متن درس
نظام اسباب و اقتدارات انسانی: تبیین فلسفی و عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۱۲۲)
دیباچه
جهان هستی، چونان کتابی است که هر صفحهاش با قانونمندی اسباب و علل نگاشته شده است. این نوشتار، برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به کاوشی عمیق در نظام اسباب و تأثیر آن بر اقتدارات انسانی میپردازد. با رویکردی فلسفی و عرفانی، این اثر در پی آن است که ملازمه قطعی میان علت و معلول را در تحقق کمالات انسانی و مراتب معنوی تبیین نماید. اقتدارات انسانی، از منظر این بحث، در دو ساحت نفسانی (نفس سلیم و نفس خبیث) و مراتب معنوی (برد کوتاه، متوسط و عالی) تحلیل میگردد. تأکید بر این است که هیچ پدیدهای، اعم از مادی یا معنوی، بدون اسباب محقق نمیشود و تحقق این اسباب، به ظهور آثار ویژهای در وجود انسان منجر میگردد. این آثار، در مرتبه برد کوتاه، به ابزار و ماده وابستهاند و در مراتب متعالیتر، به سوی تجرد و بینیازی از ابزار سیر میکنند. این نوشتار، با نقدی سازنده بر وضعیت کنونی علم دینی و جامعه اسلامی، راهکارهایی برای احیای اقتدار معنوی از طریق آموزش هدفمند و تقویت جهتگیری دینی ارائه میدهد..
بخش نخست: مبانی فلسفی نظام اسباب
اصل نظام اسباب در عالم طبیعت
جهان طبیعت، چونان نظامی استوار بر پایه اسباب و علل سامان یافته است. هیچ پدیدهای، از رخدادهای مادی گرفته تا کمالات معنوی، بدون اسباب متناسب با آن به ظهور نمیرسد. این اصل، چونان نخی است که دانههای تسبیح هستی را به هم پیوند میدهد و قانون حاکم بر تمامی ساحتهای وجودی، از جمله اقتدارات انسانی، به شمار میرود.
درنگ: نظام اسباب، قانون بنیادین عالم طبیعت است که تحقق هر پدیدهای را به وجود علل متناسب با آن وابسته میسازد.
ملازمه قطعی میان علت و معلول
در حکمت فلسفی، میان علت و معلول پیوندی ناگسستنی و قهرآمیز وجود دارد. تحقق علت، به ظهور حتمی معلول میانجامد و وجود معلول، گواهی بر حضور علت است. هر نقص یا کاستی در علت، چون سایهای بر معلول میافتد و آن را ناقص میسازد. این اصل، ضرورت دقت در فراهمسازی اسباب را در تمامی ساحتهای مادی و معنوی گوشزد میکند.
درنگ: ملازمه قطعی میان علت و معلول، چارچوبی است که هر کاستی در اسباب را به نقص در نتایج پیوند میدهد.
قاعده «ما لم یجب لا یوجد»
قاعده فلسفی «ما لم یجب لا یوجد» بیانگر آن است که تا علت یک پدیده به تمامی محقق نگردد، معلول آن به وجود نمیآید. این قاعده، چونان چراغی راهنما، ضرورت تحقق کامل اسباب را برای دستیابی به کمالات انسانی روشن میسازد. بدون اسباب کامل، هیچ کمال یا اقتداری به ظهور نمیرسد.
درنگ: قاعده «ما لم یجب لا یوجد» چارچوبی نظری برای تبیین ضرورت اسباب در کسب کمالات انسانی ارائه میدهد.
جمعبندی بخش نخست
مبانی فلسفی نظام اسباب، چونان ستونهایی استوار، بنیاد این بحث را تشکیل میدهند. عالم طبیعت، عرصهای است که هیچ پدیدهای بدون اسباب به ظهور نمیرسد. ملازمه قطعی میان علت و معلول و قاعده «ما لم یجب لا یوجد» نشان میدهند که تحقق هر کمال، وابسته به فراهمسازی دقیق و کامل اسباب است. این اصول، زمینهساز تحلیل عمیقتر اقتدارات انسانی در بخشهای بعدیاند.
بخش دوم: اقتدارات انسانی و مراتب نفسانی
تأثیر اسباب معنوی در ظهور آثار
انسان، چونان مسافری در مسیر کمال، اگر به زندگی عادی بسنده کند، از مواهب معنوی بیبهره میماند. اما اگر به سوی مبادی معنوی گام بردارد، آثار متعالی در وجودش شکوفا میشود. این آثار، چه در مؤمنان و چه در کافران، به شرط تحقق اسباب معنوی، به ظهور میرسند. تفاوت در این است که آثار معنوی در مؤمنان، با نفس سلیم و جهتگیری الهی همراه است، در حالی که در کافران، با نفس خبیث و محدود به سلیقههای نفسانی ظهور مییابد.
درنگ: حرکت آگاهانه در مسیر اسباب معنوی، به ظهور آثار متعالی در وجود انسان منجر میشود.
تفاوت مراتب نفسانی در مؤمنان و کافران
نفس سلیم، چونان آیینهای صاف، در مؤمنان زمینهساز ظهور معنویات متعالی است، در حالی که نفس خبیث، چونان ظرفی تیره، در کافران و مشرکان به توانمندیهای نفسانی نازل محدود میگردد. گروههای دارای رزمایش نفسانی، مانند جادوگران و ساحران، در مرتبه برد کوتاه عمل میکنند و از کمالات متعالی محروماند.
درنگ: نفس سلیم، زمینهساز معنویات متعالی و نفس خبیث، محدود به توانمندیهای نازل است.
مبادی موفقیت در اقتدار انسانی
موفقیت در کسب اقتدار، چه در مؤمنان و چه در کافران، به سه مبدأ وابسته است: زمینه و استعداد، مربی و نسخه، و ریاضت و تلفسازی. این مبادی، چونان خاک حاصلخیز، راهنما و کوشش، بذر اقتدار را در وجود انسان به بار مینشانند. تحقق این مبادی، در برخی افراد، به ظهور آثار نفسانی و معنوی منجر میشود.
درنگ: زمینه و استعداد، مربی و نسخه، و ریاضت و تلفسازی، مبادی اصلی کسب اقتدار انسانیاند.
جمعبندی بخش دوم
اقتدارات انسانی، در ساحت نفسانی، به دو گونه نفس سلیم و نفس خبیث تقسیم میشوند. تحقق اسباب معنوی، به ظهور آثار متعالی در مؤمنان و آثار نازل در کافران منجر میگردد. مبادی سهگانه زمینه، مربی و ریاضت، چارچوبی عملی برای کسب این اقتدارات فراهم میکنند. این بخش، زمینه را برای بررسی مراتب معنوی در بخش بعدی فراهم میآورد.
بخش سوم: مراتب معنوی و علوم آلتی
تقسیمبندی آثار معنوی
آثار معنوی، چونان شاخههای درختی تنومند، به دو دسته تقسیم میشوند: آثاری که به ابزار و ماده وابستهاند، مانند رمل، جفر و اسطرلاب، و آثاری که از ابزار بینیازند، مانند کشف و کرامت. دسته نخست، در مرتبه برد کوتاه قرار دارند و به ماده و ابزار وابستهاند، در حالی که دسته دوم، در مراتب متوسط و عالی، به سوی تجرد و کمال متعالی سیر میکنند.
درنگ: آثار معنوی آلتی، به دلیل وابستگی به ماده، در مرتبه برد کوتاه قرار دارند، در حالی که آثار مجرد، به کمالات متعالیتر میرسند.
ویژگیهای علوم آلتی
علوم آلتی، مانند رمل، جفر، اسطرلاب، قیافهشناسی، تعبیر خواب، استخاره و تفال، چونان ابزارهاییاند که اقتدار نفسانی را در مرتبه برد کوتاه به ظهور میرسانند. این علوم، به مبادی مادی و ابزار وابستهاند و بدون آنها کارایی ندارند، همانگونه که طبیب بدون ابزار تشخیص و درمان، از مداوای بیمار ناتوان است.
درنگ: علوم آلتی، به دلیل وابستگی به ابزار، در مرتبه نازلتر معنویات قرار دارند.
مثالهای تاریخی از اقتدار نفسانی
خواجه نصیرالدین طوسی، چونان نگینی در میان بلایا، با تسلط بر علوم آلتی مانند رمل و ریاضیات، توانست هولاکوخان، این گرگ درنده، را مهار کند. او در اشارات خود میفرماید: «بلا انگشتری و من نگینم»، که نشاندهنده اقتدار نفسانی او در مواجهه با سختیهاست. همچنین، شیخ بهایی، با بهرهگیری از مهندسی و اسطرلاب، آثاری چون منار جنبان را خلق کرد که نمونهای از اقتدار نفسانی در مرتبه برد کوتاه است.
درنگ: اقتدار نفسانی در مرتبه برد کوتاه، با بهرهگیری از علوم آلتی، میتواند تأثیرات عظیمی در جامعه ایجاد کند.
محدودیتهای علوم آلتی
علوم آلتی، به دلیل وابستگی به ابزار، در مرتبه برد کوتاه قرار دارند و امکان خطا و اشتباه در آنها وجود دارد. این علوم، چونان پرتوهایی کمفروغ، در ظرف نفس عمل میکنند و از جامعیت و دقت مراتب بالاتر برخوردار نیستند.
درنگ: وابستگی علوم آلتی به ابزار، دقت و جامعیت آنها را محدود میسازد.
جمعبندی بخش سوم
مراتب معنوی، از برد کوتاه با ابزار تا برد متوسط و عالی بینیاز از ابزار، طیفی گسترده از اقتدارات انسانی را در بر میگیرند. علوم آلتی، هرچند در مرتبه نازلتر قرار دارند، با تحقق مبادی مناسب، به ظهور توانمندیهای نفسانی منجر میشوند. نمونههای تاریخی، چون خواجه نصیر و شیخ بهایی، نشاندهنده تأثیر این علوم در ایجاد اقتدار است، هرچند محدودیتهای آنها نیز غیرقابل انکار است.
بخش چهارم: نقد و راهکارهای احیای اقتدار معنوی
نقد وضعیت کنونی علم دینی
علم دینی، چونان قلبی که باید خون معنویت را در جامعه پمپاژ کند، در شرایط کنونی از پاسخگویی به نیازهای جهان امروز بازمانده است. این علم باید چونان شارژری برای نظام اسلامی عمل کند و با تقویت اقتدار معنوی، راه را برای هدایت جامعه هموار سازد.
درنگ: علم دینی باید چونان قلبی پویا، خون معنویت را در جامعه جاری سازد.
نقش روحانیت در هدایت جامعه
روحانیت، چونان پدری مهربان، باید با عشق و ارادت به مردم خدمت کند. این عشق، چونان رحمت پیامبر اکرم (ص) است که در قرآن کریم فرموده است: ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾ (انبیاء: ۱۰۷، رحمتی برای جهانیان). پیامبر (ص)، با وجود اذیتهای فراوان امت، عشق و رحمت خود را حفظ کرد و این الگویی برای روحانیت است.
درنگ: روحانیت باید با عشق و ارادت، چونان پدری مهربان، به هدایت جامعه بپردازد.
نقد تکبر و ضرورت تواضع
روحانیت نباید خود را برتر از مردم بداند. دعا برای رفع تکبر و خودخواهی، چونان آبی زلال، قلب روحانیت را پاک میسازد و آن را به خدمتگزاری صادقانه برای مردم آماده میکند.
درنگ: تواضع، کلید ارتباط معنوی روحانیت با مردم است.
آموزش علوم آلتی در حوزهها
علوم آلتی، مانند رمل و استخاره، قابل آموزش در حوزههای علمیهاند. این علوم، چونان ابزارهایی کارآمد، میتوانند اقتدار معنوی حوزهها را تقویت کنند، مشروط بر آنکه در چارچوب جهتگیری دینی قرار گیرند.
درنگ: آموزش هدفمند علوم آلتی، اقتدار معنوی حوزهها را تقویت میکند.
نقد عرفانهای وارداتی
عرفانهای وارداتی، چونان علفهای هرز، به دلیل ضعف در علم دینی، در جامعه رواج یافتهاند. تقویت اقتدار معنوی علم دینی، میتواند این تهدید را خنثی کند و راه را برای رشد معنویت اصیل هموار سازد.
درنگ: تقویت علم دینی، مانع نفوذ عرفانهای کاذب میگردد.
جمعبندی بخش چهارم
علم دینی و روحانیت، چونان قلب و روح جامعه اسلامی، باید با عشق، تواضع و اقتدار معنوی به هدایت مردم بپردازند. آموزش علوم آلتی و تقویت جهتگیری دینی، راهکارهایی برای احیای این اقتدار است. نقد عرفانهای وارداتی و ضرورت تحول در علم دینی، بر اهمیت پویایی و پاسخگویی به نیازهای جامعه تأکید دارد.
بخش پنجم: ظرفیتهای بیکران انسانی و چالشهای جامعه
پیچیدگی و ظرفیت بینهایت انسان
انسان، چونان چاهی ژرف یا مناری رفیع، موجودی پیچیده با ظرفیتهای بیکران است. قرآن کریم میفرماید: ﴿سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾ (جاثیه: ۱۳، آنچه در آسمانها و زمین است، برای شما مسخر کرد). ناتوانی انسان، نه از کمبود اسباب، بلکه از ضعف در بهرهگیری از این ظرفیتهاست.
درنگ: انسان، موجودی با ظرفیت بینهایت است که همه عالم در تسخیر اوست.
نقد ضعف در حفظ منابع
در آغاز انقلاب، منابع و اموال با سند به افراد سپرده شد، اما ضعف در حفظ آنها، به از دست رفتن اقتدار منجر گردید. این ضعف، چونان بادی است که خاک حاصلخیز را پراکنده میسازد و جامعه را از منابع معنوی محروم میکند.
درنگ: ضعف در حفظ منابع، به از دست رفتن اقتدار معنوی میانجامد.
بحرانهای کنونی جامعه
جامعه کنونی ایران با دو بحران اصلی روبهروست: مشکلات معیشتی مردم و نفوذ علوم غریبه و عرفانهای وارداتی. این بحرانها، چونان ابرهای تیره، اقتدار معنوی و اقتصادی جامعه را تهدید میکنند و رفع آنها نیازمند تقویت علم دینی و مدیریت صحیح منابع است.
درنگ: مشکلات معیشتی و نفوذ عرفانهای کاذب، دو بحران اصلی جامعهاند که با تقویت اقتدار معنوی قابل رفع هستند.
هوش و ناسیونالیسم ایرانی
ایرانیان، با هوش سرشار و ناسیونالیسم قوی، چونان دژی استوار در برابر تهدیدات خارجی ایستادگی میکنند. این ویژگی، چونان سپری، بحرانهای سیاسی را خنثی میسازد و پشتوانهای برای رفع چالشهای داخلی است.
درنگ: هوش و ناسیونالیسم ایرانی، پشتوانهای برای رفع بحرانهای سیاسی است.
جمعبندی بخش پنجم
انسان، با ظرفیتهای بیکران خود، قادر است تمامی عالم را در تسخیر خویش درآورد. ضعف در حفظ منابع و نفوذ عرفانهای کاذب، چالشهاییاند که با تقویت اقتدار معنوی و اقتصادی قابل رفعاند. هوش و ناسیونالیسم ایرانی، چونان مشعلی فروزان، راه را برای غلبه بر این چالشها روشن میسازد.
نتیجهگیری نهایی
این اثر، با تکیه بر نظام اسباب و علل، اقتدارات انسانی را در دو ساحت نفسانی و معنوی کاوش کرده است. در مرتبه برد کوتاه، اقتدار با ابزار و در ظرف نفس (سلیم یا خبیث) محقق میشود، در حالی که در مراتب متوسط و عالی، به سوی تجرد و بینیازی از ابزار سیر میکند. علوم آلتی، هرچند در مرتبه نازلتر قرار دارند، با آموزش هدفمند میتوانند اقتدار معنوی جامعه را تقویت کنند. علم دینی، چونان قلبی تپنده، باید با عشق و تواضع به هدایت جامعه بپردازد و با مدیریت صحیح، از نفوذ عرفانهای کاذب جلوگیری کند. ظرفیت بیکران انسانی، چونان دریایی بیانتها، تمامی عالم را در تسخیر خود دارد و رفع چالشهای معیشتی و معنوی، در گرو بهرهگیری از این ظرفیتهاست. جامعه اسلامی، با احیای اقتدار دینی و تقویت جهتگیری الهی، میتواند جایگاه متعالی خود را در برابر تهدیدات داخلی و خارجی بازیابد.
با نظارت صادق خادمی