در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1147

متن درس





کاوش فلسفی در مراتب قرب و نقش نفسیت در عرفان اسلامی

کاوش فلسفی در مراتب قرب و نقش نفسیت در عرفان اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۴۷)

مقدمه

عرفان اسلامی، به مثابه دریایی ژرف از معرفت، انسان را به سوی حقیقت مطلق رهنمون می‌سازد. این ساحت، که در آن مراتب قرب و نقش نفسیت به‌عنوان محورهای بنیادین سلوک معنوی مطرح می‌شوند، جایگاه انسان را در مسیر وصول به وجه الهی ترسیم می‌کند. قرب اول، با همه اقتدار، رؤیت و تمکن، به دلیل همراهی با نفسیت، از دستیابی به مقام ولایت بازمی‌ماند، در حالی که قرب ثانی، با رفع این مانع و تحقق حقیت، سالک را به مقام اولیای الهی می‌رساند. این نوشتار، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با بهره‌گیری از آیات قرآن کریم، تمثیلات ادبی و تحلیل‌های فلسفی، به کاوش در مراتب قرب و نقش نفسیت می‌پردازد. هدف، ارائه چارچوبی است که نه‌تنها تمایزات میان این مراتب را روشن سازد، بلکه راهکارهایی برای رفع نفسیت و نیل به وجه الهی ارائه دهد. در این مسیر، با استفاده از استعارات فاخر و پیوندهای معنایی، تلاش شده تا مفاهیم به شکلی عمیق و متناسب با فضای پژوهشی تبیین شوند.

بخش اول: تبیین مراتب قرب در عرفان اسلامی

ماهیت قرب اول و مذمومیت آن

قرب اول، هرچند مملو از اقتدار، رؤیت و تمکن است، در مقایسه با قرب ثانی مذموم شمرده می‌شود. این مذمومیت، ریشه در نفسیت دارد که چونان زهری مهلک، نفس را از وصول به حقیقت بازمی‌دارد. قرب اول، با وجود برخورداری از کمالات علمی و عملی، به دلیل همراهی با خودمحوری، سالک را در مرتبه‌ای نازل نگه می‌دارد و مانع از تحقق ولایت الهی می‌شود.

درنگ: قرب اول، با وجود اقتدار و رؤیت، به دلیل نفسیت، مذموم است و مانع نیل به ولایت الهی می‌شود.

کمالات قرب اول

قرب اول، زمینه‌ساز کمالات علمی، عملی یا ترکیبی از هر دو است. این مرتبه، به مثابه خاکی حاصلخیز است که بذرهای استعدادهای نفسانی در آن به فعلیت می‌رسند. انسان در این مرتبه، توانایی‌هایی چون رؤیت ورای ماده و تصرف در طبیعت را به دست می‌آورد، اما این توانایی‌ها، به دلیل همراهی با نفسیت، از ارزش والای معنوی برخوردار نیستند.

اقتدار و تمکن در قرب اول

برخلاف قرب صوری که صرفاً ظاهری است، قرب اول دارای اقتدار واقعی و تمکن نفسانی است. این اقتدار، چونان شمشیری بران است که طبیعت را تسخیر می‌کند و انسان را قادر به تغییر، کند کردن یا تند کردن جریان امور می‌سازد. این توانایی، به ظرفیت ذاتی نفس برای تأثیرگذاری بر عالم اشاره دارد.

درنگ: اقتدار قرب اول، برخلاف قرب صوری، واقعی است و به توانایی نفسانی در تصرف طبیعت اشاره دارد.

رؤیت ورای ماده

در قرب اول، انسان توانایی دیدن ورای ماده و ظاهر را می‌یابد. این رؤیت، چونان باز شدن پنجره‌ای به سوی باطن عالم است که سالک را قادر به درک حقایق نهان و تصرف در طبیعت می‌سازد. این ظرفیت، به فعال شدن استعدادهای باطنی نفس اشاره دارد.

نفسیت و شراکت

نفسیت در قرب اول، به شراکت با حق منجر می‌شود و مانع نیل به ولایت الهی می‌گردد. این شراکت، چونان سایه‌ای است که نور حقیقت را می‌پوشاند و سالک را از وصول به وجه الهی بازمی‌دارد. نفسیت، به مثابه زهری هلاهل، نفس را نابود می‌کند و انسان را از حق بیگانه می‌سازد.

درنگ: نفسیت، چون زهری مهلک، مانع وصول به حقیت است و به شراکت با حق منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش اول

قرب اول، با وجود برخورداری از اقتدار، رؤیت و تمکن، به دلیل همراهی با نفسیت، از دستیابی به مقام ولایت الهی بازمی‌ماند. این مرتبه، زمینه‌ساز کمالات نفسانی است، اما نفسیت، چونان مانعی عظیم، سالک را از حقیقت دور نگه می‌دارد. شناخت دقیق این مرتبه، سالک را در انتخاب مسیر صحیح سلوک یاری می‌رساند.

بخش دوم: قرب ثانی و مقام ولایت الهی

مفهوم قرب ثانی

قرب ثانی، مرتبه‌ای است که در آن نفسیت رفع شده و سالک به مقام اولیای الهی می‌رسد. این مرتبه، چونان قله‌ای رفیع است که سالک پس از گذر از دره‌های نفسیت، به آن دست می‌یابد. در این مقام، حقیت در وجود انسان ظاهر می‌شود و او به وجه الهی متصل می‌گردد.

درنگ: قرب ثانی، با رفع نفسیت، مقام اولیای خداست که در آن حقیت و وجه الهی ظاهر می‌شود.

تمایز اولیای خدا

اولیای خدا، در قرب ثانی جای دارند، نه در قرب اول. این تمایز، چونان خطی روشن میان نور و ظلمت است که اولیای الهی را از صاحبان قدرت نفسانی متمایز می‌سازد. ولی خدا، کسی است که نفسیت را رفع کرده و وجه الحق در او تجلی یافته است.

محبین و محبوبین

محبین، با تلاش و کوشش، از قرب اول به قرب ثانی می‌رسند، اما محبوبین، تحت لطف الهی، بی‌زحمت به این مقام دست می‌یابند. این تفاوت، چونان تمایز میان راهرویی است که با پای خویش به مقصد می‌رسد و پرنده‌ای که با بال لطف الهی به اوج پرواز می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

قرب ثانی، مقامی است که در آن نفسیت رفع شده و سالک به وجه الهی متصل می‌گردد. اولیای خدا، با نفی خودمحوری، به این مقام می‌رسند و حقیت در وجودشان ظاهر می‌شود. این مرتبه، غایت سلوک عرفانی است که سالک را به حقیقت مطلق رهنمون می‌سازد.

بخش سوم: نقش نفسیت در سلوک عرفانی

نفسیت و بیگانگی از حق

نفسیت، چونان غباری است که آینه نفس را تیره می‌سازد و انسان را از حق بیگانه می‌کند. این بیگانگی، به فقدان حس و علم منجر می‌شود، چنان‌که در حدیث شریف آمده است: «هر که حسی را از دست بدهد، علمی را از دست داده است». این اصل، به ارتباط عمیق میان حس و معرفت در سلوک عرفانی اشاره دارد.

درنگ: نفسیت، با ایجاد بیگانگی از حق، حس و علم را از انسان سلب می‌کند.

نفسیت و هلاهل

نفسیت، مانند زهر هلاهل، نفس را نابود می‌کند و سالک را به خسران دنیا و آخرت می‌کشاند. این زهر، چونان آتشی است که وجود انسان را می‌سوزاند و او را از وصول به حقیقت بازمی‌دارد. رفع این زهر، دشوارتر از کسب قدرت است و نیازمند تلاشی عظیم در مسیر سلوک است.

مثال پیاز و غفلت از نفسیت

نفسیت، چون بوی پیاز است که صاحب آن از آن غافل است، اما دیگران را آزار می‌دهد. این غفلت، چونان پرده‌ای است که حقیقت را از دید انسان پنهان می‌کند و او را در تاریکی خودمحوری نگه می‌دارد. سالک باید با خودآگاهی و هدایت مربی، این غفلت را برطرف سازد.

درنگ: نفسیت، چون بوی پیاز، از صاحبش پنهان است و نیازمند خودآگاهی برای رفع آن است.

نقش مربی در رفع نفسیت

مربی، چونان چراغی است که مسیر سلوک را روشن می‌سازد و سالک را در شناخت جبلت و رفع نفسیت یاری می‌رساند. این نقش، به مثابه باغبانی است که نهال وجود انسان را می‌پرورد تا در باغ معرفت شکوفا شود.

جمع‌بندی بخش سوم

نفسیت، مانعی عظیم در مسیر سلوک عرفانی است که انسان را از حق بیگانه می‌سازد. رفع این مانع، دشوارتر از کسب قدرت است و نیازمند خودآگاهی، هدایت مربی و تلاش مستمر است. سالک با نفی نفسیت، می‌تواند به وجه الهی دست یابد و از خسران مصون بماند.

بخش چهارم: آیات قرآنی و تبیین وجه الهی

وجه الهی در قرآن کریم

قرآن کریم، وجه الهی را چونان نوری فراگیر توصیف می‌کند که در همه جا حضور دارد:

فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ (بقره: ۱۱۵) «هر کجا رو کنید، وجه خدا آنجاست»

این آیه، به فراگیری وجه الهی اشاره دارد، اما نیل به آن، به دلیل نفسیت، دشوار است.

درنگ: وجه الهی، فراگیر است، اما نفسیت، مانع نیل به آن می‌شود.

انفاق و وجه الهی

انفاق، اگر برای طلب وجه الهی باشد، ارزشی والا می‌یابد:

وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ (بقره: ۲۷۲) «جز برای طلب وجه خدا انفاق نمی‌کنید»

انفاق کافر، هرچند حسن فعلی دارد، اما فاقد حسن فاعلی است و نمی‌تواند به قرب الهی منجر شود.

صبر و وجه الهی

صبر برای وجه الهی، از الزامات سلوک است:

وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ (رعد: ۲۲) «و کسانی که برای طلب وجه پروردگارشان صبر کردند»

این صبر، چونان پلی است که سالک را از نفسیت به سوی حقیت عبور می‌دهد.

اخلاص و وجه الهی

اخلاص، خلاص از غیر در قبال خداست. قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا (انسان: ۹) «ما شما را تنها برای وجه خدا اطعام می‌کنیم، نه جزایی می‌خواهیم و نه شکری»

این آیه، به اخلاص کامل در عمل اشاره دارد که سالک را از هرگونه طلب جزا یا شکر بی‌نیاز می‌سازد.

درنگ: اخلاص، خلاص از غیر در قبال خداست و به وجه الهی منجر می‌شود.

ابراهیم و توحید

حضرت ابراهیم، سلطان توحید، نمونه‌ای والا از رفع نفسیت است:

إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (انعام: ۷۹) «من روی خود را به سوی کسی که آسمان‌ها و زمین را آفرید کردم، یکتاپرستانه، و من از مشرکان نیستم»

این آیه، به توحید ابراهیمی و دشواری رفع «أنا» (نفسیت) اشاره دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

آیات قرآن کریم، وجه الهی را چونان غایتی والا ترسیم می‌کنند که با اخلاص، صبر و رفع نفسیت قابل وصول است. انفاق، صبر و توحید ابراهیمی، همگی به ضرورت نفی خودمحوری و تحقق حقیت اشاره دارند. سالک باید با تست اعمال خود، وجه الهی را در رفتارش جست‌وجو کند.

بخش پنجم: نقد و بازسازی نظام‌های تربیتی و دینی

نقد نظام‌های تربیتی

نظام‌های تربیتی، اغلب بدون شناخت جبلت انسان، به آموزش و تربیت می‌پردازند. این غفلت، چونان کاشتن نهالی در خاک نامناسب است که رشد آن را به خطر می‌اندازد. شناخت پیشینه تاریخی و جبلت انسان، رفتار و گفتار او را تغییر می‌دهد و مسیر سلوک را هموار می‌سازد.

اعتدال در شئونات

طلبه، به‌عنوان وجه الهی، باید در شئونات خود اعتدال را رعایت کند، نه گدامآبانه و نه فرعون‌مآبانه. این اعتدال، چونان ترازویی است که رفتار و ظاهر او را متناسب با وجه الهی نگه می‌دارد. لباس، برخورد و عمامه طلبه باید تمدن و تناسب داشته باشد تا زینت دین باشد، نه وصله‌ای ناجور.

درنگ: اعتدال در شئونات، طلبه را به زینت دین تبدیل می‌کند، نه وصله‌ای ناجور.

نقد شراکت عملی

خرج کردن مال خدا برای خود، شراکت عملی است که ذمه انسان را مشغول می‌سازد. طلبه باید اموال دینی را در مسیر دین مصرف کند، نه برای اقتدار شخصی. این شراکت، چونان دزدی از نور الهی است که سالک را از قرب بازمی‌دارد.

مثال‌های تاریخی و عرفانی

اولیای صدر اسلام، با خلوت و غربت، نفسیت را رفع کردند. اصحاب پیامبر، با ریگ زیر زبان، گفتار خود را کنترل می‌کردند تا از آلودگی نفسانی در امان بمانند. این روش‌ها، چونان ابزارهایی هستند که نفس را از خط‌خطی شدن حفظ می‌کنند.

جمع‌بندی بخش پنجم

نظام‌های تربیتی و دینی، برای هدایت صحیح انسان، نیازمند بازسازی با تمرکز بر شناخت جبلت و اعتدال در شئونات هستند. رفع نفسیت و پرهیز از شراکت عملی، سالک را به سوی وجه الهی رهنمون می‌سازد. مثال‌های تاریخی و عرفانی، راهکارهایی عملی برای این مسیر ارائه می‌دهند.

بخش ششم: قدرت نفسانی و محدودیت‌های آن

قدرت ساحران و مقابله با انبیا

ساحران در قرآن کریم، با قدرت نفسانی خود، سینه‌به‌سینه انبیا ایستادند. این قدرت، هرچند واقعی بود، اما به دلیل نفسیت، ارزشی والا نداشت. مثال حضرت موسی، که با وحی و اعجاز بر ساحران غلبه کرد، به برتری ولایت الهی بر قدرت نفسانی اشاره دارد.

درنگ: قدرت نفسانی ساحران، هرچند واقعی است، اما به دلیل نفسیت، از ارزش معنوی برخوردار نیست.

قدرت‌های انفصالی در جامعه مدرن

جامعه مدرن، بر قدرت‌های انفصالی چون پول و نیروی بازو تمرکز دارد، نه تمکن نفسانی. این تمرکز، چونان محدود شدن به سایه‌ای از حقیقت است که انسان را از ظرفیت‌های ذاتی‌اش غافل می‌سازد.

مثال ثروتمند

فردی ادعا کرد که اگر رها شود، در شش ماه ثروتمند می‌شود. این ادعا، به ظرفیت ذاتی انسان برای کسب قدرت اشاره دارد، اما بدون رفع نفسیت، این قدرت به ولایت الهی منجر نمی‌شود.

قدرت نهان در عالم

قدرت در عالم وجود دارد، اما ایمان یا ترس، مانع اظهار آن می‌شود. این پنهانی، چونان گنجی است که در دل خاک نهفته است و تنها با حکمت الهی آشکار می‌شود.

جمع‌بندی بخش ششم

قدرت نفسانی، هرچند واقعی و تأثیرگذار است، اما به دلیل نفسیت، نمی‌تواند به ولایت الهی منجر شود. جامعه مدرن، با تمرکز بر قدرت‌های انفصالی، از ظرفیت‌های نفسانی غافل مانده است. سالک باید با رفع نفسیت، این قدرت را در مسیر حق به کار گیرد.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با کاوش در مراتب قرب و نقش نفسیت در عرفان اسلامی، نشان داد که انسان، به‌عنوان موجودی حقیقت‌جو، در مسیری پیچیده به سوی وجه الهی گام برمی‌دارد. قرب اول، با وجود اقتدار و رؤیت، به دلیل نفسیت، مذموم است و نمی‌تواند به ولایت الهی منجر شود. قرب ثانی، با رفع نفسیت و تحقق حقیت، مقام اولیای خداست. آیات قرآن کریم، چونان مشعل‌هایی روشن، مسیر سلوک را نورانی می‌کنند و بر ضرورت اخلاص، صبر و نفی خودمحوری تأکید دارند. مثال‌های تاریخی و استعارات عرفانی، چونان آیینه‌هایی هستند که غفلت از نفسیت را نشان می‌دهند. سالک باید با خلوت، محدودیت و هدایت مربی، نفسیت را رفع کند و با اعتدال در شئونات، به زینت دین تبدیل شود. این مسیر، با رفع شراکت عملی و تحقق وجه الهی، انسان را به سعادت ابدی رهنمون می‌سازد.

لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينًا (دخان: ۵۰) «اگر پرده برگرفته شود، بر یقینم افزوده نمی‌شود»

با نظارت صادق خادمی