید دانش بپردازد. این پیشنهاد، راه را برای بازسازی نظامهای آموزشی و پژوهشی در حوزههای علمی هموار میسازد.
درنگ: حوزههای علمی باید به مراکز تحقیقی تبدیل شوند تا با روشهای علمی و استدلالی، دانشی معتبر و کاربردی تولید کنند. |
نیاز به ابزارهای علمی (ترازوهای معرفتی)
برای تبیین مفاهیم فلسفی، باید ابزارهای علمی، یا به تعبیر استاد فرزانه قدسسره، «ترازوهای معرفتی»، طراحی شوند. این ترازوها، مانند میزانهایی دقیق، هر مفهوم را با دقت سنجش میکنند و از سطحینگری و لفاظی جلوگیری مینمایند.
این رویکرد، مشابه علوم تجربی است که در آن، کشف یک میکروب یا تولید یک دارو، نیازمند سالها تحقیق و کوشش است. فلسفه اسلامی نیز باید از این روشهای دقیق بهره گیرد تا نتایجی معتبر و کاربردی به بار آورد.
تمرکز بر انسان بهجای مفاهیم انتزاعی
به جای تمرکز بر مفاهیم انتزاعی مانند عرش، کرسی، لوح و قلم، باید انسان و ظرفیتهای وجودی او در کانون توجه قرار گیرد. انسان، مانند گوهری نایاب، محور فلسفه اسلامی است و تبیین راههای معصوم شدن، پیامبر شدن و کرامت یافتن او، باید هدف اصلی باشد.
استاد فرزانه قدسسره با تمثیلی زیبا میفرمایند که انسان، مانند کلهپاچهای است که باید با دقت تکان داده شود تا اجزای آن جدا گردد. این تکان دادن، به معنای تحول معرفتی و عملی است که انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
درنگ: انسان، بهمثابه محور فلسفه اسلامی، باید در کانون توجه قرار گیرد تا ظرفیتهای وجودی او برای تعالی و کرامت به فعلیت برسد. |
نقد وابستگی به دنیا در عالمان
عالمانی که به عوالم متعالی دست یافتهاند، نباید در برابر دنیا خم شوند. وابستگی به دنیا، مانند زنجیری است که روح را در بند میکشد و از تعالی باز میدارد. روایتی از عالمان دینی نقل شده که میفرماید: «متهمش کنید»، یعنی عالمانی که به دنیا وابستهاند، فاقد معرفت واقعیاند.
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که عالم واقعی، مانند ستارهای در آسمان معرفت، از وابستگی به دنیا آزاد است و با جوانمردی و بزرگواری زیست میکند.
جمعبندی بخش سوم
بازسازی روششناسی فلسفه اسلامی، نیازمند تحولی بنیادین در حوزههای علمی است. تبدیل این حوزهها به مراکز تحقیقی، طراحی ابزارهای علمی، تمرکز بر انسان و پرهیز از وابستگی به دنیا، راههایی هستند که میتوانند علم دینی را به سوی پویایی و اعتبار سوق دهند. این بخش، با ارائه راهکارهای عملی، زمینه را برای تحقق این تحول فراهم میسازد.
بخش چهارم: انسانشناسی فلسفی و تحقق ظرفیتهای وجودی
انسان بهمثابه محور فلسفه اسلامی
انسان، در فلسفه اسلامی، چون گوهری است که در صدف وجود نهفته و با تکانهای معرفتی و عملی، میتواند به کمال برسد. این تکانها، مانند نسیمی هستند که غبار از روی گوهر میزدایند و درخشش آن را آشکار میسازند. استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که به جای پرداختن به مفاهیم انتزاعی، باید بر انسان و راههای تعالی او تمرکز کرد.
این دیدگاه، با آیه وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ (اسراء: ۷۰؛ «و بهراستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم») همخوانی دارد که بر کرامت ذاتی انسان تأکید میورزد.
نقد روشهای غیرعلمی در شناخت انسان
روشهای غیرعلمی در تبیین انسان، مانند تعریفهای سطحی از لوح و قلم، مانع از شناخت واقعی او و تحقق ظرفیتهایش شدهاند. این روشها، مانند نقشههایی ناقصاند که راه را به خطا میبرند. برای شناخت انسان، باید از ابزارهای علمی و روشهای تحقیقی بهره گرفت تا حقیقت وجودی او آشکار شود.
تحقق ظرفیتهای وجودی انسان
انسان کامل، با تجرد از مادیات و تحول در نشئات وجودی، میتواند به عوالم متعالی متصل شود. این اتصال، مانند پلی است که زمین را به آسمان پیوند میدهد. استاد فرزانه قدسسره میفرمایند که انسان، با تکان دادن معرفتی و عملی، میتواند به مقام معصوم شدن، پیامبر شدن و کرامت یافتن دست یابد.
درنگ: انسان کامل، با تحول معرفتی و عملی، میتواند به عوالم متعالی متصل شود و ظرفیتهای وجودی خود را به فعلیت برساند. |
جمعبندی بخش چهارم
انسانشناسی فلسفی، بهمثابه قلب تپنده فلسفه اسلامی، باید در کانون توجه قرار گیرد. با کنار گذاشتن روشهای غیرعلمی و تمرکز بر تحول معرفتی و عملی، میتوان راه را برای تحقق ظرفیتهای وجودی انسان هموار کرد. این بخش، با تأکید بر کرامت انسانی، زمینه را برای بازاندیشی در انسانشناسی فلسفی فراهم میسازد.
نتیجهگیری: بهسوی فلسفهای پویا و کارآمد
فلسفه اسلامی، مانند رودی است که اگر از چشمههای زلال تحقیق و استدلال سیراب شود، میتواند دشتهای معرفت را بارور سازد. نقد روشهای ارتجالی و غیرعلمی، نشان داد که کاستیهای روششناختی، این سنت را از دستیابی به دانشی معتبر و کاربردی باز داشته است. مفاهیمی چون لوح، قلم، عنایت و قضا، که باید با زحمت علمی تبیین شوند، در دام سادهسازی و لفاظی گرفتار آمدهاند.
برای بازسازی این سنت، حوزههای علمی باید به مراکز تحقیقی تبدیل شوند که با ابزارهای علمی، به تولید دانشی معتبر بپردازند. انسان، بهمثابه محور فلسفه اسلامی، باید در کانون توجه قرار گیرد تا با تکانهای معرفتی و عملی، به کمال و کرامت دست یابد. این نوشتار، با ارائه راهکارهایی برای تحول روششناختی، میکوشد تا فلسفه اسلامی را از خمودگی به پویایی برساند و راه را برای نسلی نو از عالمان و طلاب هموار سازد.
با نظارت صادق خادمی |
اللهم صل على محمد و آل محمد