در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1128

متن درس






تبیین فلسفی معرفت و موانع وصول به آن در مراتب وجودی

تبیین فلسفی معرفت و موانع وصول به آن در مراتب وجودی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۲۸)

مقدمه

معرفت، چونان نوری ربوبی که در ژرفای وجود آدمی سوسو می‌زند، از دیرباز موضوع تأملات فلسفی و عرفانی بوده است. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در چیستی معرفت، عوالم معرفتی، مسیر وصول به آن و موانع وجودی و روان‌شناختی فراروی انسان در این مسیر می‌پردازد. برخلاف علم که در چارچوب‌های قاعده‌مند و دلیل‌محور محصور است، معرفت، چونان نسیمی بی‌قاعده، با شهود بی‌واسطه حقیقت در پیوند است. این اثر، با رویکردی فلسفی و روان‌شناختی، می‌کوشد تا با تبیینی دقیق و عمیق، تمایز ماهوی علم و معرفت را روشن سازد و با نقدی روشمند بر اختلاط این دو حوزه، راهکارهایی برای رهایی از موانع و اتصال به حقیقت ربوبی ارائه دهد. متن پیش‌رو، با ساختاری منظم و زبانی متین، به مخاطبان فرهیخته و پژوهندگان حوزه فلسفه و عرفان تقدیم می‌گردد.

بخش یکم: چیستی معرفت و تمایز آن از علم

ماهیت معرفت و چالش‌های تبیین آن

معرفت، حوزه‌ای است که به چیستی حقیقت، عوالم معرفتی، مسیر وصول و نحوه ارتباط عملی انسان با آن می‌پردازد. این قلمرو، به دلیل فقدان قاعده‌مندی، در مباحث معرفت‌شناسی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. معرفت، چونان پرتویی از نور ربوبی، از دسترس علوم قاعده‌مند که در بند دلیل و سند اسیرند، خارج است. این پیچیدگی، ریشه در تجرد و بی‌قاعدگی معرفت دارد که آن را از ابزارهای ناسوتی علم متمایز می‌سازد.

درنگ: معرفت، به دلیل ماهیت متجرد و بی‌قاعده خود، از چارچوب‌های علوم قاعده‌مند فراتر می‌رود و با شهود مستقیم حقیقت در ارتباط است.

دشواری تبیین معرفت برای اهل علم

تبیین معرفت برای اهل علم، که ذهنشان به دلیل، سند و مدرک عادت کرده، دشوار است. علم، به دلیل وابستگی به ابزارهای غیرمستقیم، از روایت حقیقت عاجز است و در مرتبه ناسوتی محدود می‌ماند. در مقابل، معرفت، با اتصال به مراتب ربوبی، انسان را به بصیرت و بینایی حقیقت هدایت می‌کند. این دشواری، ریشه در تفاوت ماهوی علم و معرفت دارد که اولی در بند نادیدگی حقیقت و دومی در پی دیدن آن است.

علم و فقدان روایت حقیقت

علم، به دلیل ناتوانی در دیدن حقیقت، به دلیل و سند وابسته است. اگر حقیقت به‌وضوح دیده شود، نیازی به دلیل نیست. این اصل، محدودیت علم را در برابر معرفت نشان می‌دهد، چرا که علم، ابزار جبران نادیدگی حقیقت است. برای مثال، در محکمه‌ای که قاضی حقیقت را می‌داند، اما بدون سند نمی‌تواند حکم کند، علم در برابر حقیقت ناتوان است.

درنگ: علم، به دلیل نادیدگی حقیقت، به ابزارهای غیرمستقیم چون دلیل و سند وابسته است، درحالی‌که معرفت، با شهود مستقیم، از این واسطه‌ها بی‌نیاز است.

انواع دلایل در منطق

در منطق، دلایل به دو نوع لمی (بر اساس علت) و انی (بر اساس اثر) تقسیم می‌شوند. دلیل انی، مانند استنباط وجود شخصی از شنیدن صدا از پشت دیوار، نشان‌دهنده نادیدگی حقیقت است. این تقسیم‌بندی، کاربرد دلایل را در علم نشان می‌دهد و دلیل انی را نشانه‌ای از کوری علمی می‌داند.

علم به‌مثابه حجاب معرفت

علم دلیلی، چونان حجابی است که حقیقت را از دیده پنهان می‌کند. این علم، با ابزار و دلیل عمل می‌کند و ذهن را در چارچوب‌های ناسوتی محصور می‌سازد. استعاره حجاب، بر مانعیت علم قاعده‌مند در مسیر معرفت تأکید دارد و نشان می‌دهد که چگونه ذهن، در بند دلایل، از شهود حقیقت بازمی‌ماند.

معرفت و بی‌نیازی از دلیل

در معرفت، حقیقت به‌وضوح دیده می‌شود و نیازی به دلیل نیست. دیدن، خود دلیل است. این ویژگی، برتری معرفت را به دلیل شهود مستقیم نشان می‌دهد. برای مثال، باور نفسانی به خدا، نیازی به استدلال ندارد، اما انتقال این باور به دیگران، دلیل می‌طلبد. معرفت، امری درونی و بی‌واسطه است که از قید سند آزاد است.

تقابل ساختاری علم و معرفت

علم و معرفت، در تقابل و تخالف‌اند. علم، نادیدگی و بیان دلیل را می‌طلبد، اما معرفت، دیدن و بی‌نیازی از بیان است. این تقابل، بر تفاوت ساختاری این دو حوزه تأکید دارد. علم، در مرتبه ناسوتی عمل می‌کند، اما معرفت، به مرتبه ربوبی متصل است.

درنگ: علم و معرفت، در تقابل ساختاری‌اند؛ علم در بند نادیدگی و دلیل است، درحالی‌که معرفت با شهود بی‌واسطه حقیقت به مرتبه ربوبی راه می‌یابد.

جمع‌بندی بخش یکم

این بخش، با تبیین چیستی معرفت و تمایز آن از علم، بر ماهیت متجرد و بی‌قاعده معرفت تأکید کرد. علم، به دلیل وابستگی به سند و دلیل، در مرتبه ناسوتی محدود می‌ماند و حجابی برای شهود حقیقت است. معرفت، اما، با اتصال به مراتب ربوبی و شهود بی‌واسطه، انسان را به بصیرت هدایت می‌کند. این تمایز، شالوده‌ای برای فهم موانع وصول به معرفت فراهم می‌آورد.

بخش دوم: موانع وصول به معرفت

اختلاط علم و معرفت

یکی از موانع اصلی وصول به معرفت، اختلاط علم و معرفت است. این خلط، ذهن را از شهود حقیقت دور می‌کند و مانع اتصال به مراتب ربوبی می‌شود. عالمان دینی، گاه با آمیختن این دو حوزه، از هدف غایی معرفت بازمی‌مانند. این اختلاط، مانند کشکولی است که علوم را از کارایی می‌اندازد.

درنگ: خلط علم و معرفت، مانع اصلی وصول به حقیقت است و ذهن را از شهود ربوبی محروم می‌سازد.

اختلاط علوم و ضرورت تخصص

اختلاط علوم، مانند آمیختن فلسفه با فقه یا اصول با فلسفه، به آشوب علمی می‌انجامد. هر علمی باید در ظرف خود مصرف شود. در ریاضیات از عدد، در هندسه از شکل، در تاریخ از افراد و در جغرافیا از اماکن باید سخن گفت. این تخصص، کارایی علوم را تضمین می‌کند و از تبدیل شدن به کشکول علمی جلوگیری می‌نماید.

تجسس و مانعیت معرفت

تجسس و فضولی، چونان ویروسی نفسانی، مانع وصول به معرفت است. نگاه به عیوب دیگران، نفس را آلوده می‌کند و از بساطت و شهود حقیقت بازمی‌دارد. برای مثال، دیدن اشتباهات دیگران در نماز، تکلیف ایجاد می‌کند و نفس را از طهارت دور می‌سازد. انسان باید چشم خود را از عیوب دیگران ببندد تا از آلودگی نفسانی در امان ماند.

درنگ: تجسس و نگاه به عیوب دیگران، چونان ویروسی نفسانی، نفس را از بساطت و شهود حقیقت محروم می‌کند.

سرایت عیوب و تأثیر نگاه

نگاه به عیوب دیگران، مانند بیماری مسری، به انسان سرایت می‌کند و او را به همان عیب مبتلا می‌سازد. این اصل، بر تأثیر روان‌شناختی نگاه تأکید دارد. در مقابل، نگاه به خوبی‌های دیگران، نفس را تعالی می‌بخشد. انسان باید دعا کند که خوبی‌های مردم را ببیند و از بدی‌ها دور بماند: اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي فِي كُلِّ خَيْرٍ وَأَخْرِجْنِي مِنْ كُلِّ سُوءٍ (خدایا، مرا در هر خیر وارد کن و از هر شر بیرون آور).

فضولی و قساوت قلب

فضولی، به قساوت قلب می‌انجامد و انسان را از معرفت محروم می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ (تو کسی را که دوست داری هدایت نمی‌کنی، ولی خدا هر که را بخواهد هدایت می‌کند، قصص: ۵۶). این آیه، بر مانعیت قساوت در هدایت تأکید دارد. فضولی، نفس را از لطف الهی دور می‌کند.

چله‌نشینی و اعتکاف

چله‌نشینی و اعتکاف، چونان پناهگاهی برای تصفیه نفس، انسان را از عیوب دیگران دور می‌کند و به معرفت نزدیک می‌سازد. این اعمال، با ایجاد انزوا، نفس را از آلودگی‌های نفسانی پاک می‌کنند و زمینه شهود حقیقت را فراهم می‌آورند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با کاوش در موانع وصول به معرفت، بر ضرورت تفکیک علم و معرفت و پرهیز از اختلاط علوم تأکید کرد. تجسس، فضولی و نگاه به عیوب دیگران، چونان ویروس‌هایی نفسانی، مانع شهود حقیقت‌اند. انسان باید با مهار حواس، بساطت نفس و اعمال عبادی چون چله‌نشینی، مسیر معرفت را هموار سازد.

بخش سوم: فلسفه روان‌شناختی معرفت

نقش نگاه و فركانس‌های وجودی

معرفت، با فلسفه روان‌شناختی تبیین می‌شود. نگاه و شنیدن، انسان را به همان‌ها تبدیل می‌کند. عالم ماده، پر از امواج و فركانس‌های بی‌نهایت است که از رسانه‌ها تا ارتباطات انسانی را دربرمی‌گیرد. انسان، با تنظیم فركانس‌های وجودی و دوری از اختلال، به معرفت می‌رسد. این فركانس‌ها، در ظرف ماده و نفس عمل می‌کنند و معرفت، با شفاف‌سازی این امواج حاصل می‌شود.

درنگ: معرفت، با تنظیم فركانس‌های وجودی و اتصال به امواج ربوبی، از طریق مهار نگاه و تصفیه نفس به دست می‌آید.

ارتباطات نفسانی و غفلت الهی

ارتباطات نفسانی، سریع‌تر و پیچیده‌تر از ارتباطات مادی‌اند. دیدن این ارتباطات، انسان را شوکه می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است، اسراء: ۸۵). این آیه، بر حکمت محدودیت علم تأکید دارد. غفلت و نسيان، از الطاف الهی‌اند که انسان را از شوک حقیقت محافظت می‌کنند.

خطر علم زیاد

اگر انسان علم زیاد داشت، عالم را منفجر می‌کرد. علم کم، لطف الهی است که از انفجار وجودی جلوگیری می‌کند. برای مثال، در زیر دریایی‌ها، دانشمندان با انصراف ذهن، از اضطراب انفجار جلوگیری کردند. این مثال، بر تأثیر روان‌شناختی حقیقت و ضرورت کنترل ذهن در مسیر معرفت تأکید دارد.

حقیقت و شدت تأثیر آن

دیدن حقیقت، مانند حرکت ستاره‌ها، می‌تواند انسان را شوکه کند. در خطبه همام، استاد فرزانه قدس‌سره به شاگرد خود فرمود: «ما لک و الحقیقة» (تو را چه به حقیقت؟)، زیرا حقیقت، فراتر از علم و دلیل است. معرفت، نیازمند ظرفیت وجودی برای تحمل شدت حقیقت است.

فلسفه و علوم پایه

فلسفه، بدون فیزیک و ریاضیات، ناکارآمد است. فیلسوف باید فركانس‌های عالم را تحلیل کند. معرفت، با درک این فركانس‌ها و شفاف‌سازی آن‌ها تکمیل می‌شود. این اصل، بر ضرورت تلفیق فلسفه و علوم پایه برای وصول به معرفت تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با تبیین فلسفه روان‌شناختی معرفت، بر نقش نگاه، فركانس‌های وجودی و ارتباطات نفسانی در وصول به حقیقت تأکید کرد. معرفت، با تنظیم این فركانس‌ها و دوری از اختلال نفسانی حاصل می‌شود. غفلت، لطفی الهی است که انسان را از شدت حقیقت محافظت می‌کند، و فلسفه، با پیوند با علوم پایه، مسیر معرفت را هموار می‌سازد.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با کاوش در چیستی معرفت، تمایز آن از علم و موانع وصول به آن، بر ماهیت متجرد و ربوبی معرفت تأکید کرد. علم، با دلیل و سند، در مرتبه ناسوتی عمل می‌کند و حجابی برای حقیقت است، درحالی‌که معرفت، با شهود بی‌واسطه، انسان را به مراتب ربوبی متصل می‌سازد. اختلاط علم و معرفت، تجسس و نگاه به عیوب دیگران، چونان ویروس‌هایی نفسانی، مانع شهود حقیقت‌اند. انسان باید با مهار حواس، بساطت نفس و اعمال عبادی چون چله‌نشینی، فركانس‌های وجودی خود را شفاف سازد تا به معرفت ربوبی نائل شود. این اثر، با زبانی متین و ساختاری علمی، راهنمایی برای پژوهندگان در مسیر حقیقت ارائه می‌دهد.

با نظارت صادق خادمی