در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1134

متن درس





تبیین فلسفی موقعیت انسان در ظرف علم و معرفت

تبیین فلسفی موقعیت انسان در ظرف علم و معرفت

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۳۴)

مقدمه

انسان، به مثابه موجودی حقیقت‌جو، در ساحت علم و معرفت جایگاهی بی‌همتا دارد. این جایگاه، که در تقاطع فلسفه، عرفان و انسان‌شناسی ترسیم می‌شود، نه‌تنها به شناخت ذات و هویت او وابسته است، بلکه مسیر وصولش به حقیقت را نیز تعیین می‌کند. علم، با ویژگی کلی‌سازی و اتکا بر اوصاف، و معرفت، با ماهیتی جزئي‌ساز و شهودی، دو ساحت متمایز اما مکمل‌اند که انسان در آن‌ها به جست‌وجوی حقیقت می‌پردازد. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در موقعیت انسان در این دو ساحت و تحلیل مراتب یقین می‌پردازد.

بخش اول: تمایز و اشتراک علم و معرفت

تمایز ساختاری علم و معرفت

علم، با ویژگی کلی‌سازی و اتکا بر اوصاف، به مثابه دریایی است که امواجش کلیات را در برمی‌گیرد، در حالی که معرفت، با ماهیتی جزئي‌ساز و رؤیتی، چونان چشمه‌ای است که از عمق وجود سرچشمه می‌گیرد و حقیقت را در جزئیاتش آشکار می‌سازد. علم، با تکیه بر قواعد و اصول کلی، به دنبال ساختارهای عام و جهان‌شمول است، اما معرفت، با نگاهی شهودی، به جزئیات حقیقت نفوذ می‌کند و آن را در قالب تجربه‌ای بی‌واسطه به انسان عرضه می‌دارد.

درنگ: علم، با کلی‌سازی، به اطمینان می‌رسد، اما معرفت، با جزئي‌سازی و شهود، به یقین منتهی می‌شود.

اشتراک غایی علم و معرفت

گرچه علم و معرفت در ساختار و روش متفاوت‌اند، در غایت خویش به یک مقصد می‌رسند: وصول به حقیقت. این اشتراک، چونان دو مسیر متفاوت است که به یک قله منتهی می‌شوند. علم، با ابزار عقل و استدلال، و معرفت، با شهود و مکاشفه، هر دو در پی آن‌اند که پرده از چهره حقیقت بردارند.

جمع‌بندی بخش اول

تمایز علم و معرفت، در ساختار و روش آن‌هاست، اما اشتراکشان در غایت، نشان‌دهنده وحدت هدف معرفت‌شناختی است. انسان، به‌عنوان سوژه‌ای حقیقت‌جو، در این دو ساحت حرکت می‌کند و شناخت دقیق این تمایزات، او را در انتخاب مسیر مناسب یاری می‌رساند.

بخش دوم: انسان در ساحت علم و معرفت

انواع انسان در مسیر سلوک

انسان، در مسیر وصول به حقیقت، ممکن است عادی یا غیرعادی باشد. غیرعادی بودن، یا در درون او ریشه دارد، که به درون‌گرایی و نبوغ منجر می‌شود، یا در برون او تجلی می‌یابد، که تحت تربیت الهی به شهود و قرب می‌رسد. این تنوع وجودی، چونان شاخه‌های درختی است که هر یک به سویی ریشه دوانده و میوه‌ای خاص به بار می‌آورد.

درون‌گرایی و نبوغ

انسان درون‌گرا، با ذهن و قلبی که چونان آینه‌ای صیقلی است، به خلاقیت و نوآوری دست می‌یابد. او نوپدید، نوگرا و ریزبین است و ممکن است مؤمن یا کافر باشد. نبوغ، چونان شعله‌ای است که در وجود او زبانه می‌کشد، اما این شعله، بدون هدایت، ممکن است به جای روشنایی، به آتش ویرانگر بدل شود.

درنگ: نبوغ، مستقل از ایمان است، اما بدون تربیت الهی، ممکن است به دیوانگی یا جنایت منجر شود.

برون‌پروری و تربیت الهی

انسان برون‌پرور، تحت لطف و تربیت الهی قرار می‌گیرد و به مراتب عالی‌تری چون شهود، قرب، معاینه، مکاشفه و رؤیت می‌رسد. این انسان، چونان گلی است که باغبان الهی آن را می‌پرورد تا در باغ معرفت شکوفا شود.

تفاوت درون‌گرا و برون‌پرور

گرچه هر دو گروه غیرعادی‌اند، اما مسیر و ماهیت آن‌ها متفاوت است. درون‌گرا، با تکیه بر استعدادهای ذاتی، و برون‌پرور، با هدایت الهی، به سوی حقیقت گام برمی‌دارد. این تمایز، چونان تفاوت دو رودخانه است که یکی از چشمه‌های درونی و دیگری از باران آسمانی سیراب می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

تنوع وجودی انسان در ساحت علم و معرفت، نیازمند شناختی عمیق است. درون‌گرایی و برون‌پروری، دو مسیر متمایزند که هر یک ویژگی‌ها و مقتضیات خاص خود را دارند. شناخت این تفاوت‌ها، کلید هدایت انسان به سوی حقیقت است.

بخش سوم: نقد نظام‌های آموزشی و تربیتی

فقدان انسان‌شناسی در آموزش

شناخت انسان، به‌عنوان پیش‌نیاز سلوک معرفتی، در نظام‌های آموزشی و تربیتی مغفول مانده است. این فقدان، چونان کوری است که راهنما را از هدایت کاروان بازمی‌دارد. بدون شناخت ساختار وجودی انسان، حرکت در مسیر علم یا معرفت، کورکورانه و گمراه‌کننده است.

درنگ: گمراهی انسان، نتیجه جهل به خویشتن است. شناخت، کلید سلوک معرفتی است.

نقد نظام‌های آموزشی سنتی و مدرن

در نظام‌های آموزشی سنتی، آموزش با قواعد کلی آغاز می‌شود، بی‌آنکه به شناخت فرد توجه شود. در نظام‌های مدرن نیز، آموزش با حروف و کلمات شروع می‌شود، اما ساختار وجودی دانش‌آموز نادیده گرفته می‌شود. این یکسان‌سازی، چونان ریختن همه دانه‌ها در یک خاک است، بی‌توجه به اینکه هر دانه به خاکی خاص نیاز دارد.

نقد تربیت خانوادگی

والدین، اغلب بدون شناخت فرزندان، تنها به محبت یا درس‌خواندن آن‌ها توجه می‌کنند. این غفلت، چونان کاشتن نهالی بدون شناخت خاک و آب مناسب است که رشد آن را به خطر می‌اندازد.

جمع‌بندی بخش سوم

نظام‌های آموزشی و تربیتی، با نادیده گرفتن انسان‌شناسی، از هدایت صحیح انسان بازمانده‌اند. بازسازی این نظام‌ها، با تمرکز بر شناخت فردیت و استعدادهای هر انسان، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است.

بخش چهارم: مراتب یقین

تقسیم‌بندی مراتب یقین

یقین، به سه مرتبه تقسیم می‌شود: علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین. این مراتب، چونان پله‌های نردبانی‌اند که انسان را از ظن و شک به سوی حقیقت مطلق بالا می‌برند.

درنگ: علم‌الیقین، با ظن و شک همراه است؛ عین‌الیقین، با شهود علم؛ و حق‌الیقین، با حقیقت مطلق.

علم‌الیقین و ظن

علم‌الیقین، پایین‌ترین مرتبه یقین است که با ظن و شک همراه است. علوم شرعی، مانند خبر واحد و اجماع، اغلب مبتنی بر ظن‌اند و از یقین مطلق فاصله دارند. این مرتبه، چونان سایه‌ای است که حقیقت را نشان می‌دهد، اما خود حقیقت نیست.

عین‌الیقین و شهود

عین‌الیقین، مرتبه‌ای است که در آن علم به شهود تبدیل می‌شود و شک موجود در علم‌الیقین رفع می‌گردد. سالک در این مرتبه، چونان کسی است که پس از شنیدن وصف آفتاب، خود آن را به چشم می‌بیند.

حق‌الیقین و وصول به حقیقت

حق‌الیقین، عالی‌ترین مرتبه یقین است که در آن سالک نه‌تنها خدا را می‌بیند، بلکه او را به دیگران نشان می‌دهد. این مرتبه، چونان قابله‌ای است که نه‌تنها حامل حقیقت است، بلکه آن را به ظهور می‌رساند.

درنگ: در عین‌الیقین، سالک خدا را می‌بیند، اما در حق‌الیقین، خدا را به دیگران نشان می‌دهد.

محبین و محبوبین در مراتب یقین

محبین، با تلاش و کوشش از علم‌الیقین به عین‌الیقین و سپس به حق‌الیقین می‌رسند، اما محبوبین، تحت لطف الهی، یقینی بی‌زحمت و مطلق دارند. این تفاوت، چونان تفاوت میان راهرویی است که با پای خویش به مقصد می‌رسد و کسی که با بال لطف الهی به اوج می‌رسد.

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ (انعام: ۱۴۳) «خدا فقط می‌خواهد»

جمع‌بندی بخش چهارم

مراتب یقین، سلسله‌مراتبی است که انسان را از شک و ظن به سوی حقیقت مطلق هدایت می‌کند. محبین، با تلاش، و محبوبین، با لطف الهی، به این مراتب می‌رسند. حق‌الیقین، کمال معرفت است که در آن حقیقت نه‌تنها دیده می‌شود، بلکه به دیگران نیز نشان داده می‌شود.

بخش پنجم: نقد فقه و ضرورت بازسازی

ابهام در اصطلاحات فقهی

فقه، در مسائل جزئی مانند «بیرجامه» یا «ایکی»، دچار ابهام است. این ابهامات، چونان غباری است که چهره حقیقت دینی را می‌پوشاند و مانع از جاذبه آن می‌شود.

ضرورت تحقیق علمی در فقه

برای رفع ابهامات فقهی، لازم است دانشمندان، اعم از مؤمن و غیرمؤمن، به تحقیق علمی در این مسائل بپردازند. این رویکرد، چونان چراغی است که تاریکی‌های ابهام را روشن می‌سازد و دین را برای همگان جذاب می‌کند.

درنگ: فقه روشن و شفاف، حتی کافران را به سوی اسلام جذب می‌کند.

نقد نظام تبلیغ دینی

نظام تبلیغ دینی، در دهه‌های اخیر، نتوانسته مفاهیم دینی را به‌درستی تبیین کند. این کاستی، چونان بذری است که در خاک نامناسب کاشته شده و میوه‌ای به بار نیاورده است.

جمع‌بندی بخش پنجم

فقه، برای جذابیت و تأثیرگذاری، نیازمند بازسازی علمی و رفع ابهامات است. تحقیق علمی و تبیین دقیق، می‌تواند دین را به‌عنوان نوری فراگیر به جهانیان عرضه کند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با کاوش در موقعیت انسان در ساحت علم و معرفت، نشان داد که انسان، به‌عنوان موجودی حقیقت‌جو، در مسیری پیچیده و چندلایه به سوی حقیقت گام برمی‌دارد. علم و معرفت، دو بال پرواز او به سوی حقیقت‌اند که هر یک ویژگی‌ها و مراتب خاص خود را دارند. مراتب یقین، از علم‌الیقین تا حق‌الیقین، مراحل این سلوک را ترسیم می‌کنند. نظام‌های آموزشی و تربیتی، با غفلت از انسان‌شناسی، نتوانسته‌اند این مسیر را هموار سازند و فقه، با ابهامات خود، از جاذبه لازم برخوردار نبوده است. بازسازی این نظام‌ها، با تأکید بر شناخت انسان و تحقیق علمی، ضرورتی است که می‌تواند انسان را به سوی حقیقت رهنمون شود و از فشار قبر، که نتیجه عدم عبور از مراتب یقین در دنیاست، مصون دارد.

لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينًا (دخان: ۵۰) «اگر پرده برگرفته شود، بر یقینم افزوده نمی‌شود»

با نظارت صادق خادمی