در حال بارگذاری ...
Sadegh Khademi - Optimized Header
Sadegh Khademi

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1117

متن درس





اقتدار وجودی انسان در حکمت اسلامی با تأکید بر قرآن کریم

اقتدار وجودی انسان در حکمت اسلامی با تأکید بر قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۱۷)

مقدمه

انسان در حکمت اسلامی، موجودی است که چون گوهری تابناک، ظرفیت‌های بی‌کران وجودی را در خود نهفته دارد. این ظرفیت‌ها، که ریشه در خلافت الهی و کرامت ذاتی او دارند، او را به مراتبی از اقتدار رهنمون می‌سازند که در ساحت‌های نفسانی، روحانی، و الهی متجلی می‌گردد. قرآن کریم، به‌عنوان منبعی بی‌بدیل، انسان را خلیفه‌الله و دارای توانایی تسخیر آسمان‌ها و زمین معرفی می‌کند. بااین‌حال، غفلت از این عظمت وجودی، انسان را به سطحی نازل فروکاسته و او را از تحقق مراتب والای خویش بازداشته است. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی فلسفی و عرفانی، به کاوش در اقتدار انسان در بردهای وجودی مختلف، به‌ویژه در ساحت نفسانی و معنوی، می‌پردازد. با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات عرفانی، این اثر می‌کوشد تا تصویری جامع از جایگاه انسان در نظام خلقت ارائه دهد و موانع تحقق این اقتدار را بررسی نماید.

بخش نخست: اقتدار انسان در ساحت‌های وجودی

اقتدار نفسانی در برد نازل

انسان، حتی در پایین‌ترین مرتبه وجودی خود، یعنی ساحت نفسانی، از اقتداری شگفت‌انگیز برخوردار است. این اقتدار، که گاه در مسیر کفر، عصیان، یا شرك متجلی می‌شود، گواهی بر ظرفیت‌های عظیم وجودی اوست. برای نمونه، توانایی‌های نفسانی نظیر سحر و جادو، که در تاریخ بشر از اقتداری بی‌مانند برخوردار بوده‌اند، نشان‌دهنده گستردگی قوای انسانی است، حتی در حالتی که از مسیر الهی منحرف شده باشد.

درنگ: انسان، حتی در ساحت نفسانی و با وجود انحراف، به اقتداری دست می‌یابد که نشان‌دهنده ظرفیت‌های بی‌کران وجودی اوست.

این اقتدار، هرچند در مقایسه با مراتب بالاتر وجودی محدود است، اما خود گواهی بر عظمت ذاتی انسان است. در قرآن کریم، ساحران فرعون به‌عنوان افرادی با مهارت‌های برجسته توصیف شده‌اند: فَقَالُوا لَهُمْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسَلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ۝ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ (اعراف: ۱۱۱-۱۱۲)؛ «گفتند او و برادرش را بازدارید و گردآورندگان را به شهرها روانه کنید تا هر ساحر دانایی را نزد تو آورند». صفت «علیم» برای ساحران، که معمولاً برای خداوند به کار می‌رود، در اینجا به‌صورت مجازی نشان‌دهنده مهارت و اقتدار آن‌هاست.

اقتدار در ساحت قرب الهی

اگر انسان در ساحت نفسانی و با وجود مفاسد به چنین اقتداری دست می‌یابد، در ساحت قرب الهی، که در بردهای متوسط (روح) و بلند (سرّ) متجلی می‌شود، اقتدار او به مراتبی بس عظیم‌تر ارتقا می‌یابد. این اقتدار، که ریشه در خلافت الهی دارد، انسان را به توانایی‌هایی رهنمون می‌سازد که فراتر از تصورات بشری است.

درنگ: انسان در ساحت قرب الهی، به اقتداری دست می‌یابد که مراتب آن، فراتر از توانایی‌های نفسانی و در راستای تجلی صفات الهی است.

این دیدگاه، با تعالیم عرفانی اسلامی همخوانی دارد که انسان را کون جامع و آیینه تمام‌نمای صفات الهی می‌داند. قرآن کریم نیز این جایگاه را تأیید می‌کند: سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا (جاثیه: ۱۳)؛ «آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، همه را برای شما مسخر کرد».

غفلت از عظمت وجودی

با وجود این ظرفیت‌های عظیم، انسان به دلیل عدم شناخت عظمت وجودی خویش، به سطحی نازل اکتفا کرده و از توانایی‌های والای خود بی‌خبر مانده است. این غفلت، چون پرده‌ای سنگین، انسان را از اوج‌گیری به سوی مراتب الهی بازمی‌دارد.

درنگ: غفلت از عظمت وجودی، انسان را به سطحی نازل فروکاسته و او را از تحقق ظرفیت‌های والای خویش محروم ساخته است.

انسان مدرن، گرفتار روزمرگی‌هایی نظیر خوردن، راه رفتن، و فعالیت‌های ابتدایی، از تسخیر عالم و فعلیت‌بخشی به قوای وجودی خود ناتوان مانده است. این وضعیت، در تضاد با جایگاه انسان به‌عنوان خلیفه‌الله است که در قرآن کریم به صراحت بیان شده است.

جمع‌بندی بخش نخست

انسان در حکمت اسلامی، موجودی است با اقتداری بی‌مانند که در ساحت‌های نفسانی و معنوی متجلی می‌شود. این اقتدار، حتی در برد نازل و با وجود انحراف، شگفت‌انگیز است و در ساحت قرب الهی به مراتبی بس والا می‌رسد. بااین‌حال، غفلت از این عظمت، انسان را به سطحی ابتدایی فروکاسته است. در بخش بعدی، موانع تحقق این اقتدار بررسی خواهد شد.

بخش دوم: موانع تحقق اقتدار وجودی

محدودیت در روزمرگی

یکی از بزرگ‌ترین موانع تحقق اقتدار وجودی انسان، اکتفا به کارهای روزمره و ابتدایی نظیر خوردن، راه رفتن، و فعالیت‌های معمولی است. انسان عادی، که در این سطح گرفتار شده، از تسخیر موجودات و فعلیت‌بخشی به قوای وجودی خود عاجز است.

درنگ: انسان عادی، با اکتفا به روزمرگی‌هایی نظیر خوردن و راه رفتن، از تسخیر عالم و تحقق اقتدار وجودی خود بازمانده است.

این محدودیت، در تضاد با جایگاه انسان در قرآن کریم است که او را موجودی با توانایی تسخیر آسمان‌ها و زمین معرفی می‌کند. انسان مدرن، به دلیل غفلت از این ظرفیت‌ها، به سطحی مشابه حیوانات تنزل یافته که تنها به خوردن، راه رفتن، و مرگ محدود است.

انحطاط به سطح حیوانی

انسان در ساحت نازل، تفاوت چندانی با حیوانات ندارد، زیرا همانند آن‌ها به خوردن، راه رفتن، و مرگ بسنده کرده است. این انحطاط، نتیجه غفلت از اقتدارات نفسانی و معنوی است که انسان را از جایگاه والای خود دور ساخته است.

درنگ: انسان در برد نازل، به دلیل غفلت از اقتدارات وجودی، به سطحی مشابه حیوانات تنزل یافته است.

این مقایسه، نه برای تحقیر انسان، بلکه برای هشدار به انحطاط وجودی اوست. انسان، که چون شاخه‌ای ریحان در برابر چناری تنومند پنداشته شده، در حقیقت گوهری است که به دلیل غفلت، در خاکستر روزمرگی مدفون گشته است.

تسخیر توسط موجودات دیگر

برخی موجودات، از جمله حیوانات، جن، یا شیاطین، توانایی تسخیر دیگر موجودات یا حتی انسان‌ها را دارند. این توانایی، گاه به‌واسطه خود موجودات و گاه از طریق نیروهای غیرمادی نظیر شیاطین یا ملائکه به دست می‌آید.

درنگ: برخی موجودات غیرانسانی، از طریق قوای نفسانی یا نیروهای غیرمادی، توانایی تسخیر انسان‌ها یا دیگر موجودات را دارند.

این نکته، به جایگاه ویژه انسان در نظام خلقت اشاره دارد. انسان، که از نظر وجودی برتر از این موجودات است، به دلیل غفلت، گاه تحت تأثیر آن‌ها قرار می‌گیرد. قرآن کریم به تأثیر شیاطین در سحر اشاره دارد: وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ (بقره: ۱۰۲)؛ «و آنچه شیاطین در سلطنت سلیمان فروخواندند را پیروی کردند».

اکفا به سطح ظاهری

انسان امروزی، به ویژگی‌های ظاهری نظیر نام، ازدواج، و کارهای روزمره محدود شده و از اقتدار واقعی بی‌بهره مانده است. این اکتفا، چون قفسی نامرئی، انسان را از اوج‌گیری به سوی مراتب معنوی بازمی‌دارد.

درنگ: انسان امروزی، با اکتفا به ظواهر زندگی، از تحقق اقتدار واقعی وجودی خود محروم مانده است.

این سطحی‌نگری، در تضاد با تعالیم قرآنی است که انسان را به سوی کمالات معنوی فرا می‌خواند. انسان، که آیینه صفات الهی است، به دلیل غفلت، در سایه ظواهر زندگی گرفتار شده است.

جمع‌بندی بخش دوم

موانع تحقق اقتدار وجودی انسان، از روزمرگی و انحطاط به سطح حیوانی گرفته تا تسخیر توسط موجودات دیگر و اکتفا به ظواهر، همگی نتیجه غفلت از عظمت ذاتی اوست. این موانع، انسان را از جایگاه والای خویش دور ساخته و او را در قفسی خودساخته محبوس کرده است. در بخش بعدی، نقش سحر و اعجاز در تبیین اقتدار انسانی بررسی خواهد شد.

بخش سوم: سحر، اعجاز، و اقتدار انسانی

اقتدار سحر در تاریخ بشر

سحر و جادو، در مقاطعی از تاریخ بشر، از چنان اقتداری برخوردار بوده‌اند که حتی سلاطین و دولت‌ها از آن بهره می‌بردند. این اقتدار، نشان‌دهنده توانایی‌های نفسانی انسان است که در ساحت نازل به کار گرفته شده است.

درنگ: سحر و جادو، به‌عنوان جلوه‌ای از اقتدار نفسانی، در تاریخ بشر از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده و حتی در خدمت قدرت‌های سیاسی قرار گرفته است.

قرآن کریم به این واقعیت تاریخی اشاره دارد: وَأَرْسَلْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ ۝ يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ (اعراف: ۱۱۱-۱۱۲). این آیات، به تلاش فرعون برای گردآوری ساحران ماهر برای مقابله با موسی (ع) اشاره دارند.

وصف ساحر با صفت «علیم»

قرآن کریم، ساحران را با صفت «علیم» توصیف کرده که نشان‌دهنده مهارت و اقتدار بالای آن‌ها در سحر است. این صفت، که به‌صورت مجازی به کار رفته، بر واقعیت و قدرت سحر تأکید دارد.

درنگ: صفت «علیم» برای ساحران در قرآن کریم، نشان‌دهنده مهارت و اقتدار بالای آن‌ها در سحر است که به‌صورت مجازی به کار رفته است.

این توصیف، در آیه يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ (اعراف: ۱۱۲) آمده است. این صفت، که معمولاً برای خداوند به کار می‌رود، در اینجا به مهارت ساحران اشاره دارد و بر واقعیت و تأثیر سحر تأکید می‌کند.

اتهام سحر به انبیا

کافران، به دلیل ناتوانی در فهم اعجاز الهی، انبیا را به سحر متهم می‌کردند و آن‌ها را «ساحر مبین» یا «ساحر کذاب» می‌خواندند. این اتهام، نتیجه سوءتفاهم نسبت به حقیقت معجزات بود.

درنگ: اتهام سحر به انبیا، نتیجه ناتوانی کافران در فهم تفاوت میان سحر و اعجاز الهی بود.

قرآن کریم به این اتهام اشاره دارد: قَالَ الْكَافِرُونَ إِنْ هَٰذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ (یونس: ۲)؛ «کافران گفتند این جز ساحری آشکار نیست». این اتهام، نشان‌دهنده ناتوانی کافران در درک حقیقت الهی است.

نزدیکی دیوانگی و نبوغ

در روان‌شناسی، دیوانگی و نبوغ به هم نزدیک‌اند. برخی دیوانگان، در صورت قرار گرفتن در شرایط مناسب، می‌توانستند به نبوغ دست یابند، و برخی نوابغ، به دلیل فشارهای اجتماعی، به جنون کشیده شده‌اند.

درنگ: نزدیکی دیوانگی و نبوغ نشان می‌دهد که برخی دیوانگان، در شرایط مناسب، می‌توانستند به مراتب نبوغ دست یابند.

این دیدگاه، در فرهنگ قرآنی نیز بازتاب دارد. ساحران، به دلیل توانایی‌های خارق‌العاده، گاه به جنون متهم می‌شدند، زیرا اعمال آن‌ها برای مردم عادی قابل فهم نبود. این اتهام، به انبیا نیز وارد می‌شد: قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (شعراء: ۱۵۳)؛ «گفتند تو جز از جادوشدگان نیستی».

تفسیر نادرست «مسحور» به معنای ساحر

برخی مفسران، به اشتباه «مسحور» را به معنای «ساحر» تفسیر کرده‌اند، در حالی که «مسحور» به معنای مفعول، یعنی کسی است که تحت تأثیر سحر قرار گرفته است.

درنگ: «مسحور» در قرآن کریم به معنای جادوشده است، نه ساحر، و تفسیر نادرست آن نتیجه عدم دقت در معنای لغوی و سیاق آیات است.

این اشتباه، در آیاتی نظیر إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا (اسراء: ۴۷)؛ «جز مردی جادوشده را پیروی نمی‌کنید» دیده می‌شود. فرعون نیز موسی (ع) را «مسحور» خواند: إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَىٰ مَسْحُورًا (اسراء: ۱۰۱)؛ «ای موسی، من تو را جادوشده می‌پندارم». این اتهام، نتیجه ناتوانی فرعون در فهم حقیقت معجزات بود.

اهمیت سحر در قرآن کریم

قرآن کریم، با اختصاص آیات متعدد به سحر، بر اهمیت و واقعیت آن تأکید کرده است. آیات سوره اعراف (۱۰۵-۱۲۷) به‌تفصیل به موضوع سحر و مواجهه موسی (ع) با ساحران پرداخته‌اند.

درنگ: قرآن کریم، با اختصاص آیات متعدد به سحر، بر واقعیت و اهمیت آن تأکید کرده و تفاوت آن با اعجاز را نشان داده است.

این آیات، از آیه ۱۰۵ تا ۱۲۷ سوره اعراف، به شرح مواجهه موسی (ع) با ساحران فرعون می‌پردازند و برتری اعجاز الهی بر سحر نفسانی را نشان می‌دهند.

معجزات موسی (ع) و اتهام سحر

موسی (ع) با معجزاتی نظیر تبدیل عصا به اژدها و درخشش دست، به سحر متهم شد، اما این معجزات، حقیقت الهی بودند که بر سحر ساحران غلبه کردند.

درنگ: معجزات موسی (ع)، نظیر تبدیل عصا به اژدها و درخشش دست، حقیقت الهی بودند که به اشتباه سحر پنداشته شدند.

قرآن کریم به این معجزات اشاره دارد: فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ (اعراف: ۱۰۷)؛ «پس عصایش را افکند، ناگهان آن اژدهایی آشکار شد». و همچنین: وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاءُ لِلنَّاظِرِينَ (اعراف: ۱۰۸)؛ «و دستش را بیرون آورد، ناگهان برای بینندگان سفید و درخشان بود».

تفاوت سحر و اعجاز

ساحران فرعون، با سحر خود، چشمان مردم را فریفتند، اما معجزه موسی (ع) حقیقت را آشکار کرد و سحر آن‌ها را باطل نمود.

درنگ: سحر، با فریبندگی ظاهری، در برابر اعجاز الهی باطل شد و حقیقت معجزه موسی (ع) بر سحر ساحران غلبه کرد.

قرآن کریم این تقابل را چنین توصیف می‌کند: فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ (اعراف: ۱۱۶)؛ «چون افکندند، چشمان مردم را افسون کردند و آنان را به وحشت انداختند و سحری بزرگ آوردند». اما معجزه موسی (ع) بر آن غلبه کرد: فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ (اعراف: ۱۱۷)؛ «ناگهان آن [عصا] آنچه را به دروغ ساخته بودند، فرو بلعید».

ایمان ساحران به موسی (ع)

ساحران فرعون، پس از مشاهده معجزه موسی (ع)، به پروردگار جهانیان ایمان آوردند و سجده کردند، زیرا تفاوت میان سحر و اعجاز را درک کردند.

درنگ: ساحران، با درک برتری معجزه موسی (ع) بر سحر خود، به پروردگار جهانیان ایمان آوردند و تحول وجودی یافتند.

این تحول، در آیات قرآن کریم چنین آمده است: وَأَلْقَى السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ ۝ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ۝ رَبِّ مُوسَىٰ وَهَارُونَ (اعراف: ۱۲۰-۱۲۲)؛ «و ساحران به سجده افتادند. گفتند: به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم، پروردگار موسی و هارون».

تفاوت در ترتیب ذکر موسی و هارون

در برخی آیات، خداوند به‌عنوان «پروردگار موسی و هارون» و در برخی دیگر «پروردگار هارون و موسی» معرفی شده است. این تفاوت، به سیاق آیات و نقش موسی (ع) به‌عنوان پیامبر اصلی و هارون (ع) به‌عنوان تابع اشاره دارد.

درنگ: تفاوت در ترتیب ذکر موسی و هارون در قرآن کریم، به سیاق آیات و نقش اصلی موسی (ع) به‌عنوان پیامبر اشاره دارد.

این نکته، به اهمیت دقت در فهم سیاق قرآنی تأکید دارد و نشان‌دهنده ظرافت‌های کلام الهی است.

جمع‌بندی بخش سوم

سحر و اعجاز، دو جلوه از اقتدار انسانی در ساحت‌های نفسانی و الهی هستند. سحر، هرچند در تاریخ بشر از اقتداری برخوردار بوده، در برابر اعجاز الهی باطل می‌شود. ساحران فرعون، با درک این حقیقت، به موسی (ع) ایمان آوردند و تحول وجودی یافتند. این بخش، بر تفاوت میان سحر نفسانی و اعجاز الهی تأکید دارد و نشان می‌دهد که اقتدار واقعی، در ساحت قرب الهی متجلی می‌شود.

بخش چهارم: نقد وضعیت کنونی انسان و راه‌های احیای اقتدار

انحطاط وجودی انسان مدرن

انسان امروزی، به دلیل غفلت از اقتدارات نفسانی و معنوی، به سطحی نازل تنزل یافته و از تحقق ظرفیت‌های والای خود بازمانده است. این انحطاط، چون مرگ معنوی پیش از مرگ جسمانی، انسان را از اوج‌گیری به سوی مراتب الهی محروم ساخته است.

درنگ: انحطاط وجودی انسان مدرن، نتیجه غفلت از اقتدارات نفسانی و معنوی است که او را به سطحی نازل فروکاسته است.

این انحطاط، در تضاد با جایگاه انسان به‌عنوان خلیفه‌الله است. انسان، که چون عقابی تیزبال برای پرواز به سوی آسمان‌های معرفت آفریده شده، در قفس روزمرگی گرفتار شده است.

ناتوانی مؤمنان در بهره‌گیری از اقتدارات معنوی

مؤمنان، به دلیل پایبندی به ایمان، از اقتدارات نفسانی نظیر سحر بهره نمی‌برند، اما در عین حال، از اقتدارات معنوی نیز به‌طور کامل استفاده نکرده‌اند. این ناتوانی، آن‌ها را در ساحت نازل ضعیف ساخته است.

درنگ: مؤمنان، به دلیل عدم بهره‌گیری از اقتدارات معنوی، در ساحت نازل ضعیف مانده‌اند و از تحقق ظرفیت‌های والای خود بازمانده‌اند.

این نقد، به ضرورت حرکت مؤمنان به سوی قرب الهی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های معنوی تأکید دارد. بدون این حرکت، مؤمنان نیز در دام روزمرگی گرفتار می‌مانند.

بازسازی نگاه به انسان

برای احیای اقتدار انسانی، لازم است نگاه به انسان به‌عنوان موجودی با ظرفیت‌های بی‌کران بازسازی شود. این بازسازی، نیازمند بازگشت به تعالیم قرآنی و عرفانی است که انسان را خلیفه‌الله و آیینه صفات الهی می‌دانند.

درنگ: بازسازی نگاه به انسان به‌عنوان خلیفه‌الله، گامی اساسی برای احیای اقتدار وجودی اوست.

این بازسازی، انسان را از قفس روزمرگی رها ساخته و به سوی مراتب الهی رهنمون می‌سازد. قرآن کریم، با تأکید بر کرامت انسانی، این مسیر را روشن ساخته است.

جمع‌بندی بخش چهارم

انحطاط وجودی انسان مدرن، نتیجه غفلت از اقتدارات نفسانی و معنوی است. مؤمنان، هرچند از ابزارهای نفسانی نظیر سحر دوری گزیده‌اند، اما از اقتدارات معنوی نیز به‌طور کامل بهره نبرده‌اند. بازسازی نگاه به انسان و بازگشت به تعالیم قرآنی، راهی برای احیای اقتدار وجودی اوست.

نتیجه‌گیری

انسان در حکمت اسلامی، موجودی است با ظرفیت‌های بی‌کران برای اقتدار در ساحت‌های نفسانی، روحانی، و الهی. این اقتدار، که ریشه در خلافت الهی دارد، در ساحت نازل از طریق ابزارهایی نظیر سحر و در ساحت قرب الهی از طریق اعجاز و معرفت متجلی می‌شود. بااین‌حال، غفلت از این عظمت، انسان را به سطحی نازل فروکاسته و او را از تحقق مراتب والای خویش بازداشته است. قرآن کریم، با تأکید بر واقعیت سحر و برتری اعجاز بر آن، انسان را به سوی شناخت ظرفیت‌های معنوی خود هدایت می‌کند. آیات سوره اعراف (۱۰۵-۱۲۷) نشان‌دهنده تقابل میان سحر نفسانی و اعجاز الهی است که در نهایت، حقیقت الهی بر باطل نفسانی غلبه می‌کند. چالش کنونی بشر، به‌ویژه مؤمنان، ناتوانی در بهره‌گیری از اقتدارات معنوی و محدود ماندن در برد نازل است. برای رهایی از این انحطاط، لازم است انسان به سوی قرب الهی حرکت کند و از ابزارهای نفسانی دوری گزیند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، تلاش کرد تا این حقیقت را با نگاهی فلسفی و عرفانی بازنمایی کند.

با نظارت صادق خادمی